دغدغه ديندارى در دنياى معاصر!
روشنفكران دينى احناف بدين باورند كه تنها تفكر و قرائت خرد محور و اعتدال گراى حنفيت است كه با دنياى عقل گراى كنونى ميتواند تعامل و تفاهم داشته و مرهمى باشد بر نهاد ناآرام جوامع اسلامى امروز 
تاریخ انتشار:   ۰۸:۴۲    ۱۳۹۸/۳/۲۷ کد خبر: 159115 منبع: پرینت

پيشرفت علم و تكنولوژى از يكسو و دموكراسى با ارزشهاى مدنى آن از سوي ديگر، دين و ديندارى را در عصر حاضر با چالش هاى جدى مواجه نموده است. براى بسيارى اين سئوال مطرح است كه آيا در عصر كنونى نيازى به دين وجود دارد؟ يا مصلحت انديشانه تر اينكه ميتوان ميان اصول و مبادى دين و مقتضيات زمانه تلفيقى ايجاد نمود و اين دو را آشتى داد؟

غير دينداران بر اين نكته متفق القول اند كه دين پديده ى كلاسيك است كه به گذشته تعلق دارد و زاده ى جهل بشر است. كمونيست ها از اين هم فراتر رفته، دين را افيون و ترياك جوامع مى دانند. برخى هم در خوشبينانه ترين اظهار نظر، دين را پديده ى مى دانند كه پاسخگويى نياز هاى انسان امروز و جوامع متمدن كنونى نيست.

دين باوران نيز اين چالش ها را جدى گرفته، در جستجوى راه حلى اند تا دين را از آسيب زمان در امان نگهدارند. در اين زمينه دو ديدگاه مشخص و مجزا از هم مطرح است. ديدگاه اول مربوط به روشنفكران دينى است كه در فكر پيوند زدن و آشتى دادن دين با دنياى معاصرند. ديدگاه دومى متعلق به موج پيشرو و رو به رشد سلفيت است كه دين را يگانه راه رستگارى و خوشبختى انسان و جوامع امروز مى دانند و بى اعتناء به اقتضاى زمان، خود را مكلف و ملزم به تطبيق كامل آن مى پندارند.

١- مخالفان دين بر اين باورند كه:
دين پديده ى متعلق به گذشته است. شايد در مراحلى از زندگى بشر كارساز بوده اما نه تنها همپاى رشد و انكشاف زندگى بشر بكمال نرسيده بلكه در گذر زمان به فرسايش نيز گرایيده است. انسان امروز با عقل خود بنياد و تجربه به نتايج و دستآورد هايى رسيده كه با معيار هاى دين همخوانى ندارد. دين تكليف مدار است و تمدن امروز حق محور. دموكراسى بر اصالت عقل و خواسته هاى فرد استوار است. در حاليكه دين بر اصالت نقل و حاكميت خدا اتكا دارد. دنياى غرب سيكولاريزم، اومانيزم، ليبراليزم و ارزشهاى برخاسته از اينها را بزرگترين دستآورد دموكراسى مى داند.

از سوي ديگر باور دارند كه در نبرد علم و دين، علم ميدان را برده و پيروز شده. اين پيروزى پر هزينه اما اجتناب ناپذير بود. علم خداى نو است، طبابت، روابط ديجيتالى، علم فضايى، علم ژنيتيك معجزه هاى عصر است. قصه هاى قبلى نظير، كشتى نوح، داستان مريم، درياى موسى ديگر مطرح نيست. علم ميتواند امراض را علاج كند، انسان ها را بهم نزديك نمايد، فاصله ها را كوتاه تر سازد، وسايل رفاه تهيه كند و معما ها را حل نمايد. اما دين بر پيچيدگى ها افزوده است. شكاكيت و بدبينى كه در دين مطرود است پايه علم است. علم در پى جواب است اما آنچه اضافه مى كند سوال است. نبرد علم و دين پايان يافته. دين نميتواند همپاى علم حركت كند. علم تصاعدى رشد مى كند، هر معلوم صد مجهول ايجاد مى كند و هر مجهولى مقدمه ى بر معلوم هاى ديگر است. صد ها سال دين حكومت نمود و بشر تكان نخورد. علم انسانها را بفضا برد و هر سال و هر ماه و هر روز افق جديدى بروى انسان مى گشايد و او را متحول مى سازد.

