تاریخ انتشار: ۱۰:۱۳ ۱۳۹۷/۲/۲۴ | کد خبر: 150990 | منبع: | پرینت |
با سرمشق قراردادن امتیازات مسند وکالت در پارلمان بعضی ها از حالا خیال پلو وکالت آینده را می زنند!
پول، قدرت و شهرت عوامل بسیار فریب دهنده است که می تواند انسان را بزودی فریفته خود سازد وقتیکه مردم عادی می بینند وکلا در پارلمان کشور از این همه امتیازات برخوردارند ماهانه چندین هزار دالر بعنوان حقوق ماهوار امتیاز مالی دارند (چون اولین کار پارلمانی های ما بلند بردن امتیازات وکلا در مجلسین بود).
چند تن سرباز مسلح بعنوان بادیگارد حق استفاده از موترهای شیشه سیاه و مدل بالا، معصوم و مصون بودن از هر نوع برخورد قضایی به نام (مصیونیت پارلمانی)، پز دادن های آن چنانی که به تعبیر خودشان ما از رییس جمهور چه کمتر هستیم و برخوردشان با مجریان قانون بخصوص پولیس ترافیک و به مراتب ضرب و شتم ایشان، احساس عدم مسوولیت بخصوص بعد از راه یافتن شان در پارلمان و غیابت اکثرشان در جلسات کاری مجلس و صاحب شدن دنیای دیگر.
همه اینها انسان را به فکر آن حکایتی می اندازد که گویند شخصی در راهی روان بود ناگهان در حال راه رفتن نعل اسبی یافت و به این فکر و خیال شد که در آینده اگر پول دار شود اسبی نیز خواهد خرید و به همین فکر و خیال غرق بود که فرزند کوچکش نزدش آمد و او را صدا زد و از پدرش پرسید که این چه چیزی است که او یافته؟ پدرش در جواب گفت که این نعل اسبی است که در آینده اسبی را نیز خواهد خرید و این نعل را به پایش نعل خواهد کرد و او را می تازاند.
پسرش گفت: من هم بعد از شما سوار این اسب خواهم شد و از آن استفاده خواهم کرد و آن را خواهم تاخت؟ (چون در افغانستان همه چیز ارثی است از اربابی گرفته تا رهبری و رهبر شدن و کسب مقامات دولتی و غیره)
پدرش عصبانی شده یک سیلی محکمی به رخساره فرزندش نواخت (ماننده پز دادن بعضی از وکلای ملت در مقابل موکلین وزیر دستان شان) و گفت: آن حیوان خسته و مانده است تو او را مریض و خسته تر می کنی و چند نصیحت پدرانه دیگر.
حالا قصه خیال پردازی آن مرد به قصه خیال پلو کسانیکه از حالا به فکر جمع آوری ثروت، قدرت و شهرت در نماینده شدن در پارلمان اند شباهت زیادی دارد که هنوز کاندید نشده همان اکت های وکالت را از قبل مشق و تمرین می کنند که روزی اگر به این منصب و مقام باالفرض رسیدند باز کم نیاورند و مثل وکلای موجود در خدمت ملت خود باشند.
سید محمد خیرخواه
>>> خیرخواه سرگذشت خود را خوب حکایت کرده.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است