| چگونه میتوان به این اختلافات ناخواسته و احمقانهای که یک مشت انسان های نادان میان قدرت گرم و قدرت نرم جامعه تاجیک خلق کردهاند، پایان داد؟ | ||||
| تاریخ انتشار: ۱۲:۲۵ ۱۴۰۴/۸/۱۱ | کد خبر: 178267 | منبع: |
پرینت
|
|
اختلافات داخلی تاجیکان در افغانستان؛ به ویژه بین سران بدخشان و پنجشیر با گذشت هر روز بیشتر و بیشتر می شود؛ اما پرسش اصلی این است که چرا؟
برای دریافت پاسخ این پرسش و ریشه یابی آن؛ لازم است مبارزات چند مرحلهای پسین را بهصورت فشرده مورد بررسی قرار دهیم:
1. پیشا جهاد؛
در دوران حکومت ظاهرشاه، داوود خان و سایر حاکمان قوم افغان که سرنوشت و اقتدار کشور در دستشان بود، تاجیکان در حاشیه قرار داشتند و نقششان به سطح مأمور و کاتب دربار محدود میشد.
2. آغاز جهاد؛
با آغاز جهاد و مهاجرت بخش بزرگی از نخبگان و تحصیلکردگان افغانستانی به پاکستان؛ از جمله شادروان استاد برهانالدین ربانی و شادروان احمدشاه مسعود، شبکههای سیاسی و نظامی متعددی وارد معادلات قدرت شدند.
با حمایت آمریکا و همپیمانان منطقهایاش، مبالغ قابل توجهی در اختیار رهبران تنظیمهای جهادی؛ از جمله استاد ربانی از نشان جامعه تاجیک افغانستان، قرار می گرفت. شیوه مدیریت غربیها بهگونهای بود که منابع مالی ابتدا به رهبران واگذار و سپس آنان این منابع را میان فرماندهان نظامی و سیاسی خود توزیع میکردند.
بر اساس راهبرد تاریخی غرب مبنی بر اینکه سرنوشت افغانستان همیشه باید در دستان یک پشتون باشد، بیشترین امکانات مالی و نظامی در اختیار گلبدین حکمتیار قرار می گرفت. این امتیاز، او را قادر ساخت تا نیروهای بیشتری جذب کرده و در میدان نبرد دست برتر را داشته باشد؛ امری که خشم استاد ربانی و همراهانش را برانگیخت؛ اما به قول معروف: چارهای جز ساختن و سوختن وجود نداشت. با گذشت زمان و کاهش منابع مالی؛ شادروان احمدشاه مسعود که مسوولیت نظامی را از سوی استاد ربانی در جامعه تاجیک بر عهده داشت، بهتدریج از رهبران پشاور؛ بهویژه استاد ربانی، فاصله گرفت. دیگر هماهنگی میان میدان نظامی و سیاست وجود نداشت و مسعود بر اساس تشخیص خود عمل میکرد. نمونه بارز آن، پیمان ۱۹۸۳ با روسها بود که با واکنش شدید رهبران پشاور، از جمله استاد ربانی، مواجه شد.
اما مساله اصلی، تفاوت در نگاهها بود: استاد ربانی نگاهی سیاسی و تاریخی داشت؛ در حالی که احمدشاه مسعود نگاهی نظامی داشت. استاد با زبان نرم و دیپلماسی در پی تأمین منافع مردم بود؛ اما مسعود بهعنوان یک نظامی، بر ابزار قهرآمیز تأکید داشت. این تفاوت دیدگاه، شکاف میان قدرت نرم و قدرت گرم تاجیکان را رقم زد.
این اختلاف تا جایی پیش رفت که پس از پیروزی، مشاوران نزدیک شاد روان مسعود به او پیشنهاد کردند استاد ربانی را کنار بگذارد و یک پشتون را در رأس قدرت بنشاند تا خود بتواند پست وزارت دفاع را حفظ کند. نشست هرات نیز با هماهنگی مسعود و با هدف واگذاری قدرت برگزار شد.
اما استاد ربانی که در علم سیاست یک سر و گردن برتری داشت، میدانست که بدون اقتدار، مأموریت برای جامعه تاجیک همچون مُسکن موقتی است که درمان دردهای تاریخی و ساختاری نخواهد بود. او با وجود فشارهای شدید احمدشاه مسعود و همراهان کوتهنگرش، استعفا نداد. پس از سقوط کابل و عقبنشینی به شمال، احمدشاه مسعود از درایت و نگاه راهبردی استاد ربانی قدردانی کرد و گفت: «استاد، اگر در هرات استعفا میدادی، امروز کسی ما را در مقاومت به رسمیت نمیشناخت؛ واقعاً شما استاد علوم سیاسی هستید.»
3. مقاومت نخست؛
در جریان مقاومت نخست، بار دیگر استاد ربانی مورد بیمهری میدان قرار گرفت و فرمانهایش کمتر مورد توجه بود. این بیاعتنایی خشم او را برانگیخت؛ اما بهخاطر مصلحت کلان جامعه تاجیک، سکوت و مدارا را ترجیح داد. سرانجام، در حملهای ناجوانمردانه، شادروان احمدشاه مسعود در خواجهبهاءالدین به شهادت رسید.
4. پس از شهادت مسعود؛
استاد ربانی میتوانست پس از شهادت او یک ژنرال بدخشانی را جایگزین کند؛ اما به احترام خون مسعود، ژنرال قسیم فهیم، یار همولایتی او را برگزید تا وحدت صفوف حفظ شود و نظامیان و یاران مسعود احساس نکنند که پس از او، استاد تنها پدر معنوی بدخشیهاست.
اما با وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر، بار دیگر به تعبیر بدخشانیها: «صغیرههای بیصاحب» پیش از همه به جان صاحب خود تاختند. در نشست بن، در تقابل مستقیم با استاد ربانی قرار گرفتند و با نگاهی تنگنظرانه و محلی، آن پیر فرزانه خراسانی را از قدرت خلع کردند و در کنار دشمنان تاریخی و هویتی او ایستادند؛ اقدامی که پیامد آن، هم خود و هم ملت تاجیک را نقرهداغ کرد.
5. حکومت موقت در کابل؛
در نشست بن، اقتدار را به بهای مأموریت فروختند و بهدنبال پستهای تشریفاتی چون معاونت ریاست جمهوری افتادند. ثروت اندوختند، شهرک ساختند، مجاهدان تهیدست و یتیم را از خود راندند، زمینهای مردم را غصب کردند، هر از گاه به نوامیس مردم تعرض کردند و در داخل و خارج کشور به خوشگذرانی و تجارت پرداختند.
در نهایت، با همکاری غیرمستقیم با خلیلزاد و اتمر، در توطئه شهادت استاد ربانی نقش ایفا کردند و او را که مزاحم برنامههای مأموریتطلبانهشان بود، از صحنه کنار گذاشتند و حذف کردند.
6. کودتا علیه فرزند؛
هنوز خون پدر نخشکیده بود که دومین کودتا را پس از کودتای بن، با هماهنگی حلقه اشرف غنی و با نقش مستقیم محمد یونس قانونی، بر علیه فرزند اقتدارطلب استاد ربانی( صلاح الدین ربانی) طراحی و عملیاتی کردند. حلقه مأموریتطلب حتی به فرزند استاد نیز رحم نکردند. با تبلیغات دروغین و فریبکارانه، استاد عطا محمد نور را ابزار قرار دادند و بار دیگر علیه اقتدار تاجیکان کودتا کردند.
جریان افغان های همپیمان اینان بهخوبی میدانستند که تهدید آینده علیه منافعشان از سوی یک بدخشانی اقتدارطلب خواهد بود، نه مأموریتطلبانی که برای گزارش سلامتی روده اشرف غنی، یک هفته در فضای مجازی مدیحهسرایی میکردند.