٢- روشنفكران دينى عقيده دارند كه:
درك و درنظرداشت مقتضيات زمان و مطالبات انسان امروز اجتناب ناپذير است. روى همين ملحوظ است كه سعى دارند، دين را با دنياى جديد آشتى دهند و معتقدند كه دين ِانعطاف ناپذير در گذر زمان مى پوسد و نابود مى شود. در پاسخ روحانيون سنتى كه نه تنها تعامل علم، دموكراسى و دين را بديده ى شك مى نگرند، بلكه هر نوع نو آورى و تغير را حتى در فروع دين، بدعت پنداشته، مردود مى شمارند، استدلال مى نمايند كه اسلام بعنوان يك دين و مجموعه ى از اعتقادات دچار تحول زمانى نميشود. بلكه اسلام در كالبد فرهنگ و تمدن در جامعه جسميت و عينيت خارجى پيدا ميكند و به اين صورت است كه در مسير تحولات تاريخ فرسايش مى يابد و احتياج به نو شدن، تغيير فورم، لباس، روابط و زبان دارد. مقصود از نو شدن، حقيقت ثابتى كه خود اسلام است، نيست. بلكه تصور و قرائت خاص زمانى و مكانى اسلام است كه در آن جامعه عينيت داشته و آن تصور است كه فرسوده ميشود و متلاشى. نه خود حقيقت دين. تصورات و قرائت هاى خاص از دين چون سوار بر سنت ها و ضوابط زمان و مكان خاص است و از آنجایيكه اين ضوابط متغير و نابود شدنى است، روح حاكم بر آن نمى ميرد بلكه نياز به قرائت جديد و تجسم در كالبد ديگر و نو دارد. كه اين مستلزم اصلاح فكر دينى يعنى شناخت دقيق، علمى و مطابق روز است كه وظيفه روشنفكران دينى است در هر زمان و مكانى.
بناً پديده هاى علمى را بايد پذيرفت و از رشد علم نهراسيد. با زمانه آميخت و همپاى تحولات به پيش رفت.

٣- سلفيت معتقد است كه:
جوهر اصلى و اساس دين مطابق فطرت بشر است كه خالق انسانها و كاینات به علم و حكمت بالغه ى خود آنرا براى خير و صلاح انسانها فرستاده است. اما دين در گذر زمان از مسير اصلى اش منحرف شده، با فرهنگ ها، عنعنات، رسوم، عادات و خرافات ساخته و پرداخته ى بشر آميخته شده . بناً براى دستيابى به اصل و حقيقت دين، لازم است تا به سرچشمه هاى زلال دين كه قرون اوليه و عملكرد سلف صالح است، برگرديم كه همانا سنت پيامبر گرامى اسلام، راه و روش صحابه پيامبر، سيره ى تابعين، تبع تابعين و آنرا هم با قيد سلف صالح نه همه، برجسته مى نمايند. سلفيان معتقدند که عقاید اسلامی باید به همان نحوى بیان و عملى شوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است، یعنی عقاید اسلامی را صرفاً باید از کتاب و سنت فراگرفت و علما نباید به طرح ادله‌ای غیر از آنچه كلام الهى و حديث نبوى در اختیار می‌گذارد، بپردازند. در اندیشه سلفیون، اسلوب‌های عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و تنها نصوص قرآن و حديث برای آنان ارجحیت دارد. آنها بازگشت و پسرفتن به صدر اسلام و تطبيق صد در صد آن را يگانه راه فلاح و رستگارى انسان و جامعه مى دانند.

حنفيت بعنوان نخستين و جامع ترين نگرش مذهبى كه در قرون متمادى و در پهنه ى وسيعى از جهان بعنوان مذهب رسمى كاربرد داشته، ديدگاه موازى اما متفاوت از سلفيت را ارایه مى دهد. احناف رقباى سلفى شان را نه تنها به ظاهر گرايى و سطحى نگرى در امور دين متهم نموده بلكه آشتى ناپذيرى با مقتضيات زمان و ترويج خشونت و افراطيت را منبعث از تعاليم و آموزه هاى تفكر سلفى مى دانند و ادعا دارند حنفيت نقطه ى وصل عقلانيت و معنويت است. امام ابو حنيفه را موسس قاعده مند سازى و روشمند سازى استفاده از عقل و رأى در فهم و تبيين معرفت شناسى دينى مى خوانند كه بنياد مذهبش را بر عقلانيت، اعتدال، تسامح و تساهل استوار نموده. روشنفكران دينى احناف بدين باورند كه تنها تفكر و قرائت خرد محور و اعتدال گراى حنفيت است كه با دنياى عقل گراى كنونى ميتواند تعامل و تفاهم داشته باشد و مرهمى باشد بر نهاد ناآرام جوامع اسلامى امروز كه در فتنه و آشوب بسر مى برند.

