تاریخ انتشار: ۱۲:۵۹ ۱۳۹۷/۴/۲۷ | کد خبر: 152829 | منبع: | پرینت |
ظلمی که نرفت بر سر قوم یهود
اینجا به سر اهل هنر میگذرد
صحرا مانی فیلمسازی هنرمند و دانشور است. در فرودگاه کابل باید وزیر اطلاعات و فرهنگ به استقبالش میرفت. زیرا با بقچهای از افتخار و دستآورد هنری به افغانستان آمده است. همه میدانند که بانو صحرا هنرمند بیادعا و فروتنی است. اما این دلیل شده نمیتواند که در میهن خودش با وی این گونه رفتار غیرهنری و غیرمدنی صورت گیرد.
آدم وجدان هنری داشته باشد و از خواندن این نوشتهی دردانگیزِ صحرا مانی از خشم نلرزد، به آدم بودنش شک باید کرد.
گلنور بهمن
*****
پاي پياده و فيلم در دست، زير آفتاب سوزان كابل به دنبالِ يك سالن نمايش میگردم تا فيلمم را برای مردمم نمايش دهم.
من فيلمساز بيهياهو و سادهای هستم و باند و باندبازی بلد نیستم.
فيلم كوچك من در جشنوارههای برتر دنيا نمايش داده شد، تمام تكتهای سالنهای نمايش فروخته شد، استقبال بینظیری از فیلم صورت گرفت، مقالههای زيادی در موردش نوشته شد، در مجلهی نيويورك تایمز از آن به عنوان یکی از ١٥ فيلم برتر ديدبان حقوق بشر ياد شد. با این حال، اين فيلم بيشتر از هر جای دنيا برای مردم افغانستان ساخته شده و آنها باید ببینندش.
من دست خالی و بدون هيچ واسطه و تيم و گروه دوهفتهای است كه دنبال سالن نمايش در كابل میگردم. جايي كه برای نمايش فيلم ساخته شده باشد و مردم آزاد و بیقيد و بند در آن حضور داشته باشند.
امروز بعد از مدتها پرس و پال برای یافتن بهترين مكان به بخش سینمای دانشكدهی هنرهاي زيبا مراجعه كردم. در همین دانشکده من به مدت دو سال و به صورت رايگان و بدون هيچ چشمداشتی سينما تدريس كردم، نه با يك چپتر تكراری بلكه با اطلاعات روز و با همان روشی كه خودم در لندن تحصيل كرده بودم.
انتظار داشتم همكاران سابقم با فيلمی كه محصول افغانستان است و من با دست خالی چهار سال عمرم را صرف ساختنش کردهام برخورد بهتری داشته باشند. به من گفتند ما برنامه های ديگری داريم و وقت نداريم برای نمايش فيلم تو. اصرار كردم كه سالن اين دانشگاه معياری ساخته شده و بايد در خدمت فيلمسازها باشد، مگر چند فيلم در سال در افغانستان ساخته میشود كه شما وقت نداريد؟ حداقل دو ساعت را به من بدهيد بگذاريد فيلم را برای دانشجويان نمايش دهم.
بگذاريد اينجا به محل گفتگو و نقد تبديل شود. گفتند دانشجويان امتحان دارند، وقت ندارند فيلم شما را ببينند.
بعد پرسيدند چند روز كابل هستی و گفتم ده روز، پس از آن بايد به جشنواره ديگری در سویدن بروم.
گفتند بیست روز دیگر بیا برایت وقت میدهیم، چون ما برنامه بزرگداشت برای فيلمسازان ديگر داريم و حالا وقت نداريم. گفتم بزرگداشت چه کسی و باز همان نامهای تکراری.
گفتم شما میتوانيد برنامه بزرگداشت دوستانتان را در هر زمان ديگر برگزار کنید و فقط برای دو ساعت، هر روزی كه وقت داريد، سالن را به من بدهيد.
نتیجه نداد.
در نهايت قبل از اين كه بيرونم كنند خودم بيرون شدم. نااميد و جگر خون. كمی در محوطه دانشگاه گشتم، حسرت خوردم و بغض كردم. سپس دوباره خواستم شانسم را امتحان كنم. سراغ ریيس دپارتمان رفتم و جريان را برایش تعريف كردم و خواستم همكاری كند.
جواب ايشان اين بود: برای سالن باید پول بدهم.
(برای سالن دانشگاهی که مال مردم است!)
گفتم چقدر پول میخواهيد؟ گفتند جلسه ميگيريم و مبلغ را مشخص میكنيم.
گفتم من برای شما رايگان كار كردم. فيلمساز هستم و حق دارم از اين سالن استفاده كنم.
گفتند تصميم بر اين است كه از اين به بعد پول بگيريم برای سالن. تا حالا از كسی نگرفتيم ولی از شما ميگيريم.
چه بايد كرد؟ به كجا باید شکایت برد؟ در این وطن یک مشت باندباز بیهنر از هر فرصتی استفاده میکنند تا دیگران را به قهقرا بکشند.
