تاریخ انتشار: ۱۱:۴۳ ۱۳۹۶/۹/۱۴ | کد خبر: 142649 | منبع: | پرینت |
حداقل معيار انتخاب وزارت های تحصيلات عالی و معارف كادر بودن و گذراندن دوره استادی باشد (وزير، معيین، ريیس، امر، مدير و مامور-ساختمان كامپيوتر همه و همه براي بهتر شدن آموزش تدارک ديده شده تا آنكه در صنف حضور نيافته شايد به زودی ها نداند كه بهتر شدن آموزش چگونه ميسر مي شود) ورنه اینهایی كه وزير می شوند اگه يک دهه هم وزير باقي بمانند نه درک در كجا بودن مشكل را پيدا می كنند و نه هم عقل رفع آن مشكل را.
بلندترين شعور، شعور سياسی است. آنهايی كه شعور سياسی و يا بهتر است بگويم جسارت سياست ورزی ندارند برای پست های اجرايی ساخته نشده اند و قدرت تصميم گيری را ندارند آنها برای پست های خدماتی و تايپ كردن ساخته شده اند.
در فاز سياسی هم می شود همچین معيارهایی را مدنظر گرفت.
نایب
>>> پدرام:
من از هر چه تاجیک خاین، مزدور و مزدورمنش است بیزارم. چه سیاست مدار، چه تاجر، چه نظامی، چه شاعر، چه نویسنده و…
من از همه ی مزدورمنشان و نوکرصفتان جهان بیزارم. در هر قاره ی که هستند از هر کشوری که هستند از هر دین و مذهبی که هستند از هر هویت و تباری که هستند.
تاجیک هایی که در به در دنبال غنی و کرزی و اتمر و بقیه می گردند تا لقمه نانی به دست بیاورند، به کرسی ای بنشینند، یا مشروعیت خود را از شوونیست های پشتون بگیرند، کوچکترین اهمیت، اعتبار و عزتی نزد من ندارند. من راهم را ادامه میدهم حتا اگر تنها بمانم.همیشه سخن دکتر شریعتی به یادم می آید، که در باره ی ابوذر غفاری(رح) گفته بود: ابوذر تنها زندگی می کند تنها میمیرد و تنها حشر میشود، البته این را هم بگویم که حضرت ابوذر کجا و ما آدم های معمولی کجا!
سخن دکتر شریعتی را در مقام مثال آوردم نه در مقام مقایسه.
>>> Mutaref
خودیها و غیرخودیها:
در تعیین و ابقای مقامات بلندرتبه در حکومت وحدت ملی، معیار [«خودی» و «غیرخودی»بودن]، معیار اساسی است. خودیها معمولن در جاهای استراتژیک و پولآفرین گماشته میشوند. اما «غیرخودیها» در پستهای تشریفاتی و «مندرآوردی». «خودیها» از قدرت و صلاحیت تصمیمگیری بالایی برخوردار هستند، اما غیرخودیها فاقد صلاحیت، مامور و مغذور. خودیها باید مدیران لایق، قاطع و توانا باشند، اما غیرخودیها باید از میان آدمهای ضعیف، دهنپرآب و جیرهخور انتخاب شوند. خودیها باید آدمهای «باتلخه» باشند، اما غیرخودیها خسیشده. خودیها اگر هزاران فساد هم کنند، پروندهای علیهشان ترتیب نمیشود؛ اما زیرکانه پروندههای فساد خودیها را بهپای «غیرخودیها» میبندند. خودیها زندان نمیروند، اما غیرخودیها ممکن بهخاطر فسادهای ناکرده، سالها پشت میلههای زندان آب خنک بخورند. کسانی ممکن وزیر یا والی باشند، اما «خودی» نباشند. حکومت وحدت ملی در تمام سطوج پر از آدمهای خودی و غیرخودی است. در یک وزارت یک «غیرخودی» وزیر است، اما تصمیمگیرندهی اصلی معین «خودی» است. این یعنی ذلت
>>> اشرف غنی یک شخص بیمارجسمی روانی و مجنون است در افغانستان کثرل اقلیت های قومی ادامه حکومت آن هر روز فاجعه بار است.
بخاطریکه :
بیماری های جسمی و روانی پیامد های اثرات متعددی دارد. هیچ عضو یا ارگانی از بدن از اثرات آن مصون نیست.
بیماری جسمی و روانی و مجنون پیامدهای نظیر درگیری های لفظی غیر ادبی شخصیت های علمی را بچه خر ، اگر بندش نکردم بچه آدم نباشم".
،عصبانیت ها ، پرخاشگری ها رفتار ناساز گارانه در جامعه ، اختلاف با همسایه یا همکار ان یا همسر ، کینه و نفرت به متنفذین یا صاحب نفوذ دیگر اقوام جامعه همگی ناشی از عدم ،رعایت موارد فوق است ؛ پیامد خطرناک بیماری جسمی و روانی دروغ گویی و گذاف گوی با صدای ناخوشایند چغزدن است که مشکلات بسیاری را برای افراد جامعه و دیگران فراهم می سازد.
سرشت انسان دروغ گویی بیمار روحی با ایمان ناسازگار است و ضعف و نابودی خود وخرابی جامعه را در پی دارد.
آگا هان قلم بدست می دانیم مهمترین سرمایه یک جامعه اعتماد متقابل و اطمینان عمومى است، و مهمترین چیزى که این سرمایه را به نابودى می کشاند دروغ و خیانت و تقلب عمل فتنه وشیطانی است، و یک دلیل عمده بر اهمیت فوق العاده راستگویى و ترک دروغ در تعلیمات اسلامى همین موضوع است.