استاد عطا را به قبله اتمر بردند و او را به زانو درآوردند؛ اعتبار و صلابتش را در افکار عمومی مخدوش کردند و با کودتا علیه فرزند استاد ربانی، مرکز اقتدارخواهی جامعه تاجیک را نقرهداغ کردند.
7. بازگشت طالبان و سقوط جمهوریت؛
در زمان سقوط جمهوریت، معاون اول، وزیر دفاع، فرمانده ۳۵ هزار نیروی ویژه، فرمانده نیروهای هوایی و دهها فرماندهان ولایتی دیگر، همگی از حلقه مأموریتطلبان بودند؛ اما چنان فرار کردند که فرار از فرار شان شرمید.
در این میان، فرزند قهرمان ملی که تازه وارد عرصه سیاست شده بود و در زدوبندهای گذشته نقشی نداشت، در میان مردم تاجیک از محبوبیت ویژهای برخوردار بود. در حالیکه همه گریخته بودند؛ اما او پرچم را زمین نگذاشت و یکبار دیگر شعار مقاومت سر داد؛ شعاری که دل میلیون ها تن را شادی بخشید.
اما دیری نپایید که حلقه شکستخورده سیاست بیستساله پسین، بار دیگر به او نزدیک شدند و نگذاشتند چون پدرش اوج بگیرد. او را در تنگنای نگاههای محلی و منطقهای گرفتار کردند و بار دیگر همان نسخه ناکام گذشته را تکرار کردند.
افرادی را از سایر ولایات بهعنوان تزیین سر سفره و برای نمایش ظاهری «ملی بودن جبهه» گرد آوردند. اما وقتی هسته یک حرکت خیر با فریب و نیرنگ شکل بگیرد؛ گرچه در آغاز ممکن است درخشان جلوه کند؛ اما بهتدریج به خاکستر بدل خواهد شد. چون این روشنی، چهرهای کاذب دارد و سرانجام افول خواهد کرد؛ امری که متأسفانه پس از چهار سال، بار دیگر به وقوع پیوست.
8. تقابل روایت میان سران بدخشان و پنجشیر؛
با در نظر داشت مطالب بالا، زمانی که با دوستان پنجشیری صحبت میکنید، میگویند: «بدخشانیها مردمانی تیوریپرداز هستند؛ اما عملگرا نیستند. حرف را همه میزنند؛ اما میدان از آن کسی است که عمل کند. ما مأموریتطلبیم؛ اما لااقل مثل شما تسلیم نشدیم. نیمی از سربازان طالب، بدخشانیاند؛ پنجشیر را طالبان بدخشانی سقوط دادند. ما این خیانت بدخشانیها را فراموش نمیکنیم.»
اما زمانی که با دوستان بدخشانی صحبت میکنید و از آنها میپرسید چرا چون پنجشیریها یک صف مستقل نمیسازید و به مقاومت پنجشیر نمیپیوندید، در پاسخ میگویند: «برادر، بیست سال همین پنجشیریها نمایندگان تاجیکان در دولت بودند. چه کردند برای مردم تاجیک، بهویژه مردم بدخشان؟ بیست سال معاون رییسجمهور از آدرس ما یک پنجشیری بود. چهار وزیر، هفتاد و چهار معین، صد و ده رییس در بیست سال گذشته از پنجشیر بودند. در حالیکه جوانان بدخشانی همه تحصیلکرده و بیکار بودند. حتی در هلمند شهید میشدند، یک هفته جسدشان بوی میگرفت؛ اما کسی برای انتقال آن اقدام نمیکرد. رفتار نامناسب و بد اخلاقی پنجشیریها را فراموش نکردهایم. طالب را خوب میشناسیم که دشمن ماست، دشمن تاریخ و وهویت ماست؛ اما صد بار همین دشمن را به یک پنجشیری مأموریتطلب، بیادب و بد اخلاق ترجیح میدهیم. همینطور میگذرانیم تا یک بدخشانی اقتدارطلب وارد بازی شود. همه حرف و حدیث پنجشیریها دروغ است. اینها حتی از ترس پشتونها جرأت ندارند پرچم منسوخشدهی غنی را از سر میزهایشان بردارند. این مقاومت علیه طالب نیست؛ تبلیغاتشان برای شریک شدن از آدرس جامعه تاجیک در بدنهی طالب است. اگر واقعاً مقاومت میکردند، چرا در پنج سال حتی یک دهکده را نتوانستند تصرف کنند؟ لذا فریب این مأموریتطلبان طالبنما را نمیخوریم و در زمان مناسب، مقاومت اقتدارطلبانهی خود را علیه طالب آغاز خواهیم کرد.»
این روایتی است که میان دو جریان وجود دارد. اما گذشته از این مسایل، اکنون پرسش اصلی این است: راه حل چیست؟
چگونه میتوان به این اختلافات ناخواسته و احمقانهای که یک مشت انسان های نادان میان قدرت گرم و قدرت نرم جامعه تاجیک خلق کردهاند، پایان داد؟
به نظر میرسد این اختلافات آنقدر عمیق نیستند که قابل مدیریت نباشند؛ منتها باید راهکاری واقعگرایانه داشته باشیم و نگاهمان بر اساس دادههای تاریخی و وضعیت موجود باشد.
واقعیت این است که این اختلافات بیشتر جنبهی مالی و سیاسی میان رهبران دارند تا میان مردم عادی. مردم عادی هیچ تفاوتی میان تاجیک بدخشانی و پنجشیری قایل نبودهاند و نیستند؛ تاجیک، تاجیک است، مهم نیست در کجا زندگی میکند؛ مهم این است که تاجیک باشد.
اما به نظر می رسد، برخی مسایل بسیار مهمی اند که در نزد مردم ما نادیده گرفته شدهاند و این نادیدهگرفتنها پیامدهای سنگینی داشتهاند. اصولاً قانون جهان هستی چنین است که هر کسی برای کاری ساخته شده است. مثلاً یک خلبان، شغلش خلبانی است و نمیتواند همزمان دهقان، آهنگر، مهندس کامپیوتر و… باشد؛ چون مسلک او خلبانی است و باید طبق تخصص خود عمل کند. همینطور یک نظامی، مسلکش جنگ است؛ نمیتواند سیاستمدار یا جراح قلب باشد، چون خلاف تخصص اوست و ممکن است در جراحی، جان بیماری را ناخواسته بگیرد.
وقتی میگوییم هر کس برای کاری ساخته شده است، یعنی این. حتی در افسانههای باستانی خود، روایتی داریم که می گویند: زمانی که ضحاک، توسط کاوه آهنگر سرنگون می شود؛ با وجود قدرت نظامی، خود را پادشاه معرفی نمیکند؛ بلکه فریدون را میآورد و او را پادشاه میسازد. وقتی مشاورانش دلیل این کار را میپرسند، کاوه میگوید: «فریدون از خاندان جمشید است و او شایستهی پادشاهی است، نه من. مردم دور من جمع نخواهند شد؛ اما قطعاً کنار فریدون که از خاندان پادشاهی و بزرگزاده است، به احترام خانوادهاش جمع خواهند شد.»
مساله اختلاف داخلی جامعه تاجیک افغانستان دقیقاً همینگونه است. کاوهها، بهدلیل نبود دانش تاریخی و اندیشههای جاودان، در چهار سال گذشته تلاش کردند خود در کنار قدرت گرم، قدرت نرم یا همان نقش فریدون را نیز به دوش بگیرند؛ اما بیخبر از آنکه فریدونزادهای نیاز است تا مردم گرد او جمع شوند. وگرنه هیچکس دور سفرهی کاوهها در نبود فریدون جمع نخواهد شد.
