تاریخ انتشار: ۱۲:۴۰ ۱۴۰۳/۱۰/۲۱ | کد خبر: 176593 | منبع: | پرینت |
هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان، در اقدامی غافلگیرکننده، عبدالکبیر، معاون سیاسی رییسالوزرا را از سمتش برکنار و او را بهعنوان وزیر مهاجرین و عودتکنندگان منصوب کرد. عبدالکبیر یکی از مهمترین چهرههای رژیم طالبان در کابل بود که به دلایلی منزلت خود را از دست داد.
به دلیل کهولت سن، بیماری طولانیمدت و ناتوانی ملاحسن آخند، رئیسالوزرای طالبان، عبدالکبیر عملاً نقش رئیسالوزرای بالعفل طالبان را ایفا میکرد. او طی سه سال گذشته پیامهای اصلی طالبان را از کابل مخابره میکرد، در نشستهای منطقهای حضور مییافت و در مذاکرات سیاسی نقش کلیدی داشت. جلسات کمیسیون سیاسی، شورای وزیران و جلسات امنیتی تحت رهبری او برگزار میشد.
با این حساب، بعید به نظر میرسد عبدالکبیر با رضایت خاطر نقش کلیدی خود در ساختار طالبان را با وزارت مهاجرین که نهادی حاشیهای و کماهمیت در رژیمهای افغانستان محسوب میشود، معاوضه کند. علیرغم توجه جهانی به مسئله مهاجرین و آوارگان افغانستان، وزارت مهاجرین همواره نهادی درجهدو و کمنفوذ بوده است.
عبدالکبیر جایگزین خلیلالرحمن حقانی شد که حدود یک ماه پیش در حمله انتحاری داعش در کابل کشته شد. خانواده حقانی انتظار داشتند که فرزند خلیلالرحمن یا یکی از بستگان نزدیک او به این سمت منصوب شود. اما ملا هبتالله نهتنها به این خواسته بیاعتنایی کرد، بلکه چهرهای نزدیک و همسو با شبکه حقانی را از مهمترین موقعیت سیاسی در کابل امروز برکنار کرد.
با انتخاب عبدالکبیر بهعنوان وزیر مهاجرین، ملا هبتالله با یک تیر دو نشان زد: هم عبدالکبیر را از موقعیت کلیدی و مهم کنار زد و هم یکی از اعضای شبکه حقانی را به حاشیه راند.
عبدالکبیر میتوانست بهمرور جایگاه ملا هبتالله بهعنوان رهبر بلامنازع طالبان را تحت شعاع قرار دهد یا ایتلاف قدرتمند در داخل این گروه بسازد. او برخلاف فرمان رهبر طالبان درباره ممنوعیت تصویربرداری در جلسات دولتی، تصاویر خود را بهطور مستمر منتشر میکرد، درحالیکه بسیاری از مقامات طالبان، ازجمله معاون اداری رییسالوزرا، از این اقدام خودداری میکردند.
عبدالکبیر در صدر خبرها قرار داشت، با دیپلوماتها و مقامات خارجی دیدار میکرد. در نتیجه، اقدام اخیر ملا هبتالله ضربهای حیثیتی به او وارد کرد.
برکناری عبدالکبیر پیامی به دیگر مقامهای ارشد طالبان نیز دارد و آن این که هبتالله در کنار زدن چهرههای کلیدی حکومت خود تعلل نمیکند و در واقع حاکم بلامنازعه و مطلق نظام طالبان است. با این که سراج حقانی و یعقوب مجاهد تا اکنون از تغییرات سریع در اداره طالبان در امان مانده اند، اما کنار زدن عبدالکبیر پیامی برای آنان نیز دارد.
هبت الله با تغییرات سریع در پستهای کلیدی حکومت خود، جلو با نفوذ شدن مقامهای ارشد طالبان را میگیرد و زمینه نفوذ و گسترش محبوبیت آنان را محدود میکند. با این که عبدالکبیر برخلاف سراج و یعقوب تلاشی برای تبلیغ خود در شبکههای اجتماعی نمیکرد، اما موقعیتش می توانست به او نفوذ بیشتر بدهد. قدرتمند شدن زیردستان یک دیکتاتور، کابوسی برای او است.
