ما انتخاب چندانی نداریم، یا تصمیم میگیریم دست به جراحی سخت و دردناکی بزنیم تا این سرطان را از پیکره این تمدن خارج کنیم، یا باید به مرگ تدریجی آن به دست تکفیریها تن بدهیم | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۹ ۱۳۹۷/۹/۱ | کد خبر: 156082 | منبع: | پرینت |
اگر یک تمدن را به مثابه یک ارگانیسم زنده تصور کنیم که میتواند به بیماریهای گوناگون گرفتار شود، تمدن اسلامی امروزه گرفتار سرطانی است که آخر آن را از پا در میآورد، این سرطان بدخیم همانا گرایش به تکفیر است. وقتی سخن از تمدن اسلامی میگوییم مراد خود اسلام نیست، آن چیزی است که به دست مسلمانان پدیده آمده و محصولی بشری است.
غلط است اگر کسی تصور کند که تکفیر تنها اختصاص به داعش یا گروهک منقرض شده التکفیر و الهجرة دارد. رگههای گرایش به تکفیر همچنانکه در آثار مرحوم سید قطب و مولانا مودودی به قوت حضور دارد، در همه شاخههای سلفیت و نسخههای حنفیتی که به آبشخور سلفیت در غلتیدهاند و در شاخههایی از تشیع صفوی و پیشاصفوی هم حضور دارد.
جریانی که در تاریخ اسلام با صراحت و قاطعیت مرز خود را با گرایشهای تکفیری از همان آغاز مشخص کرد حنفیت اصیل بود که پیشوای بزرگ آن امام ابوحنیفه رحمة الله علیه آشکارا گفت: “لا نکفر أحدا من من أهل القبلة” یعنی ما هیچکس از اهل قبله مسلمانان را کافر نمیخوانیم. دیگر جریانها به درجاتی کم و بیش به باکتری تکفیر آلوده بودهاند.
این را در موقف متشدد ابن حنبل در برابر بعضی آرای فقهی امام محمد شاگرد امام ابوحنیفه میتوان دید تا مواضع سختگیرانه ابن تیمیه و ابن القیم و ابن عبد الوهاب در برابر دیگر فرق و جماعتهای مسلمان، که کسانی مانند امام غزالی و ابن عربی را ملحد میخواندند، تا رسایل فقهی حنفینمایانی در آن طرف مرز که معتقد بودند اگر کسی کفش عالِمی را از روی اهانت کفشک بگوید کافر میشود!! همچنان است مومن ندانستن سنیان در دیدگاه برخی از مراجع مذهبی شیعیان.
اما این باکتری در اثر تحولات سیاسی و اجتماعی قرن اخیر جهش سرسامآوری در پهنه تفکر اسلامی یافته و کسانی با گرایشهای خطرناک تکفیری که جوامع اسلامی را جوامع جاهلی میدانستند به مثابه مرجعیتهای اسلامی و در چهره قدیسین مسلمان معرفی شدهاند. امروزه ما دیگر با بیماری تکفیر مواجه نیستیم بلکه با سرطان تکفیر روبروییم که در لایههای مختلف زندگی مسلمانان در حال ریشه دواندن است.
جوانان فراوانی دیده میشوند که کسی را به صِرف لباس و پوشش از دایره دین خارج میدانند، چه رسد به نیمچه عالمانی که با کوچکترین بهانهای حکم کفر هر کِه را نسپندند صادر میکنند. این و آن را به آسانی اهل شرک و بدعت خواندن و در حق مخالفان فکری خود حکم گمراهی صادر کردن از شاخههای گرایش تکفیری است.
این معضل اختصاص به افغانستان ندارد، و تنها در میان سنیان هم نیست، بخش قابل توجهی از پیروان هر دو فرقه گرایش به تکفیر دارند. اما این پدیده در افغانستان به مرز نگران کنندهای رسیده است.
محمد عابد جابری گفته است در همه تمدنهایی که در تاریخ پدید آمدهاند عناصر افراطی وجود داشتهاند، اما غالبا در حاشیه آن تمدن، که صدای شان چندان شنیده نمیشد. هرگاه این عناصر به متن آن تمدن راه یابند و صدای آنان بر صدای نیروهای معتدل بچربد مرگ آن تمدن آغاز میشود.
امروزه صدای گرایشهای تکفیری در تمدن اسلامی قویتر از هر صدای دیگری است.
ما انتخاب چندانی نداریم، یا تصمیم میگیریم دست به جراحی سخت و دردناکی بزنیم تا این سرطان را از پیکره این تمدن خارج کنیم، یا باید به مرگ تدریجی آن به دست تکفیریها تن بدهیم. انتخاب با ما است
نوشته محمد محق
>>> تا زمانی که علمای اهل سنت به خود نیامده اند کسی جرات جراحی ندارد حتی خود کرزی و فعلا ریس جمهور چیغ زن طالبان را برادران ناراضی می دانند نه تکفیری آن وقت چگونه کسی می تواند به خود احازه دهد خون برادر ناراضی خود را بریزد ودست به جراحی بزند.