این مسایل بسیار مهماند و امیدواریم مردم ما متوجه این داده های مهم تاریخی باشند؛ وگرنه بخت هیچکس، همانگونه که در چهار سال گذشته گل نکرد؛ پس از این نیز گل نخواهد کرد؛ حتی اگر به قبلهی پاکستان سجده کنند.
جلالی
>>> همه اشتباه کردند از کوچک و بزرگ. بزرگان فروختند و خوردتر ها اطاعت کردند.
شیما کابل
>>> Kayhan Zaker Arian
روان شاد استاد ربانی تاجیکان را از خواب چند صد سال بیدار کرد و روان شاد احمد شاه مسعود مشت آهنین این حرکت بود
تاجیک تاجیک است از هر کجا باشد
اما این نوشته را از شما هیچ توقع نداشتیم
در این آشفته بازای باید روی اتحاد فکر کنیم نه اینکه محله گرایی کنیم
>>> Nazeer Ahmad Nesar
استاد شهید در دو ولایت پروان وکاپیسا بی اصل ونسب،ترین وبی زبان ترین، وبی جرأت ترین، اشخاص را با مقدار جیره اندک منحیث نمایندگان جمعیت انتصاب کرده بود.
او چنان به مردم پروان کاپیسا میدید که گویا آنها تاجک نیستند وهمه اوغان گلبدینی اند.
استاد شهید شاید یک سیاست دان خوب بود اما شخصاهرگز یک شخصيت مدیریتی قاطع نداشت. استعداد ها را تشخیص کرده نمیتوانست مثال بارز آن انتخاب استاد شاداب در مسئولیت های سازمان دهی جمعیت بود.
از طرف دیگر او هرگز نتوانست هم در دوران رهبری جمعیت وهم در دوران ریاست دولت خود، اقتدار گرائی راکه ادعا میشود، به نمایش بگذارد.
او واقعا یک فرصت طلائی پنج ساله را که میشد ریشه های فاشیزم قبیلوی را بخشکاند، ضایع ساخت.
اگر درایت وجود میداشت او باید میدانست که معضله اصلی مررمان ساکن بومی ولایات شمالی وسمت شمال، که اغلب تاجک وازبک هستند، عدم ثبت رسمی مالکیت آنها، براراضی وسر زمین های ملکیت موروثی شان بود.
او با استفاده از فرصت میتوانست، با گسترش و فعال سازی ریاست اراضی تثبیت ملکیت وتوزیع اسناد را اجرائی کند. او میتوانست در قالب پروژه های باز سازی، شهرک های مسکونی ،تجاری و اراضی زراعتی توسط فرامین رسمی این اراضی را برای مردم ساکن بومی آن توزیع کند.
وای از خامی کله! اونفهمید که محمد گل مومند از آن سوی مرز دیورند چگونه توانست از هیچ خود به مردم خود زمین توزیع کند؟ اما اوچرا از موقف ریاست دولت نتواند این کار را بکند؟
اوصلاحیت فرمان را داشت اما جرأت صدور آنرا نداشت.
پنج سال ریاست دولت نشان داد که استاد شهید شعار اقتدار را داشت اما جرأت استفاده از اقتدار را نداشت.
>>> GH SH
جناب داکتر صاحب گرامی!
با احترام به شما ، اما میخواهم بیپرده خدمتتان عرض کنم:
آنچه نبشهاید بیشتر مانند گلایهنامه و یا اگر بهتر گفته باشم، روایت شخصی است تا یک تحلیل واقعی و روشنفکرانه.
شما مسلهی تاریخی و پیچیده را با چند جملهی کلیشهای جمعبندی کردهاید و تمام واقعیتها را قربانی برداشتهای سطحی نمودهاید، آنهم بر مبنای رفتار به قول خودتان (یک مشت انسانهای نادان).
اگر بنا باشد سرنوشت قوم بزرگ تاجیک را با گفته های یک مشت انسان های نادان تفسیر کنیم ، پس چه نیازی به تاریخ، جامعهشناسی، عقل و شعور انسانی است؟ همان بهتر که دفتر تحلیل را بسته کنیم و هرچه حس و خاطره و آرزو داریم را بگوییم و نبشته کنیم.
لحن شما در این تحلیلتان چنان از بالا به پایین است که گویی تاجیکان سالهاست منتظر بودهاند شما بیایید و نسخه نجات برایشان با الفاظ تحقیر و زننده نبشته و صادر کنید.
این کمنت را برای تحلیل شما و موافقان تحلیلتان تند نوشتم چون به نظرم روشنفکری با قضاوت شتابزده و نگاه تحقیرآمیز تفاوت دارد. اگر قرار است درباره قوم تاجیک بهخصوص (پنجشیریها و بدخشیها) که شما بیشتر از این دو مردم نام بردهاید حرف بزنیم، باید عمق داشته باشیم، نه قضاوت سطحی و نسخهنویسی با اعتماد به نفس و از عینک باورهای شخصی و یا...
پیش از آنکه برای هویت و تاریخ مردم حکم صادر کنید، بد نیست یکبار دیگر خود نوشتهتان را با عینک انصاف بخوانید، نه عینک قضاوت و خودحقپنداری.
>>> Shahin Khorasani
خو یعنیکه پنجشیری ها در قتل استاد ربانی دست داشتند ؟ سند بیاورید تا سیه روی شود هرکه تفرقه انداز و دروغگو جفنگ سرا و پیشپا بین و بی عقل و بی فراست و کوته نظر و مغرض و پست فطرت باشد.
>>> انس انوری
به گمان فاشیستان دغه باز مکار نمک حرام همه اقوام بومی بخصوص مایان چه پنجشیریان باشند یاهم منو وتو بدخشانیان مردمان خوبی نیستند
دراین مورد چه نظر دارید یا که نوشته تان ازاین دریچه آب خورده
>>> Sina Pirooz
این شاد روانهای که میگویی جز خایین ترین های افغانستان بودن
جاسوس قاتل و شرف باخته و خودفروخته بودند
درست زمانی که افغانستان آرام بود شادروانهای شما به پاکستان رفتند تعلیم دیدن و برای بربادی و کشتار افغانها قداعلم کردند
>>> Shadab Bakhshi
بنظر بنده این بهترین فرصت برای مردم کشور ما هست که در میان این چنین حرج ومرج و غوغا و نابرابری اجتماعی درس و تعلیم بخصوص حذف نصف پیکر جامعه یعنی زنان را به دور شان زنجیر کشیده و به یک شکل در اسارت بسرمیبرند .
این چنین حالات است که باید باعث ظهور مرد با ایمان بااراده محکم و عزم راسخ و توکل به الله پیدا شود و به این همه ظلم خاتمه دهد.
(روح احمد مسعود قرین رحمت خداوند باشد)
در رابطه به مهره های سوخته یعنی سیاسیون گذشته باید گفت که توان و مقاومت ذهنی و فکری ندارند تا حداقل کار یعنی اتحاد خود را حفظ نمیایند چرا این ها اینقدر ناتوان شدند نمیبینند که نسل در نسل ما به شکل سیستماتیک در پرتگاه قرار داده شدند؟
آنانیکه یک زمان قسم خدمت به ملت و کشور را اقرار نموده بودند حداقل کاری کرده نمیتوانند که در مقابل ظلم اتحاد خویش را حفظ نمایند؟
>>> Ahmad Merza Shaker
باورم نمیشود یک شخصی که فکر میکند باسواد است چنین دشمن پروری کند ! افسوس واقعا که مردم تاجیک سزاوار غلامی وهمین آواره گی هستند تا وقتی چنین افکار پوچ و اندیشه های کوچک وجود داشته باشد !
اینکه چه کسانی دشمن مردم و خاین هستند همه میدانند ; مرد و نامرد همه معلوم است !
