تاریخ انتشار: ۰۹:۲۹ ۱۴۰۴/۵/۱۳ | کد خبر: 177737 | منبع: |
پرینت
![]() |
نظام آموزشی در افغانستان، چه در گذشته و چه اکنون، کمتر به پرورش فکر مستقل پرداخته و بیشتر در خدمت ساختن انسان فرمانبردار بوده است.
در نظامهای قبلی، با آنکه آموزش رسمیتر و متنوعتر بود، اما همچنان بر حفظیات، نمرهمحوری، سرکوب خلاقیت و حذف تفکر انتقادی استوار بود. شاگرد باید آنگونه می اندیشید که کتاب و معلم میگفتند، نه آنگونه که خود میفهمید. تفاوت، اعتراض و پرسش همیشه خطرناک تلقی میشدند.
اما سیستم آموزشی طالبان، چندین گام فراتر رفته است. این گروه آموزش را کاملن جنسیتی و ایدیولوژیک ساخته است؛
مکاتب عصری را تضعیف و بجای آنها هزاران مدرسه دینی را جایگزین کرده است؛آموزش دختران را محدود و صدای نیمی از جامعه را کاملن خاموش کرده است؛و اکنون، با ادغام برنامههای درسی دینی و رسمی، تلاش دارد یک الگوی واحد ذهنی را بر همه تحمیل کند.
این پروژه، تنها یک سیاست آموزشی نیست، بل یک مهندسی ذهنی تمامعیار است؛ با هدف قالببندی نسلها.
در چنین فضاهایی، نه تنها پرسش، بلکه تخیل هم جرم است. شاگرد از آغاز میآموزد که فکر نکند، تفاوت نبیند، و فقط اطاعت کند— حتا در برابر بیعدالتی.
مکتب، بهجای اینکه پنجرهای به سوی جهان باشد، به قفسی برای به بندکشیدن ذهن بدل میشود.
چه در گذشته و چه حال، خلأ مشترک نظامهای آموزشی ما، نادیدهگرفتن انسان است:
نه هویت متنوعش، نه جنسیتش، نه تفکرش، نه رؤیایش.
اگر آموزش، اجازه پرسش را ندهد، توانِ تغییر هم نمیدهد و جامعهای که آموزش را با اطاعت یکی بگیرد، آب از سر اش گذشته است!
رزاق رحیمی
>>> انشالله بزودی حکومت استبدادی ودیکتاری طالبان روزی به پایان خواهدرسید وبجزبدنامی ولعنت ازانهایادی نخواهدشد