به بهانه تکریم از مبارزات آزادی بخش مردم
فقدان يك ساختار واحد دولت سايه جلا وطني متشكل از گروه ها و سازمانهای جهادی بود كه نتوانست رهبری و مدیریت هنجارمند روابط بين المللي خود را بدست گيرد 
تاریخ انتشار:   ۱۶:۲۱    ۱۳۹۹/۲/۹ کد خبر: 163193 منبع: پرینت

به بهانه تکریم از مبارزات آزادی بخش مردم افغانستان که در 5 ثور 1371 به پیروزی نایل آمد؛
28 سال پیش از امروز، انقلاب اسلامي دشوار گذار افغانستان با عبور از 5 مرحله تاریخی، در هشتم ثور سال 1371 / 25 اپريل 1992 با تأسیس دولت اسلامی به پيروزي رسيد، که می شود این پدیده مهم سیاسی فرهنگی اجتماعی را به لحاظ؛ همگانی بودن و نقش بی شایبه و همه جانبه مردم در به ثمر رسانید آن که مسیر تاریخ سیاسی کشور را عوض کرد، به«جنگ سرد» نقطه پایان گذاشت، به شکست ناپذیری ارتش سرخ و حقانیت اندیشه جهانی لنینیزم و دیکتاوری استالین در عرصه استیلاگری و نظام سازی، خط بطلان کشید، می توان در کنار سایر انقلاب های کبیر گیتی قرار داد، و به آن «انقلاب کبیر»، لقب داد.
اما متاسفانه بنابر عوامل داخلي و دسايس پيدا و پنهان خارجي تبديل به سيستم نگرديد و نتوانست و يا نگذاشتند كه از دل آن نظامی با ثبات و قدرتمند بدر آيد و پا بگیرد.

ولی گذار از مرحلهٔ پنجم تا رسيدن به پيروزي (68-1371)؛ به لحاظ سياسي دشوارگذار ترين مرحله پنداشته‌ مي‌شود.
قواي اتحاد شوروي از كشور رانده شده است، شتاب زدگي در ميان سران گروه ها در «پيشاور» و «قم» آغاز می‌شود. هر كدام عمر رژيم كمونيستي كابل را از روي احساسات، ساده انديشانه پيش بيني مي‌كنند. يكي سه روز تا يك هفته، ديگري دو هفته يا يكماه و آن يكي ديگر تا سه ماه، داكتر نجيب رئيس حكومت كابل را مهلت حيات و بقا می‌دهند. چون اطلاعات و ارزيابي شان از توانایی رژيم و جبهات خودشان غير واقعي و تهی از هر نوع بينش عميق سياسي و نظامي و راهبردی، بود. لذا انتظار معجزه را داشتند.
ولی مردي از تبار آرش و از سلالهٔ حمزه، در کوهپایه های پامیر در منطقهٔ «شاه سلیم» شورای سرتاری فرماندهان جهاد را برگزار می کند و متعاقب آن انديشمندانه فرياد بركشيد كه نه! « ما حد اقل به سه سال ديگر نياز داريم تا رژيم را از پا در آوريم و روس ها واقعاً مجاهدين را با اين خروج ناگهانی شان در وضعيت نامساعدی قرار دادند مجاهدين نيروهای آماده برای اداره شهرها ندارند و خود را نساخته اند، ما وارد مرحله جديدی شده ايم كه تمام مجاهدين كشور آمادگی ورود به اين مرحله را ندارند. شيوه های جنگ بايد تغيير بخورد. {مراد از مرحله جدید سیستم/نظام سازی، دولت سازی و حکومتداری است} مجاهدين نياز به تعليم و تربيه دارند تا اوضاع و شرايط جديد به آنان تفهيم گردد. وظايف و مسووليت‌هاي خود را كه با توجه به تصرف مناطق وسيع، شهرهاي ولايات و ولسوالي ها تغيير مي‌كند، درك كنند و آن را بشناسند.»

