انتخابات بارزترین بخش دموکراسی است
صلح با اشغال به هر رنگ و روی که باشد توهمی بیش نیست و این سخن که اشغال چیزی و حاکمیت در یک کشور اشغال شده چیزی دیگری می تواند باشد حرف درست و بجایی نیست 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۵۲    ۱۳۹۳/۲/۳ کد خبر: 70663 منبع: پرینت

انتخابات با همه درست کاری ها و دغل بازی های درون نهفته اش بارزترین بخش دموکراسی است.

در جوامعی که دموکراسی رنگ صادراتی داشته و نمایش آن بر تقلید، دستور دیگران استوار باشد مردم یا آن که در یونانی یا لاتین دمو اش می خوانند بیشتر وسیله اند تا هدف.

اگر همان بیان ازمنه های بسیار دور و گذشته را که دمو را مردم وکراتی یا کراسی را حاکمیت، قانون یا حکومت کردن خوانده اند در نظر گیریم، جمع این دو ظاهرآً می شود حکومت مرد بر مردم. در عمل در هیچ مقطع تاریخ حکومت مردم بر مردم تحقق نیافته و دشواری هایی دارد که هرگز این ایده آل جامه عمل نخواهد پوشید. در نسبی بودن مساله نیز بسیار دشوار است چیزی را از این طریق از آن مردم دانست.

مخالفت افلاطون و نیز مخالفت محتاطانه ارسطو فلاسفه نامدار قرون پنج و چهار قبل از میلاد با دموکراسی یونان و آتن، تنها ناشی از مقام منزلت بلند بالای اشرافی آنها نبود، بلکی باشناخت جامعه شناسانه خود دریافته بودند که پایان دموکراسی حکومت مردم بر مردم نیست و یا دست کم چنین چیزی در عمل اجرایی نبوده است. در همان دموکراسی های یونان و آتن با آن که عنوان دموکراسی مستقیم و بی واسطه را بخود گرفته است زنان و بردگان حق اشتراک در تعیین زمامداری و سمت وسو دادن پروسه های سیاسی را نداشتند، در حالی که هم زن یک بخش بزرگ جامعه بوده و هم در یک جامعه برده دار بردگان باید اصل مردم باشند، با محرومیت این دو چگونه می شد از دموکراسی سخن گفت.

افلاطون از این نوع دموکراسی ترس آن را داشت که به جای رسیدن به حکومت مردم فساد و از هم گسیختگی بر نظم جامعه متولی خواهد شد. خوب در این بحث قصد بیان دمکراسی تطور و تکامل آن را نداریم. آنچه روشن است این است که در یک جامعه منقسم بر طبقات متخاصم اجتماعی و بدتر از آن در یک جامعه افتاده در چنگال اشغال بیگانه همه پروسه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فاقد هویت و اعتبار ملی است. وقتی پرسه ها در کل بیگانه ، صادراتی، دستوری یافته باشند سهم توده های میلیونی مردم در سرنوشت شان، یک فریبی بیش نیست. اگر نگوییم که همه قریب همه جریانات سیاسی در جو سیاسی که اشغال آن را رقم می زند عاری از نقش مردم به مفهوم کامل این کلمه است.

آزادی بیان، آزادی اندیشه سیاسی و مطبوعات آزاد برچسپ های رنگین با آوای دلنشین اند ولیکن این جامه رنگین با خواسته ها و آرزوها و شخصیت خودی توده های مردم همسویی ندارد بلکه از بالاها، و برای بالاها نیز از بالاهای آنسوی اقیانوس ها دوخته می شود. در این شکی نیست و در عمل نیز تجربه شده است که بخشی از مردم با کار تخصصی و استخدام شده بخشی از کتله های روشنفکری با خبر و بی خبر از امیال بالادستان خود در دام رنگ ها ونیرنگ ها افتاده و می افتند، ولیک همانگونه که گفتیم این بخش از مردم اند نه همه آن. نتیجه آن نیز حکومت همین بخش، بر بخش بسیار بزرگ از توده های است که نه خواسته و یا نتوانسته اند که به نرخ روز بازی کنند. حاکمیت های از این دست با همه عصا چوب های رنگینی که دیگران بردستان شا ن می گذارند، حاکمیت لنگ... بیش نیست. چنین حاکمیت ها نه با آرای سالم مردم بلکه با آرای اجباری، تطمع و تهدید ،خرید آرا و اغوای مردم شکل می گیرد. بنای حاکمیت که ازین طریق جان می گیرد خود منشاء زور وفساد وستمگری است.