درست است خیلی ها از پنجشیر چند سالی در قدرت حضور داشتند که هم خوب داشتیم و هم بد اما حال تمام ولایات همینگونه بود علی الخصوص از ولایت بدخشان در کسب افتخار و در ظلم نا بسامانی شریک و یکسانیم ولی این دلیل نمیشود شما معرضانه تمام خوبی ها را نادیده گرفته توهین و تحقیر کنید ; میتوانیستید بحث های را مطرح کنید که مشکلات را حل کند لاکن دست به فتنگری زده بحث پنجشیری و بدخشانی را سر میکنید تا مشهور شوید اما بدانید هیچ وقت نمیتواند کسی را فریب دهید ما همه برادر و برابریم و کنار هم خواهیم ماند !
>>> حسیب الله آریاپور
جناب دکتور این دیدگاه محلهگرایانه بنام پنجشیر و بدخشان اگر زیادتر از دشمن به حوزهی سیاسی زیان وارده نکرده باشد کمتر هم نبوده، بلحاظ خدا منحیث آدم های چیز فهم وقت داعیهی حد اقلی به تاجیک دارید واقعن خلاصه کردن به دو استان جفا نیست؟
کوشش شود در مسیر اتحاد و اتفاق قلم و توانمندی بکار گرفته شود تا مقابل رقیب شانس پیروزی داشته باشیم در غیر آن همین مکتب و همین ملاست.
>>> Safiullah Rahmani
به باور من بدخشان چی که هیچ ولایتی این ها را دیگر قبول ندارد. از قضا قسمتی شد این ها روی قدرت امدند ایتو گندی زدند که دیگر قابل پاک شدن هم نیست...
اگر بدخشانی برنامه ی در موضوع قدرت دارد بهتر است خود شان وارد عمل شوند. و یک مسیری برای بقیه ولایات باز شود و ساختار حکومتی را مردم تصمیم گیر کند نه منطقه و ولایت مشخص..
>>> Said Naim Sadat
نوشته شما که بیشتر دیدگاه شخصی خود تان است تا اینکه واقعن حرف بدخشی یا پنجشیری باشد، خود باعث بیشتر شدن خلا و فاصله بین تاجک ها می شود.
شما یک همچون متن را که پشتون ها نوشته باشند و عملکرد دو قوم خود را مثلن غلجایی و درانی را نقد کرده باشند نشان بدهید.
باید از عملکرد پشتونها بیاموزید.
>>> Neamatullah Sakhizadah
وقت این حرف ها نیست جناب استاد
بیاید تاجیکیت را سر زبان بیاریم نه کینه و کدورت ها را.
تاجیک به همین دو ولایت مختصر نمیشود
از محله گرایی دست بکشید.
>>> Khalid Yazdan
پنجشیری ها و بدخشی ها همیشه از آدرس تاجیکان در رده های بلند حکومتی بودن در حالیکه میلیونها تاجیک در سر اسر افغانستان همیشه در انزوا بودن، از حق نگذریم سیاست مداران پنجشیری و بدخشی در سیاست، در فرهنگ ، در همه چیز ناکام بودن، چون همیشه در تضاد به یکدیگر بودن، امروز اگر خوب هستیم یا بد همه آن سیاست های ناکام شما ها بوده.
>>> Hekmat Mushtaq
متأسفانه، یک جمع از واقعیت های تاریخی را باید بپذیریم.
>>> Habib Osmani
خوب نوشتی ولی افسوس دردنیای سیاست میشود پشت منافع شخصی رفت ومعامله کرد امازمینه را مساعد کردن وهمکاری با یک بیگانه در حمله به ناموس محله وخانه هم زبان خود ای نه سیاست نه تاکتیک ونه استراتیژی بلکه خیانت به تبار وهم کیش است که از آن بسیار سطحی گذشتی
>>> صادق صادقي
مردم تا جیک بیطر ین شخصیت ها ی دارد کی با ید اینها را کنار زد و از اصلی تر ین مردا ن تا جیک وطن دو ست ایستفا د ه کرد اینها یکی در ۵۰ سا ل بار بار تکرار شد جز خیا نت خد متی نکرد با ید از رنگ اینها نفرت کرد
>>> Noor Noori
دقیقٱ که چنین است حرفهای ارزنده ٱموزنده و برازندهء شما بعید از حقیقت نیست. متٱسفانه که فعلٱ کاوه غرض دادخواهی قارون علیه ضحاک به پا نه ایستاده است که تا باشد فریدون دادگستر مظالم و بیداد شود.
>>> محبوب الله تاجیک
اول خیانت را یونس قانونی به استاد ربانی کرد ، خدمت به کرزی کرد این کار از یاد تاجیک ها نه خاهدرفت
>>> شریف خرد
این حقیقت محض است. منتظر میباشیم تا مدعیان شمشیر و عمل؛ یکبار دیگر شمشیر بزنند و میدان را نه با حرف بلکه در عمل به نفع خود و نتنها قوم تاجیک تغییر بدهند. خدا قوت!
>>> عبدالقدیر فطرت
واقعیت گپ ایست که عامل اساسی شکست ما همین دیدگاه های محلی گرایانه شما است با این روایت که شما پنجشیری وبدخشانی گفته روان هستین ما صدسال دیگه هم به هدف نمی رسیم واقعیت ایست که نه مردم از بدخشی تان خوش است ونه از پنجشیری تان، بگذارید مردم با یک روایت ملی وهمه گیر وارد عمل شوند
جوانان با سواد ما که از حلقه وفکر محلی گری شان که بیرون نشوند از دیگران چی گله
واقعيت انکار ناپذیر را ما دیدیم که جنگ های که در آخرین ماه های که منجر به سقوط افغانستان شد ببر های کاغذی بدخشان وپنجشیر را برملا ساخت
با این دیدگاه وتحلیل تان ما سر بچه تاجیک تخاری وبغلانی ومزاری وسمنگانی وهرات وغور وبادغیس شمالی چطور جنگ کنیم ؟
بجای اینکه پنجشیری وبدخشی از تمام تاجیکان افغانستان معذرت بخواهند که ما در ۲۰ سال گذشته که در راس قدرت بودیم نتوانستیم از شما نمایندگی درست کنیم واقتدار مان را حفظ کنیم همه چیز از دست رفت
حالا هم یک باسوادش می آید باز دنبال محله گرایی و ایجاد تفرقه بین تاجیک ها است
من به این باورم شخصیت های استثنایی مناطق ومحله ها را برجسته وقهرمان ساخته است نه محله شخصیت ها را
نبود آمر ص واستاد در شرایط کنونی وناکاره گی ولایات شان مدعای این واقعيت است
>>> محمد سرور خنجی
حیف، ذهنیت خودت منطقه ای و محلی است تا جامعه و مردمی، و دوم اینکه همین نوشته چرت و پرت تان بجای اینکه تبارز دهنده واقعیت باشد کینه توزانه، عقده ای و زمینه ساز اختلاف بیشتر میان خواننده است... شما ها که مدعی سواد هستید بجای ایجاد اختلاف بیشتر باید زمینه ساز وحدت، همدلی و انسجام برای آینده باشیم تا کینه علیه هم بنام این و آن.
>>> Zabihullah Malikzada
جلالی صاحب چیزی که نوشتید به این معنی است که به جز از پنجشیری ها دیگران مثل استاد عطا و صلاح الدین هیچ خاکی نبودند هر دهلی که پنجشیری زدند اینها رقصیدند پس خرد و عقل و درآید سیاسی شان کجا شد. بانکه در قسمت فرزند اسناد شهید چنین دیدگاهی را من ندارم.
تنها حرف تان در قسمت معامله بن درست دیگر همه اش را چیزی که ذهن تان برای تان پیشککش کرده همان را نوشته کردید.
