روزی دانشجویی در تالقان از من پرسید که "عدالت چه جایگاهی در سیاست دارد؟" پاسخ من چنین بود:

سخن‌رانی کولین پاول وزیر خارجه ایالات متحده را در شورای امنیت سازمان ملل به تاریخ 5 فبروری سال 2003 به یاد دارم. پاول روی اهمیت قطع‌نامه 1441 شورای امنیت که محدودسازی برنامه‌های اتمی عراق را به بررسی می‌گرفت سخنرانی کرد.

پاول گفت: «امریکا به شواهدی موثق دست یافته است که نشان می‌دهد رژیم صدام حسین دارای سلاح کشنده اتمی است که جامعه جهانی و غرب را به‌ صورت خاص تهدید می‌کند. امریکا به این باور قطعی دست یافته است که اگر رژیم عراق سرنگون نشود، این خطر میلیون‌ها انسان روی زمین را به مرگ تهدید و نزدیک می‌کند».

مداخله امریکا در عراق جان نیم میلیون عراقی را گرفت و این کشور با ثبات و زیبای خاورمیانه را واژگون کرد اما نهاد بین‌المللی پژوهش‌های اتمی هیچ اثری از تولید سلاح اتمی رژیم عراق به دست نیاورد. تا حال هیچ قطعنامه‌ای از شورای امنیت مبنی بر نادرست‌خواندن طرح امریکا و دکترین کولین پاول به تصویب نرسید. این‌است جایگاه عدالت اجتماعی در سیاست.

ستیز

>>>   همه کار را تونی بغیر صدر اعظم وقت انگلستان خراب کرد.
بعد ازین که قوای امریکا به عراق حمله کرد،ژورنالستان از تونی بغیر پرسیدند که کجاست مواد اتمی و سلاح های اتمی صدام حسین؟
تونی بلیر در جواب گفت:تشویش نکنید،پیدا میشود.
حالا جورج بوش دو گزینه داشت:
یا باید در یک کنج عراق سلاح هستوی پت و پنهان میکرد و بعداً میگفت که اینه پیدا کردم،درینصورت حرف تونی بلیر راست میبرآمد،که چندان خوش جورج بوش نمی آمد که گفته های تونی بلیر به واقعیت تبدیل شود.
و یا این که ادعا کند که صدام حسین هیچ سلاح هستوی نداشت و نر واری بالایش حمله کردم،دست تان تا قیامت خلاص.چه کرده میتوانید؟
همین بود که واریانت دوم را قبول کرد.
حالا بعد از رییس جمهور شدن دونالد ترامپ نیز تریرا می که دید چندان روابط دونالد ترامپ با اروپا خوب نیست،عاجل یک پیراهن سرخ را پوشیده و لب شیرین سرخ ًزده به دیدار ترامپ شتافت و به او پیشنهاد کرد که انگلستان و امریکا رهبری دنیا را بدست بگیرند.
دونالد ترامپ زیر دل گفت: توچکاره که خود را شامل رهبری دنیا با من میکنی؟
مگر بادت رفت که با چه جنگ ها من استقلال خویش را از انگلستان گرفتم؟
مگر بادت رفت که با مکر و حیله در امریکا چه جنگ های داخلی را براه انداختی و شمال و جنوب امریکا را درجنگ انداختی؟
هرچند من نیز دو جنگ جهانی در اروپا،برای ضعیف شدن اروپا براه انداختم،اما بخاطر شوروی لعنتی،مجبور شدم که اروپا را دوباره سر پای ایستاد کنم.
حالا که از دست اروپابلوک جدیدی در شرق ایجاد شده است،دیگر اروپا به درد کن نمیخورد و باید کار خود را با اتحاد چین و روسیه و هند و پاکستان و دیگر کشور های آسیایی و جنوب شرق آسیا یک طرفه کنم.
اما یک راه خیلی مشکل و دور و دراز در پیش دارم و نتیجه اس را هم هیچ پیش بینی کرده نمیتوانم

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است