شاید با توجه به چنین حالاتی بوده باشد که دانشمند بنام جوانی سارتوری می گفت: دموکراسی نام پر طمطراق است که هرگز وجود نداشته است و کارل پو پر، که به زمانه های ما نزدیک است نیز با تاکید می گفت: دموکراسی هرگز حکومت مردم نبود و نمی تواند باشد و نه بایست باشد و این خطر ناک است که به مردم به ویژه به کودکان خود بگوییم که دموکراسی به معنی حکومت مردم است... اگر به کشور خود مان برگردیم واز دموکراسی و نمایشات آن سخن گوییم قبل از همه این پرسش به میان می آید که نفوس کشور در مجموع به چند میلیون رسیده است؟ چند میلیون آن واجد شرایط رای دهی بودند؟ می گویند ۱۸ میلیون کارت رای دهی طبع کرده بودند و هفت میلیون در انتخابات اشتراک داشتند. به صحت و ثقم این اعداد کاری نداریم. پرسش این است که چرا ۱۸ میلیون کارت طبع کردند؟ این عدد نشان می دهد که کمیسیون انتخابات با احصایه های خود ساخته اش ۱۸ میلیون انسان وطن را واجد رای دهی می دانسته و بروی همین منطق ۱۸ میلیون کارت طبع کرده اند.

حال که هفت میلیون اشتراک ورزیده است، این یک درصدی کمتر از چهل درصد مجموع افراد واجد رای دهی است. پس بیش از نیمې از افراد واجد شرایط رای دهی در انتخابات سهم نگرفته است. حاکمیت که با کمتر از نیمې از آرای واجدین شرایط رای دهی به وجود می آید حاکمیت نیمی از آرای مردم نیست و لذا مشروعیتش ناگفته به سوال می رود. این تنها نیست. همین عدد کمتر از چهل درصد نیز بر هشت کاندید منقسم گشته و بنابر اطلاعیه کمیسیون انتخابات هیچگونه حکومت ایتلافی نیز جواز ندارد. پس به نامزد پیروز در بهترین شرایط اش کمتر از دو میلیون رای اصلی و جعلی می رسد. یک حاکمیت برآمده از دو میلیون آرا چگونه می تواند ادعای حاکمیت مردم را داشته باشد؟ یازده میلیون در انتخابات سهم نگرفتند. هفت میلیون هم بر هشت کاندید تقسیم گشت،۱۱ هزار شکایت از جعل و فساد و زور و تطمع و تهدید نیز ثبت است در چنین وضعیتی به صورت معلوم انتخابات تقلبی، پر ازجعل و با جبر و زور و تهدید و تطمع همراه بوده است.

چنین انتخاباتی صرفنظر از آن که خواست اشغال بود یا خواست پادوهای آن چگونه می تواند الگوی یک دموکراسی حتی نسبی هم باشد؟ در عصری خونباری که فتنه و فساد و بی عدالتی و بیداد بر همه بشریت سایه انداخته است نمایش دموکراسی ازین دست آنهم در یک کشور اشغال شده و گیر افتاده در چنگال اردو ها و شبکه های جاسوسی دیگران سخت نگران کننده و فاجعه انگیز می تواند باشد. همه می دانیم که آمریکا وانگلیس با هجوم نظامی بر افغانستان این کشور را نخست اشغال و بعد برای مشروعیت بخشیدن به اشغال، متحدین اروپايي و ناتويی خود را با همه ماشین جنگی و جاسوسی خود بر این کشور حاکم ساخت.