انسان دروغ گوی گذافه گو بد ترین بیماری است که اشرف غنی مبتلا به آن است و دارای عمل فتنه آب زییر گاه است و غنی دروغ گو زشت ترین فرد بیمار در چامعه ما است که نفاق را در بین اقوام مسلمان جامعه فراهم ساخت است مانند فرمان تقنینی در مورد تعدیل ماده ششم قانون ثبت احوال نفس را پرخاشگیر ی و بد نامی جامعه 99 در صد مسلمان افغانستان را تو شیح کرد و از عمل تبهکارانه نفقا بین متنفذین اقوام و به همین سبب وضیعت افغانستان عزیز کشور یک پارچه اسلامی ما را به سوی آتش جهنم برده است . ولا در اسلام عزیز تضات و برتری وجود ندارد چون اسلام دین برادری برابری عدالت است.
آقاى اشرف غنى به یک نویسنده فقط به این خاطر لقب «بچه خر» مىدهد که با نظر علمى و فکرى او موافق نیست. این رفتار، نه تنها از روان فوقالعاده عصبى، نابردبار، پرخاشگر و ناآرام او پرده برمىدارد، بلکه دلیل روشنى بر بىاعتقادى او به حقوق دیگرى و همزیستى مسالمت آمیز نظرات متفاوت و متضاد نیز مىباشد. کسى که قاطعانه، دارندهى نظر متفاوت را «بچه خر» مىخواند، حتما خود را آگاهانه و یا ناآگاهانه صاحب تمامیت حق و درستى مىپندارد. چنین شخصیت و ذهنیت از دیرباز یکى از عواملِ خشونت سیاسى بوده و تمام دیکتاتورىها بر همین نوع ذهنیت و روان استوار است و شکل مىگیرد.
«بچه خر» فراتر از یک دشنام، زنگ خطرى است که از آن بوى خطر و تباهى مىآید. زنگ خطرى است که از قدرت گرفتن یک دیکتاتور خبر مىدهد. دشنام «بچه خر» از زبان اشرف غنى بوى حفیظ الله امین و ملا عمر مىدهد. به همین خاطر باید آن را جدى گرفت و از کنار این دشنام ظاهرا سبکسرانه نباید با خنده و شوخى گذشت.
غنی که مخالف فکریاش را «بچه خر» مىداند، نه یک انسان صاحب حق و حیثیت چون او، راى ندهیم.
افغانستان از این نوع دیکتاتورهاى خودپرست، خودراى و خودخواه بسیار دیده و از این جهت مردم بی دفاغ آن بسیار رنج کشیده.
دیگر بس است. آنانى را که عصبى، خشونت پیشه، بدزبان، بدکردار، پرازنفرت و کینهتوز متعصب هستند، بیشتر از این در مسند قدرت جا معه 99 در صد مسلمان جاى ندهیم. این آدمها در مسند قدرت فقط خلق جنایت و تکثیر وحشت و تباهى در جامعه مىکنند.
ملت افغانستان دردمند هستند، به صلح و ثبات نیاز دارند، به وحدت و یکپارچگی نیاز دارند و به رهبری، سالم، خردمند، موثر و کارآ نیازمند هستند و توقع برآورده شدن این نیازمندی ها از اشرف غنی احمدزی، خواب و خیال محال است چون او خود گاهی بیمار است و گاهی مجنون.
شما آگا هان قلم گوای حقیقت حالت جسمی و روانی مجنونی محترم اشرف غنی ریس جمهوری کشور است.
>>> عطا صفوی
بیت المقدس(قبله اول مسلمان ها ) پایتخت اسراییل میشود....!
حالا ببینم درمجموع واکنش جامعه ما درزمینه، اسلام را درخطر میبیند یا اسارت درحاکمیت ویاهم حاکمیت دراسارت را ؟ ویا به عباره دیگر مقام دین بالا است ویا هم ارزش دالر ومقام دولتی؟ ونیز آن غیرت به اصطلاح "افغانی" رازمان به تجربه میگیرد...البته همان سایه سنگین غیرت افغانی که گویا بقیه مردم های بی غیرتهای «جهان » که اضافتر از 7.5 میلیارد انسان در کرزه زمین میشودآن را ندارند
دولت امریکا بیت المقدس رابه عنوان پایتخت اسراییل میشناسد .دراسناد گفته شده است بیت المقدس نه از لحاظ "سیاسی" بلکه از نظر "تاریخی فرهنگی" پایتخت اسرائیل خواهد بود.
جالب اینکه یک تعداد کشورهای جهان حتی ممالک غیر اسلامی درحالیکه مخالفت خویشرا درمقابل تصمیم آمریکا اعلان کردند، اما دوکشور مزدور ووابسته ودرضمن سربکف اسلامی که اولی اش خانه خدا ویاقبله مسلمانان را زیر نام حرمین شریفین دراجاره خودگرفته ودومی اش کشور گویا جهاد گران بت شکن ولی اکنون وابسته چون افغانستان فعلا درسکوت مرگبار فرورفته اند. تجربه تاریخ بازهم همه را به آزمون خواهد گرفت که ببینم که آیا مقام و ارزش دالر و حاکمیت بلند است یا ارزشهای دینی؟ ویا واقعآ این کشور ویا این حاکمیت مستقل است که حرفی واعتراضی درمورد داشته باشدیاخیر؟؟؟؟
دیده شده است که بعض اوقات به حرکات دستوری بخاطر گویا ارزشهای دینی همه وقت درصحنه حاضرند وگلوپاره میکنند به جاده میریزند ولی بیاد داشته باشید که اینبار نه ملا ، نه مولوی ، نه پارلمان ، نه سنا وبلاخص نه به اصطلاح سرقوماندان اعلی ونه هم سهم خوران ومیراثخوران جهاد .. وحرفی هم به گفتن نخواهند داشت. زیرا مشکل اسارت هم همین است...
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است