حتی همین کشته شدهای عالم نیز طالبان را مجاهد وبرادر خطاب می کردند. ان وقت من جوان سنی چگوانه تفنگ بردارم وبرادر ناراضی خود را کشته وکشور را از لوث وجود آنان پاک ویا به قول شما جراحی کنم؟
>>> مولانا مودودی:
نباید درکتب کیمیا گفته شود که اگر هایدروجن وآکسیجن یکجاشد آب حاصل میشود ،
بلکه بنویسند که اگر هایدروجن وآکسیجن یکجاساخته شد واگر خدا خواست آب حاصل میشود ،
+++ جهالت مولاناهای ترورست پاکستانی بدتر از ملا صاحب نصرالدین است
ر
>>> ملا صاحب محق جان ، سياست ، دين و طبابت از هم فرق دارند ، اين را بايد بدانيد كه علاج هر سرطان عمليات جراحي نيست ، تنها بعض أنواع آن مانند سرطان پستان و يا خصيه و يا جلد ميشود عمليات جراحي شود و آنهم با عث از بين رفتنش نميشود ، و سرطان تكفيري هم از نوع سرطانهاي غير قابل جراحي و غير قابل تداوي است مانند سرطان خون و يا سيستم لمفاوي، آهسته آهسته مريض را از بين ميبرد، اميدوارم كدام تداوي روحاني و دم و دعا برايش جستجو نمائيد.
>>> کسانی که طالب هست ویروس گرفتن
وکسانی ازبیرون کشوراین ویروس راچندبرابرکردن
وبایداین رابدانیم که اکثرمردم افغانستان بااین بیماری مبتلا هستن
وهرکسی ادم بیشتربکشدبیشترتشویق میشود واین خودیک فرهنگ شده
فلان طایفه غیرت دارن وهمه ازانها میترسن خوب این یعنی تشویق به جنگ ویک فرهنگ وکسی به کسی تن نمیدهد حتی به قانون
این یعنی نابودی کشورونابودی تمام افغانها.
درکجای دنیا یک گروه بیسواد را حاکم ساختن؟؟
درکجای دنیا مردم رامیکشن تابه انها خدمت کنن
بزرگترین خدمت که طالبان میتواندبه مردم وکشوربکنداین است دست ازجنگ بردارن
مانمیخواهیم انها به زوربه ماخدمت کنن
>>> آقای محق , مسله اجتماعی مهمی را مطرح نمودید که بدون شک موجودیت آن در مراحل مختلف تاریخی باعث اتفاقات و ناهنجاری های بی شمار و تأسف انگیری شده است . کاربرد فرع به جای اصل و قراردادن حواشی به جای متن, ارایه روایات سو و دارای انگیزه های سیاسی و اقتصادی از ارشادات دینی , و چه بسا سو استفاده از اصل و حواشی با هدف تآثیرگذاری بر اذهان عامه و هم چنان کتمان نقطه ضعف ها و به همین ترتیب تلاش برای اثبات ادعا های واهی و یا هم تأمین منافع شخصی و گروهی از جمله چالش های بوده که هیچ راه و رسمی از تأثیرات منفی آن برحذر نبوده و نخواهند بود , اما احکام و توصه های عقلانی در زمینه روشن است.
آنچه مسلم است و چنانچه خود نیز اشاره نمودید , این گرایش ها ریشه در بستر تاریخ دارد و پدیده نیست که به صورت اتفاقی ظهور نموده و بلافاصله به یک معضله سرطانی تبدیل شده باشد . پس قرار نیست راه حل آن پروسه همانند دست زدن به جراحی و رفع غده ناجور از بدن و یا جسمی باشد .
واقعیت امر این است که نگاه مجرد و ارایه تعریف غیر واقعی از این مسٔله نهایت پیچیده و دارای ابعاد تاریخی , سیاسی , اجتماعی و اقتصادی نه تنها حل آن را به صورت قظع ناممکن می سازد , بلکه بر ابهام و پیچیدگی آن نیز می افزاید .
بنده به این باورم که طرح و پیگیری این مسٔله و مسایل همانند از سوی شما و سایر کسانی که به مفاهیم اسلامی , عرفانی و اصول دین اشراف تحلیلی دارند , از یک طرف زمینه بحث های جامع , سودمند و واقع گرایانه میسر می سازد تا با پرداختن به علل اساسی همچو مسایل , فرصت ارایه تعریف دقیق و تشریح موضوعات مبهم و حاوی استفاده های گوناگون به طوری مهیا گیرد که در ارتقای سطح آگاهی عامه و به حداقل رسانیدن زمینه های سو استفاده از آن کمک کند .
