واکنش اتمر به مکتوب تبعیض آمیز وزارت داخله
 
تاریخ انتشار:   ۱۳:۴۳    ۱۳۹۶/۸/۳۰ کد خبر: 141897 منبع: پرینت

محتوای فرمانی که از وزارت داخله نشر شده، نادرست و غیر قابل پذیرش است.

دفتر شورای امنیت ملی در واکنش به نشر نامه تبعیض آمیز وزارت داخله در خبرنامه ای آورده است که محتوای این فرمان نادرست و غیر قابل پذیرش است و قانون اساسی و ارزش های اسلامی اجازه چنین کاری را نمی دهد.

خبرنامه افزوده است که بر بنیاد قانون به هیچ صورت اعمال تبعیض آمیز و برتری جویانه قابل پذیرش نیست.

قابل ذکر است که در مکتوب وزارت داخله روز یکشنبه 28 عقرب 96 به نقل از عبدالفتاح فروغ، فرمانده عمومی امن و نظم عامه آمده بود که" به اساس حکم مقام محترم ریاست جمهوری کشور، یک قطعۀ 500 نفری ضد آشوب در چوکات قومندانی زون 101 آسمایی کابل ایجاد گردیده است، هدایت داده می‌شود در ظرف 24 ساعت جدول شهرت افسران و ساتنمنان که از ملیت هزاره، ازبک، پشتون و غیره ملیت ‌ها به استثنای ملیت تاجیک باشد، ترتیب و ایمیل بدارید".

هرچند که رییس جمهور با وجود انتقادات زیاد از وضعیت بد امنیتی و جدی شدن موضوع برکناری مقام های ارشد امنیتی که در راس این مقام ها مشاور شورای امنیت قرار دارد، دستور برکناری وی را نداد اما دیده شود که انتقاد تند وی به مکتوب وزارت داخله که با فرمان رییس جهمور صادر شده است چه اثری در نگهداری وی توسط رییس جمهور در حکم مشاوریت شورای امنیت را دارد!

کد (26)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
اتمر
مکتوب وزارت داخله
نظرات بینندگان:

>>>   از دل میگوید یا صرف نمایشی ؟؟

>>>   این کدام منطق و عقل است که امر درجه اول در خیانت و جنایت انجام شده در اداره اش انهم به امضای همان امر درجه اول کسی از وی پرسان نکند و یکتن دیگری از یک امر دفتر را مورد تحیق و برسی قرار داده شود قوماندان عمومی نظم و عامه بدرجه اول و اشخاص ذیدخل دیگر منحیث همکار باید مورد تحقیق و محکمه قرار داده شوند نه اینکه قوماندان عمومی اسناد مربوطه قومگرایانه ضد قانون اساسی و اخلاق انسانی و حق شهروند اسوده و ارام بجایش باشد اما یکتن دیگر را مورد تحقیق وبرسی قرار دهند اگر همین قوماندان عمومی نظم عامه مورد مجازات و سبکدوشی از وظیفه اش قرار داده نشود حدس و گمان بر واقعیت میرسد که دستور چنین کااز جانب ریس جمهور داده شده است .