سناریوی بن اول ،سناریوی آمریکا و انگلیس بود، حکومتی سهامی از آن سناریو پدید آمد که سکان رهبریش در عمل در طی نزدیک به سیزده سال به دست جمعیت اسلامی و شورای نظار بود. حامد کرزی خود در اصل جمعیتی و از شاخه شورای نظار و معاونت خارجه آقای ربانی را در دست داشت. در طی این ۱۳ سال فساد و غارت و معامله بر هستی وطن و انسان وطن دها و صدها فرعون زمانه را به وجود آورد. حال که شمار فرعونان از حد و شمار گذشته است چه کسی با چه توانی این همه فرعونان را مطیع و سر جایش خواهد نشاند؟ حکومت مردم با حضور این همه فرعونان حاکم زمانه مگر یک خیال و یک توهم محض نیست؟ عده با خوش باوری و یا هم با وظیفه تبلیغی که گرفته اند می گویند: چون مردم با ما است و به ما رأی داده اند پس ما قویتر از همه وقادر به درهم شکستن بیداد و فساد ایم!

این حرف خوب وخوش صداست و این نیز درست است که مردم پایه قدرت اند، ولیک کدام مردم ،همین کمتر از دو میلیون که اگر جعل آن را کم کنید به کمتر از یک میلیون می رسد، چگونه می تواند منبع طاقت و توان در برابر دیو سرمایه و فساد باشد؟ فراموش نباید کرد که در مسایل اجتماعی و تحرکات سیاسی نیروها به نیروهای بالفعل و باالقوه تقسیم می شوند. نیروهای بالفعل نیروهایی اند که آماده عمل در هرگونه شرایط باشند و نیروهای بالقوه در هر وقت و هرگونه شرایط نمی تواند آماده عمل مورد نیاز باشد. کتله های از مردم در تجمعات سیاسی و سازمانی به دنبال این و آن می روند و با شور و هلهله خود فضا را گرم و رنگین می بخشند ولیک این کتله ها ی مردمی، اردوهای آماده عمل نیستند. همین که تجمعات پایان یافت و شوراها و هلهله های چند روزه و چند ساعته فرو افتاد بسیاری از این چکچکی ها خود حسابگیر شده، نخست بر انتخاب خود انگشت می گذارند. آنها دیگر این که انتخاب شان با چه دیوهایی دست بگریبان است فکر نمی کنند بلکه در طلب خواسته های خود می شوند.

خواسته هایی که از توان انتخاب شان بر آورده نیست. در نتیجه انتخاب شان ناگزیر به معامله با دیوهای خودی و بیگانه می گردد و این معامله خود زندگی را بر مردم تنگ وتار می سازد. با توجه به این اختصار در حالی که تمرین دموکراسی اگر دموکراسی خواندنش ممکن باشد را به فال نیک می گیریم. ترس از آن با تمام قوت وجود دارد که این تمرین فتنه های به خواب رفته تازه را بیدار نکند. تصور من این است که نمایش انتخابات یک بازی طراحی شده اشغال در حال فرار بود. هر اشغال استعماری گونه زمانی که به شکست و رسوایی می رسد. پروسه را عمداً و قصداً به سوی بحران می کشد که در سایه آن بیداد دوران اشغال از خاطره ها زدوده شده و فلاکت و بدبختی کشور اشغال شده مردم را به آن وادارد که حتی بر اشغال شکر بکشند.

