دزدانی که از نام “رستاخیز تغییر” با غنی معامله کردند
 
تاریخ انتشار:   ۱۲:۰۳    ۱۳۹۷/۱۱/۲۵ کد خبر: 157404 منبع: پرینت

سال‌ها قبل، تیم فوتبالی‌را زیر نام “تیم فوتبال رسانه‌های افغانستان” ایجاد کردیم که خوش‌بختانه من، چنان‌که در جنبش رستاخیز تغییر به‌حیث یکی از بنیانگذاران آن حضور داشتم و چادری را در چهارراهی خراسان/لب‌جر با کمک دوستان زیادی، از جمله، حسیب‌ غبار، شهید‌ ثاقب، محی‌الدین فرهمند، فردوس آریایی، مجتبی نبی‌زاده، جمیل کوثری، فریدون عظیمی، یعقوب رسولی، نثار احمد شیرزاد، مصطفی‌فرزاد و برخی دیگر از دوستان مبارز، متعهدمان که شوربختانه اسامی مبارک‌شان در حال حاضر در ذهن کوچک من نیستند، مدیریت می‌کردیم، ایجاد نمودیم.

القصه، نهایتن تیم فوتبال رسانه‌های افغانستان را ساختیم و چندین جلسه‌ی تمرینی هم، برگزار نمودیم. خبرنگاران زیادی از تمام رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری کشور در آن تیم حضور داشتند که صد البته، به‌منظور باهمی خبرنگاران، اتحاد رسانه‌ها، مبارزه برضد مواد کشنده‌ی مخدر و تشویق مردم به ورزش، ایجاد شده‌بود.چنان‌که (رستاخیز تغییر) به‌منظور خاص و مشخصی ایجاد شده‌بود.

نمی‌خواهم از فرد خاصی‌نام ببرم اما، من یکی از بنیانگذاران آن تیم بودم. چنان‌که در رستاخیز تغییر. البته تعداد موسسان و بنیانگذاران آن تیم فوتبال اندک نبودند. مربیی که زیر نظرش تمرین‌ می‌کردیم، استاد میر علی اصغر اکبرزاده “یکی از ژورنالیستان خوش‌نام و شناخته‌ شده‌ی کشور” بود، حتی همین آقای حفیظ الله ولی رحیمی که در حال‌حاضر رییس محترم کمیته‌ی ملی المپیک افغانستان است، به‌صورت‌ افتخاری با ما فوتبال بازی می‌کرد.

به‌هرحال، پس از ایجاد تیم رسانه‌ها، یکی از بانک‌های خصوصی کشور با ما تماس برقرار کرد و مبلغی ناچیزی (۱۶۵۰۰ دالر) را جهت ادامه‌ی تمرینات، برگزاری بازی‌های دوستانه و تدارکاتی، مصارف خوراکی، خریداری لباس و لوازم ورزشی، به ما پرداخت که البته نه به‌خاطر رضای خدا بود، بل به‌خاطر تبلیغات بانک‌شان آن مبلغ را به‌ما داده‌بودند.

پول تیم (۱۶۵۰۰ دالر) در یک حساب مشترک (joint account) جمع شد و دو نفر از ما “موسسان” مسوول مالی تیم تعیین شدند که هنگام پول کشیدن از بانک/حساب، باید در ‌پای “چک” باهم امضا می‌کردند.

یکی از روزهای تابستانی بود که تاریخ دقیقن آن دقیق به‌یادم نیست، یکی از (دو) مسوول مالی تیم رسانه‌ها با من به‌تماس شد و من‌را به‌خاطر یک نشست خیلی مهم و ضروری، به یکی از رستورانت‌های شهر دعوت کرد.

من چون فکر می‌کردم که حتمن مساله‌ی مهمی پیش آمده‌است که دعوتم کردند. از جانبی هم، چون هم‌کاران رسانه‌ای و دوستان نزدیکی با‌هم بودیم، باز بی‌ آن‌که تعللی‌ به‌خرج دهم به آدرس داده شده‌‌ی آنان شتافتم. رستورانت کوچکی در نبش کوچه‌ی ساختمان قدیمی تلویزیون آریانا، در خیابان عمومی دارالامان بود.

قصه‌کوتاه، وقتی اونجا رسیدم، متوجه شدم که بحث شان نه ضروری‌است، بل فکر دزدی به‌سر دارند. من چون یکی از (پنج) موسس آن تیم بودم، آنان فکر کرده بودند که به‌نحوی من‌را تطمیع می‌کنند و مبلغی از آن پول بی زبان (۱۶۵۰۰ دالر) را به من می‌دهند و یک مبلغ درشت دیگر را خودشان به‌جیب می‌زنند.

