تاریخ انتشار: ۱۴:۲۱ ۱۴۰۳/۱۱/۲۸ | کد خبر: 176776 | منبع: |
پرینت
![]() |
اخلاقِ راستین نیازی به تبلیغ ندارد؛ و اگر به تبلیغ نیازمند باشد، دیگر اخلاق نیست، بلکه ایدئولوژیای است که در جامهی فضیلت ظاهر شده است. وعظ و توصیهی اخلاقی، به ظاهر از جنس هدایت است، اما در ژرفای خود، ارادهی سلطه را پنهان میدارد؛ چراکه کنش اخلاقی تنها آنگاه اصیل است که از آزادی بجوشد، نه از اجبار؛ از خرد برخیزد، نه از تقلید.
مبلغانِ اخلاق، بهویژه آنان که فضیلت را در خدمت دین یا ایدئولوژی درآوردهاند، نهتنها جامعهای اخلاقیتر نساختهاند، بلکه با تحمیل تکلیف، ریاکاری و فساد را در بطن آن پروردهاند. چرا؟ زیرا اخلاقِ فرمانگذار، با تعریف مطلق از خیر، لاجرم شر را نیز میآفریند، و هرچه بیشتر بر تبلیغ خود اصرار ورزد، از گوهرِ خویش تهیتر میشود، تا آنجا که جز پوستهای از شعار و تزویر باقی نمیماند.
کنشی که از بیرون دیکته شود، دیگر اخلاقی نیست؛ بلکه ابزاری است برای اِعمال قدرت. هر نظامی که اخلاق را به فرمان، تبلیغ، یا الزام فروکاهد، آن را از استقلال و جوهرِ خود تهی کرده و در خدمت سلطه و مهارگری به کار گرفته است.
این تهیشدگی اخلاقی را در جوامع دینی—و بهویژه در جامعهی خودمان—بهوضوح میبینیم، جایی که هر کوچه و معبر، هر رسانه و فضای مجازی، منبری برای وعظ و تبلیغ اخلاقِ دینی شده است، اما از اخلاق جز ظاهری پر زرقوبرق و باطنی فرسوده چیزی باقی نمانده است.
اخلاقِ راستین نه در فرمان است، نه در تبلیغ، و نه در تکرارِ مکررِ آموزههایِ تهیشده از معنا. بلکه در انتخابِ بیادعای فردی معنا مییابد—آن لحظهای که انسان، بینیاز از تأیید، بیواهمه از سرزنش، و بیچشمداشت به پاداش، تنها از سرِ درک و وجدانِ خویش، راهِ درست را برمیگزیند. تا نظر دوستان چه باشد؟
رزاق رحیمی