>>>   اشرف غنی یک شخص بیمارجسمی روانی است در افغانستان کثرل اقلیت های قومی ادامه حکومت آن فاجعه بار است.
بخاطریکه :
بیماری های جسمی و روانی پیامد های اثرات متعددی دارد. هیچ عضو یا ارگانی از بدن از اثرات آن مصون نیست.
بیماری جسمی و روانی پیامدهای نظیر درگیری های لفظی ،‌عصبانیت ها ،‌ پرخاشگری ها رفتار ناساز گارانه در جامعه ،‌ اختلاف با همسایه یا همکار ان یا همسر ، کینه و نفرت به متنفذین یا صاحب نفوذ دیگر اقوام جامعه همگی ناشی از عدم ،‌رعایت موارد فوق است ؛ پیامد خطرناک بیماری جسمی و روانی دروغ گویی و گذاف گوی با صدای ناخوشایند چغزدن است که مشکلات بسیاری را برای افراد جامعه و دیگران فراهم می سازد.
سرشت انسان دروغ گویی بیمار روحی با ایمان ناسازگار است و ضعف و نابودی خود وخرابی جامعه را در پی دارد.
آگا هان قلم بدست می ‏دانیم مهمترین سرمایه یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومى است، و مهمترین چیزى که این سرمایه را به نابودى می ‏کشاند دروغ و خیانت و تقلب عمل فتنه وشیطانی است، و یک دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویى و ترک دروغ در تعلیمات اسلامى همین موضوع است.
انسان دروغ گوی گذافه گو بد ترین بیماری است که اشرف غنی مبتلا به آن است و دارای عمل فتنه آب زییر گاه است و غنی دروغ گو زشت ترین فرد بیمار در چامعه ما است که نفقا را در بین اقوام مسلمان جامعه فراهم ساخت است مانند فرمان تقنینی در مورد تعدیل ماده ششم قانون ثبت احوال نفس را پرخاشگیر ی و بد نامی جامعه 99 در صد مسلمان افغانستان را تو شیح کرد و از عمل تبهکارانه نفقا بین متنفذین اقوام و به همین سبب وضیعت افغانستان عزیز کشور یک پارچه اسلامی ما را به سوی آتش جهنم برده است . ولا در اسلام عزیز تضات و برتری وجود ندارد چون اسلام دین برادری برابری عدالت است.
آقاى اشرف غنى به یک نویسنده فقط به این خاطر لقب «بچه خر» مى‌دهد که با نظر علمى و فکرى او موافق نیست. این رفتار، نه تنها از روان فوق‌العاده عصبى، نابردبار، پرخاشگر و ناآرام او پرده برمى‌دارد، بلکه دلیل روشنى بر بى‌اعتقادى او به حقوق دیگرى و همزیستى مسالمت آمیز نظرات متفاوت و متضاد نیز مى‌باشد. کسى که قاطعانه، دارنده‌ى نظر متفاوت را «بچه خر» مى‌خواند، حتما خود را آگاهانه و یا ناآگاهانه صاحب تمامیت حق و درستى مى‌پندارد. چنین شخصیت و ذهنیت از دیرباز یکى از عواملِ خشونت سیاسى بوده و تمام دیکتاتورى‌ها بر همین نوع ذهنیت و روان استوار است و شکل مى‌گیرد.
«بچه خر» فراتر از یک دشنام، زنگ خطرى است که از آن بوى خطر و تباهى مى‌آید. زنگ خطرى است که از قدرت گرفتن یک دیکتاتور خبر مى‌دهد. دشنام «بچه خر» از زبان اشرف غنى بوى حفیظ الله امین و ملا عمر مى‌دهد. به همین خاطر باید آن را جدى گرفت و از کنار این دشنام ظاهرا سبکسرانه نباید با خنده و شوخى گذشت.
غنی که مخالف‌ فکری‌اش را «بچه خر» مى‌داند، نه یک انسان صاحب حق و حیثیت چون او، راى ندهیم.
افغانستان از این نوع دیکتاتورهاى خودپرست، خودراى و خودخواه بسیار دیده و از این جهت مردم بی دفاغ آن بسیار رنج کشیده.
دیگر بس است. آنانى را که عصبى، خشونت‌پیشه، بدزبان، بدکردار، پرازنفرت و کینه‌توز هستند، بیشتر از این در مسند قدرت حا معه 99 در صد مسلمان جاى ندهیم. این آدم‌ها در مسند قدرت فقط خلق جنایت و تکثیر وحشت و تباهى در جامعه مى‌کنند.

