ترامپ انسان جنگطلب نیست؛ اما منافع آمریکا و شخص ترامپ ایجاب میکند برای بهدستآوردن اهداف و منافع آمریکا از زبان تهدید و زور استفاده کند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۹ ۱۴۰۴/۱/۴ | کد خبر: 176974 | منبع: |
پرینت
![]() |
پیشازاین که به پاسخ این پرسش بپردازیم، ابتدا یک مساله روشن سازیم که در روش آیندهپژوهی هیچچیزی صددرصدی نیست؛ اما عواملی هستند که نشان میدهند موج تصمیمگیران چگونه به آنجا سمتوسو داده میشوند؛ لذا، اینجا نیز هیچچیز صددرصدی نیست؛ اما شواهد تاریخی و گذشته ای سیاست گران و عوامل منطقهای و جهانی نشان میدهند که چگونه قدرتهای بزرگ در تلاش زمینگیر کردن حریفان سیاسی خود اند.
ترامپ انسان جنگطلب نیست؛ همانگونه که بارها اعلام کرده است؛ اما منافع آمریکا و شخص ترامپ ایجاب میکند برای بهدستآوردن هدف و منافع آمریکا از زبان تهدید و زور استفاده کند.
نمونهای خوب آن را میتوان در حمله بالای نیروهای حوثی در یمن مشاهده کرد. در بازی بزرگ، اسراییل ایالت ۵۲ آمریکا محسوب میشود؛ زمانی یمنیها منافع اسراییل را تهدید میکنند، به این معنااست که منافع آمریکا را تهدید کردهاند؛ لذا، آمریکا ناخواسته و از سر ناگزیری وارد بازی میشود. داستان فلسطین، حزبالله، سوریه، عراق و تااندازهای زیاد افغانستان در همین ردیف قرار دارند. بهویژه که دشمن نهچندان قدرتمند؛ اما تیزهوش و بازیگر قدرتمند منطقهای «ایران» در پشت پرده این بازی قرار داشته باشد و سالهاست اصول کلی سیاسی اعلامشدهاش، قطع پای استکبار جهانی «آمریکا» در منطقه باشد.
خروج آمریکا از افغانستان و عراق، نمونهای بارز آن هستند.
توافق دوحه:
توافق دوحه که بانی اصلی آن ترامپ بود، یک هدف اصلی داشت: پایان هزینههای سنگین مالی آمریکا، حفظ پایگاههای بگرام و شیندند و ایجاد یک حکومتی که طالبان در آن صاحب سهم شیر باشند؛ امری که با روی کار آمدن بایدن، بخش بزرگ آن تحقق یافت و بخش دیگرش، یکشبه خاک شد.
پس از روی کار آمدن طالبان، تلاشهای جدی خلیلزاد این بود که بقایای جمهوریت را در بدنه طالبان به نام حکومت وحدت ملی مدغم سازد تا زمینهای شناخت طالبان مساعد گردد؛ ساخت شورای انقره به همین منظور بود؛ اما طالبان که حالا میدان را خالی و دشمنان را تهی از عامل تأثیرگذار میدانی میدیدند؛ علیرغم تلاشهای زیادی غربی و منطقهای، به آن تن ندادند.
اما محدودیت های شدید طالبان بالای بانوان و دانشآموزان دختر، اقبال گل کردهای آنان را آهسته و پیوسته به افول و زوال سوق داد.
طالبان در این مدت تلاش کردند هم زمان دو اسب را سواری کنند؛ هم از آمریکا هر هفته ۴۰ میلیون دلار در یافت میکردند و هم با دشمنان آمریکا، چون: چین، ایران و روسیه روابط نزدیک برقرار کردند؛ امری که برای غربیها قابلقبول نبود و نیست.