حالا بايد دنبال جايی معياری بگردم تا بتوانم زمینهی نمایش این فیلم را فراهم کنم.
و همزمان كه دنبال سالن میگردم و كفشهایم پوست سير شده، به ریيس جمهور هم اعتراض میكنم كه چرا آرشيو افغان فيلم را خانهاش برده، چون ظاهرا ديوار ریيس جمهور كوتاهتر است از ديوار افغان فيلم و دپارتمنت سينما.
با این وضع به خوبی میتوان آیندهی درخشان سینمای این کشور را از همین حالا شاهد بود.
صحرا مانی
>>> گلنور بهمن از برکت ریاست اداری وزارت فرهنگ خود کفا شد !!!
اما آدم قانع است نگذاشت که کار به رسوائی بکشد در فرصت خوب استعفا داد ورفت وببه آنچه جمع کرده بود قناعت کرد
>>> افغان که قدر هنررانمیداند.
خر چه داند خوردن قندونبات.
توربه کاه باشد وکنج رباط .
>>> سلام خانم مانی گمانم از این رفت و امد و برخورد ها چیزی گیرت امده همین شکل جاری فساد در عر صه هنر امروز افغانستان سوژه خوبی برای فلم بعدی خودت باشد چیز کمی نیست تجربه که تمس کردی
احمد
>>> صحرا خواهر ما درد شما را احساس میکنیم . استعداد شما قابل قدر است نا امید نباشید اگر در مقامات دولتی با شما همکاری نکردند ما مردم هنر پرور افغانستان همه خواهران وبرادرانت همرایت هستیم اگر لازم باشد خانه کوچک خود را که همه هستی ام است دراختیار تان قرارمیدهیم شما ها هستید که صدا های خفته درگلوها را وهمه دردها ورنج های مردم تان را برروی پرده سینما به نمایش میگذاریدوحال که شما همه واقعیتها را به چشم سرمشاهده کردید ا%D
>>> قصه روشن است وداستان اشکار.وقتی یک جوان از خارج مزیین با انسانیت٬دانش٬ استعدادوخلاقیت وابتکار به وطنش برمیگرددومیخواهدخدمتی به مردم ووطنش انجام دهد٬افغانهای بیهیچ داخل از روی حسادت درمقابلش سنگ اندازی میکنند.
>>> هنر تان را به بي هنران عرضه نكنيد. با اين وضعيت اسفناك هنر خلق كنيد ولي از نمايش صرف نظر كنيد. خيلي جاي تأسف است براي ما.
مشكل همين خود دانشگاهي هاي بي دانش اند . كسي را بهتر از خود نميببنند. منكه به همه چيز اين كشور شك دارم حتي به دانشمندان و استادان اكتور و دانشگاهيانش. من همه را از زير و رو ديده ام و اينده تاريكتري را پيش بيني ميكنم.
بااحترام
>>> نام گیرگ
در زمان سلطنت نادر « غدار » یک تعداد آزادیخواهان کوهدامن ، شبانه ناپدید می شدند ، آوازه شد که بلایی پیدا شده ، در تاریکی شب با گرفتن لقب خانواده گی افراد و اشخاص را صدا می کند و کسی که با شنیدن نامش بیرون می رود ، دو باره بر نمی گردد .
از آنجاییکه « حکومت کلان کوهدامن » به شکایات مردم هیچ کاری انجام داده نتوانست ، وحشت و هراس مردم روز تا روز بیشتر می گردید و نماز گزاران صبح از همدیگر می پرسیدند که امشب « نام گیرک » کسی را نبرده .
صد ها تن آزادیخواهان ناپدید شدند ، تا مردم فهمید که « نام گیرک » بلا نه ، بلکه اربکی های ویژۀ نادری بودند .
نادر این گونه ترس و وحشت را در بین مردم حاکم ساخت ، که حتا با شنیدن نام شان خموشی اختیار می کردند .
حالا متفکر دوم جهان ، با اعزام خود کفانک ها ، در بین تجمعات عدالت خواهان و به خاک خون کشانیدن فرزندان این مرز و بوم ، چنان ترس و وحشت را جاگزین ساخته ، که دیگر کسی پیدا نشود ، تا دم از عدالت ، برابری و برادری بزند .
در واقعیت غنی بابا پروژه های نا تکمیل امان الله خان را نه ، بلکه پروژه های نا تکمیل اهداف فاشیستی نادر غدار را در عمل پیاده می کند .
کریمی استالفی
>>> صحرای عزیز خسته نباشی
اگر ممکن باشد با گویته انستیتوت و یا هم مرکز فرهنگی فرانسه تماس بگیری احتمالن همکاری خواهند کرد.
اگر نتیجه داد فراموش نکنی که استاد های دیپرتمنت سینما را حتمن دعوت کنی!
در ادیتوریم دانشگاه کابل هم امکان دارد اگر تعصبات قومی و تباری و زبانی و جنسیتی بر آن سایه نینداخته باشد.
>>> غیر از فساد دیگر برای هزاران دختر مثل خود چی داری؟
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است