چنانچه شاهد بوديم كه عمر رژيم نجيب به طول انجاميد. سركوب كودتاي تني- گلبدين، ناكامي مجاهدين، عرب ها و پاكستاني ها در جنگ جلال آباد به رژيم كابل ثبات بخشيد و روحيه افراد آن را بالا برد، داكتر نجيب كمربند امنيتی شهرهاي مهم كابل، هرات، قندهار، مزار شريف و جلال آباد را گسترش داد و مجاهدين را در چند حلقة امنيتي به عقب كشيد، مشي مصالحه ملي نجيب، شمار از فرماندهان و سران گروه ها را كه به اثر ناكامي جنگ جلال آباد مأيوس شده بودند اغوا كرد و تمكين سياسی و نظامی را از آنان ربود.

بينان سيوان بي باكانه و بي توجه به مبارزات چندين ساله ملت افغانستان و پيام اين مبارزه در صدد ابقاي رژيم نجيب و نوعی ائتلاف مجاهدين با او بود. در واقع این شیوه کار «بینان سیوان» شک و تردید های فراوانی را میان مجاهدين داخل کشور، پدید آورد. بویژه رهبری شورای نظار سابق شهید مسعود، در اين طرح افق روشن و صداقت لازم را نمی‌ديد و آينده آنرا به نفع رژيم كمونيستی و سركوبي نهضت مقاومت مردم، استهزاء و تشهیر انقلاب اسلامی افغانستان تلقي مي نمود.
در عین زمان مشي مصالحه ملی داکتر نجیب الله آنقدر پيش رفته بود كه حتی كشورهای همسايه و حامی مجاهدين را به خود باورمند ساخته بود. تا حدی كه به گروه هاي تحت فرمان و مستقر در كشورهای خويش دستور داده بودند تا در چارچوب مشی مصالحه ملي در ساختن يك حكومت ائتلافی با داكتر نجيب شريك شوند. كه در پي آن مذاكرات مستقيم بين نمايندگان رژيم نجيب با نمايندگان بعضی از گروه های جهادی در سوريه تحت نظر ايران و در عراق تحت نظر پاكستان آغاز گرديد.

‏‎این در حال ست که در اواخر سال ۱۳۷۰ که حکومت داکتر نجیب در پی تلاش ها و فعالیت های سیاسی اطلاعاتی شورای نظار و پیوستن سازمان یافته و روز افزون نیرو های نظامی، سیاسی و استخباراتی رژیم، وادار به تسلیم دهی قدرت و حکومت به مجاهدین می شود در این بحبوحه در نخستین روز های سال ۱۳۷۱ شورای نظار تحت ریاست احمدشاه مسعود طرحی را مبنی بر ایجاد حکومت عبوری ۱۸ ماهه به ریاست حضرت صبغت الله مجددی، از طریق استاد ربانی رهبر جمعیت اسلامی به شورای قیادی مجاهدین مستقر در پشاور، تقدیم نمود. این حکومت وظیفه داشت تا قدرت را بصورت مسالمت آمیز از حکومت داکتر نجیب تحویل بگیرد، حافظ ثبات و امنیت باشد، جلوی سرازیر شدن بی رویه ی نیروهای مسلح مجاهدین را به شهر کابل بگیرد، و از همه مهمتر انتخابات ریاست جمهوری را برگزاری کند.

‏‎اما این طرح از سوی آی اِس آی سازمان استخباراتی پاکستان در تبانی با تنی چند از سران گروه های جهادی سبوتاژ گردیده، بجای آن طرح پوشالی، مغرضانه و منازعه برانگیز خود، مبنی بر ایجاد دولت مماثل دوماهه تحت ریاست صبغت الله مجددی و حکومت ٤ ماهه عبوری/ مؤقت به ریاست استاد ربانی، را بالای شورای قیادی که متشکل از کل سران تنظیم های جهادی بود بقبولاندند که در واقع منشاء بي ثباتي سياسي و اختلافات در ساخت قدرت سياسي و روند دولت سازي در كشور گرديد اما دیری نپایید، آقای حکمتیار که پست صدارت اعظمی در دولت اسلامی تازه تاسیس به او تعلق گرفته بود، به این توافق پشت پا زده با« بیرق های سبز » و لشکر قومی به قصد کشودن آتش جنگ با حکومت کابل که به مجاهدین تسلیم شده بود، وارد مناطقی در جنوب افغانستان گردید.
اما بهرحال پيروزي انقلاب اسلامی خيلي صميمانه و ميهني بود و همينطور تأثير ناپذير از جایي و كجایي. اما رشك برانگيز و باور نكردني و غير قابل تحمل براي کشور های فرا منطقه و همسايگان ما بویژه پاكستان و نواز شريف صدراعظم وقت آن كشور بود.