نزدیکی بیش از اندازهای رهبر طالبان به بلوک شرق، غربیها را ناگزیر ساخت جهت فشار بیشتر رهبران طالبان از طریق دیوان بینالمللی کیفری زیر فشار قرار دهند و حتی امر بازداشت او را صادر کنند؛ امری که بهشدت از لحاظ روحی و روانی به رهبر طالبان تأثیر مخرب گذاشت و نزدیک در یک کودتای داخلی توسط شبکه حقانی زیر کشیده شود؛ اما این کودتای قریبالوقوع توسط بازیگران منطقهای در نطفه خنثی شد.
حالا به نظر میرسد مداخله بیامان طالبان از طریق تحریک طالبان پاکستانی در امور داخلی پاکستان و رؤیای افغانستان بزرگ، برای پاکستان؛ این اسراییل منطقهای آمریکا، دیگر برای آمریکاییها غیرقابلتحمل است.
شبکهای حقانی که بخش از استخبارات پاکستان و تأمینکنندهای منافع این قدرت در افغانستان شناخته و تعبیر میشود و به قول مولانا حامد الحق رییس مدرسه حقانی که چند هفته پیش توسط عوامل انتحاری در همین مدرسه کشته شد؛ تنها از این مدرسه ۳۰ هزار تن طالب در نهادهای دولتی کابل استخدام شدهاند و بخش زیاد آنها پاکستانی هستند.
با ترور خلیل حقانی وزیر مهاجرین توسط شبکهای هیبت الله، شبکه حقانی به نحوی به حاشیه رانده شده است؛ بهویژه پس از افشای آمادگی کودتای او که همه نهادهای دولتی و نظامی از طرفداران او تصفیه شده است. آمریکایی ها برای جلوگیری از انزوای بیشتر او وارد بازی شدند و در کنار اخذ موافقت پایگاه بگرام و شیندند، نام او را از لیست سیاه حذف کردند و بهاحتمال بسیار زیاد گزینهای بعدی پسا هیبت الله او خواهد بود. مزیتی که او برای غربیها دارد قرار زیر است:
۱.او با ایران ستیز و دشمنی تاریخی دارد. سرکوب محمود افغان غل جایی توسط ایرانیها، داغی است که هرگز از خاطره و حافظهای تاریخی غلزایی ها پاک نخواهد شد؛ بهویژه که حالا احتمال حملهای آمریکا به ایران دور از تصور نیست؛
۲.او حامی پاکستان و خواهان خلع سلاح طالبان پاکستانی در افغانستان است؛
۳.روابط خوب با جریانهای مخالفان طالبان دارد؛ بیدلیل نبود که ظاهر اغبر سفیر جمهوریت، کشتهشدن خلیل حقانی را تسلیت گفت و سپس زیر فشار افکار عامه پست خود را برداشت.
هرچه باشد؛ یک مساله روشن است: دوام وضعیت کنونی افغانستان دیگر نه برای بازیگران غربی و نه برای مردم افغانستان قابلپذیرش نیست؛ تغییراتی در روزها و ماههای آینده دور از تصور نیست.
جلالی
>>> الکی دلتان صابون نزنید هیچ خبری نیست نه هم خواهد شد این قدر صغرا وکبرا چیدن ارزش ش ندارد که هم فکر خود را مشوش کردی هم به امثال خودت که از سیاست چیز نمیداند با حرف و خیال بافی خوشی به دل ش میزنی هیج نمیشه قرار قراری میشه مردم افغانستان از بدبختی خلاص میشه یک تان میگه قندهار بزرگ یک تان میگه بدخشان بزرگ یک تان میگ پلان بزرگ در اصل هیچ کدام ش بزرگ نیست که نصف ملت کشور ا نان شب ندارد نصف دیگر مهاجر شدن شما وامثال شما بر تبل نفاق بکوبید که کدام چوکی کدام منصب پیدا کنید از غم ملت که پروا ندارید
>>> آمریکا بگرام را نمی خواهد خودش می داند طالبان زیر بار نمی رود هدفش از طرح چنین مسائلی این است که طالبان را نسبت به سایر خواسته های آمریکا غیر حساس کند و دل طالبان شاد شود که ما موفق شدیم در مذاکرات آمریکا از شرط بگرام کوتاه بیاید و سایر خواسته های آمریکا را قبول کند.