ماحصل و ثمره ى اين تفاوت ديدگاه ها، يكبار ديگر ما را در برابر سوالى قرار مى دهد كه راه حل چيست؟
پيشرفت با علم و تعامل با دموكراسى يا بازگشت و پسرفت به صدر اسلام و چنگ زدن به سيره ى سلف صالح؟

محمد عارف منصوری


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
دین
حنفی
نظرات بینندگان:

>>>   این اندیشه های بی دینی و بی عقیده گی نزد شما سست عنصر های شراب خور است وقتیکه یک پیاله شاش را نوش جان کردید همه چیز را فراموش کرده و همان لحظه حماقت تان برای تان هر چیز است دین اسلام پایدار است و پا بر جا خواهد بود منافقین تا آخرین لحظه های زنده گی خود میکوشد که دین را به یک نوع در مقابل مردم بی ارزش جلوه دهد ولی دین استوار است و مسلمان واقعی تا روز قیامت دفاع دین خود را خواهد کرد و کامل ترین و مدرن ترین دین است از هر نگاه که فکرکنید ولی منافقت در آن جا ندارد

>>>   باید مطابق آیت زیر عمل کرد:
ان الله لا یحب الکاذبین.
یعنی خداوند دروغ گویان را دوست ندارد.
چون دین شکل انکشاف یافته عقاید و باور های بومی انسانهای اولیه بوده است که بمرور زمان در جوامع شکل قانون را بخود گرفته بود که اهل دین و یا مجریان قانون دینی به اساس آن مردم را مکافات و مجازات میکردند و یا از مکافات ث مجازات الهی برحذر میداشتند،امروزه با بمیان آمدن قوانین جدید و متمدن که با گذشت هر روز با تغیر شرایط زمانی و مکانی و غیره شرایط،به تعداد مواد آن اضافه و یا کم میشود و یا تعدیل میشود،قوانین دینی،جایگاه خویش را به قوانین متمدن امروزی داده است.
پس در صورتی که ما الترناتیف دین را پیدا کردیم که عبارت از همان قوانین متمدن امروزی است و شامل اخلاق بشری نیز میشود که ضامن نظم واداره جوامع بشری از فامیل گرفته تا اجتماع میشود،پس ضرورت به موجودیت دین که یک پدیده دروغ است و ساخته و بافته خود انسانها است و کدام منشأ دیگری به جز از ساخته و پرداخته انسانها ندارد،در جوامع متمدن امروزی وجود ندارد.
اما پروبلم در کجاست؟
اگر شما در یک کشور متمدن اظهار دارید که دین و خدا و جهان دیگری به جز از همین دنیای ما و شما وجود ندارد،هیچ کس برای شما کاری ندارد و نظریه فردی شما است و شاید مورد قبول واقع شود و یا نشود،اما در مورد نوعیت زندگی فرد مذکور کدام تغیری ایجاد نمی کند.زیرا زندگی فرد مذکور بدون اعتقاد به دین هم،به اساس قوانین و اخلاق انسانی استوار است.
اما اگر شما همین موضوع را با یک فرد بی سواد و یا مذهبی در یک جامعه یی مانند افغانستان در میان بگذارید،اولاً شما مورد تکفیر قرار میگیرید و حکم قتل شما صادر میشود و شما تجرید میشود.
ثانیاً اگر کسی حاضر شود و این موضوع را قبول کند که دین دروغ است و خدایی وجود ندارد،درینصورت شاید فرد مذکور که از آوان طفولیت تا بزرگ سالی تحت قیودان دینی قرار گرفته است و از تمام مذایای زندگی دنیوی،بخاطر مذایای اخروی بدور مانده است،دفعتاً تغیر عقیده بدهد و از چوکان قانون و اخلاق و انسانیت خارج شود.
اینجاست که ما باید اولاً باید زیر ساخت های بی دینی را در یک جامعه هموار کنیم و بعداً دین خود بخود جایگاه خویش را به عقل مداری و تمدن مداری خواهد سپرد و همان آیت ان الله لا یحب الکاذبین،که موجودیت خود الله نیز دروغی بیش نیست،تطبیق خواهد شد.

