تاریخ انتشار: ۱۳:۲۸ ۱۳۹۸/۷/۲۹ | کد خبر: 160626 | منبع: | پرینت |
وقتی اشرف غنی، امرالله صالح و هواداران این ترکیب نا متجانس از "جمهوریت" سخن میگویند، بیاد "گولایی جمهوریت" در حصه دوم خیرخانه و ایستگاه "جمهوریت" در حصه اول خیرخانه میافتم!
می گفتند اولی در دوران "جمهوریت" کودتایی داود خان، نامگذاری شده و دومی در "جمهوریت" کودتایی حزب [غیر] دمکراتیک خلق!
طنز مساله در این است که هر دو محله و منطقه کماکان پا بر جا اند، اما نه جمهوری کودتایی داود خان دیر پایید و نه هم جمهوری غیر دمکراتیک خلقی ها!
چرا چنین شد؟
پاسخ جز این نیست که هر دو رژیم با "جمهور" مردم پیوند و رابطه معنا دار نداشتند و از دل خواسته ها و آرمان های مردمی برون نه تراویده بودند و برخوردار از اعتماد و حمایت "جمهور" نبودند.
داود خان، مشهور به لیونی سردار، که رییس جمهور و صدراعظم و وزیر دفاع و وزیر خارجه "جمهوری" شخص خود او بود، جمهوریت را در نام رژیم و نامگذاری محله ها خلاصه کرد و تره کی و امین و کارمل و نجیب نیز رژیم را جمهوری نامیدند و پشت آن نام قایم شدند و در برابر "جمهور" شمشیر کشیدند!
اکنون اشرف غنی، که با بی حرمتی به رای و اراده و آرمان "جمهور" بقدرت رسیده و صحنه و عرصه انتخاب و تصمیم گیری را از "جمهور" خالی و از "گوسفند" پر ساخته است، نیز از جمهوریت و حفظ نظام جمهوری سخن میراند!
چه غمناک است سرنوشت این "جمهور" که خون پاک شان در پای یک نام و یک آرزو ریخته میشود.
جمهور را قربانی جمهوریتی میسازند که خود مانع شکل گیری آن هستند.
در صورتیکه غنی، به کمک انتحاری های دولتی و کودتای نظامی علیه کمیسیون انتخاکباد و بایومتریک بر اریکه قدرت بماند، محله و شهرک و قسمت دیگری از کابل، را او جمهوریت نامگذاری خواهد کرد که قربانگاه جمهور و اراده آنها باشد و یاد آور تلاش های خونین و ناکام مردم یا همان جمهور برای برپایی "جمهوریت"!
احمد بهار چوپان
>>> اقای چوپان!
احتراماتم رابپذیرید.
حزب دیموکراتیک در مقابل کیها شمشیر کشیدند؟
مگر مستحقش نبودند؟
مگر عامل اصلی ۴۰ سال نگ وبدبختی همین اخوان نیست؟
عاقل
>>> گویند در زمانهای قدیم در افغانستان کودتایی رخ داد و شخصی بنام نور محمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی و رییس شورای انقلابی و صدر اعظم افغانستان مقرر شد.
اورا شاگردی بود سخت وفادار که دست های او را میبوسید و نام او بود حفیظ الله امین و وزیر خارجه مقرر شد.
تلویزیون افغانستان که کار ساخت او در زمان داود خان شروع شده بود،اما بخت و زندگی با او یاری نکرد و بعد از انقلاب ثور شروع به فعالیت کرد.
در افغانستان یک خواننده محلی وجود داشت که به پشاور رفت و آمد داشت و او را میگفتند خان قره باغی.
در یکی از سفر هایش به پشاور به یک دختر خواننده محلی که شاید شانزده ساله بوده باشد،معرفی میشود که او را بخت زمینه میگفتند و او را برای خواندن در تلویزیون افغانستان،به کابل می آورد.
نور محمد تره کی که او را در تلویزیون میبیند،شیفته قواره و خواندن های او میشود و از خان قره باغی میخواهد که او را برای اجرای کنسرت به ارگ بیاورد.
نور محمد تره کی که خواهان هم بستر شدن با بخت زمینه را میکند،او رد میکند و میگوید که باید با من عروسی کنی.
نور محمد تره کی یک محفل ساخته گی عروسی جور میکند و یک خلقی را ریش و لنگی ساخته گی میدهد و عقد نگاه را میبندد.
او با بخت زمینه هم بستر میشود و بخت زمینه در یکی از اتاق های ارگ مسکن کزین میشود.
چند وقت بعد بخت زمینه حمل میگیرد و شروع به دل بد گی و استفراق میکند.
تره کی به خان قره باغی امر میکند که او را از ارگ بیرون ببر.
خان قره باغی یک خانه برای بخت زمینه در کوچه یارانه به کرایه میگیرد و او را به آنجا انتقال میکند.
بخت زمینه که خبر میشود این همه یک چال و نیرنگ بخاطر هم بستر شدن بوده است و هیچ عروسی در کار نبوده است،با خوردن زهر خود کشی میکند.
ازین موضوع دولت پاکستان خبر میشود و وزیر خارجه پاکستان با حفیظ الله امین وزیر خارجه پاکستان تماس تیلفونی میگیرد و با او این موضوع را در میان میگذارد.
