تاریخ انتشار: ۱۱:۵۶ ۱۴۰۳/۱۱/۱۲ | کد خبر: 176695 | منبع: | پرینت |
در طول تاریخ، شکست دشمن تنها از طریق جنگ و درگیری حاصل نشده، بلکه روشهای نرم مانند دیپلماسی نیز نقش کلیدی در سرکوب جریانهای مخالف ایفا کردهاند. یکی از مؤثرترین ابزارها در این زمینه، دیپلماسی شهروندی است. این شیوه، زمانی که به درستی مورد استفاده قرار گیرد، میتواند جریانهای مخالف را از درون تضعیف کرده و آنها را از جذب نیروهای جدید باز دارد.
در افغانستان، تا زمانی که اقوام غیرپشتون از زبان پشتو برای ایجاد تغییرات مثبت در فرهنگ و اجتماع پشتونها استفاده نکنند، گروههایی مانند طالبان مشکلی در جلب و جذب جوانان نخواهند داشت. اهمیت دیپلماسی شهروندی در شکست دشمن دیپلماسی شهروندی به معنای ارتباط مستقیم میان مردم، گروههای اجتماعی و نخبگان برای ایجاد درک متقابل و کاهش تنشهای قومی و سیاسی است.
در کشوری مانند افغانستان که دارای تنوع قومی و زبانی است، استفاده از این روش میتواند راهی برای کاهش افراطگرایی باشد. زمانی که روشنفکران و فعالان اجتماعی غیرپشتون، از زبان پشتو برای رساندن پیامهای اصلاحطلبانه و ایجاد تغییرات فرهنگی در جامعه پشتون استفاده کنند، میتوانند ذهنیت بسیاری از جوانان را از گرایش به گروههای افراطی دور کنند. تأثیر زبان در تغییرات اجتماعی زبان، یکی از مهمترین ابزارهای انتقال ارزشهای فرهنگی و اجتماعی است. پشتونها که در طول تاریخ به دلیل ساختار قبیلهای و سنتیشان کمتر تحت تأثیر اصلاحات مدرن قرار گرفتهاند، از طریق تعامل با اقوام دیگر، بهویژه از طریق زبان، میتوانند تغییرات مثبتی را تجربه کنند.
در صورتی که اقوام غیرپشتون، به جای رویارویی مستقیم، از طریق زبان پشتو وارد گفتمان شوند و مفاهیم جدیدی چون برابری جنسیتی، آزادی بیان، و اهمیت آموزش را در این جامعه ترویج کنند، مقاومت فرهنگی در برابر تغییرات کاهش مییابد. چالشهای جذب نیرو توسط گروههای افراطی یکی از دلایل موفقیت گروههایی مانند طالبان در جذب نیرو، تسلط آنها بر زبان و فرهنگ پشتو است. آنها با استفاده از مفاهیم سنتی و مذهبی، ذهن جوانان را شکل میدهند و به آنها حس هویت و تعلق میبخشند.
اگر نیروهای اصلاحطلب و مدنی نتوانند با استفاده از همان زبان و درک فرهنگی، گفتمان جایگزین ارائه دهند، افراطگرایان همچنان در جذب نیرو موفق خواهند بود. عدم درک از زبان و فرهنگ پشتو، یکی از نقاط ضعف نخبگان غیرپشتون بوده که باعث شده تلاشهای آنها در تغییر اجتماعی چندان موفقیتآمیز نباشد.
راهکارها برای استفاده از دیپلماسی شهروندی.
1. تشویق نخبگان غیرپشتون به یادگیری و استفاده از زبان پشتو در گفتمانهای اجتماعی.
2. ایجاد رسانههای مستقل دو زبانه (دری و پشتو) که مفاهیم اصلاحطلبانه را در قالب فرهنگ بومی ارایه دهند.
3. حمایت از رهبران محلی پشتون که خواهان تغییرات مثبت هستند.
4. برگزاری برنامههای آموزشی و فرهنگی مشترک میان اقوام مختلف برای کاهش سوءتفاهمها و گسترش همزیستی مسالمتآمیز در کشوری مانند افغانستان، که تنوع زبانی و قومی یکی از ویژگیهای آن است، دیپلماسی شهروندی میتواند ابزاری قدرتمند برای شکست جریانهای افراطی باشد.
