عمر حاکمیت مطلق یک قوم به پایان رسیده است؛ سیاسیون ما مواظب باشند که دوباره مرتکب اشتباه سیاسی و اسیر مزدوران قبیله به نام وحدت ملی خیالی نشوند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۰ ۱۴۰۳/۱۲/۳ | کد خبر: 176807 | منبع: |
پرینت
![]() |
چرا سیاست گران حوزهای تاجیک؛ هنوز از حوادث تاریخ نیاموختهاند؟
به روایت تاریخ، هرزمانی که قدرت سیاسی و قدرت نظامی ما هماهنگ عمل نکردهاند، شکست ما حتمی بوده و میدان را به دشمن واگذار کردهایم.
نمونه خوب آن را در زمان حکومت سامانیان، حبیبالله خان کلکانی و شادروان استاد ربانی میتوان مشاهده کرد و دید.
پرسش اصلی این است که چرا از حوادث تاریخ نمیآموزیم و پند نمیگیریم؟
پاسخش روشن است: چون تاریخ نمیخوانیم؛ نهتنها نمیخوانیم که حتی دوستانی که از سر دلسوزی یادآوری میکنند که این کار شما اشتباه و تکرار اشتباههای تاریخی است، به سخره میگیریم و به عدم پویایی از سیاست متهم میکنیم.
خوب چرا چنین میکنیم؛ چون منافع معاملهگران و هویت فروشان به مخاطره میافتد؛ لذا، برای اثبات وفاداری خود به دشمن، به روی صاحبان خود هار میدهند.
نشست وین و پیامد آن:
واقعیت این است که اگر تمام برگهای خونین تاریخ معاصر افغانستان در خفا صورتگرفته باشد؛ مسئله قومیت و اندیشهای قومی در این کشور هزار و یک درصد در روشنی خورشید صورتگرفته است و یکی از اصلیترین دلیل عدم شکلگیری هویت ملی، نگاه قومی حاکمان بوده است.
تاجیکی که تا هنوز این مساله را نمیپذیرد از چند حالت بیرون نیست:
۱. اصالتاً جیک نیست؛
۲. ممکن از لحاظ ظاهری تاجیک باشد؛ اما از لحاظ فکری و ذهنی یک اسیر است؛
۳. منافع اقتصادی با افغانها دارد؛
۴. روابط خانوادگی با افغانها دارد و دختر داده است؛
۵. تاریخ و فلسفه نامگذاری افغانستان را نمیداند؛
۶. اجیر و مزدور است و در برابر پول برای افغانها خدمت میکند؛
۷. جزئی شبکهای مواد مخدر هلمند و معادن هندوکش است.
به این دلایل است که برای این طبقه مردم، هزار و یک دلیل و برهان مستند پیشکش کنید، یک پشیزی اهمیت نمیدهند؛ ضمن این که نیک میدانند که عملکرد آنان در تقابل مطلق باهویت و تاریخشان است؛ اما هرگز در راستای منافع جامعه تاجیک عمل نمیکنند. تمام دغدغهشان، رنگ و نیرنگ و رضایت دل سران افغان است و بس.
یکی از دلایلی که مردم در بیست سال گذشته از رهبران جامعه تاجیک اظهار برائت و بیزاری میجستهاند و میجویند، همین است.
مردم تظاهرات میکردند که ما تاجیک هستیم میخواهیم در شناسنامهمان تاجیک نوشته شود؛ امرالله خان بر خلاف منافع مردمش دستور میداد که تیم کاری توزیع شناسنامه برقی دوبرابر شود و بیشتر توزیع شود. خوب این آدم که از نشانی جامعه تاجیک معاون رئیسجمهور بود؛ چرا برخلاف خواست جامعه تاجیک عمل میکرد؛ چون منافع شخصیاش با افغانها گرهخورده بود. تعهد داده بود که هیچ ارزشی برای او مهمتر از منافع اقتصادی نیست و منافع اقتصادیاش اولویت است نه هویت و تاریخش!
بیدلیل نبود که دادوفریاد میزد که: «جمعیت توپ ختم دی تنها افغان توپ پاته دی» لذا، تا آخرین لحظه از رودهای قاق غنی با تمامکمال و جمال ستایش میکرد.
هنوز که هنوز است حاضر نیست از جامعه تاجیک بابت تمام این فجایع خلق کردهاش، پوزشخواهی کند؛ چون امیدوار است که یکبار دیگر بخت و اقبالش گل کند و در خدمت افغانها قرار گیرد و چون گذشته بر سینه تاجیک تیرخلاص شلیک کند.
جامعه تاجیک از احمد مسعود چه میخواهد؟
هر تاجیک صاحب اندیشه و بصیرت نسبت کلاهکج مسعود به یگانه فرزند او که در هیچگونه دزدی و غارت نقش ندارد، ارج و احترام میگذارد؛ اما زمانی این جسم پاک را در کنار دشمنان هویت، تاریخ و قاچاقبران مواد مخدر و چهرههای بدنام مشاهده میکنند، دیگر آن چهره پاک قابلمشاهده و تفکیک نیست؛ بلکه از او نیز یک چهرهسازش پذیر و هم فکر قاچاقبران به نمایش درمیآید. از همه زشتتر این که زمانی از حنجره او سخنان صالح بیرون میشوند، این دیگر غیرقابلقبول است. چون نفس روایت صالح روایت بردگی و توأم با خودخواهی و شکست است. این شبه طهارتکردن با آب کثیف است؛ حتی اگر طهارت هم کنید، نماز شما به درگاه حق قابلقبول نیست؛ لذا، نباید بیش از این در دام نیرنگ همفکران و پیروان خط فکری غنی قرار گرفت و منافع جامعه تاجیک را قربانی آن کرد.
