تاریخ انتشار: ۱۶:۰۹ ۱۴۰۴/۷/۱۷ | کد خبر: 178122 | منبع: |
پرینت
![]() |
حفیظ الله امین در روز های اخیر سردمداری اش دستوراتی داد که: گشت و گذار شبانه ممنوع گردد (وضع قیود شب)، چراغ های خانه ها از طرف شب خاموش باشند و یا پرده های ضخیم بر کلکین ها نصب کنند تا روشنی معلوم نشود، تبلیغ علیه انقلاب جزا در پی دارد و .…
تبصره در باره حکومت و شنیدن رادیو BBC جرم مشهود بود و حتی مردم در داخل خانه های شان از ترس کمونیستها آهسته صحبت میکردند.
اشرار، ضدانقلاب، ارتجاع، نوکر امپریالیزم، اخوانالشیاطین و چند واژه دگر از جمله برچسپ های کمونیستها علیه باز داشت شدگان بود.
این دستورات در حالی بود که شمار زیادی از شهروندان کابل زندانی و ناپدید شده بودند و شماری از مردان و جوانان مخفی زندگی میکردند.
پدرم در پنجشیر بود، خانواده ما و فامیل های چند مامایم در بالا کوه ده افغانان زندگی میکردیم . مامایم حاجی عبدالقدیر، پسر بزرگاش حاجی جلیل و دو تن از مهمانهای مان را که از جلال آباد بودند؛ چند هفته پیش از این دستورات؛ شبهنگام از خانه بازداشت کردند، شماری از متنفذین محل به شمول داکتر سلام و امام مسجد محله مان پیشتر از مامایم زندانی شده بودند.
همزمان با آن فضای مختنق؛ پرواز های هواپیماهای بزرگ باربری از طرف شب در میدان هوایی کابل شنیده میشد و شایعات بود که در میدان هوایی بگرام نیز هواپیماهای بار بری نشست و برخاست داشتند.
تلویزیون دولتی تنها رسانه یی بود که همه روزه بعد از ۶ شام نشرات داشت و در شب های جمعه فلم هندی پخش میکرد. در حویلی ما که چند فامیل زندگی میکردیم صرف یک تلویزیون سیاه وسفید بود که در مهمانخانه گذاشته شده بود.
من و چند تن از پسران ماماهایم از اخبار تلویزیون نفرت داشتیم اما تلاش میکردم که برنامه اطفال و فلم های هندی پنج شنبه شب ها را ببینیم و حتی کودکان بستگان ما که در نزدیکی مان زندگی میکردند؛ پنج شنبه شب ها در مهمانخانه مشترک جمع میشدند. مادرم و خانمهای ماماهایم با وجودیکه غم دار بودند و همه روزه اشک میریختند اما به رخ مایان نمیکشیدند و مانع تلویزیون دیدن ما نمیشدند.
پنج شنبه شب ۶ جدی ۱۳۵۸ (شب جمعه) جریان نشرات تلویزیون قطع شد و ما سر وصدا کردیم. پسر مامایم (مولانا عبدالرحمان کبیری والی سابق پنجشیر در آن زمان متعلم مکتب بود) از اتاق دگر آ مد و مایان را تهدید کرد که خاموش باشیم و خودش به صفٌه حویلی برامد و من به دنبالش رفتم.
چند روز پیشتر برف زیاد باریده بود اما آن شب سرد و آسمان صاف بود و صدای فیر هایی شنیده میشد، طرف خواجه بغرا و چهار قلعه وزیر آباد در چند جای مرمی های رسام دیده میشد.
فردای آن روز در جاده آسمایی و مقابل وزارت معارف گروهای افراد مسلح با بالاپوش های بلند، کلاهای زمستانی پوست روبا و بازو بندهای تکه سفید گشت و گذار میکردند و مردم میگفتند که:
این مردمان بازوبند سفید مسلح؛ پرچمی های طرفدار ببرک کارمل اند، قوای شوروی در افغانستان آمده، حفیظ الله امین کشته شد و ببرک کارمل قدرت را گرفته است، زندانیان پلچرخی رها شدند و…
چند کوچگی و مامایم در جمله رها شدگان از زندان بودند اما از ملای مسجد، داکتر سلام همسایه و سایر کوچگیهایی را که برده بودند تا کنون اثری نیست که نیست.
