محمد یوسف کهزاد، رنگین کمانی در غروب
 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۰۹    ۱۳۹۷/۱۱/۱۴ کد خبر: 157230 منبع: پرینت

محمد یوسف کهزاد، نقاش، شاعر، داستان نویس، هنرمند تیاتر و بنیاد گذار نگارستان غلام محمد میمنه‌گی به روز پنج شنبه یازدهم دلو 1397 خورشدی برابر با 31 جنوری 2019 میلادی در ایالات محتد امریکا به عمر هشتاد و سه ساله‌گی چشم از جهان پوشید.
زنده‌یاد یوسف کهزاد شخصیت چندین بعدی فرهنگی داشت و اما از میان آن همه هنرهایی که داشت بیشتر در هنر نقاشی پر آوازه بود. از او همیشه به حیث یکی از چهره‌های پیش‌گام در هنر نقاشی نوین افغانستان یاد شده است.
او به سال 1314 خورشیدی برایر با 1935 میلادی در شهر کابل چشم به جهان گشود. مکتب را در لیسۀ امانی که در آن روزگار نامش را به لیسۀ نجات بدل کرده بودند تمام کرد. به سال 1333 خورشیدی برابر با 1954 میلادی به دانشگاه کابل رفت و در دانشکدۀ ادبیات به آموزش عالی پرداخت.
کهزاد از همان دوران دانش‌ آموزی به هنر و ادبیات روی آورد و در همین سال‌‌ها بود که جایزۀ نخست ادبی شعر را از ریااست مستقل مطبوعات به دست آورد.
او در شعر وشاعر بیشتر به مکتب هند گرایش دارد که دلیل آن می تواند این امر بوده باشد که کهزاد از همان نوجوانی با شعر ابوالمعانی بیدل آشنایی پیدا کرد. شعر بیدل بر تخیل شاعرانۀ او تاثیر گذاری بزرگی داشته است. او خود جایی گفته است که استاد زبان و ادبیات پارسی دری نجف علی خان او را در زمینۀ ادبیات و همیشه تشویق می کرده و رمز و راز مکتب هند را برای او یاد داده است. به همین گونه بینوایان هوگو یکی از کتاب‌های تاثیر گذار بر کهزاد بوده است.
کهزاد پس از پایان آموزش به حیث نویسننده‌ و هنرمند در « شاری ننداری» به کار پرداخت. پس از آن به سال 1339/ 1960 برای آموزش در بخش نقاشی به ایتالیا رفت و در اکادمی هنرهای زیبای شهر روم به آموزش پرداخت.
در همان زمان رشته ‌نمایشگاه‌های نقاشی خود را در ایتالیا، آلمان، دنمارک، سویدن راه اندازی کرد. چنان که در نمایش‌گاه ایتالیا جایزۀ نخست هنری را دریافت کرد.
زنده‌یاد کهزاد پس از پایان آموزش به کشور برگشت مدت زمانی مدیر دفتر هنر بود و مدتی هم در ریاست تالیف و ترجمۀ وزارت معارف کشور کارکرد.
به سال 1345/ 1966 به ریاست ثقافت و هنر وزارت اطلاعات و فرهنگ گماشته شود. در همین زمان بود که زنده یاد یوسف کهزاد نگارستانی پروفیسور غلام محمد میمنه‌گی را پایه گذاری کرد. این نگارستان دارای بخش‌های آموزشی در زمینه‌های نقاشی، مجسمه‌سازی، خطاطی، منیاتوری بود که در پیوند به رشد و توسعۀ این هنرها در افغاستان خدماتی چشم‌گیری انجام و صدها هنر جوان در این نگارستان آموزش دیده اند.
کهزاد خود مدت زمانی مسوولیت رهبری نگارستان غلام محمد میمنه‌گی را بر عهده داشت.
آخرین شغل دیوانی زنده‌یاد کهزاد در وزارت اطلاعات و فرهنگ بود که آن‌جا مسوُولیت ریاست فرهنگ را برعهده داشت.
سال 1371/ 1992 خورشیدی کهزاد همراه با خانواده کشور را ترک کرد. هشت سال را بگونۀ پناهنده در هند به سر برد تا این که کشتی سرگردان زنده‌گی او یه به ایالات متحد امریکا رسید و تا آخرین لحظه‌های زنده‌گی همان‌جا زیست.
کهزاد در امر معرفی نقاشی افغانستان در ایالات متحد امریکا نیز سهم شایسته‌یی داشت. چنان که رشته‌نمایشگاه‌های نقاشی خود را در شهرهای گوناگون امریکا راه اندانزی کرد که این نمایشگاه‌ها هربار پیروزی‌هایی برای هنر افغانستان در پی داشت.
او پیش از این نمایشگاه‌هایی را نیز در هند راه اندازی کرده بود. بدین گونه کهزاد چنان مسافر هفت شهر هنر، هنر نقاشی افغانستان را چنان مشعلی کشورهای گوناگون جهان برد و در فروغ آن چهرۀ دیگری از افغانستان را برای جهانیان معرفی کرد.
او از میان همه هنرهای که داشت به گفتۀ خودش نقاشی را رشتۀ اساسی خود می دانست در حالی که به تعبیری با هفت شهر هنر آشنا بود.
از کهزاد تا کنون این آثار نشر شده است:
- جلوه‌های زیبایی هنر
- وخدا زیبایی را آفرید
- مرواریدهای سیاه
- گزیده‌های شعرها
در پاین باید گفت که افزون بر این نوشته های زیاد و داستان‌هایی نیز از کهزاد در نشریه های گوناگون چه در کشور و چه در بیرون و به همین گونه در نشرات برقی نشر شده اند که نیاز است گرد آوری شوند تا به گونۀ کتاب‌های جداگانه در اختیار علا قمندان آثار او قرار گیرند.
آسمان روانش پر از ستاره‌گان مغفرت الهی باد!

پرتو نادری
کابل دلو 1397


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
کهزاد
نادری
نظرات بینندگان:

>>>   یک روز کهزاد گفت:
این چه ریشخندی است.غیری که شاعران همیشه شعر هایی میگویند که از پریشانی و جگرخونی عاشقان حکایت میکند و از دوری آنها از معشوق های شان و آدم را بیخی جگرخون میکند.
قلم برداشت و چنین شعر را سرایید:

دیشب به خدا خمار بودم.
سرگرم دوچشم یار بودم.
دیشب که به من دو بوسه دادی
رقصیدی و در برم فتادی.
تو نشه بودی من مست و بودم
افتاده یک دل امشب ز دستم.
پیراهن سرخ نیمه باز اش
بهتر رگلاب بوستان است.
من گل پرستم بی باده مستم
افتاده یک دل امشب ز دستم.
بعدآ این شعر را خودش تصنیف یک آهنگ ساخت و استاد ساربان مرحوم این آهنگ را خواند.
روحش شاد و جایش جنت باد.
اما احتیاط کنی که در مقابل حور های جنتی خود را نه بازی و برایشان کدام شعر نگویی که سبب قهر خدا نشود.

>>>   روح استاد كهزاد شاد باد و بهشت برين جايش !
....


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است