>>>   آیا رییس چمهور مستفیمن به جنرال فروغ دستور شفاهی داده بود؟
اگر بلی
اتمر چرا در جریان نبود
اگر نی
پس کی این دستور را به فروغ رساند؟
و از همه مهمتر اینکه چرا ریاست جمهوری و طوطی گکش مرتضوی تایید یا تکذیب نمیکند؟

>>>   حاکمان افغان= تقلب و دروغ تقلب تقلب يعنى و جعل دروغ تقلب را باز هم تقلب مى کند. سر حاکمان افغان اعتماد نيست.
کرزى و غنى کارشان کشتن به قتل رساندن وبه حايشيه راندن تاجيک هاست. اعطا نور آخرين تاجيک است.
نابود باد دولت حاکمان افغان وحشت مولى نابود باد

>>>   چرا جناب اتمر صاحب مضطرب شده است ؟

>>>   انگيزه اصلى تهيه ديدن چنين تدارکات و سياست تفرقه اندازى و حکومت کن خودش شرينى دادن است.
" نظريهconcerted action برنامه مشترک هماهنگ قبل آماده و گفتگو شده " داکتر اسپنتا اين تيورى خوب حفظ کرده و رحمت الله نبیل رییس پیشین امنیت ملی هم از طريق اسپنتا
اين يک تيورى "علم" يا هنر اقتصاد سياسى آلمان است که براى انجام يک هدف مشترک تمام ماهيران و مديران چرخهاى حلقه هاى قدرتمند دولتى در يک برنامه مشترک و آگاهانه و پيشتر تصويب شده و پيش هماهنگ شده توجه مردم را بسوى موضوعات جانبيى و فرعى و گذشته بدون ارزش اما انتقادانه ماهيرانه سوق مى دهند.
اين بار بوجود آوردن شکاف بين غير پشتونهاست - ملیت ‌ها ملیت ى هزاره، ازبک، و غیره به استثنای ملیت تاجیک پشتون تاکتيکى نام گرفته شده) تا هدف اصلى تحميل هويت افغان در تذکره است " . در زبان پارسى متل است : او را خط کن و ماهى گرفتن. او پارسى قديم است مانند نجرو تگو وپنجاو بلخاو دواو : در پارسى که بادبيره عربى نوشته شد او به آب تبديل شد
چرا حاکمان افغان اين بدنام " افغان" را با اين قدر خرج پول هنگفت جامعه جهانى بر مردم تحميل مى کنند:
1- بخاطر که ازقومهاى گمشده يهودى است?
2- بخاطرايکه فرهنگ و هنر وآبدات و رسومهاى جشنها هندوايرانى وتورانى را آثار نياکان غير پشتون را درجهان وانمود مى کنند که انگار ازخودشان است ودر درون همانرا مى سوته افغانى مى کوبد.
مثلن در ز مينه جهانى شدن نوروز در بزرگداشت 800 سالگى جلال‌الدین محمد بلخى "مولوى بلخ وروم" تاجيک که درنزدکى خلتان در گرگان تپه تولد شد و مدرسه و خانه اش در بلخ است فراموش نکنيد که Bactra بلخ شهر و استان و باکتريانا هم باختر و بلخ ناميده مى شد که خوداش کشوربود درهردو سوى فرا رودان آمو و پنج. احمدخان ابدالى در هرات و تيمور پسراش درمشهد تولد شد ناميد و هيچ بار درى ويا فارسى و تو افغان نام حذف کردى لعنت برتو.
مگر از چه وقت افغان نوروز جشن مى گيرد? مگر افغان از چه وقت شمس تبرزى و مثنوى معنوى خوان شده? در همين ديوانها در همين ديوان مولوى ٢٩ بار زبان خود را "پارسى" .
هندوايرانيان وتورانيان تاجيکيان و پارسيان اوزبيک تورکمن را "خميرخوران" مى گفتند: آيا آشک و آش و منتو و سمبوسه و ديگر خوراکها "افغانى" اند . هيچ يکى از اين خوراکها افغانى نيست.
در بخشهاى ديگر هم اين واقعيت افغانىسازى صدق مى کند . مگر پسوند مکانى آباد پارسى نيست. جلال آباد و اسدآباد از سوى هندوايران وتوران ساخته شده اند. و پسوند مکانى "ان" مانند "ملتان" و "مردان" - "لغمان و پروان" بغلان وبدخشان وهزاران ان ديگر. نياکان ما تخمه گستاشب اسپنديار و تخمه اوکوروش بزرگ و دارا ايران زمين و يا آريانم به يهودىها پناه دادند و اکنون شما کستاخى مى کنيند?