>>>   اقای صالحی! دینداری دغدغه نیست بلکه ترق پرق است(انفلاق وانفجار).
عاقل

>>>   درزندگی اگراز تعصب احمقانه بگذریم اخلاق ووجدان کفایت میکند.در صورتیکه اخلاق ووجدان نداشته باشیم٫دین هیچ دردی رادوانمیکند.گزارش مردی پنج وقته نمازی رابخاطر بیاورید که بالای دختر ۱۷ ساله اش ازهردوطریق تجاوز میکرد.
بشارت

>>>   بزرگترین خیانت رهبران در۳۰ سال اخیر باز گذاشتن زمینه تبلیغ ملاهای احمق است که ازاثران ما دریک جامه با۳۰ ملیون احمق زنگی میکنیم .برای شفا بیماران رابه زنجیرمیبندند٫برای همسریابی چوری میشکنانند٫اعضای فامیل خودراجن فکرمیکنندوغیره وغیره.جزبدبختی هیچ چیزدرانتظارمانیست.
عاقل

>>>   جناب منصوری، شما حرف های نوشته اید که ممکن به مذاق آخوند های محافظه کار خوش نیاید و ممکنه در پی اذیت و آزار شما برآید که به گفته آنها شما کفر گویی نموده اید در حالی که حقیقت رو چند سال پیش جناب پاپ فرانسوا رهبر کاتولیک های جهان بیان داشت که جهان رو وارونه کرد، گفت، هوا و آدم افسانه ای بیش نیست و عصای عیسی همه آنون معجزه می خوند و گفت که انسان که معجزه ندارد چنین چیزی اتفاق نیفتاده و جریانات بک بنگ رو هم حقیقت دانست و... و مردم باورمند رو نا باور و تحولی رو ایجا بود که نباید می کرد و در آن واحد دست های نا مرئی دست بکار شدند و همه رو انکار و قسمی وانمود کردند که جناب پاپ..... هستند و در همین رابط جناب هاوکینگ فزیک دان معروف بریتانیا که سال ها در مورد کائنات سیاره ها سیاهچال تحقیقات انجام داده و جناب ایشون که در صندلی چرخ دار با یک معجزه شباعت داشت و توسط یه تیوپ وصل به کمپیوتر آنون سالها زنده نگه داشته بودند در سال 2000 گفته بود خدا وجود دارند و بعدش به اثر تحقیقات های که انجام داده بود و بعدش گفت هیچ چیزی وجود ندارد و همه کاینات همینجوری بوده چیزی های که در تصور انسان‌ ها است حقیقت ندارد و ریخت آبی سرد روی دست دین داری و دین پروری.

>>>   جناب نویسنده محترم از نقطه دینداری برایتا ن سلام واحترامات تقدیم ،شما و امثال شما زمانیکه چیزی از فهم و دانش انسانی نصیب تان میگردد باز درفکر تغریب دین و دینداران میبراید در نزد خودت شاید این نظر ات صحیح و. درست باشد اما کسانیکه واقعآ علم آموخته اند و. هنوز هم در پی آموزش علم ومعرفت انسانی اند علم کنونی کفایت کننده و. تضمین کننده ذهنیت شان نیست و. همیشه انسانها با علم و با معرفت اخلاقی در بالا بردن سطع دانش شان است مگر کجا دین و دینداری مخالف با علم و دانش است اولین آیه قران عظیم الشان راجع به علم و دانش است و. مگرآ خداوند متعال به رسولش میفرماید بخوان ،خواندن یعنی آموختن فرا گرفتن چنگ زدن به دانش علمی است اما زمانیکه انسانها افغانستان چند کتاب از بر میکنند فکر میکنند دانش شان به مرحله اخر رسیده و صاحبان علم ودانش اند و خلقت علمی خود. را فراموش میکنند کمونستان اگر به اساس علمی استوار میبودند هیچگاه در دنیا این طور خوار وزبون نمیشدند ،پس نویسنده محترم خودت بخطا رفتی وسخنان تو فقط وفقط تفاوت علم کم ترا در مقابل دین اظهار میکند
عبدالله ریحان


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است