بگذارید هرکس سر جایش باشد تا ملت نجیب تاجیک و سایر اقوام زیر ستم بیش از این ستم نکشند و بر فاجعه کنونی پایان داده شود | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۲۳ ۱۴۰۳/۱۰/۲۹ | کد خبر: 176632 | منبع: | پرینت |
از کودتا علیه پدر تا کودتا علیه پسر؛ مجریان یکی بودند.
در نوشتهای پیشین زوایا و عوامل کودتای بن را به بررسی گرفتیم؛ حالا تلاش میکنیم چیستی و چرایی پشت پردهای کودتا بر علیه صلاح دین ربانی را در کابل به بررسی بگیریم.
اما بد نیست ابتدا یادی کنیم از پیر فرزانه خراسان «استاد برهان دین ربانی»
استاد ربانی را بدون شک میتوان اسماعیل سامانی تاجیکان در قرن ۲۱ نامید و تعبیر کرد.
او یک مسلمان آگاه و یک تاجیک امت گرا و هویت گرا بود.
او محور ادب و اخلاق الهی و انسانی بود.
او هرگز در برابر ارزشهای الهی و هویتیاش کوتاهی نکرد.
او از دلخون و آتش، ملتی را دوباره به جایگاه اقتدار رساند که در یک هزار سال گذشته بااقتدار بیگانه شده بودند و دیگر اقتدار برایشان یک رؤیا بود.
او علیرغم کوتاهاندیشی فرماندهان نظامیاش، هرگز از رفتار آنان ملال نشد.
او از تحولات تاریخ جهان، منطقه و فرامنطقه آگاه بود.
او نیک میدانست که رسیدن به اقتدار یک چالش بزرگ است و حفظ آن چالش بزرگتر؛ اما فرزند شاه اسماعیل سامانی؛ علیرغم تمام این مشکلات، مسیر و راه اقتدار را برگزید.
اما باکمال تأسف باید گفت: یاران سفله اندیشش، نهتنها قدر زحمات او را پاس نداشتند که هنوز با ناسپاسی بر او و خانواده او چون اهریمن میتازند.
مردی که ریش و موی سرش را برای سرافرازی ملتش در دل صخرههای هندوکش سپید ساخت و تا آخرین لحظات زندگی از اقتدار و صلح سخن گفت.
تاجیکی قدر مبارزات او را پاس ندارد، بر او و خانواده او بیحرمتی کند، بر زایش پاک او باید شک کرد.
اما اینجا مساله ما استاد ربانی نیست، مساله اصلی این است که اگر در بن زیر فشار غربیها بر علیه استاد ربانی کودتا کردند، چرا دوباره در کابل بر علیه فرزند او کودتا صورت گرفت؟
چه کسانی در کودتای دوم نقش داشت؟
طراحان اصلی پشت پرده چه کسانی بودند؟
چرا بر فرزند او نیز رحم نکردند؟
چگونه عطا محمد نور، تاجیک عیار، معمار بلخ نوین که در عیاری و جوانمردی شهره شهر است، در برابر فرزند باصلابت و اقتدارطلب استاد برهان دین ربانی، ایستاد؟
چگونه مربع غنی، محب، فضلی و عطا محمد نور، داستان کودتای بن را یکبار دیگر در برابر فرزند استاد«صلاح دین ربانی» رهبر جمعیت اسلامی در قلب کابل هماهنگ و عملیاتی ساختند؟
تفاوت این دو کودتا در چه است؟
چگونه مجریان اصلی کودتای بن دوباره موفق شدند در برابر فرزند او نیز کودتا کنند؟
چرا تمام دغدغه سران قبیله درهم شکستن صلابت اقتدار طلبان؛ بهویژه استاد ربانی و فرزند او بود؟
ممکن این پرسشها دهها دلیل و برهان داشته باشند؛ اما بدون شک میتوان گفت: یکی از دلایل اصلی آن، کوتاهنیامدن این دو تن از داعیه اقتدار طلبی بود.
امری که دوام حاکمیت قبیله را تهدید میکرد و برخلاف منافع راهبردی و تاریخی آنان تفسیر و تعبیر میشد.
واقعیت این بود که در هر دو کودتا بهصورت واضح و روشن میتوان رد پای خلیل زاد، کرزی و غنی را بهصورت کلی جستجو و ردیابی کرد. اما تطبیق آن را از طریق ابزارهای داخلی و خودی عملیاتی ساختند.
