چی میگی گنگس خدا ای کلان آدمِ ملل متحد اس...
 
تاریخ انتشار:   ۰۹:۵۶    ۱۳۹۶/۳/۲۵ کد خبر: 134574 منبع: پرینت

خانم اولی نگاهی از زیر چادر انداخت:
- بیادر شما رییس جمهور استین؟ همو اشرف غنی ره میگم
مرد شانه هایش را بالا انداخت سرش را کمی تکان داد و کلمۀ "نه" از زیر زبانش خارج شد؛ خانم دومی در حالیکه نمی خواست با مرد چشم به چشم شود اما دلش طاقت نکرد؛ نگاه کوتاهی کرد و سوال کرد:
- خو شما اگر اشرف غنی نیستی، حتما داکتر عبدالله استی که خبرگیر ما آمدی
مرد باز هم سری تکان داد و "نه" را اینبار بلندتر گفت، طوری که دخترکی خردسال که چادر کهنۀ سرخ رنگ بر سرش پوشیده بود با نگاهی خسته و پر درد صدا کرد:
- مه شناختم؛ ای کاکاگگ، ماما صفدر، صاحب خانه اس؛ حتمی از خارج آمده پشت پیسه، پشت کرای خانه...
مرد چیزی نگفت و با تعجب گرد تا گرد خانه را میدید، به سقف چوبی خانه، به فرش ژولیدۀ اتاق و کودکانی که مقابلش نشسته و با خنده های ریز اما آرام شان او را نگاه می کردند، در این هنگام بود که صدای مرد همسایه به گوش رسید:
- چی میگی گنگس خدا ای کلان آدمِ ملل متحد اس، خبر شده که مردتان به انتحاری شهید شده، خبرگیر آمده....
خانم اولی سکوت کرد، خانم دوم کمی خود را جمع تر کرد، دخترک در حالیکه چادر سرخ کهنه اش را محکم به دستش چسپیده بود تا موهایش دیده نشود، نزدیکتر شد و صاف نشست و پرسید:
- کاکا جان از پدرم خبر داری، ما هیچ پیدایش نکردیم، میگن به انتحاری شهید شده اما ما باورمان نمیشه...

مهدی ثاقب


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
ملل متحد
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است