دموکراسی، در جوامعی که از داشتن زیرساختهای مدنی، مستقل و ریشه دار محروم اند و سطح آگاهی مردم نیز پایین است، نه تنها کارآیی ندارد، بلکه میتواند به فساد و فروپاشی بیانجامد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۱ ۱۴۰۳/۱۱/۲۰ | کد خبر: 176736 | منبع: |
پرینت
![]() |
هرچند نظام دموکراسی در جوامع با سطح آگاهی بلند یک تصور ایدهآل به نظر میرسد، اما این نظام در حال حاضر دیگر آن حال و هوای گذشته ها را ندارد و در برخی موارد ناکارآمدتر و حتا بدتر از نظام های دیکتاتوری عمل میکند.
در اینجا لازم است توجه مان را به یک خطای ادراکی، درباره مفهوم دیکتاتوری معطوف کنیم و از قضاوت مطلق علیه دیکتاتوری، که معنایش نادیده گرفتن واقعیتهای مدیریتی است، بپرهیزیم.
در فرهنگ عامه، دیکتاتور و دیکتاتوری، یک عیب و فحش محسوب میشود، در حالی که در واقع، دیکتاتوری یکی از سبک های مدیریتی ست که در صورت مقایسه با سایر سبک های مدیریتی، میبایستی هم ردیف مدیریت کلاسیک یا سبک آمرانه قرار گیرد، سبکی که در آن ارتباط بین مدیر و زیر دستان یک طرفه و آمرانه ست و مدیر با اقتدار و قاطعانه مسیر سازمان را تعیین میکند و در آن بر تخصص گرایی و انجام دقیق وظایف تأکید میشود.
همانگونه که هر سبکی از مدیریت، برای شرایط و مقتضیاتی مشخص مناسب ست، این سبک نیز بهویژه در مواقع بحران یا زمانی که سازمان یا کشور نیاز به تغییرات بزرگ دارد، کارآمدی و اثربخشی بهتری دارد. بناءً این نفسِ دیکتاتوری نیست که مذموم است بله رویکرد دیکتاتور ست، که میتواند مردود یا قابل قبول باشد.
در طول تاریخ چه بسا دیکتاتورهایی بودند که منشأ خدمات بزرگی برای کشور و مردم خود شدند و چه بسیار دیکتاتورهایی که جز رنج و فقر و هدر دادن منابع و منافع کشور ارمغانی نداشتند.
به عنوان مثال شبه جزیره کوریا پس از جنگ جهانی دوم به دو بخش شمالی و جنوبی تجزیه شد و اداره هر بخش را دیکتاتوری بر عهده گرفت.
بیاد داشته باشیم که دیکتاتوری- بسته به جهتگیری آن- میتواند یا موجب توسعه شود یا به فقر و انزوا بینجامد.
کوریای جنوبی با سیاستهای توسعهمحورِ پارک چونگهی به یک قدرت اقتصادی تبدیل شد، درحالی که کوریای شمالی با سیاستهای ایدیولوژیکی و بسته به یکی از فقیرترین و منزوی ترین کشور جهان بدل شد.
موفقیت یک حکومت بیشترینه در خدمت به مردم، اولویتهای ملی و توسعهمحور آن نهفته است نه در شکل آن.
دموکراسی، در جوامعی که از داشتن زیرساختهای مدنی، مستقل و ریشه دار محروم اند و سطح آگاهی مردم نیز پایین است- مانند کشور خداداد ما - نه تنها کارآیی ندارد، بلکه میتواند به فساد و فروپاشی بیانجامد، همانگونه که تجربهی بیستسالهی دموکراسی در قالب «جمهوریت» در افغانستان نهایتن به فساد و سقوط انجامید.
نمی دانم شاید در شرایط کشور ما، یک نظام نیمه دیکتاتوری توسعهگرا، از نوع کوریای جنوبی یا سنگاپور، جهت گذار موقتی بهسوی ثبات و پیشرفت به صرفه تر باشد، نه دموکراسی ای که ضمن ناکارآمدی سرانجام به زایش یک نظام مستبد و خونریز قومی-دینی بنام امارت اسلامی منجر شد.