اختلافات میان شبکه حقانی و حوزه قندهار، بهویژه ملا هبتالله، دیگر از حد شایعات و بگومگو های غیرمستقیم رسانهای فراتر رفته است. هر دو طرف تلاش دارند یکدیگر را مسئول وضعیت کنونی معرفی کنند. شبکه حقانی مکرراً با ارسال پیامهایی نسبت به پیامدهای سیاستهای سختگیرانه ملا هبتالله هشدار داده است و بهنوعی نقش اپوزیسیون درون رژیم طالبان را بازی میکند.
این درحالی است که ملا هبتالله هرگونه مخالفت با خود را غیرشرعی و ناروا میداند و فرمانهایش را الهی قلمداد میکند. حذف عبدالکبیر از معاونت ریاستالوزرا، اختلافات حوزه قندهار و مشرقی یا همان شبکه حقانی و طالبان قندهاری را وارد مرحله تازهای کرده است. پیشبینی میشود که این اختلافات در آینده بیشتر آشکار شود.
باید دیده شود که هبت الله در روزهای آینده چه کسی را جایگزین عبدالکبیر میکند و چقدر به توازن قدرت میان جناح حقانی و طالبان قندهاری اعتنا میکند. انتخاب یک قندهاری یا فردی نزدیک به شبکه حقانی زیگنالهای مشخص به جناحهای طالبان خواهد فرستاد.
برکناری عبدالکبیر در شرایطی اتفاق افتاد که روابط طالبان با پاکستان بهشدت متشنج شده است. درگیریهای مرزی مکرر و بمباران خاک افغانستان توسط پاکستان، چشمانداز بهبود روابط را کمرنگ کرده است. پاکستان در مقطعی خاک افغانستان را بمباران کرد که نماینده این کشور مشغول مذاکره با سران طالبان در کابل بود تا آنان را به همکاری در مهار تحریک طالبان پاکستان متقاعد کند. اما حمله هوایی ارتش پاکستان، این مذاکرات را بیاثر کرد.
این وضعیت، بهطور طبیعی بر چهرههای نزدیک به اسلامآباد در کابل تاثیر گذاشته است. عبدالکبیر یکی از این چهرههایی بود که سالها در پاکستان زندگی کرده و روابط نزدیکی با این کشور داشت. همانطور که شبکه حقانی بهعنوان «بازوی مستحکم» استخبارات پاکستان شناخته میشد. هرچند پس از افزایش حملات تحریک طالبان پاکستان، به نظر میرسد شبکه حقانی نیز کاربرد سابق خود نزد اسلامآباد را از دست داده است.
در این میان، هند سعی دارد با بهرهگیری از اختلافات طالبان و پاکستان، نفوذ خود را در افغانستان گسترش دهد. این کشور با همکاری ایران تلاش میکند وابستگی طالبان به پاکستان را کاهش دهد و روابط تجاری خود را از طریق بندر چابهار تقویت کند. احتمالاً جمهوری اسلامی ایران نیز با استفاده از نفوذ خود بر ملا هبتالله، در اتخاذ چنین تصمیمی نقش داشته است تا از یکسو نقش پاکستان در افغانستان را تضعیف کند و از سوی دیگر زمینه حضور هند در افغانستان را هموارتر سازد.
پیامدها:
تنها در یک رژیم غیردموکراتیک و توتالیتر ممکن است فردی از راس قدرت به موقعیتی بسیار پایینتر تنزل یابد. تغییر و تحولاتی از این دست در رژیم طالبان غیرمعمول نیست، همانطور که پیشتر ملاها و افراد غیرمتخصص در سمتهای بسیار تخصصی و حرفهای از جمله حوزه صحت و انرژی و اقتصاد گمارده شدند.
حذف عبدالکبیر از معاونت ریاستالوزرا، اختلافات منطقهای میان حوزه قندهار و مشرقی را وارد مرحله تازهای خواهد کرد. آیا کنار رفتن عبدالکبیر گامی آغازین هبتالله برای تضعیف شبکه حقانی است یا برای حفظ جایگاهش به عنوان حاکم بلامنازعه طالبان؟ آیا هبتالله در گام بعدی قصد دارد قطبهای دیگر قدرت مانند سراج حقانی و یعقوب مجاهد را جا به جا کند یا با این گام از تمام مقامهای طالبان میخواهد که مطیع دستورات او باشند و گر نه از مقامهای مهم شان کنار زده خواهند شد؟
انتخابهای بعدی رهبر طالبان پاسخی به این پرسشها خواهد داد.
جمشید یما امیری
انترنشنال