کسانیکه در جدی ۱۳۵۸ آزاد نشدند و لادرک گردیدند؛ وارثین شان از پالیدن و تلاش کردن ماندند زیرا در زمان حفیظ الله امین به شمار زیادی از وارثین آنها گفته میشد که: «بندی تان پشت صابون شوروی رفته است».
اختناق، استبداد و جنایات کنونی توسط گروه طالبان، قطع انترنت و اطلاع رسانی، مباحث ورود قوای آمریکا به بگرام و اختلافات درونی سران گروه حاکم از شباهتهای جدی با استبداد و جنایات کمونیستها، ورود قوای سرخ شوروی به افغانستان و اختلافات درونی سران حزب دموکراتیک خلق میباشد.
قابل تذکر است که بعد از قیام ۳ حوت ۱۳۵۸ موج دگری از باز داشت های مردم مسلمان کابل و سایر ولایات آغاز شد و شماری از رها شده گان ۶ جدی دوباره زندانی شدند.
روح شهدا و گذشته گان شاد و قرین رحمت حق ماوای شان باد!
محمد عبدالله
>>> جناب محمدعبداله.
اختلاف دیدگاه یک امرطبعی است.واماازنظرمن پالیسی اعضای پرافتخار ح د خ ا محوخرافات بود وسوق دادن کشوردرمسیرترقی وپیشرفت وانکشاف،برعکس پالیسی طالبان ترویج خرافات وتلاش برای عقبگرد چهارده قرن.
من داستان دخترخاله نواسه عمه پسرکاکایم رابرای تان نمی نویسم ولی شخصا درانزمان محصل دانشگاه کابل بودم،ولی حالا که چهره اصلی طالب راشناختم،متاسفم که چراباان جریان ازادی بخش نپیوستم.مبارزه ان حزب درانزمان علیه طالبان انزمان بود،اگرسیاف راازپلچرخی ازادکردند،پس کدام بیگناه راسربریدند.همه انهایی که سربه نیست شدندبه شمول اقارب ما طالب های انزمان بودند.اگرپاکسازی اگاهانه انهانمیبود،امروز۲۵۰۰۰ راکتیارووحشت اله میداشتیم ومصیبت امروزه ماهزارچند میبود.یگانه انتقادم علیه انها اینست که عده راموفق به دستگیری شان نشدند چون کل بیدین وعده راچون سیاف ازحبس رهاکردند.
ارواح پاک رفتگان شان شاد وبه بازماندگانشان عمرطولانی وپربارتمنادارم.
عاقل
>>> در مورد طالب:
در زیر نام دین چه کفر جنایتست
مردم بخون نشسته و با دیده تر است
گر مومنی ترور و مسلمان کشی چیست
گر برده کفر شده ای کار دیگر است
برخیز هموطن که وطن میرود زدست
در نجات ما نجاتش میسر است
برخیز شور و جنبش هستی به پا کنیم
از دشمنان خاک وطن را رها کنیم.
>>> ایکاش امین تمام ملا ها و چلی ها را از بین میبرد تا امروز مردم نفسی به راحتی میکشیدند
طالبان فرزندان اشرار وطنفردش و کثیف هستند و این اشرار بودند که باعث تباهی کشور شدند
اشرار قبل از انقلاب هفت ثور به دامن پاکستان پناه برده بودند و حتی کوشش به کودتا هم کرده بودند
>>> لالام جان من خلاف شما دولت خلقی و پرچم را یک دیکتاتوری مترقی رو به جلو می دانم اگر موفق میشد افغانستان را به یک مدرنیته از بالا و دستوری میرساند تمام کشور ها یک دیکتاتوری مصلح در مسیر توسعه را از سر گذراندن تا به توسعه رسبدند
>>> خادی های ..... کم از کم 70 سال دارند. بزودی ریق رحمت را سرخواهند کشید و به دنیای دیگر خواهند رفت و خواهند فهمید که خدایی هست و آخرتی و حساب و کتاب دقبقی و خواهند فهمید که اینها "خرافات" نیست و عین حقیقت است و بلکه آن مزخرفاتی که 4تا چوچه کمونیست بیسواد به آنها حقنه کرده بودند سراپا دروغ بوده.
افسوس که آنزمان پشیمانی سودی ندارد.