هدفشان روشن بود: شکستن داعیه اقتدار طلبان تاجیک و حمایت از مأموریت طالبان آنان؛ چون نیک میدانستند که تهدید واقعی برای دوام حاکمیت درهمشکستهای پنجاه سال پسینشان، رؤیای اقتدارطلبانه ربانی و فرزند باصلابت او «صلاح دین ربانی» است، نه مأموریت طلبانی که تنها دغدغهشان شریکشدن و بهدستآوردن توته ای لاشی از سفرهای شیر بود؛ امری که تحولات بعدی بر صحت آن مهر تأیید گذاشت.
اما پرسش اصلی این بود که چرا و چگونه عطا محمد نور در دام این نیرنگ افتاد؟
عطا محمد نوری که سالها خود را سرباز فدایی استاد ربانی شهید در افکار عامه معرفی میکرد، در یک چرخش ناگهانی در برابر فرزند او بیاحترامی رواداشت و بهاصطلاح سادهتر، در دام پهن شدهای دشمنان تاریخ و ملت خود گیر کرد؛ دامی که سرانجام هم خود و هم جمعیت اسلامی و هم ملت تاجیک را نقرهداغ کرد. این داغ را میتوان از جنس داغ پرتکردن یوسف در عمق چاه در دل یعقوب، جستجو و تعبیر کرد.
داستانی که در پایان یوسف را به اوج شکوه و جلال رساند و برادران گرگصفت او را در اوج زوال و رسوایی.
بدون شک، آقای نور خدمات ارزشمندی در بلخ برای جامعه تاجیک در تمام ابعاد انجام داده است؛ بهویژه در بخش بازسازی و فرهنگی.
خدمات او قابلکتمان نیست. او یک عیار خراسانی است که به روایت دوستانش همیشه پای قول و قرارش ایستاده و در برابر دوستانش همیشه لطفی بیانتها داشته است؛ حتی طبق اطلاعات، او پس از سقوط جمهوریت همچنان دوستانش را تنها رها نکرده و یکی از حامیان مالی بزرگ یاران و دوستانش در داخل، منطقه و فرامنطقه بوده است که این کارش قابلستایش است؛ اما واقعیت این است که علم سیاست با رفیقبازی و دوست بازی، سازگاری ندارد.
سیاست تنها بازی منافع مردم است. آنچه برای سیاستمداران مهم و خط سرخ است منافع مردم است نه رفیق و اندی وال بازی.
استاد عطا محمد نور یک بازرگان خوب، یک عیار و یک رفیق خوب است؛ اما قطعاً یک سیاستمدار خوب نیست. او به تکرار اشتباهات مرگباری را در سالهای پسین مرتکب شد که جبرانش اگر ناممکن نباشد؛ لااقل در کوتاهمدت دشوار و سنگین است؛ بهویژه کودتایش بر علیه صلاح دین ربانی و سجدهاش در قبلهای اتمر در انتخابات که به قول خودش: قاتل استاد ربانی شهید نیز بود.
مساله دوم صلاح دین ربانی:
در این جای شکی نیست که نقدهای بیشماری بر صلاح دین ربانی نیز وارد است؛ از جمله حمایتش از عبدالله عبدالله؛ این «ماده کبکی نرکبک صفت» در دو دور انتخابات پسین، گوشه و انزوا نشینی، عدم دیدوبازدید با تودههای عام مردم، عدم توجه به نسل جوان و صاحب دغدغه تاجیک، عدم سفره گشاده، سختی در مصارف پول و امکانات حزبی، عدم جوانگرایی در ساختار جمعیت اسلامی و ...؛ اما در کنار این مسایل او یک انسان باصلابت، باشخصیت، نیکنام و اقتدار طلبی است که هرگز از منافع و خواست و آرمان جامعه تاجیک کوتاه نیامده است و همیشه در خط سازمان فکریاش «جمعیت اسلامی» قاطعانه ایستاده است. لااقل تا این مرحله تاریخ، کارنامهاش در نزد افکار عامه پاک و روسپید است.
کارکرد درخشان، قاطعانه و با عزت او در وزارت خارجه و مجال ندادن مداخله برای غنی و حواریون نیرنگ بازش؛ نمونه بارز آن است.
هرچه باشد، یک مساله روشن است: سیاستمداران جامعه تاجیک در سیاست داخلی، منطقهای و جهانی در تمام ابعاد شکستخوردهاند؛ شکستی که اگر متحد نشوند و از سد کنونی بهصورت مشترک عبور نکنند، رؤیای برگشت به میهن، یک رؤیای دستنیافتنی و آنان را چون هزاران سیاستمدار دیگر در تبعید اجباری با هزاران آگاه و افسوس در دل خاک، خاک خواهد کرد.
