باور دارم که راه نجات کشور در تغییر نگاه به ملتسازی است، نه در پاکسازی قومی و جعل تاریخ. حقیقت را باید گفت، حتی اگر تلخ باشد | ||||
تاریخ انتشار: ۱۹:۰۳ ۱۴۰۴/۵/۲ | کد خبر: 177678 | منبع: |
پرینت
![]() |
در سالهای اخیر، در فضای فکری و سیاسی افغانستان دو رویکرد برجسته و در عین حال متضاد قد علم کردهاند: یکی با شعار عدالت و برابری اقوام، و دیگری با پروژه سلطه قومی و حذف هویتی.
در این دوگانگی، شخصیتهایی مانند دکتر عبداللطیف پدرام و اسماعیل یون، نماد دو تفکر متفاوتاند؛ یکی به دنبال نجات وطن با تقسیم عادلانه قدرت و احترام به تنوع است، و دیگری در تلاش برای تحمیل یک هویت تکقومی با نفی و حذف دیگران.
اسماعیل یون، با نوشتهها و مواضعش، بهویژه در کتاب «دوهمه سقاوی»، نه تنها اقوام دیگر را تحقیر کرده، بلکه با لحنی ستیزآمیز، تاریخ را تحریف نموده و نقشهای را ترسیم کرده که بر پایه آن، پشتون/افغانسالاری باید به صورت کامل بر کشور حاکم گردد. این گفتمان نه نو است، نه بیخطر؛ تجربههای مشابه در رواندا، یوگسلاوی سابق و حتی آلمان نازی، بهروشنی نشان میدهد که این نوع نگاهها چگونه به نسلکشی، جنگ داخلی و تجزیه خونین منجر شده است.
در مقابل، دکتر پدرام دیدگاهی را مطرح میکند که عدالتمحور است؛ او خواهان کنار زدن سلطه قومی نیست تا سلطهای دیگر جای آن را بگیرد، بلکه خواستار تقسیم مسوولیت، امتیاز، و منابع میان همه اقوام کشور است. او باور دارد که افغانستان خانه مشترک همه است و هیچ قومی نباید به حاشیه رانده شود.
من، در میان این همه تنش و بازیهای خطرناک سیاسی، یک درد بزرگ دارم: ترس از تجزیه وطن. من فدرالخواه به معنای ایدیولوژیک آن نیستم، اما وقتی میبینم که چگونه اقوام بزرگ و ریشهدار کشور، توسط گروهی کوچک و افراطی حذف میشوند، چگونه هویتها نادیده گرفته میشوند، و چگونه تاریخ به نفع یک قوم بازنویسی میشود، وجدانم وادارم میکند تا از حقیقت بنویسم.
من از تجارب کشورهای دیگر آموختهام: سوییس، هندوستان، کانادا و حتی عراق، برای حفظ وحدت واقعی، تنوع اقوام و زبانها را به رسمیت شناختند و ساختار سیاسیشان را طوری تغییر دادند که هیچکس احساس حذف و بیعدالتی نکند.
من باور دارم که راه نجات کشور در تغییر نگاه به ملتسازی است، نه در پاکسازی قومی و جعل تاریخ. اگر همین مسیر اسماعیل یونگونه ادامه یابد، افغانستان نه تنها به آرامش نمیرسد، بلکه به مرحلهای خواهد رسید که هیچ نیرویی نمیتواند جلو فروپاشیاش را بگیرد.
حقیقت را باید گفت، حتی اگر تلخ باشد.
و این حقیقت این است: کشوری که عدالت نداشته باشد، دیر یا زود یا به دست دشمنانش سقوط میکند، یا از درون متلاشی میشود.
کاظم همایون
>>> هذف دیگر اقوام سر لوحه همه زمامداران کشور از روز تأسیس آن به دست نماینده خاص انگلیس ( احمد درانی) بوده و هست؛ هرکدام از زمامداران گذشته را که ببینید و مورد مطالعه قرار دهید اشخاص و افراد آنطور مذهبی به شدت طلبه های درس خوان نبوده اند. یا بهتر بگوییم مسلمان بودهاند اما نه مسلمانی که هر روزه با قرآن سروکار داشته باشد. اما ما وقتی که حذف قومی را توسط مسلمان مدرسه رفته ی دینی می بینیم ما را به شک می اندازه که آیا درس دینی این مدرسه رفته های دینی ضعیف بوده یا نه قوه استعمار قوی بوده که این ها را مجبور به چنین طرحی در قرن ۲۱ نموده است. به یک حیوان هم که گفته شود قبول نمی کند و می داند که امروز زمانیست که دنیا به یک دهکده کوچکی تبدیل شده. شاید یک عده (نیو پشتونیست) ها امروز امور و کار های « نیو لیبرال» های غرب را سر لوحه خود قرار داده باشند؛ اما هرچند از اسلام تحجر پیروی کنید باز هم متوجه خواهید شد که نیو لیبرالیزم برای مدتی کوتاهی داشت خواهد داشت؛ آیا به این متوجه نشده اید؟ حدیث قدسی داریم که: حکومت کفر می ماند و لی حکومت ظالم مسلمان نمی ماند. آیا مدرسه رفته های دینی ما این حدیث را قبول ندارن؟