این تنها در تاریخ ما نه، بلکه در تاریخ بسیاری جوامع جهان بار بار به تکرار آمده است. حفظ یک حاکمیت باز مانده از اشغال و در معامله با اشغال بعد از افت اشغال با هیچ جادو جادوگری ممکن نیست. همین که اشغال بر افتند رنگ ها هر قدر هم ظاهر جذاب داشته باشند، بیرنگی و افتادنش حتمی است. آن که با عبأ و قبای و قد وقامت تازه به دروازه های ارگ می رسد، نه قدرت است و نه هم حاکم جدید به معنی واقعی کلمه. همه نامزدها آشکار و پنهان دوام اشغال و قبل از همه پیمان امنیتی با سردمدار اشغال را بر دل و جان خود گرفته است. مافیای فرعونی غارت و فساد و معامله های ننگین را همین اشغال به وجود آورد و پرورش داد و همه داد و ستدش هم با اشغال است. تازه آمده به ارگ به همین دلیل ناتوانتر از سلف خود است یا معامله با فرعونهای اشغال ساخته یا جنون پنجه دادن با آنها. این حد دوم تنها از بیماران علاج ناپذیر روانی قابل تصور بوده می تواند. حاصل این جنون خود انتحار سیاسی و فاجعه آفرینی است.

وضعیت حکم می کند که با انتخابات انجام شده در آخرین فرصت هیچ تغییری به وجود نخواهد آمد. نام ها و مقام های اندکی پس و پیش خواهد شد ولیک حکومت سهامی گونه دوران اشغال همچنان تا پایان زندگی ننگینش دوام خواهد کرد. با درد و دریغ باید گفت که سرنوشت وطن را تا پای اشغال در میان است صلح و دموکراسی و مدنیت خواهی و حرف های من در آوردی بیشمار از این دست تعیین نمی کند.

متن جامعه در تقابل با این بازی ها دست به شمشیر برده است و با صد درد و افسوس باید گفت که کار قدرت به لبه شمشیر کشیده است. صلح با اشغال به هر رنگ و روی که باشد توهمی بیش نیست و این سخن که اشغال چیزی و حاکمیت در یک کشور اشغال شده چیزی دیگری می تواند باشد حرف درست و بجایی نیست.

تبلیغ با اثر گذاری ها، خود تبلیغ کننده را به اغوا و گمراهی می برد. این واقعیتی است که همه شاهد آن هستیم. اینکه سی حزب به دنبال یکی و سی دیگر درپشت آن دیگری موضع گرفت و شصت وهفتاد دیگری به تقسیم دیگران رسید، در ظاهر یک تحرک خوب سیاسی و حتی سازمانی بود ولیک همین تحرکات خود نه تنها صف بندی ها را تشدید کرد بلکه سرنوشت بسیاری ها را نیز در بازی سیاست با سوال روبرو ساخت. در این بازی برنده ها و بازنده ها در برابر هم قرار گرفتند. آڼهم در وضعیتی که نمی دانند که در برد چه به دست می آورند و در باخت چه از دست می دهند.

انتخابات که حال گذشته اش باید خواند، انتخابات مردم نه بلکه انتخابات قدرت برای قدرت بود. در جنگ قدرت مردم بازیچه دست قدرت اند. اراده ها هم خریده وهم ترسانده می شوند. اراده هایی که با ترس و خرید قدرت آفرینی کند، خود فاجعه هایی را رقم می زنند که توان حدس و شناخت آن را ندارند. با این هم می گوییم خدا کند چنین نشود.

روزی با دوستی سر صحبت داشتم ،منطقش پایان یافت ، دیگر توان دفاع از مواضعش را نداشت. یکې و کوتاه برایم گفت: تو دلت، من می گویم انشأ الله خوب می شود. گفتم آفرین! من نیز توقع می کنم که انشآالله خوب خواهد شد.


ش،حصین


این خبر را به اشتراک بگذارید
نظرات بینندگان:

>>>   دیموکراسی درین انتخابات به گونه درست تمثیل شده اما دست های پس پرده توسط سه چهار دانه چوچه یهود باعث میشود که ملت به طرف قهقرا برود و جواب گو جلالی چوچه یهود و خلیل زاد رانده شده خواهد بود
اجمل(پنجشیری)


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است