مشکل اساسی میان پنجشیر و بدخشی همچون نوشته های از بیخ دل است که نفاق را زیاد کرده میرود.
منتظر پاسخ تان هستم جلالی صاحب
جناب داکتر صاحب در قسمت نشست هرات منتظر نظر تان هستم.
>>> Ahmad Nazeem Alamdar
فراموش نکنیم که استاد ربانی اگر ریس جمهور بود به زور یک تاجیک پنجشیری بود پنجشیری ها معاون اول ریاست جمهوری بودند ولی فعلا بدخشانی ها معاون یک وزارت هم نیستند اگر باشند هم بدون صلاحیت که حتی مسله خود را حل کرده نمیتوانند والی بدخشان قندهاری قمندان امنیه اش هلمندی و ریس استخبارات اش وردکی است که من از نزدیک با آن دیدم پس ماموریت طلب هم معلوم است
>>> Farooqshah Fayeq
اختلاف و هتاکی و فحش و بدگویی توسط هرکه صورت گیرد غلط است. فرقی نمیکند داکتر عبدالله، بسم الله محمدی، یونس قانونی، امرالله صالح، عطا محمد نور، صلاح الدین، ام اسماعیل خان یا هرکس. طالب و هوادار آن، از استاد شهید تا آمر صاحب و همه سیاسیون حوزه مارا بدون تفکیک هتاکی میکند.
>>> نوریالی شجاع نجرابی
این نوشته تان پر از تناقضات و تهمت به آدرس بزرگانی همچون مسعود بزرگ و استاد شهید است و از این نوشته تان (فقط در مورد آن دو بزرگ مرد ) به وضوح بوی محله گرایی میآید ، به فکر من این نوشته شما ( قضاوت کردن در مورد آمرصاحب و استاد فقید ) زهری است کشنده تر از هر زهری که دشمن به رگ های ملت بزرگ تاجیک تزریق کرده /می کند
بهتر است شما و در کل جوانان تاجیک در مورد آمرصاحب شهید و استاد شهید قضاوت های شکمبه ای نکنند چون چنین دهنی من نمی بینم که آنقدر تمیز و پاک باشد که منتقد عمل کرد های این دو شخصیت بزرگ باشد و چنین قضاوت های همچون شما در مورد ایشان بکنند
نه مشاور ایشان بودید و نه در کنار ایشان نمیدانم از روی معلومات کدام آدم عقده ای و مزدورمنش همچون قضاوت را در مورد آمرصاحب شهید کرده اید که خواسته باشد استاد شهید را دور بزند و یک پختون را در راس قدرت نسبت به استاد فقید ترجیح بدهد ؟
>>> یک هموطن
من یک روز از یک پروفسور فرهیخته پرسشی را مطرح کردم که نشانه های تمدن برتر و اخلاق برتر چیست، یا به عبارت دیگر ، به کدام آدمی میشه متمدن یا ادم مدنی گفت، مکثی کرد و گفت: هر گاه از کسی بپرسید که مربوط کدام کشور و نژاد میشود، طرح همین سوال نشان میدهد که نفر هنوز به آن نقطه مرتفع مدنیت اخلاقی نرسیده، حالا که من بحث های کوچک پنجشیر و بدخشان ا از جانب نخبگان این حوزه می بینم ، در حیرتم نام اینرا چه بگذاریم - دنیا در کجا و ما در کجا؟!
>>> عبدالناصر واثق
با حوصله مندی تا پایان متن را خواندم .
خوب در پنجشیر متل است که میگوید :
....حالا قصه جهاد ، مقاومت ، جمهوریت واکنون طالب لا اقل برای هم نسل من بچشم دیدیم وحاجت نیست که دیدگاه تورا برخود تحمیل کنیم .
قیادت استاد شهید بر همه جمعیتی ها علی الخصوص بر ما پنجشیری ها واجب ؛ بود و برحیات سیاسی ما است .
استادشهید درقلب مرد وزن پنجشیری بعنوان رهبر فقید جا داشته وخواهد داشت ما اورا می ستایم چنانچه بر امرصاحب شهید مدیحه می سرایم .
بقیه همه قصه واضح ومشخص است .
فرق بین استاد شهید وصدها مجاهد مرد و قهرمان مرد بدخشی خلاصه مرد وزن بدخشی با مزدورطالب جدا است وخواهد بود .
برادر ....
>>> دیار پارسی
میدانی چرا این چنین هست بدون شک دقیقا اینها همان شعور سیاسی که باید میداشتن متاسفانه که ندارند اینها از سواد کافی که برخوردار می بودن که نیستن و یک مسأله مهمی که خیلی ها اصلا برش توجه آنچنانی ندارند گوسپندی بودن این ملت هست که برای این کفتار دایما کف زدیم بالای دیده گذاشتیم این شد نتیجه و بیشتر ازین توقع نباید داشته باشیم که اجماع واحد در بین اینها شکل گیرد و خیلی به دور از انتظار که فرزندان فریدون کیکاوس شوند
>>> امرالدین قائم خیل
این ها دیگه کار نیستند الحمدلله شکر میراث قهرمان احمد رهبر جوان داریم به کسی دیگری ضرورت نیس
>>> کوهستان وطنم
عجب دنیا است این دنیا
شکم سیر از مردم شکم گرسنه چه میداند
اين ملت است درچهار دهه بیشتر رنج غم بدبختی ناتوانی بی وطنی را تحمل دارند
جز امید به رب العالمین چارهای نیست
پس توکل به خداوند بزرگ
>>> Khair Mohammad Radfar
لطفاً بزرگش نکنید
این اشعاعه اختلاف است
و حرف دهن مردم گذاشتن است
مهم حق ماست، از شمال تا غرب از ماست
>>> Abdul Sabir Noorzad
کدام سران ما که متاسفانه به تاجیک کدام سر نمیبینیم
تاجیک دو سر داشت که قهرمان ملی و استاد برهان الدین بود آنها را شهید ساختند.
اما حالا متاسفانه چهار تا دم کنده و خود خواه بیشتر نمانده است.
>>> جلال نظری
انحصار گری عده ی از برادران پنجشیری که در نظام فاشیستی کرزای وغنی درقدرت بودند ،افراد واشخاص واقوام خود را در ادارات دولتی نصب کردند ،نخواستند تا تعداد شخصیت های مطرح بدخشانی را در ادارات به تقرر شان اقدام نمایند ،این بی تفاوتی ارام ،ارام فاصله را در بین برادران پنجشیر وبدخشان بوجود اورد!
ضرب المثل است ،" نان را که تنها بخورید ،تنها باید زندگی کنید!
>>> Hafizullah Rahmat
آنچه گفتید حقالمبین است. همین دو روز پیش، مصاحبهای از احمد مسعود شنیدم که گفت: «ما از اول قصد جنگ با طالب را نداشتیم و حالا هم نداریم؛ ما خواهان مذاکره هستیم، اما طالب مذاکره نمیکند.» واقعیت این است که اینها هیچ ارادهای برای جنگیدن با طالب ندارند، فقط در پی آناند که طالب به حرفهایشان گوش کند تا خواستههای خود را ــ که قطعاً بسیار کمتر از خواستهای فهیم خان (در اوج اقتدار تاجیکان) است، مطرح کنند.