حفیظ الله امین بعد از تحقیق و فهمیدن موضوع،استاد بزرگوار خود را یعنی نور محمد تره کی را با یک بالشت به قتل میرساند و جسد او را در تشناب های ارگ می اندازد و خودش قدرت را به دست میگیرد.
رقبای وی از حزب پرچم،از تماس تیلفوتی حفیظ الله امین با وزیر خارجه پاکستان و قتل تره کی توسط وی ،به مسؤلین قصر کرملین خبر میدهند و حفیظ الله امین را جاسوس امریکا هطاب میکنند.
مسؤلین کرملین با قتل حفیط الله امین.مرحله جدید و تکاملی انقلاب ثور را ببار می اًورند و حزب رقیب حزب خلق،یعنی حزب پرچم را به قدرت میرسانند و بلرک کارمل مؤسس حزب پرچم بر مسند قدرت مینشیند.
تره کی که خواند
>>> حزب دموکراتیک روس ها را بر سر شانه هایشان به وطن آوردند و خدمات آنچنانی برایشان فراهم کردند و با سقوط روس این کثیف ها هم سقوط کردند..
ما نسلی هستیم که تاریخ را حد اقل از زمان صدراعظمی داکتر ظاهر و پادشاهی ظاهر خان با چشم خود شاهد هستیم و واقعیت ها را میدانیم.
اگر داود کودتا نمی کرد و اگر کمونیست ها پیشقراول روس نمی شد اصلن جنگی وجود نمی داشت که بد بختی بار بیاورد.
>>> حزب دیموکراتیک علیه اکثریت مردم شمشیر کشید و تعداد زیادی از مردم ما را از جوالی گرفته تا والی و از زیر سن گرفتهتا پیر کهن سال و از دختر نا بالغ گرفته تا زن سر سفید را بالایش ترحم نکردند و بمجردی که به چنگال شان افتادن همه شانرا زنده بگور کردند که نمونه های گور های دسته جمعی زمان حزب دیموکراتیک غلامان کاجی بی کشور شوروی سابق یکایک واضح و روشن است کسانی کهبا وصف ههجنایات و وطنفروشی و بیغیرتی تره کی و امین . کارمل و دیگران شان از انها در دفاع قرار میگیرند نه تنها که مردم بلکه وجدان شان اگر چیزی بنام وجدان داشته باشند انها را محکوم میکنند .
>>> حزب دموکراتیک باید گوریلاهای تربیه شده پاکستانرا بمبارد وزندانی نمیکرد باید برای شان مدال می داد !!!
هرحکومت از خود دفاع میکند ، حکومت امروزه دموکراسی چرا بمبارد میکند؟ چرا پلچرخی وزندان های ولایات پُراست؟
>>> چوپان راچی ماندبه تحلیل :
کر , کر رمه و بوی پشقل.
جمهوریت داودخان مشروعیت برسمیت شناختن۱۲۳کشور را باخود داشت .
جمهوری دموکراتیک مشروعیت برسمیت شناختن وحمایت ۱۲۸کشورجهان را باخود داشت .
دولت سلامی مجاهدین مشروعیت برسمیت شناختن ۳ کشور پاکستان , عربستان و ایران را داشت. بعدازمجلس اهل حل وعقد آنهم در ابهام رفت . پس جمهوریت یا مجلس اهل حل و عقد ?
>>> سران جهادی اقوام، همسو هستند ولی مردم عادی میدانند بوجود آمدن یک دولت یا نظام که مملکت را بطرف امنیت و نظم نسبی ببرد بهتر از تقسیم قدرت یا فرصت به جریانات قومی ای است که جز پیروی همسایگان مخرب و بی ثبات سازی اجتماع، کدام تعهد و تخصصی نسبت به دردهای جامعه ندارند.
جهان و منطقه خواستار فروکش نمودن جنگ افغانستان است و طرفین افغان چاره ای ندارند تا با طالبان کنار بیایند و بهترین وضعیت آن است که سران جهادی همراه با حکومت یکی شده و از ارزشهای ۱۸ساله و جمهوری در مقابل امارت دفاع کنند که نظر به چنین مقاله ها و نسخه های وارداتی و نیز ترس جهادی ها از سوابق خود، ناممکن است.
مردم افغانستان طرفدار افغانستان دهه های نه چندان دور گذشته هستند که تاجیک و پشتون و همه با هم گذران میکردند و یک دولت نسبتاُ آرام داشتند. در این روزها که رقابتهای ایدئولوژیکی جهانی انتظار عمیق تر شدن زخم افغانستان را می کشند ، خطر نفاق قومی و حتی تندرویهای مذهبی ناشی از ضعف سطح آگاهی عمومی احساس میشود ، احتمال باختن شمال و جنوب به قدرتهای اول و دوم اقتصاد جهانی قوی و قویتر میگردد تا افغانها بدون کمترین انکشاف فقط شاهد جور و چپاول شدن منابع طبیعی و ارزشهای اجتماعی باشند ، و ... ، حتی اگر طالب و پشتونها سهم تعین کننده قدرت را بگیرند و موظف به دوره گذار از جنگ و زمینه فعال سازی معادن ، ترانزیت و سرمایه گذاری منطقوی و جهانی گردند، باز هم به نفع سایر اقوام افغانستان نیز خواهد بود و بهتر از آن است که یک دوره دیگر نیز امریکا، دوران سیاهتر از امارت و حتی خلافت داعش را برای بیدار شدن افغانها بوجود آورد.
محبوب الله بدخشی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است