در آن نشست، آقایان تابش فروغ و الهام‌الدین محمدی نیز حضور داشتند اما، کمی بعدتر از من حضور به‌هم رساندند.

پیش از رسیدن آن‌دو (تابش فروغ و الهام ‌الدین محمدی) من مخالفتم را مبنی بر طرح تقسیم پول میان‌ما (پنج) تن ابراز کرده‌بودم. چون من باورم این بود که، آن مبلغ (۱۶۵۰۰دالر) تنها مال شخصی ما نه، بل مربوط به همه‌ی بازی‌کنان تیم‌است، و اگر تقسیم هم می‌شود باز باید در میان تمام اعضای تیم، مساویانه تقسیم شود.۲۹۰۰ دالری را که به من می‌دادند، نگرفتم و مجلس را ترک کردم اما، راستش پسان‌ها کمی پشیمان بودم که چرا پول‌را نگرفتم، چون وقتی پول‌را نگرفتم باز حتا از تیم هم اخراجم کردند.

ولی حال خوشحالم که آن ۲۹۰۰ دالر بی‌زبان را نگرفته‌‌ام، چون بعد از آن حادثه، تیم ما از هم پاشید و آن چهارتن (موسسان) به دادستانی کل (لوی سارنوالی) معرفی شدند، کارهای شان در رسانه‌ها را از دست دادند و اخراج شدند، دزدان رسانه‌ای، خبرنگارنماها و...لقب گرفتند و بی عزت و بی آب‌رو شدند. ختم.

دزدان معلوم‌الحال (رستاخیز تغییر) که هم‌دست قاتلان ما شده و با “غنی” معامله کرده‌اند، بخوانند!

حدودن دوسال پیش و پس از رویداد مرگ‌بار (موتربم) که در چهارراهی زنبق کابل رخ داد و در نتیجه‌ی آن، بیش از ده‌ها هم‌وطن مان شهید و زخمی شدند، ده‌ها عراده موتر تخریب و نیمی از ساختمان‌های نزدیک به‌محل ‌آن رویداد، کاملن از بین رفتند، شهروندان کابل که از بد امنی‌ها، انتحار و انفجارها به ستوه آمده بودند، دست به‌تظاهرات گسترده‌ی زدند و خواهان استعفاه بی قید و شرط آقایان غنی و عبدالله شدند، این اما پایان آن ماجرای تلخ و‌ تار نبود. ما در همان روز نخست، تعدادی از عزیز ترین‌های خودرا از دست دادیم. از جمله، سالم جان ایزدیار را. از باقی ماجرا که حتمن شما خبر دارید!

این‌روزها چند آدم معلوم‌الحال و گرگ صفت که برخی‌های شان حتا یک هفته پس از برپایی چادرهای عدالت‌خواهی مان در مقابل سفارت ایران و چهارراهی خراسان/لبجر هم حضور نداشتند، آمده‌اند و تلاش دارند تا برخلاف خواست اصلی (رستاخیزتغییر) که همان “استعفای غنی و عبدالله، بررسی و به‌دادگاه کشانیدن قاتلان پاک‌ترین فرزندان کشورمان بود، با تیم (تابوت ساز) غنی وارد معامله‌ی ننگین و شرم‌آوری شده‌اند که غیر قابل تصور بود/هست.

می‌خواهم از آقایان بپرسم که، این صلاحیت را چه‌کسی به‌شما داده‌است تا با تیم غنی معامله کنید و خون پاک شهدای (رستاخیز) را این‌گون به حراج بگذارید!؟

شما جواب بچه‌های چادرهای عدالت‌خواهی زنبق، خراسان، چهارراهی شهید، انحصارات (قوای مرکز) پل آرتل، چهارراهی کارته‌ی پروان و حتا، هم‌وطنان عزیزی که در برون از کشور با ما هم‌سوویی کردند و در امریکا، آلمان، بریتانیا، اتریش، بلجیم و...کشورها از ما حمایت کردند را، چه می‌دهند و چه‌گونه می‌دهید!؟

مرتضی جلالی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
رستاخیز تغییر
تیم غنی
نظرات بینندگان:

>>>   بهتر است این معامله گران را به معرفی بگیرید این جنبش که کمی امید واری هارا به مردم داده بود چه شد چه بلایی به سرش امد؟تامردم بدانند که کیها خیانت کرده وخون جوانان مارا لگد مال کرده اند.درنخست که مردم جوانان با احساسی را در رهبر این چنبش می دیدند
س

>>>   این عجب رستاخیز بود که به جای محکوم کردن و نفرین کردن عاملین انتحاری شما قربانیان را در ان ماه رمضان به چالش کشیدید و علیه دولت افغانستان و حاکمیت شعار دادید؟ به هر نام که باشید بغاوت و حرکت مدنی متفاوت است و همه میدانند فقط باغیان با شما بودند وبس


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است