>>> Nasl Moghawemat Sowom
آقای جلالی با احترامی که برایتان داریم اما قلم تان یک کم در این نوشته کج بود استاد شهید واقعا سیاست مدار نرم بودند اما کسی که استاد را استاد ساخت مسعود بود حکمتیار چندین بار گفته بود ای کاش من مثل مسعود یکی میداشتم
اینها مکمل یکدیگر بودند اما پسر استاد چنانکه انتظار میرفت اصلا نتوانست جای پدر را بگیرد ولی احمد مسعود مثل پدر که نیست ولی بازهم شجاعت پدر را به ارث برده است سلامت باشید
>>> Noor Nezami
خیلی مغرضانه قضاوت کردید چون نوشته شما مملو از تعفن محله گرایست که مانند آفتاب روشن است
جمشید زاده ها قبل از اینکه کشور سقوط کند دیدیم که در کجا بسر میبردند و حالا هم با چه لجاجت دور یک محور نمیآید با وجود اینکه توسط رایی همه اعضای رهبری ، از رهبری صلب شده است
ما در همین افغانستان بودیم و حالا هم در همین جا استیم شرع حاضر را میبیند و قضاوت میکند
چی کنم که دست مان زیر سنگ است و اگر نه خیلی حرف های حسابی داشتم که پی نوشته شما مینوشتم
>>> Feda Farzad
تاجیکان افغانستان که در پنجشیر و بدخشان خلاصه نمی شود.
و قرار هم نیست که تاجک بادغیسی ، گردیزی ویا بغلانی چیزی کمتر از دیگران داشته باشد .
و درپایان آنچه اظهر من الشمس تا کنون ثابت شده نه فراری های ارزش فروش و بی همت و نه دسانتی های غرب زده به درد این مردم بینوا مرهم می شوند هیچ کدام.
تا از دل حوادث از درون جامعه تاجیک از درون خراسان / افغانستان کسی یا مبارزی سر بلند ننماید.
هر حلقه به گوشی از خارج آورده شود به درد مردم این جغرافیا نخواهد خورد باز از تاجیکان که هرگز .
>>> Noor Noori
راه حل به خلق تاجیک قوم تاجیک
این است احیای اقتدار و هویت و همچنان همه تاحیک باشند منافع شان مساوی و اقتدار طلب باشد
بیست سال محل گرایی همه قدرت و عظمت ملت ما را نابود کرد
از برای خدا در خراسان افغانستان ۶۰ درصد تاجیک وجود دارد اما ریس جمهور از قوم مهاجر کوه سلیمان باشد
>>> خوشدل رحیمی
تو هم رباد خیال پردازی کردی بین مسعود واستاد هبچ نوع تبلیغی که شما مبنی سوئ بدبینی بوده نبود
اگر امروز کدام تفرقه است از نهایت بیچارگی شان است
خدا زده ره خدا زده لطفا با نوشتن هایبیجای تان مفکوره غلط به گوش نسل جدید بی خبر از چهل وپنج سال قبل تزریق نکنید
>>> Hamza Sadat
گذشته را بگذار حالا چه در دست داری پنجشیری خو حسابش معلوم هست تو بیچاره پیش مرگ در کجای کاروان هویت قرار داری بدخشانی صاحب
>>> Najibullah Najib
آقا چقدر نزدیک با استاد شهید یا آمر صاحب شهید بودید تا بتوانند به سقم و صحت نوشته تان باور کنند
>>> Moh Daoud Panjshiri
من نوشته های آقای جلالی را گاهی قوی وزمانی بسیار بازاری می یابم.شخصا با هردو بزرگ تاریخ معاصر میهن از تبار تاجیکان استاد بزرگ شاد روان ربانی و قهرمان مسعود شناخت بسیار نزدیک وارادت مندانه دارم.به باورم هردو در بعد سیاسی و نظامی مکمل یکدیگر وغنیمت بزرگ جامعه تاجیک اند. کسانی که با چلیپا کشیدن بر حقیقت معضل سنگین حضور آمریکا وحمایت قدرت های بزرگ منطقوی در حمایت از برنامه ی آمریکایی خود را به کوچه ی حسن چپ می زنند واز خرده شکر رنجی ها ,پیراهن حضرت عثمان می سازند در مسیر مطلوب قرار ندارند. در موقعیت ضعف وشکست عمومی سرهم بندی اتهامات ودروغ پراگنی مبالغه آمیز به باورم از موضوعات عادی وپیش پا افتاده است. با چنین پست های در ظاهر خیر خواهانه تیشه بر ریشه می زنیم.
>>> Farid Kohistani
مشکل این است که هر پنجشیری خود را احمد شاه مسعود میداند
و هر بدخشی خود را استاد ربانی.
بدون شک خود خواهی های پنجشیری ها و محله گرایی بدخشانی ها چنان آتش را روشن کرد که دگر تاجیکان سرزمین ما در شعله های وحشی آن میسوزد.
درین شکنیست که پسا مسعود و طالب اول به اصطلاح یاران مسعود در شماره اول لنگ شیاد و بعدا آن سگ باز بیسواد همه دارو ندار تاجیک را در بازار لیلام نمودند و گاه گاهی که تاجیکان خواستند سر بر آورند وادعای اقتدار کنند بنام ستمی و خارج از حلقه جهاد نامگذاری شده و گاهی هم با وقاحت محض گفته شد که معاونیت برای ما کافی است.
هنوز هم که هنوز است ۹۰ در سد قلم بدستان هر دو طرف خود را قافله سالار اقتدار تاجیک میخوانند
در باره احمد مسعود خلص بنویسم همانطوریکه شما یاد اور شدید دزدان و بی شرفان خیانت به اقتدار تاجیک را گرد خود جمع نمود و خواست چهره ملی گرا نشان بدهد که این عمل خود را مسخره کردن است.
>>> Abdul Jalil Qayoumi
خداوند به همه سیاستمداران ماعقل وشعور سیاسی نصیب بگرداند
خداوند بزرگ روح استاد شهید وقهرمان ملی کشوررا شادداشته باشد
امید است که بزرگان ما ازاشتباهات گذشته خود چیزی آموخته باشند ودوباره مرتکب اشتباه نشوند
اتحاد واتفاق میتواند رمز پیروزی باشد
بدخشان وپنجشیر همه جز یک خوانواده هستند باید برای استقلال فکر کنند
>>> Amanullah Obaidi
محترم به تاجک ها دو بار خداوندج لطف عنایت کرد همه چیز را داد
یک بار سال ۱۳۷۱ بار دوم سال ۱۳۸۰همه چیز از تاجک بود اینکه ما نتوانیستیم مدیریت کنیم بپزیریم
حالیکه همه چیز ازدست رفته هنوز هم بهذخودنمیایم هرروز به سرکله یکدیگر رده روان هستیم در صفحات مجازی
جناب وقتیکه فریدون شما استعداد پادشاهی را ندارد بگذارید کسی دگر مسولیت را بدوش بگرد
هرکس که لیاقت دارد ظرفیت دارد پیش آید بدخشی بلخی پنجشیری ندارد
یک چیز را بگویم تازمانیکه یونس قانونی حفیظ منصور امرالله صالیح دخل این قضایا باشد حل مشکل انسجام تاجک هم بعید است
و از میراثی شدن زعیم بگذریم شاید نتیجه بدهد
>>> راسخ یاری
والله کاملن یکطرفه رفته اید
فکر میکنم تازه کار هستی واگرنه اینگونه یکطرفه قضاوت نمیکردی چقدر خوب میشد اگر قلمت را به سمتی میچرخاندی که بوی سمت و سمتگرایی نمیداشت به هر حال شما از دوران جهاد چه اطلاع دارید استاد ربانی که رهبر جمعیت اسلامی بود در ولایت خود جای پا نداشت بهارک تا فیض آباد تا کشم زیر فرمان حزب اسلامی حکمتیار قرار داشت نمونه بارزش فرمان دهان حزب اسلامی مولوی خردمند سیدعلی شیدا ووو تمام بدخشان را در قبضه داشتند کسیکه ولایت خودش را در اختیار نداشته باشد چه توقوع دارید به هر صورت پیش نمیرویم استاد ربانی به حیث یک عالم دین وموی سفید کلان همچنان رهبر جمعیت اسلامی قابل احترام همگی قرار داشت از جمله قهرمان ملی ولی شما به دور از انصاف وصداقت قلم فرسایی کردید از نوشته های تان طوری برداشت میشود به جای اینکه قلم همدلی و همگرایی بزنید آَش داغ تر از کاسه شدید هر کسی میفهمد که شما چه میخواهید اختلاف انداختن آسان است ولی مرد کسی است ریشه های اختلاف را بخشکاند نه اینکه مثل شما آبیاری نماید
باحرمت
>>> نازک میر
خداون شما و تما قلم به دستانیکه نفاق افگنی بین مردم میکنند چه از ولایت پنجشیر یابدخشان است نیست نابود کند تا دیگر تفرقه بین پنجشیر و بدخشان و سایر ولایت ها نندازد .