بنده هم چنان به این باور استم که استفاده ابزاری از اصطلاحات و مواردی که ظرفیت کاربرد دوگانه را دارد , باعث ایجاد تراژدی ها و ابهامات جدی شده و خواهد , لاکن تمدن اسلامی که همانا جوهره اسلام نیز هست , در اثر همچو تعاملات نخواهد پوسید . به طوری که قرار گرفتن جوهر در دست ملوث و یا افراد فاسد هرگز از ارزش آن نخواهد کاست , اگر چه بعضی دچار وسوسه و ابهام خواهند شد.
تشکر از شما که ابتکار تان در طرح این مسٔله موجب گردید تا لحظات گوارای نصیب من هم شود .
موفق و سلامت باشید .
>>> به موضوع بسیار خوب ولازمی اشاره نموده اید. یک مشکل بزرگ که در افغانستان وجود دارد اکثر دانشمندان و نویسنده های گرامی به هم دیگر خود می نویسند و نه به مردم کم دانش و کم سواد افغانستان. در متن بعضی واژه هایی استعمال شده که باید تعبیر و تفسیر شود . به نظر بنده بهتر اینه تا موضوعات را ساده وعام فهم بنویسید. مانند شفیع عیار، ساده صحبت مینمایند همه مردم به مطلب پی می برند. به بخشید
>>> جناب محق درست تحلیل کرده اند.
بیماری تکفیر ریشه در فهم نادرست متون دینی دارد و لذا وظیفه عالمان دینی اعم از سنی و شیعه است که به اصلاح تفکر دینی در مراکز علمی بپردازند و به هرکس اجازه صدور فتوای تکفیر ندهند. از نظر همه پیشوایان مذاهب اسلامی اهل قبله و گویندگان کلمه: «لااله الالله محمدرسول الله» مسلمان بوده و تکفیرش جایز نیست.فقط اسلام امریکایی و انگلیسی است که مسلمانان را تکفیر و به مقدسات مذهبی اهانت روا میدارند.
سیدمحمدعلی عادلی
>>> جناب آقای محق
شما انسان عالم ، دین شناس ، جامعه شناس و مسلط بر رویکرد تحقیقات و پژوهش های روشنگرانه ادیان هستید. نبشته های شما خیلی تاثیر گذار و نتیجه بخش است . نام شما نام آشناست
و اماافراد روشن بین و معتدل در امورات دینی و دمکرات در امور اجتماعی و سیاسی در جامعه ما به حساب انگشت دست است
اگر کشور ما حداقل یک ملیون روشنفکر متهید و انساندوست می داشت ، هم اکنون سرگذشت و سرنوشت مردم ما چنین خونبار و غم انگیز نبود
ما امیدواریم که نسل جوان هم از هزاراه و تاجیک و پشتون و ازبیک و دیگر اقوام افغانستان بتوانند این کشور بلازده را از سرطانی که شما تشخیص کرده اید ، نجات دهند
تکشر
>>> با سلام و احترام به اقای محق: آیا جوامع بشری را فقط ما مسلمانان تشکیل می دهیم؟ چرا نباید مسلمانان از تجربیات و دست آوردهای صلح و ثبات و پیشرفت دیگر کشورهای آزاد و دموکراتیک استفاده کرده و خود را از تکفیر و تعصب و خرافات دینی آزاد سازند؟ چرا ما حق استفاده از مدیا و تکنولوژی مدرن ،علمی صنعتی، طبی و هزاران نوع تولیدات و کالاهای کشورهای اروپایی و آمریکایی و ژاپنی را داریم؟ ولی وقتی به شیوه حاکمّیت و قوانین حاکم آن کشورهای مدرن و پیشرفته می رسیم هنوز هم تقدس و تعصبات دینی و ایدئولوژی اسلامی هزارو چهارصد سال پیش خود را مقدم برهمهً افکار و اندیشه و دست آوردهای حقوق بشری و پیشرفتهای علمی و فرهنگی آنان می دانیم؟ چرا ؟
آنکه ناموخت از گذشت روزگار --- هیچ ناموزد زهیچ آموزگار.
>>> اما چیزی بنام کفر و ایمان هست که انکار نمیشود .جریان مدعی نو اندیشی دینی میکوشد تا همین مفهوم را از بین ببرد و فرق بین کفر و ایمان را بی محتوی سازد
>>> مردم افغانستان ساده لوح بودن که به این روزافتادن هرملا وناملا حکم جهادرا دادو ازاعتقادات مردم استفاده کردن وجوانان انها راکشتن ومیلیونها انسان را اواره کردن وهزاران خانه راویران ساختن وهزاران زن رابیوه ساختن وهزاران کودک رایتیم و هنوزهم درس عبرت نگرفتن یک طالب بیسواد درزمان حال چه خدمتی به مردم خواهد
اکر طالب پی خدمت باشدادم نمیکشد پس به این نتیجه میرسیم از حرکات وتعصبات طالبان که انها میخواهن جلوی پیشرفت مردم رابگیرن تا بتوانن به مردم حکومت کنن
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است