پرچم؛
پرچم نماد از یک مبارزهای سیاسی و نظامی است که مردم برای دفاع از سرزمین، جغرافیا، تاریخ، ارزشهای الهی و هویتی خود زیر یک پرچم جمع میشوند و برای آزادی میهن مبارزه میکنند. بهعبارتدیگر؛ پرچم شناسنامه سیاسی و نظامی شما است؛ اگر شما پرچم نداشته باشید، یک انسان بیهویت، بی تاریخ و خیابانگرد هستید که هرکسی شما را ببیند، سنگ میزند؛ لذا، بیدلیل نیست که پیامبر گرامی اسلام در جنگها، تأکید و اصرار به بلند نگهداری پرچم داشتند و همیشه تأکید داشتند که مواظب باشید پرچمتان زمین نخورد؛ اگر کسی شهید میشود و پرچم از دستش در زمین خاک می شود؛ بلافاصله شخصی دیگری او را بلند کند و نگذارد پرچم در زمین بماند.
داستان دروازه خیبر و جنگ احد را همه میدانیم. این دو مسئله حکایت از اهمیت پرچم دارد. اما مردم ما چون نگاه عارفانه و شاعرانه به قضایا دارند، کمتر به اینگونه مسائل مهم، اهمیت میدهند؛ اما افغانها عمق این مسئله را میدانند به همین دلیل است که حتی زنان افغان از پرچم غنی لباس میدوختند و به تن میکردند و مردهایشان «دستار» !
پرچم چگونه تغییر کرد؟
برای بهتر دانستن این مسئله ابتدا نیاز است بدانیم که چگونه پرچم مجاهدان را در یک نیرنگ قومی کنار گذاشتند.
پس از جلسه بن و فیصلهای مبنی بر تدوین قانون اساسی جدید، خلیل زاد، عبدالله و کرزی سه مهره مورد حمایت غربی که هر سه از یک قوم نمایندگی و یک هدف داشتند: حذف نمادهای فارسی و بازگشت نمادهای افغانی.
بدین منظور در یک هماهنگی هم، نشست یک جمع زیاد بیسوادان را زیر نام بزرگان قومی از سرتاسر کشور در «خیمه جرگهای بزرگ» جمع کردند و در دادوستد سیاسی، آقایان مرحوم مارشال فهیم، قانونی و... را گول زدند.
این مثلث توانستند در بدل اعطای رتبهای مارشالی به مرحوم فهیم خان، پرچم مجاهدان و سرود ملی را از فارسی به افغانی تبدیل کنند.
این را میشود دومین اشتباه بزرگ سیاسی بزرگان ما پس از بن نامید.
حال که خوشبختانه این پرچم ستم تاریخی توسط خود افغانها کنار گذاشته شده است؛ چه نیاز است که دوباره به خون جوانان تاجیک بلند شود؟
چرا پرچم مجاهدان که خون مسعود بزرگ در دفاع از آن در زمین ریخته شده است، بلند نشود؟
نزدیک به چهار سال است جوانان تاجیک زیر این پرچم در دل هندوکش بی کفن خاک، میشوند؛ آیا بلندکردن پرچم قومی منسوخ شده بهجای پرچم مجاهدان بیحرمتی به خون دو هزار جوان تاجیک نیست؟
باید پذیرفت که کنارگذاشتن پرچم مقاومت در وین یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی، سیاسیون نسل جوان ما در مقاومت دوم بود و امیدواریم این اشتباه اول و آخر باشد!
برای توجیه این اشتباه عدهای دوستان نقد داشتند که کار کشور و یا نهاد میزبان است. این حرف از اساس غلط و اشتباه است.
در اصول سیاست، تمام مسایل اینچنینی، پیشاپیش هماهنگ میشوند و شرایط یکدیگر مطرح میشود؛ اگر کشور میزبان نماد هویت و مبارزهای شما را نمیپذیرد نیاز نیست شما شرکت کنید؛ این حق شماست.
اما در کنار این اشتباه سیاسی، یک مزیت دیگر هم این نشست داشت: کنار هم جمعشدن دو چهره نظامی پاکنفس تاجیک و یک حرف عمیق و دقیق احمد مسعود: منتظر ترامپ و کسی نباشید که به یاری شما بیاید؛ باید دشمن را با نیروهای بومی خود در دل هندوکش زیر خاک کنیم.
این زیباترین و راهبردیترین جملهای بود که باید سه سال پیشگفته میشد. چون اصولاً قدرت جامعه تاجیک نه وابسته به شرق است و نه به غرب؛ قدرت ما در ۶۰ میلیون تاجیک منطقه است که اگر این جمعیت بزرگ بسیج و روی یک روایت واحد وارد بازی شوند، سر هر طائفه سرکشی را در دل خاک، خاک خواهیم ساخت!
پایان سخن این که عمر حاکمیت مطلق یک قوم به پایان رسیده است؛ سیاسیون ما مواظب باشند که دوباره مرتکب اشتباه سیاسی و اسیر مزدوران قبیله به نام وحدت ملی خیالی نشوند!
هیچ مصلحتی بالاتر از منافع عامه ای جامعه تاجیک نیست!
جلالی