احمد شاه مسعود و استاد بزک هیچ وقت کدام اختلافی بین خود نداشتند، فعلآ یک مشت خود فروخته میایند چنین استد لال های بی منتق میکنند.
>>> میرآغا جواد
اختلاف را زیاد که دامن میزنند قانونی عطا و صالح و محمداسماعیل چهار نفری است که افغانستان را تیکه تیکه پارچه پارچه کردند
مردم بیچاره را فقیر ساختند و اولاد هایشان را بخاطر قدرت شان کشتند سغیرهایشان بی سرنویشت استند
خداوندج از آواره گی خلاص نشوند
>>> محمود منصور
اختلاف بدخشان ـ پنجشیر؛ مشکل فرد نیست، مشکل سیستم است
متنی که برای توضیح اختلافات تاجیکان، دوباره زبان «افسانه» و «نَسَب» را زنده میکند: فریدون، کاوه، شاهزاده، اصلونَسَب…
این نگاه، فقط یک مشکل دارد: ما را دوباره میبرد دقیقاً همانجایی که ۴ دهه شکست خوردیم.
سیاست امروز، نه با «اصل و نسب» حل میشود، نه با «قهرمان نجات دهنده».
سیاست، با قانون، نهاد و شفافیت قدرت حل میشود.
مشکل تاجیکان اختلاف مردم نیست؛
اختلاف شبکههای کوچک قدرت است.
مردم تاجیک، از بدخشان تا پنجشیر، خانواده واحد اند.
این دعوا، دعوای مردم نیست.
تعارض میان چند حلقه سیاسی است که برای زندهماندن، روایتهای احساسی و هویتی تولید میکنند.
راه حل چیست؟
• شفافیت در منابع پول و حمایت
• تفکیک نقش نظامی از نقش سیاسی
• ساختن نهادهایی که افراد را کنترل کنند، نه افراد که نهاد را.
آینده، در جستجوی یک «فریدون» تازه نیست.
آینده، در ساختن سیستم است.
هرکس بهجای ساختن سیستم، ما را دوباره به «اصل و نسب» حواله میدهد، دارد همان شکستهای گذشته را بازتولید میکند.
تاجیک قرن ۲۱، نیاز به نظم نهادی دارد، نه شاهنامهی سیاسی جدید.
>>> Fahid Faqiri
درود داكترصاحب. با آنكه دغدغه تاجيكانه داري، اما خيلي سطحي و محله گرايانه پردازش داشتيد.
من فرموده هاي قبلي خودتانرا ريفرنس ميگيرم و تكرار احسن مينمايم كه باخت ما نه از رقابت پنجشيري و بدخشي بلكه ناشي از گره خوردن منافع قدرت هاي بزرگ با منافع قبيله است. تاجيك هاي پس از مسعود غافل شدند. هم استاد رباني غفلت نمود و هم ديگران كه سرنوشت به اينجا كشانيده شد...
اكنون به دور از حب و بغض محلي، بايست روي برنامه برگشت به اقتدار و به آزادي وطن تلاش نماييم....
>>> Paie Z
جناب جلالی
من همیشه تحلیل هایت ره تعقیب میکنم ومیبینم ولی دراین جا کاملا بحث محله گرایی درمیان آوردی وحتی چند نقد بی مورد درباره آمر صاحب مسعود کردی که گویا به استاد ربانی شهید بی اعتنایی کرده ولی خود هیچگاه این چنین نبوده وبعضی اختلاف نظرهای خورد وکوچک که دربغضی موارد بنیان آمده بود بین شان ره شما خیلی کلان وبی حرمتی آمر صاحب شهید به استاد شهید ربط میدهید
لطفا ازین بحث های منطقه یی ومحلی خودرا بیرون کنیم وتا بتوانیم در مقابل کسانیکه واقعا دردسر استند برای ما مبارزه کنیم
>>> Abdullah Sakhi
بی انصافی نکنید آقای جلالی!
شما شاید تمام ولایات افغانستان را نديده باشید. من دیده ام. تاجيک و غیر تاجیک در افغانستان در تحولات قبل بر سال 2001 از آدرس تاجيک ها فقط یک نام را می شناسند که "احمدشاه مسعود" است. کسی در علمیت و تقوا و فروتنی استاد ربانی شک ندارد اما استاد بدون احمدشاه مسعود رئیس جمهور شده نمیتوانست و اگر میشد هم سال را پوره کرده نمیتوانست. دليلي که شورای هماهنگي برهبری حکمتیار به پیشمرگه گری عبدلعلی مزاری و دوستم دوام آورد و دولت را با شکست مواجه ساخت، مذبذب بودن و روحیه تضرعی و حرف ناشنویی استاد ربانی بود. استاد شهید گهی به مزاری عذر میکرد و گهی به گلبدین در حالیکه آنان اختياري از خود نداشتند.
در مورد انتخاب مارشال فهیم به عنوان جانشین مسعود، شما بگویید کدام جنرال بدخشانی و غیر بدخشانی توانايی فهیم را داشت که استاد ربانی انتخابش نکرد؟ !
>>> A Mohammad Bakhshi
نويسنده خوبي هستيد، اما همه مشكلات را انداخته ايد به دوش پنجشيري ها، بعد از آمدن ط بهترين فرصت براي شما بدخشي ها بود تا جبهه ضد ط درست كنيد و اقتدار از دست رفته و رياست جمهوري استاد شهيد را احيا كنيد، اما بر عكس از ط پشتون كرده ط بدخشي در تجاوز و شهيد ساختن مردم پنجشير پيش دستي كردند. اينكه شما صد بار ط را بهتر از پنجشيري ميدانيد احترام و ترسي است كه از ط و براي ط داريد، اين افتخار نيست بلكه ذلت تاريخي است.
جبهه مقاومت ملي از پنجشير پرچم بر زمين افتاده مقاومت را بلند كرد و تا آخرين وقت نگهميدارد، شما قبول كنيد يا نكنيد.
>>> Ľógaři Shamar
شما محترم که از استاد ربانی بسیار زیاد صفت کردید ایا گفته میتوانید که آقا ربانی این همه سروت دارای را از کدام تجارت پیدا کرد فقد به چشمی مردم خاک بیریزد
>>> سیدمیرویس فرهمند
جنابِ آقای جلالی:
با وجود تمام رنجها، گلایهها و سوءتفاهمهایی که گاه میان برخی از نخبگان، رهبران و تحصیلکردگان تاجیک ـ چه بدخشانی و چه پنجشیری ـ وجود دارد، باز هم حقیقت این است که هر دو، پیکر واحدیاند با یک زبان، دین، مذهب، تاریخ، آرمان و هدف مشترک.
پس این همه اختلاف بر سر چیست؟
گذشته، گذشته است. دیگر ملامت کردن یکدیگر، انداختن تقصیرها بر گردن هم و ایجاد غوغا در فضای مجازی، نشانه خردمندی نیست. آنانی که امروز یکدیگر را متهم و تحقیر میکنند، خود مقصر مستقیم نیستند؛ خطایشان تنها در این است که بار چهرههایی را به دوش میکشند که تاریخ مصرفشان گذشته و دیگر نماینده امروز نیستند.