اما برای بیرون از وضعیت کنونی چهکار باید کرد؟
راهحل چیست؟
برای شکست بنبست کنونی در جبهات سیاسی تاجیکان، نیاز است واقعبینانه به قضایا نگاه کنیم و منصفانه بیندیشیم و خردمندانه تصمیم بگیریم.
این صف اهریمن را نمیشود با تنهایی و با احساسات و با خیز پرهای میانتهی درهم شکست.
در جبهات سیاسی تاجیکان در شرایط کنونی این سه شخصیت قابلمحاسبهاند؛ اما هرکدام دارای مزایا و نواقصی هستند:
۱.احمد مسعود؛
احمد از دید شخصیتی تاکنون بی غبار است. از دید خانوادگی فرزند قهرمان ملی و جایگاه ویژهای در بین تمام تاجیکان افغانستان و منطقه دارد؛ اما اینهمهی ماجرا نیست.
او در بعد داخلی، مورد حمایت بخش زیاد نسل جوان تاجیک بوده و کماکان است؛ هرچند جمال همنشینان دوروبرش آهسته و پیوسته بر او نیز اثر گذاشته است و هرازگاهی سبب دلگیری و گاهی سبب ناراحتی بخش تاجیکان سایر ولایات شده است.
دوم، نگاه نهچندان مثبت اقوام هزاره و ازبک و بخش زیاد پشتونها نسبت عوامل گذشتهای تاریخی به اوست که لطف خوشی به او نشان ندادهاند و کماکان دلگرم نیستند.
در بعد منطقهای، کشورهای ایران، پاکستان، هند و عربی، هیچگونه تمایل همکاری با او لااقل تا هنوز نشان ندادهاند.
تنها کشوری که فعلاً با او همکاری میکند، تاجیکستان هم تبار است که آنان نیز نسبت رفتوآمد بیامان او به فرانسه و انگلیس، از کارهای او دلگیرند.
۲ . استاد عطا محمد نور؛
استاد در بعد داخلی، از ظرفیت خوبی انسجام مردمی بهرهمند است؛ اما نسبت مشکلات گذشتهای تاریخیاش با جنبش ملی، مورد حمایت آنان قرار نخواهد گرفت. در ضمن جامعه هزاره نیز او را همراهی نخواهد کرد.
در بعد منطقهای، او هیچگونه حمایت منطقهای ندارد.
او تمام تخمهای سبدش را در لانهای آمریکاییها ریخته است که آنان نیز نسبت گذشتهای تاریخیاش از او حمایت نخواهند کرد؛ لااقل سه سال گذشته نمونه بارز آن است.
۳. صلاح دین ربانی؛
ربانی نسبت اعتدال گرایی پدرش و روابط نسبتاً گرمی که با همه اقوام افغانستان داشت تااندازهای زیاد مورد پذیرش است. او در بین جامعه هزاره و حزب جنبش ملی یک چهره نسبتاً مطلوب و مورد حرمت است.
در بعد منطقهای روابط خوبی با ترکیه، ایران، تاجیکستان و عربستان سعودی دارد.
در بعد فرامنطقه با انگلیس نیز روابط دارد.
این ها میتوانند برای او یک مزیت باشند.
اما پرسش اصلی این است که چرا در این سه سال و اند او سکوت پیشه کرده است؟
بهرحال؛ اگر یک قضاوت منصفانه داشته باشیم و بخواهیم از بنبست کنونی عبور کنیم، ترکیب زیر نیاز جدی احساس میگردد:
۱. صلاح دین ربانی در نقش پدر ظاهر شود و آن صلابت اقتدار طلبی را سرلوحه کار خود قرار دهد؛
۲. احمد مسعود در نقش پدر ظاهر شود و مسئولیت تمام جبهات نظامی را با در نظر داشت رشتهای تحصیلیاش بدوش بگیرد؛
۲. استاد عطا محمد نور بابت کودتایش بر علیه صلاح دین ربانی و سجدهاش در قبله اتمر از جامعه تاجیک افغانستان رسماً پوزشخواهی و دوباره ریاست اجرایی جمعیت را بدوش بگیرد.
نخبگان و سایر شخصیتهای نیکنام گذشته و تازه ای تاجیک دور این محور جمع و برنامههای عملیاتی تدوین و با کشورهای منطقهای وارد گفتگوی جدی شوند.
قدرت نرم و قدرت گرم تاجیکان منطقه، بسیج و هماهنگ شوند.
آن زمان بدون شک، نسبت نگاه مثبتی که مارشال دوستم و استاد محمد محقق به صلاح دین ربانی دارند، وارد این محور خواهند شد.