3- با افغاني شدن يا پشتونى شدن کل شهروندان خاليگاه هاى عميق فرهنگى و سنتى هنرى و ادبى و روسومى و بويژه افغانيت بقول پژواک و تغير نام به "پشتونوالى" همين خاليگاه را پر کند ويا با پرديگران خود را آراسته کند.
4- چون خاليگاه هاى زياد است درضمير از همين حقارت رنج مى برند. نخست و همين اکنون هم بسيار مردمان غير پشتون قتل عام کردند بويژه هزاره و اوزبيک واکثرا تورانى تباران را.
5-در همين زمان نديدى که چقدر تاجيک کشتند. بشرم امراله و عبداله. اله را از نام تان پس کنيد پاىبوسان حاکمان پشتون
6- نالغت "افغان" را هويت همه مى کنند زيرا در اقليت اند. همين انتخابات تقلبى به صورت آشکارنشان داد که تا کنون وانمود مى کردند بدون همه پرسى و شمارش والجبر وحساب پشتون ويا افغان را اکثريت ناميدند. حالا که ديدند که پشت شان درديوار رسيد که با دورغ و فريب قرون پيشين توانايى ندارند اکثريت خود را ثابت کنند زيرا معيارها و امکانات فن آورى نوين
دروغها, تقلبات و دزدى راى مردم با سند و عکس و تصوير دريک ثانيه در هندوکوهان و جهان بخش ونشر شد. اگر همين تقلبات در يک کشورى ديگرى ميبود که در گرو يهوديت وصيونيزم جهانى نبود.
از انيرو از همه غيرپشتونان و پشتونان که براى همزيستى وختم جدال تمنا و انتظار دارم که يک حلقه خاص قدرت با چال بازى لقب افغان را هويت همه بسازد.
1- مردم و رسانه ها به دولت گوشمالى کنند که وظيفه دولت امنيت است و نه ايجاد تشنج جدال وجنجال
2- همانقسم که که با حذف درى عضمت بزرگى ورنگارنگى گويشهاى هزارگونه پارسى (هراتى کابلى لغمانى پروانى پغمانى چاربندى جلالبا د هزا رگى بلخى قطعغنى پاميرى سيستانى) قانونا انکارشد در حالى که مردمان هندوکوهان زبان فارسى درباى و ادبى نمى دا نند .
3- کمان رستمى بودن مردم اين کشور در هفت رنگينى است درهفت شهرعشق است. يک هويته خيانت تاريخى است بويژه که افغانستان مستقل نيست .
4- تغير هويت ها با پول و عساکرخارجى
5- لطفا هر گوينده به زبان خود نام هاى نظامى و اقتصادى وسياسى و دولتى و فرهنگى را بيان کند
6- اصلاحات مولى را همه اش را براى غير پشتونان وبويژه پارسى زبانان بى اعتبار مردود اعلان مى کنم.
7- حذف فارسى غير قانونى وحقوق ملل است. اگر چه يک چند بار بزرگان ما به ادبيات نظمى وشعرى پارسى از شيوه وطرز نظم درى گفته اند که از دربار شاهان آمده ولى با توجه که همه اکثريت شان اشعار پيگارى گله اى نقدى وطنزى به درباريان داشتد و به در نظرداشت پيشرفت و تفکر مردمسالارى ازاين نام اناکرونيستى درى درباريان سدازوى و محمدزايى (با نام جديد افغانسان 1856) من زبان خودرا پارسى و يا فارسى مى گويم همان نام که همه درخانه مى گويند.لطفا مرا يارى رسانيد و انگيزه ودلايل ديگرى بافزايد ما به جز دليل آوردن و برهان قاطع نداريم . تا ازحماقت سياسى سران اين کشور در زمينه افغانسازى و درزمينه هاى ديگرجلوگيرى نموده باشيم. با سپاس هاى فروان داکتر ارمان


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است