تاجیک بدخشی در این میلغزد که خیانت چند سیاستمدار مانند قانونی و عبدالله را به کل پنجشیریها تعمیم میدهد؛ در حالیکه جوان تحصیلکرده پنجشیری امروز، خود قربانی همان خیانتهاست.
پنجشیری نیز خطا میکند وقتی بار ملامت آن خیانتها را به دوش میگیرد و از چهرههایی دفاع میکند که دیگر هیچ نسبتی با عزت تاریخی پنجشیر ندارند.
در هر حال، احمدشاه مسعود تا زمانی که زنده بود، همواره نسبت به استاد ربانی احترام و ارادت داشت و هیچگاه بیاحترامیای از او نسبت به استاد دیده نشد. اختلاف نظرهای سیاسی هرگز به معنای خصومت شخصی نبود.
با بسیاری از نکاتی که شما مطرح کردهاید موافقم، اما در برخی موارد دیدگاه متفاوتی دارم.
>>> Abdulbasir Sadat
فعلا از هر کسی دیگر شما ها در پی تخریب هستی انچه که بیان کردین اختلافات که شما بعنوان نقطه بارز بین استاد ربانی و مسعود بیان کردین هیچ جای و یا از زبان هیچ یکی از همراهان شان بیان نشده اما شاید در حد نظر بین شما مطرح شده باشد اینکه این موضوع جای برسد که استاد کنار زده شود هیچ منبع از حکایت چنین حرف موجود نیست مگر روایتی از استاد جلال که ان هم مدار عتبار نمیباشد چون حرف های شان مغرضانه بوده اما به جاینکه چنین اختلافاتی را عنوان میکنید طرح راه حل را شما ها جستجو کنید چون همه جوانان در این قضيه ها کمتر دخیل هستن و از این تحلیل ها مأیوس میشود
>>> Wais Wais
بنویسید علیه ما پنجشیری ها.
گردن ما را با شورای قندهاری یکجا شکستید ، بنویسید تا از صحنهای تاریخ هم ما را حذف کنید.
بیندازید کثافت کاری های یک تعداد تازه به دوران رسیده ها را برگردن عموم پنجشیر.
من که چند پیش پنجشیر رفتم جز سرباز بدخشانی دیگر سربازی در نوکری نیافتم.
من در تمام انتقادات تان موافق بودم اما انتقاد از آمرصاحب بیجا و خط سرخ ماست.
اصلن مدرکی وجود ندارد که مسعود دست به کودتا علیه استاد زده باشد.
این حرفهای جلال بنام استاد خود را میگیرد است.
تأسف میخورم به حال نویسندگان بی تدبیر ما.
>>> قند پارسی
در کل چیزی جاندارِ در این نبشته نیافتم، اکثرا گلایههای محلهگرایی است، و بعضی حرفهای که شاید به حقیقت هم نزدیک نباشد
اما بهتر است ننویسید
فایدهیی ندارد که هیچ، تبر دشمن تان را دسته هم میکنید
>>> Abdul Rahman Malemzada
آقای جلالی اختلافات در هیچ زمانی توسط هیچ کسی کار نادرست است.
گیلایه ها زیاد است متاسفانه مشکل اینجاست که دو ولایت را که نامبردید فکر میکند تاجیک یعنی بدخشان و پنجشیر به سایر ولایات هیچ توجه نکردند اختلافات شوربختانه روز به روز بین مردم قلم بدست این دو ولایت زیاد شده میرود که این نه تنها به نفع هیچ کدام نیست که به نفع حوزه تاجیک ها قطعا نیست .
در بعد استاد ربانی شهید و احمد شاه مسعود شهید باید بنویسم آنها بین خود اختلافات بزرگ نداشتن آنها میدانستن که لازم و ملزوم همدیگر اند.
تقاضای من منحیث یک تاجیک فرزند یک شهید فرمانده جمعیت اسلامی از برادران قلم بدست بدخشان، پنجشیر و سایر ولایت این است که جهت اتحاد مردم قلم بزنید نه نفاق
۱۷ ساعت
>>> سیاوش خراسانی
تحلیل تان آگاهانه بود ولی تاجیک تنها بدخشان و پنجشیر نیست .
تنها بدخشان و پنجشیر جهاد مقاومت نکردن فقط از خودتان گفتید فقط از بدخشانیها گفتید تخار چیشد که هزاران شهید داد در این راه وقتی همه عرصه تنگ شده بود این مردم تخار بود که شجاعانه جنگیدن از بغلان و ان اندراب قهرمان پرور چخبر چرا همیشه فکر میکنید که تنها بدخشان و پنجشیر تاجک هستند و باید اینها در راس قدرت باشند تازه بدخشانیها وزیر داشت ولی تخاریها چی یک داود شهید را اوردین قمندن یک زون کردین آیا لایق داود شهید همین بود ؟
یا هزاران جوان دیگر از حق نگذریم هر کس از تاجیک به قدرت رسید فقط به مردم خودش نگاه کرد حالا چی پنجشیری باشد یا بدخشانی
>>> Haroon Aryaee
صاف ساده در یک جمله کوتاه میخواهم بگویم اختلافت گذشته را کنار بگذارند متحد شوند ورنه بر همیش از صفحه روزگار محو میشوند
>>> معاذالله عاکف
خود خواهی حد مرز ندارد در بین عموم تاجیک های ما
من با مردم بدخشان وپنجشیر هردو زیسته ام خدای، یکی از دیگری بدتر در خود خواهی، منم منم ده سیرگی....
۱۷ ساعت
>>> Mohammad Aref Mansori
قلم خوب دارید اما بیطرفانه نمی نویسید. نوشته های تان رنگ و بوی بدخشی دارد.
از نویسنده گان بدخشی و پنجشیری زیاد داریم. اگر پیام و فکر ناب و کارسازی دارید٫ از این لاک برآیید. ورنه شما هم در جمع دیگران حساب خواهید شد و سخنان تان هم تکرار مکررات. نقل قول تان از شهید مسعود مبنی بر تایید عدم استعفای استاد در هرات صحت ندارد. شهید مسعود همچنان بر همان تفکر بود.
>>> Alimgir Azizi
مقصد محلی گرای را قومای پنجشیر ترویج کردند در بین تاجیک ها حالا به دیگه مناطق تاجیک نشین سرایت کرده برای جوانان خون گرم پنجشیری تفاوت بین پشتون تاجیک هزاره هیچ نبود می گفتند چپ از پنجشیری زن تمام مردم افغانستان را فلان کنم این تفکر مکتب خانه را مارشال فهیم حفظ منصور جنرال جرات بنیان گذاری کرده بودند
>>> لالام جان متلی میگوید من از بیگانه هرگز ننالم هرچه کرد با من آشنا کرد تاجیکان اختلاف نمیداشتند کی پشتون ....بالایشان سلطه داشتن میتوانست
>>> به جلالی صاب فقط در افغانستان تاجیک است یا قوم های دیگر هم است هزاره کجا است تاتار پشتون ترکمن وتو ما غیر از جنگ با شوروی از تاجیک کدام آدرس نداریم که تاجیک زمامدار کشور باشد اگر منظورت در جنگ های داخلی است بغیر از جور چپاول چیز دیگر وطن فروشی و خیانت و معامله باروس ها چیز دیگر ما از این بزرگان نداریم
>>> سلام
پرسشی دارم میشود یکی به من بگوید تاجیکان در کدام ولایات افغانستان هستند وتمرکز اصلیشان کدام نقطه از افغانستان است با تشکر
یک ایرانی