تاریخ انتشار: ۱۴:۱۱ ۱۳۹۸/۳/۲ | کد خبر: 158822 | منبع: |
پرینت
![]() |
تکرار یک توصیۀ قدیمی به ارگ، سپیدار و پارلمان کشور: ملت شدن را از پاکستانیهای "دالخور" باید آموخت!
مساله سرنوشت ملت ما و به اصطلاح* "یومالبدتر" بودن روزگار ما راز و رمز نیست، بلکه یک حقیقت دردناک سیاسی-اجتماعی در کشور ماست. اگر توانستیم مثل کشورهای دیگرِ جهان و یا حد اقل مثل پاکستانیها برای خود منافع ملی و هویت ملی تعریف کنیم، بر این مشکل فایق میآییم و این وضعیت یومالبدتر* را به "الیومُ بِالطَرح" تبدیل خواهیم کرد.
در پاکستان "دالخور" بیشتر از 48 گروه قومی، بالاتر از 40 زبان، هفت دین با دهها طریقت (اسلامی و غیر اسلامی) وجود دارند. قانون اساسی پاکستان همه را به رسمیت شناخته و برابر میداند. آیا میدانید موسس پاکستان یک شیعه مذهب جعفری است (جناح)، نخستین رییس جمهور پاکستان اسکندر میرزا یک کشمیری-بنگالی همدانی تبار (گویا ایرانی الاصل) است.
الگویهای معنوی پاکستان یکی ایرانی مهاجرِ فارسی زبان اقبال لاهوری و دیگری یک افغان غزنوی، علی هجویری اند. علی هجویری را در شبه قارۀ هند و پاکستان بیشتر به نام دادا گنج بخش (از طریقت صوفیۀ اثناعشریه) میشناسند.
آیا میدانستید که هرچند بنیانگذاران پاکستان سندی و پنجابی اند، اما زبان ملی شان سندی و پنجابی نیست و سرود ملی شان نیز به زبان فارسی است. نخستین مارشالهای نظامی پاکستان افغانهای ساکن و مهاجر (هزارۀ مهاجر جاغوری و شیعههای قزلباش غزنی و کابل) مارشال اصغر خان، مارشال موسی خان، مارشال آزاد بیگ، مارشال ایوب خان، مارشال یحیی خان و .... اند.
دومین و سومین رییس جمهوران پاکستان افغانهای پشتون (جنرال ایوب خان و جنرال یحیی خان) اند. بزرگترین متفکر توسعه و تشکیل دهندۀ احزاب سیاسی پیشرو در پاکستان یک شیعۀ اسماعیلی مذهب (ذوالفقار علی بوتو) است. نخستین زن نخست وزیر اقلیتی-مذهبی درتاریخ آسیا (بینظیر بوتو) مربوط به پاکستان است. فقط همین چند سال قبل صدراعظم پاکستان و رییس جمهور پاکستان از اقلیتهای مذهبی-قومی (آصف علی زرداری-اسماعیلی و غلام اسحق خان-هنکو) بودند.
پنجابیها به عنوان قوم برتر در پاکستان قلمداد میشوند، اما رهبر همین قوم برتر در برابر قانون از پست صدراعظمی به زندان فرستاده میشود و حتی دخترش را نیز همراهش به زندان میبرند. اعتماد در میان ملت به اندازۀ بالا است که پدر اتمی این ملت از منطقۀ قبایل آزاد (آنهم تندروترین منطقه) تعیین میگردد. آنها باور دارند همه پاکستانی هستند و پاکستان خانۀ مشرک شان است که همه در آن برادر و برابر هستند؛ هم مسئولیت دارند و هم صلاحیت. به این تجربههای تاریخی میگویند ملیگرایی، فرا قومی، فرا زبانی، فرا مذهبی، فرا سمتی و فرا خودنگری!