از همه مهمتر این که اهداف مبارزه برای مردم باید پیشاپیش روشن باشد: «ساختار نظام فدرالی».
تصور میکنم این منصفانهترین گزینه ممکن در شرایط کنونی برای عبور از بحران حاکم است.
تجربه سه سال گذشته بهخوبی نشان داد که با رهبر، رهبر صداکردن و بهاصطلاح عام: خیز پرهای زیاد، نه کسی رهبر میشود و نه توان رهبر شدن را دارد و نه کسی دور چنین رهبرانی جمع میشود.
بگذارید هرکس سر جایش باشد تا ملت نجیب تاجیک و سایر اقوام زیر ستم بیش از این ستم نکشند و بر فاجعه کنونی پایان داده شود.
و الا بخت و اقبال هیچ احدی به تنهایی گل نخواهد کرد.
جلالی
>>> تا هنوز هم مغز فاسد تا هنوز هم جهالت تا هنوز هم خود خواهی تا هنوز هم دربدری آوارگی ملت افغانستان به خاطر منافع شخصی خود به تعداد دو دست انگشت شمار وقت ش و جای ش نیست در پنجاه سال پدران اینها چه گل بر روی این ملت زدن که اینها بزند ببین در پاکستان به ملت افغانستان چه میکند ترکیه را ببین ایران را ببین تاجیکستان را ببین دنیا را ببین که به ملت افغانستان چه میکند شما مفت خورا شما بی وجدان ها در این پنجاه سال بیل خصوص در این بست سال که میلیاردها دالر به افغانستان آمدن این وطن این ملت افغانستان روز خوش دیدن بی غیر شما خائنین شما بیست سال وقت و زمان داشتین این مدت مدت کم نیست شما بی ضمیر ها بی عاطفها باز هم میخواهین بر سر گرده ملت سوار شین خودتان ....فکر کنید نه ما ملت افغانستان
>>> نسخه خوبی است اگر تطبیق شود.
>>> مردم عزیز افغانستان هرکشوری دردنیابهترین یابدترین زندگی رادارن،بستگی به اکثریت فهم مردم آن جامعه رادارد،اگرافغانستان ایران سالهاست ازبهترین تاریخ تمدن وفرنگ به بدترین شرایت شدند،چرا؟مردمانی که ازسیاست زدگی اعراب زندگی میکنند خدایشان زندگی نمازشان قانون اساسی شأن طبق سیاست زدگی اعراب تشکیل،وزندگیشان نصلشان نابودومطالعه آگاهی ندارندوازجانب این کشورهای وحشی برادرکشی ونصل خودرامیکشندوهمچنان دشمنان خودراپرستش وزندگی شأن رابادست خودنابودمیکنندنادان تدین مردم هستند،(بزن برونفوض اعراب درافغانستان)
جواد احمدی
>>> جلالی!
این را میگویند : "سر زاغ بودنه گرفتن".
چه خنده دار که تنها بخاطر تاجیک بودن، گناهان این جنایتکاران و غلام بچه هایی "آی، اس، آی" را با سرکه میشویی زیر آب خون های خشکیده یی "دامن قصاب" را پاک کرده نمی تواند. این ها چوب هایی نیم سوخته هستند که تنها دود شان چشم هارا کور و شش هارا مسموم میسازد.
پس از فاشیستان پختونوالی (منظور ام زحمتکشان پشتون نیست بلکه گروه های خاص مثل "افغان ملت"، اشرار آدم کش پختونخواه و.....) و داکو هایی هزاره (نه زحمتکشان هزاره) چه گله داری که بنام دین وملیت و مذهب تجارت میکنند؟؟؟؟؟؟!!!!!
ما در قرن ۲۱ -ام زنده گی میکنیم و ضرورت به اتحد و همدلی دلسوزانه و سازنده داریم، وگرنه این ملیت جنگی ها تنها یک راه حل خواهد داشت و آنهم سرنوشت یوگوسلاویا و چکوسلواکیا است!!!!!
آتشخاوری
>>> برای هزاره هیج کدامشان به خیر نبوده و نخواهد بود بسیار مملکت نیرنگ باز هست
>>> کدام ..... مثل شما این ها را تاید کنداین ها امتحان خود راداده است ریانی کدام شمشیر کرده از نوکری ای اسی ای گرفته تا نوکری سی ای ای این ها همان وطن فروشان قوی بودند به خاطر منغعت خویش از ناموس خود تیر شدند دختر و بچه ریانی حالی کجا است مودلینگ دارند