با موتر ویشی داخل صحن تالار شدند.
دریور پشت اشترنگ ماند وخودش داخل دفتر آمد.
یخن دستی ،ساعت لوکس و انگشتر طلا به دستش، تصور این که با یک سارق در حال گفت گو هستم را به کلی از ذهنم دور ساخته بود.
پرسان کرد: «لالا جان می خواهم استیج را ببینم اگر امکانش باشد.»
تنها بودم،طبق روال معمول همراهش داخل رفتیم، وقتی که به پله ها رسیدم تفنگچه را بیرون کشید و گوشی مبایل را از دستم گرفت.رمز گوشی را از من پرسید و آن را تغییر داد.
تمام دفتر را گشت و وقتی چیزی پیدا نکرد دوباره سراغم آمد و جیب هایم را خالی کرد. ساعت و انگشترم را نیز از دستم بیرون کشید.
با تهدید گفت: اگر حرکت اضافه ای بکنم،بر روی سینه ام فیر خواهد کرد.بدون اضطراب و تشویش موتر خود را روشن کردند و رفتند.

این سرقت ظهر روز گذشته در یکی از تالارهای عروسی ولایت هرات اتفاق افتاده است. سرقت های مسلحانه از چندی بدین سو امنیت جانی و مالی مردم را زیر سوال برده ،این روز ها بیشتر متوجه خود وخانواده تان باشید.

بهروز آریان

>>>   بهروز جان شکر کن که سارق کدام چیز دیگه از تو نخواسته است. یک موبایل و ساعت و انگشتر را خیر است، وگرنه ای بی آبی را کجا میبردیم.
یک متل مشهور است که میگویند:
بلا ده پس مال که بخاطر مال پس خود را از دست ندهم.. زیرا پس آدم حیثیت آب و پرده آدم است.

>>>   2 روز پیش وقتی همسایه مان ساعت 7 صبح موتر خود را از خانه اش بیرون میکرد، یک موتر دیگر در کنارش بریک زد و مرد مصلح از داخل موتر بیرون آماده و پشت شیشه موتر با نشان دادن صلاح فرد را مجبور کرد دروازه موتر ار باز کند. کلید موتر را از وی گرفت و سوار موتر شد و رفت. خیلی ساده و خونسرد. در کشوریکه قانون فقط بر روی کاغذ باشد و پولیس آن غرق فساد و مرداری باشد ، چه توقعی از این بیشتر دارید.

>>>   شاید از طرف شب برق نیست حکومت باید برقرا فعال سازد تا دزدان در روز ندزدند
ر

>>>   نظر دهنده اول از تجربه شخصی خود گفته است

مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است