ما همیشه به سال تاسیس پاکستان (1948) نگریسته ایم، هرگز از تاریخ و تمدن تکسلا و گندهارا با 7200 سال سابقۀ تمدنش بحث نمیکنیم. گاهی ادعا میکنیم که پاکستان بخشی از خاک ماست و گاهی مینویسیم که محمود و احمد ما پاکستان را فتح و مسلمان کرده اند. اما هرگز نیاندیشیده ایم که راز پیروزی پاکستانیها در خرید و مزدور ساختن رهبران ما (به اصطلاح رهبران ما) چیست؟
آیا گاهی از خود پرسیده ایم که ما تحملی برای اشتراک مساوی و سیاسی دیگران را داریم؟ آیا سیاست مداران ما سیاست (تفکر) میدانند؟ آیا ما منافع ملی تعریف شده داریم؟ ایا ما هویتی قابل قبول برای همۀ ما ساخته ایم؟
با کسی در این نوشته طرف نیستم اما نمیشود این حقیقت را نگفت که بیشترین سیاستمداران ما حتی کسانی که تا بالاترین سطح اکادمیک و اقتدار رسیده اند، احزاب (یا تیمهای) قومی، زبانی و مذهبی تشکیل داده اند. القاب شان پروفیسور، داکتر، انجنیر، پوهاند، مولوی، شیخالحدیث، آیتالله، آخند، حضرت، خواجه، سید، پیر، داعی، سردار، ارباب، خان، بای، ....و است اما در لجنزار دگم اندیشی و جهالت غرق اند. این بزرگانِ "غرقشده" در لجن، با اندازۀ آسیب پذیری اجتماعی-انسانی را بالا برده اند که حتی عوامالناس مجبورشده اند خود را در لاکهای قومی، مذهبی، زبانی و سمتی بپیچانند.
در این ویرانکده هرآنکه به فکر ملت پروردن شد، تجرید میشود، اتهام میخورد و سرکوب میگردد. آدم شاخ میکشد وقتی وکیل تحصیل کردۀ (فوق لیسانس) در پارلمان بگوید: من برای محمد امین فرهنگ رای ندادم چون پدرش کتابی ضد پدر من نوشته بود!
در این شهرستان بدبینی حتی مدنی اندیشترینها چون دولتی شدند و به اقتدار رسیدند، دیگر مدنی نیاندیشیده اند. سیاستهای غیر ملی معنی و مفهمومش همین است، متاسفانه.
ای داد و بیداد!
* احتمالا این اصطلاح اصلن "اَلیَومُ بِالطَرح" بوده است یعنی "هر روز را طرحی". اما کج و دگم اندیشی ما
آنرا به "یوم البد تر" تبدیل کرده است (وللهُ اعلم).
عزیز رفیعی
>>> باید همه یکدیگر رابه رسمیت بشناسند اونوقت مشکل حل میشود
>>> افغانها ايراني ها رو متهم به نژاد پرستي مي كنند اما خودشان از همه نژاد پرست ترند هميشه پاكستاني ها رو با كلمه دالخور مي خواهند تحقير كنند يا خيلي دروغ ميگند نميگم همه انا بينشان زياد هست مثلا به دروغ ميگن ايراني ها به ما ميگن بربر در صورتي كه ايرانيها بي سواد نيستند خيلي خوب مي دانند بربرها كجا زندگي مي كردند و چه كساني هستند نهايت توهين ايراني ها همان افغاني گفتن است اما ما دهانمون رو باز مي كنيم و بدترين توهين نژادي رو به پاكستاني ايراني يا هركسي كه فكرش رو بكنيد ميكنيم بعد خودمون رو به مظلوميت ميزنيم آمريكايي ها ما رو خوب شناختند بخاطر خمين وزير امور خارجه آمريكا گفتن ملت افغانستان دروغگوست توجه كنيد گفته ملت نه دولت ما از همه كشورها طلبكار هستيم حق امنيت حق درس خوندن و غيره ولي از كشور خودمان اينها رو مطالبه نميكنيم فقط جانم غني و جانم افغانستان ميگيم
>>> اگر یک پروفیسور افغان معادل۱٪ یک پاکستانی بیسواداز نعمت تعقل برخوردار میبود٫امروز اینقدربدبخت نمیبودیم .
عاقل
>>> کاش تاریخ پنجهزار ساله ما از پاکستان وتاریخ پنجاه ساله پاکستان از ما می بود
ر
>>> جناب رفیعی درود بر طرز تفکرتان ولی چه باید کرد افرادی که بر مسند قدرت بودند و هستند با تعصب و تفرقه قومی برای خود جاه و منصبی ساخته اند و بخاطر بقا و حفظ این قدرت و ثروت از افراد با دید خود برتری و میلان به تعصب استفاده مینمایند بنظر من راه بیرون رفت از این حالت جز باداشتن یک انسان دموکرات و عاری از سلطه جوی و خود برتری و تعصب در راس حکومت بدیل دیگری نیست ودر تحقق این ارمان و بخاطر افغانستان باهم برادر و برای همه افغانها باید تلاش کرد .