استفاده از زبان پشتو برای انتقال پیامهای اصلاحطلبانه نهتنها باعث کاهش نفوذ گروههای افراطی در جامعه پشتون میشود، بلکه زمینهساز یک تغییر اجتماعی پایدار خواهد شد. تنها زمانی که این تغییرات از درون جامعه پشتون آغاز شود، میتوان انتظار داشت که گروههایی مانند طالبان دیگر توانایی جذب جوانان را نداشته باشند.
سلام و عرض درود، اگر لازم میبینید این مقاله پژوهشی را نشر نمایید.
امان، مشاور فرهنگی و فارغالتحصیل رشته دیپلماسی و روابط بینالملل
>>> ُسلام و احترامات به نویسنده گرامی!
وقتی لندغران پنجشیری سایر تاجیکان را تاجیکان شماره دو میشمارد...
چه رسد به یادگیری پشتو و این و آن...
سران پنجشیری که دعوه گیری رهبری تاجیکان را میکند جز سرقت، آدم ربایی، قتل و چور و غارت کار دیگری بلد نیستند...
و سران هزاره و ازبیک که همه بیسواد و جاسوسان ایران و ترکیه استن و هیچگاه د فکر کشور نبودن
با احترام
صدر الدین هروی
>>> پشتون ها نظر به ساختار زندگی که داشتند،همیش هم مورد خشونت قرار گرفتند و هم خشونت کردند.
آنها معمولاً کوچی هایی بودند که در تابستان با مال و مواشی خویش به سمت شمال برای مال چرانی خوبش میرفتند و در زمستان بخاطر هوای معتدل سمت جنوب،دوباره به جنوب کشور میرفتند.
این خود از یکطرف رنج و زحمت زیاد است و از طرف دیگر در جریان این سفر باید مواظب مواشی خویش میبودند که دزدی نشود و تلف نشود و یا مورد تجاوز قرار نگیرند.
در سمت شمال نیز در هنگام بود و باش شان با مردم محل،بخاطری که مواشی شان در زمین های زراعتی مزدم داخل میشد،جار و جنجال داشتند.
بنأ در طول زندگی.زندگی آرامی نداشتند.
در سمت جنوب نیز با پنجابی ها هم سرحد بودند که با آنها نیز پروبلم های خود را داشتند و بالای شان از طریق مامورین و مقامات امنیتی آنها،مورد خشونت و بد رفتاری قرار میگرفتند.
شما همین حالا مردم غزه را ببینید که چگونه با رنج و مشقت زیاد میخواهند دوباره خود را به خانه های خویش در سمت شمال غزه برسانند.
و وقتی آنجا می آیند،میبینند که تمام خانه هایشان ویران شده است و جایی برای سرپناه ندارند.
پشتون ها نیز اکثر اوقات وقتی که در تابستان با مشقت ریاد خود را به شمال میرسانند،میبینند که چراگاه هایشان اشغال شده است و به زمین زراعتی تبدیل شده است.
مردم محل نیر پروبلم های خود را دارند.
زاد و ولد در افغانستان ریاد است و نفوس زیاد میشود و مردم به زمین های زراعتی زیادتر نیاز دارند.
در نتیجه علفچر ها به زمین های زراعتی تبدیل میشوند و کوچی ها جایی برای علفچر های مواشی خود ندارند.
نفوس پشتون ها نیز زیاد میشود و مواشی شان تیز زیاد میشود و در نتیجه به علفچر های زیادتر نیاز دارند.
بنأ همه این دلایل باعث آن میشود که زندگی آنها با زحمت و تکلیف و خشونت سپری شود.
و این خاصیت از نگاه ژنیتیکی نیز نسل به نسل انتقال میکند.
پس باید کوشش شود که از هردو طرف راهی برای بیرون رفت ازین مشکلات ها به کمک دولت بمیان بیاید تا پروبلم های مردم با در نظر گرفتن عدالت جل گردد.