پ.ن: من نظام دموکراسی را می پسندم و آنرا نسبت به هر نوع نظام دیکتاتوری یا توتالیتر ترجیح می دهم، اما متاسفانه موجودیت واقعیت های تلخ جامعه ما بدلایلی که در بالا ذکر شد، در شرایط کنونی با این نوع نظام هیچ سنخیت و سازگاری ای ندارد. ممکن برداشت من اشتباه باشد، تا نظر دوستان چه باشد؟
رزاق رحیمی
>>> Hamid Farhadi
کاملا درست و غقلانی است. اما جدای از تعاریفی که برای دموکراسی شده است، برداشت های فردی هر جامعه ای از دموکراسی و دیکاتوری متفاوت است حتی برداشت های هر فرد از جامعه.....
>>> Yahya Hooma
نظام دموکراسی بی بدیل است، به شرطی که عاری از منافقت و تناقض باشد و همواره به مثابه یک پدیده پویا رشد و انکشاف داده شود. در قانون اساسی دموکراسی دوران جمهوریت کرزی و احمدزی تناقض شدید میان مدرنیته و دین وجود داشت. دین و جهادی ها جامعه را رهبری می کردند و در نهایت دولت را به طالبان تسلیم کرد.ند . اگر دموکراسی بر پایه ی سکولاریزم استوار می بود و به مردم سهم گسترده در اعمار جامعه داده می شد، احتمال سقوط دموکراسی منتفی می گردید. خلاصه به باورم بدترین دموکراسی از بهترین دیکتاتوری و توتالیتاریزم بهتر است.
>>> نویسنده
Razaq Rahimi
Yahya Hooma
حرف شما درست است جناب استاد. اما ما برای ایجاد یک نظام دموکراتیک هیچ پیش زمینه ای نداشتیم و هنوز هم نداریم. در جامعه فروکوفته و به شدت سنتی و محافظه کار، و غرق در خرافات فاقد احزاب دموکرات،نهادها و ساختارهای مدنی مستقل نمیتواند ملزومات یک نظام دموکراتیک را فراهم کند. در جامعه ای که حتا پس از بیست سال تمرین دموکراسی هنوز تکلیف اش را با تفکر طالبانی مشخص نکرده و دموکراسی را مترادف با بی بند و باری و حتا کفر می داند و با بحران هویت،بی ثباتی و حرج و مرج و هزار و یک معضل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مواجه است، چگونه دموکراسی می آورید؟ با شعار که نمیشود ! درود
>>> Yahya Hooma
Razaq Rahimi
گاهی دادن شعار بهتر از ابراز جبن و ترس است.
ترکیه صد سال پیش این راه را در پیش گرفت و موفق شد ، چرا ما اکنون دموکراسی را تجربه نکنیم؟ مردم از ظلم، ستم، دیکتاتوری و توتالیتاریزم خسته اند. توده ها مردم سالاری و جدایی دین از دولت را می خواهند. همین که قدرت دولتی از چنگ طالبان رهایی یابد، زمینه سریع تشکیل احزاب سیاسی، نهاد های مدنی و اجتماعی میسر می شود. راه دیگر برای نجات وطن به غیر از دموکراسی وجود ندارد. با مهر و درود
>>> Es Darman
چرا نفس دیکتاتوری مذموم نیست؟
>>> نویسنده
Razaq Rahimi
Es Darman
برای اینکه یکی از سبک های مدیریتی رایج در اداره و رهبری جامعه است.
>>> Es Darman
Razaq Rahimi
جناب رحیمی،
قتل نیز یکی از روشهای رایج برای حذف کردن است. دلیل نمیشود که مذموم نباشد.
یا شاید من نکته را نگرفتم.
>>> Walli Zekander
با درود نظرتان را میستایم و در تایید مطلب ، دموکراسی شیوه ای مطلوب حکمرانی است ، اما جامعه باید استعداد پذیرایی و آمادگی لازم را برای نهادینه کردن آن داشته باشد، در کشوری که شما صبح تا شب در مورد فضایل یک مسئله برای اشخاص صحبت کنید و در پایان بخواهد برای مشورت در مورد و تصمیم گیری به ملای مسجد یا استخاره روی آورد ، دموکراسی و اندیشه های نوین نمیتوانند موفقیت آمیز باشند!
حتی جمع کثیری از قشر تحصیل کرده ای ما در واقع حامی تفکرات قرون وسطایی اند، در چنین سرزمین های یک دیکتاتوری مثبت از نوع کوریای جنوبی به مراتب میتواند موفقیت آمیز باشد تا دموکراسی کرزی و غنی، سپاس