بیانی
>>> حکومتیکه رئیس تحقیقات جنائی اش ترکی اختطاف میکند رئیس امنیت ومعینش دوتبعه فرانسوی اختطاف میکندوبعد درمقابل سه ملیون دالر بنام طالب ازاد میکند همینکه تاحال تجزیه وتقسیم نشده همسایه ها نخواسته اند ورنه ارگان ها وادارات کشفی ما از همه لاولتر درمقابل پولحرام حاضر به معامله هستند
ر
>>> کی گفته که علامه اقبال لاهوری مهاجر فارسی زبان ایرانی بود؟ اقبال لاهوری در سال ۱۸۷۷ میلادی در ایالت پنجاب هند تولد شد و در سال ۱۹۳۸ میلادی در لاهور هند وفات یافت. زبان مادری و پدریاش هندی بود و فارسی را بعداً آموخت. پیرو مولانا جلال الدین بلخی بود و به افغانها و افغانستان بسیار به دیده قدر میدید، چنانچه دیوان پیام شرقاش را به شاه امان الله خان تقدیم کرد.
>>> اساس پاکستان پخته عاقلانه وعارفانه گذاشته شده با وجوداينکه جدايى اش از سياست انگريز ريشه مى گيرد و تفرقه در هند و تجزيه هند!
فرق هاى اساسى بين پاکستان وافغانستان.
افغانستان هم از سياست انگريزى و تجزيه ايران زمين تولد شد.
اکنون با يک معادله رياضى اين دوکشور را تحليل و تجزيه مى کنم.
پسوند پارسى "ستان" هر دو کشور ساختگى دارد:
1- افغانستان = افغان + "ستان"
2- پاکستان = پاک + "ستان"
ستان پارسى به پارسيان! و افغانستان و پاکستان را تجزيه کردم:
ستان - ستان = 0
باقى 1:افغان +0 = اسم قوم خاص پشتون :
باقى 2: پاک + 0 = صفت براى هر شهروند
هر شهروند پاکستان خود را پاکستانى گفته مى توانند.
پشتون خود را افغانستانى نمى توان گويد.
بعضى غير پشتونان خود را افغانستانى مى گويند و پشتونان خود را افغانى. هر پاکستانى خود را پاکى گفته نمى تواند چون "تيغ پاکى " پاکستانى موى هاى دراز و ريش و ديگر رواجهاى پشتون و افغان و روهيله و پټانها را کل مى کند.
اين بهترين تيورى تجزيه هر دو کشور با ستان بدون جنگ و نفرت و مرز کشى است. "دالخور" بهتر از گوشتخور است يا بر عکس!! در ستان پاک خون انسان به ندرت ريخته مى شود. در ستان افغان که افغان را در زبان عربى جمع فغان و فغان جمع فغ و نق است بخاطر خونريختن و خون گرفتن و کشتار وانتحار وانفجار افغان لقب تبار پشتون ناله و فرياد فغان است و افغان.
تا که نام در ستان ما افغان است
اين نام در بطلان و فغان است
>>> اصلا ما و شما کفار را دوست خود انتخاب و روزی برای ما می دهد
>>> ...سیاست مداران پاکستان بالای سیاست مداران ما خوب یک بار وطن فروختن از ما خو هر روز بالای یک مملکت میفروش .
>>> اگر دالخور هم اند ولی احمق نیستند. توصیه های کسی شاید موثر باشد که لا اقل کلمات درست را در نوشتار خود به کار برد.
>>> حق باشماست ...در کشور ما که کسی با سواد شد قوم های دیگر را دشنام میدهد وقتی لسیانسه شد میگوید دیگر نام این کشور خوش من نمی آید و یاهم علیه هویت قبول شده میجفند.پاکستان اگر بچه سقو، پدرام، مسعود، ربانی ، گل بدین، محقق ، سیاف پیداکند در یک سال از هم میپاشد مطمین باشید.
>>> بی نظیر بوتو هم مادرش ایرانی بود.
>>> دال چي هست؟ و چرا به پاكستاني ها مي گويند دال خور؟
>>> دال یک نوع ماده سمی بوده و تاجک برادراینکه کونشان از پیشرفت پاکستان تنگ میشه میگن پاکستانی دالخور
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است