تاریخ انتشار: ۱۰:۴۸ ۱۳۹۸/۱۰/۳۰ | کد خبر: 161860 | منبع: |
پرینت
![]() |
گاهی زیر بار سنگینیِ واژههای زیبا و اصطلاحات رنگارنگ و جذاب خودمان را میبازیم، هدر میدهیم و در بدل هیچ فرسوده میشویم. گاهی جهت به نمایش دادنِ یک چهرهی عالیمنشانه و یا یک شخصیت اجتماعی و والاتبار، ذهن و روان خود را زیر پای حرف و سخنهای پراکنده، بی در و پیکر و پراکنده هموار میکنیم و اجازه میدهیم تا افکار پریشان، ذهنیتهای آشفته، سخنان مغشوش و غبارآلود وجود ما را متلاشی کند، درون ما را بهم ریزد و افکارمان را به میدان جنگ تبدیل کند.
اینکه ما بنام «احترام به عقاید دیگران» اجازه دهیم هرکسی، انسانسوزترین باورهای خود را به خودمان بدهد، یا زیر نام پذیرش دیگری، تحمل و مدارا، زیست مسالمت آمیز و... اجازه دهیم خطرناکترین افکار در زندگی ما رخنه کند، در واقع بصورت فجیعی عزت و حرمت نفس خود را زیر سوال بردیم و به شعور خود بی احترامی روا داشتهایم.
اگر قرار است به دیگران حق حرف زدن، نظر دادن، نقد کردن، انتقاد کردن، مخالفت کردن و رد کردن ( که منطقی است) بدهیم، خردپسندانهتر این است که به دیگران نیز بفهمانیم که ما نیز حق انتخاب افراد، نپذیرفتن سخن دیگران، حق مخالفت کردن، رد کردن داریم. در کل حق این را داریم که زندگیِ خود را از گزند انسانها در امان نگه داریم و مواظب سلامت روح و روانمان باشیم.
خلاصهی سخن اینکه:
قرار نیست هر عقیدهای محترم باشد، قرار نیست هرکس شیپوری به دست بگیرد و در گوش ما پوف کند، اصلا قرار نیست هر باوری خود را بر ما تحمیل کند و... تا ما آدمهای روشنفکر، دگر پذیر، روشنفکر، خردمند و متشخص دیده شویم. هر سخن و اندیشهای که عامل رنج بیهوده کشیدن شود را بدون رودرواسی باید پس زد.
نه اینکه با همه در جنگ و ستیز باشیم،و با هرکسی در بیوفتیم، بلکه برای پذیرش دیگران اصول قاعده داشته باشیم.
بدون تعارف و تشریفات، بدون جنگ و جدل و دشمنی به افراد و افکاری که نیاز میبینم نباید باشند، با جرات تمام «نه» بگویم.
من مدتها تلاش کردم تا این را بصورت جدی پیگیر باشم و نیازی هم نمیبینم به کسی پاسخگو باشم و دیگران را پاسخگوی این نوع رفتارشان نسبت به خودم بدانم.
رسول عبدی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است