تاریخ انتشار: ۱۳:۲۶ ۱۳۹۷/۳/۳ | کد خبر: 151364 | منبع: | پرینت |
حواستان باشد! بزرگترین اشتباه در انتخابات، بها دادن به مردم، یا ارزش قایل شدن برای مردم است. شما مطمئن باشید که اگر برای مردم، ارزشی بیش از گوسفند قایل شوید، نمیتوانید از آنها رأی بگیرید.
بهای مردم را شما معین میکنید، نه خودشان. اگر شما بر مردم قیمت نگذارید، آنها قیمتی بر خودشان میگذارند که نمیتوانید بخرید. و تازه این گوسفند که من گفتم بالاترین قیمت است: قیمت آدمهای اندیشمند چاق. قیمت بقیهی مردم، حداکثر در حد پشگل گوسفند است و نه بیشتر.
طوری برنامهریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند. مردم اگر مایحتاج خود را آسان به دست بیاورند، اگر وقت اضافه داشته باشند، عصیان میکنند، بداخلاقی میکنند و به فکر اعتراض و دشمنی و این حرفها میافتند.
یک تشکیلاتی را تأسیس کنید که کارش چرخاندن مردم باشد، یا چرخاندن لقمه دور سر مردم. کارش چیدن موانع مختلف، پیش پای مردم باشد. فرض کنید که آب دریا فاصلهاش با مردم به اندازه دراز کردن یک دست است. جای دریا را نمیتوان عوض کرد، اما راه مردم را که میشود دور کرد. هزار نوع قانون میشود وضع کرد که مردم دور کرهٔ زمین بچرخند و دست آخر به همان نقطهای برسند که قبلاً بودهاند. و از شما به خاطر رسیدن به همان نقطه، تشکر هم بکنند.
مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دستهی دیگر باشند. دسته اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما میشوند و دستهی دوم، از ترس دستهی اول، مطیع و مِنقاد شما. به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره میشود، بیآنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغهای داشته باشید.
مردم به دو دستهی خیلی نامساوی تقسیم میشوند: عوام و خواص. نسبت این دو با هم، نسبت ۹۹ به ۱ است. یعنی از هر ۱۰۰ نفر، ۹۹ نفر عواماند – عین خودمان – و یک نفر خواص است. و هیچ آدم عاقلی، ۹۹ را نمیگذارد، یک را بردارد. پس خواص را در شمار هیچیک از اعضای بدن خود به حساب نیاورید و در صورت لزوم، فقط به جلب رضایت عوام فکر کنید. چرا که:
اولاً: جلب رضایت عوام، بسیار آسانتر از خواص است.
ثانیاً: رضایت عوام را فلهای میشود جلب کرد ولی خواص را یکی یکی؛ آن هم اگر بشود.
ثالثاً: عقل عوام به چشمشان است ولی عقل خواص، هر کدام، یک جایشان است که با زحمت هم نمیتوان جایش را پیدا کرد.
از همه مهمتر، در انتخابات و رأیگیری، رأی خواص و عوام یکاندازه است. رأی آدم خاص که بیشتر یا بزرگتر از آدم عوام نیست. پس آدم باید مغز خر خورده باشد که خواص را با همهی مشکلاتشان جدی بگیرد.
خلاصه اینکه: این عواماند که سرنوشت و تقدیر خواص را رقم میزنند. پس خود خواص را نباید جدی گرفت، ولی خطر خواص را چرا. خیلی باید مراقب بود. این خواص، موجودات پلید و ناشناختهای هستند که اگر ازشان غافل شوید، کار دستتان میدهند.
سید اسحاق شجاعی
>>> هارون میر سعیدی
ایا عادلانه هست این کرسی ها؟
تعداد کرسیهای ۳۴ ولایات در انتخابات پارلمان (ولسی جرگه):
۱- کابل (۳۳) تن؛
۲- هرات (۱۷) تن؛
۳- ننگرهار (۱۴) تن؛
۴- بلخ (۱۱) تن؛
۵- کندهار (۱۱) تن؛
۶- غزنی (۱۱) تن؛
۷- بدخشان (۹) تن؛
۸- کندز (۹) تن؛
۹- فاریاب (۹) ت؛
۱۰- تخار (۹) تن؛
۱۱- هلمند (۸) تن؛
۱۲- بغلان (۸) تن؛
۱۳- غور (۶) تن؛
۱۴- پروان (۶) تن؛
۱۵- پکتیا (۵) تن؛
۱۶- جوزجان (۵) تن؛
۱۷- خوست (۵) تن؛
۱۸- سرپل (۵) تن؛
۱۹- فراه (۵) تن؛
۲۰- وردگ (۵) تن؛
۲۱- بادغېس (۴) تن؛
۲۲- بامیان (۴) تن؛
۲۳- پکتیکا (۴) تن؛
۲۴- دایکندي (۴) تن؛
۲۵- سمنگان (۴) تن؛
۲۶- کاپیسا (۴) تن؛
۲۷- کنر (۴) تن؛
۲۸- لغمان (۴) تن؛
۲۹- لوگر (۴) تن؛
۳۰- اروزگان (۳) تن؛
۳۱- زابل (۳) تن؛
۳۲- پنجشېر (۲) تن؛
۳۳- نورستان (۲) تن؛
۳۴- نیمروز (۲) تن؛
۳۵- کوچيان (۱۰) تن؛
۳۶-هندو (۱) تن
مجموعن ۲۴۹ وکیل از سی و چهار ولایت به شمول کوچیها
>>> Aksir
10 کرسی برای کوچی ها کاملن غیر عادلانه است چونکه کوچی ها در هر ولایت مسکن گزین اند. در هر ولایت که زندگی میکنند خود را کاندید کنند اگر مردم برای شان رای داد به مجلس نمایندگان راه پیدا کنند. خلاصه در افغانستان چه عادلانه است که تعداد سهم بندی نمایندگان در مجلس باشد.
>>> سراسر فاشيزم وانحصار گرايي بيداد ميكند بهتر است بساط اين رژيم توتاليتار مستبد فاشيست ومتعصب ومتعفن برچيده شود تا مردم به عدالت برسند
>>> Abdul Samad Mrowat
در مورد کوچی ها که بیچاره ها مسکن دایمی هم ندارند، بسیار بی انصافی شده است، بیچاره های اواره و سرگردان ،در دشت بیابان، میان کوهساران، نه نام دارند نه نشان، گا در افغانستان گاه در پاکستان ،هستند سرگردان، پیشه شان گشته قاچان انسان، غصب میکنند زمین ها را در کابل یا در پروان و بامیان، گاه در غزنی گاه در پنجشیر ،با مردم هستند دست و گریبان، چرا که هستند بسیار مردم نادان، مردم افغانستان و پاکستان امده از دست شان به فغان، همه دنیا شده به این کوچی ها حیران، گاه میخورند از دستر خوان پاکستان گاه از افغانستان . همه راز شان است پنعان. که برای کی کار میکنند از دل و جان. مردم افغانستان امده از دست ظلم شان به جان. نماینده شان است پریده، در پارلمان. امر میکنه پریده به افرادش، بگیر و نمان. جمع کن و بفروش به قیمت کبال در پاکستان. پا پولهای دزدی و غارت بخر پارتمان، یا در قندهار، یا مزار یا در بامیان. کسی نیست که مانع دزدی و غارت و چپاول شان گردد در کابل و قندهار و یا هم در شهر های لوگرو نیمروز باغیس و پروان و سمنگان. چرا که حامی شان است، ریس جمهور، جمهوری اسلامی اوغانستان. اگر کسی چیزی گوید، غنی میگوید ، بگیر و بزن و بدوان، تا سرحدات کشور ایران. همه این بد بختی ها انده از دست بی اتفاقی تاجکان. که بین هم افتاده اند در کابل و نیمروزو شغنان و بدخشان و پروان. خدا هدایت کند این همه تاجکان. که بیدا. شوند از این خواب زمستان. ورنه از دست شان میرود خانه و زمین و تاکستان. روزی میرسد که میشوند از کرده پشیمان. انگاه از دست خالی هیچ دردی ،نمیشود ،در مان. برخیزید ای ملت قهرمان افغان، نگزارید این دزدان دره های کوه سلیمان. که سرمایه علی ملی تانرا دزدیده انتقال دهند به پاکستان. باز کجا کجا میروید دنبال شان دوان دوان. ندارند انها معین مکان، گاه در افغانستان هستند گاه در پاکستان. گاه در تابستان گاه در زمستان. برخیزید ای ملت افغان. که باز میشی پشیمان. از خواب که کردی مثل درختان در زمستان، وقتی که بر خیزی همه چیز است تمام. نه جای لست و نه ملک و نه تاکستان. مکن غفلت از این بیشتر ای انسان. تا از کاری که کرده و میکنی، نشوی پشیمان. باز بردل نکنی ارمان. بده دست دوستی با دیگر ملیت های ساکن افغانستان. رهایی ده خود را از شر دزدان کوهای سلیمان. بیار کلمه توحید بر زبان. که هیچ وقت با قیامت علیه خاینین نمی کنی، تو زیان. ای برادر هموطن و مسلمان. .
ص. م. ب
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است