این کشور ها؛ سياستی خصمانه ای در پيش گرفتند و هر كدام مأمورين و وابستگان خويش را يكبار ديگر مورد نوازش و تفقد قرار داده سلاح هاي شان را پر از باروت و كيسه هاي شان را پر از دالر و كلدار و ریال، نمودند تا كابل زيباي وطن را بسوزانند آنچناني كه - جنرال اختر- گفته بود. و چنان هيزمي فراهم ساختند و از آن آتشي در آشيان من و تو افروختند كه كماكان تا هنوز به خاموشي نگراییده است.

واقعاً ملت مان حيران و هراسان و با كوله باري از زندگي و خاطرات شيرين با هم بودن، از اينجا به آنجا مي‌رفتند و نمي‌دانستند كه چرا مورد تجاوز دوم قرار گرفته اند و برايشان باور كردني نبود. چون اين بار لباس تجاوزگر، لباس اسلام همرنگ لباس خودش و پایگاهش مسجد، بود. مردم هميشه فكر مي‌كردند كه لباس تجاوز سرخ است و پایگاهش کرملین و کلیسا است. اما كمي دیر تر پي بردند، كه نه!؟ لباس تجاوز مي‌تواند به رنگ سبز، سياه، و یا سفيد هم باشد و پایگاهش هم مسجد و مدرسه که در فرجام دستیابی مردم به تعادل خودآگاهی دینی و خود آگاهی ملی - که مسعود دنبال آن بود-، اندیشه مقاومت ملی را، پدید آورد که منجر به ایجاد جبهه مقاومت ملی برای دفاع از افغانستان، گردید.

بي ترديد بايد گفت كه جنگ ها در افغانستان ظاهراً در شعاع اختلافات گروهي شكل گرفت و اصل كار اهداف نامشروع و پشت پرده همسايه هاي مداخله گر بود، كه بعدها به تجاوز آشكار و بي شرمانه همسايه جنوب شرقي ما به كشور انجاميد.
و بار ديگر سبب شد تا ملت عزيزمان تا به امروز مظلومانه نظاره گر جنگ و نا امنی در كشور شان باشند.
گویی سر نوشت کشوری به نام افغانستان از بدو تاسیس در دایرةالمعارف الهی مصداق این بیت شعر حضرت حافظ رقم خورده است:
جام می و خون دل هریک به کسی دادند
در دایـره ی قسمت اوضاع چنین باشــد

چند نکتهٔ قابل تأمل:
انقلابيون در وهله نخست با اعلان دولت اسلامی، چار و ناچار به لحاظ اخلاقي در گرو شعار های تند و آرمانگریانه باقي ماندند که در جریان 14 سال انقلاب سر داده بودند. رهبران گروه های جهادی انقلابی که بیرون از مرز های کشور روند مبارزه و جهاد مردم را پشتیبانی و یا رهبری می کردند، اكثراً كياست یک رهبر سياسي و ملی را خود تبارز ندادند. شعار های تند و به شدت بنیادگریانه، برخورد ها و موقف گیری های سیاسی ایدیولوژیک آنان در عرصه های سیاست خارجی و مناسبات داخلی، و روند دولت سازي، كشور را به انزواي سياسي كشانید.

برای اداره مملكت، و چگونگی دولت سازی و ساختار حكومتداری نه برنامه مدون داشتند و نه تعريف مشخص، در حاليكه چهار ده سال براي گرفتن قدرت سياسي و اداره مملكت در بیرون از مرز های کشور بدور از دود و آتش و جنگ و خمپاره و بمب افگن، در تقلا و تكاپو بودند.
اين نقطه ضعف بزرگ در شعاع اختلافات گروه هاي هفتگانه ای «پشاور» نشین و هشتگانه ای «قم» نشین، موجبات مداخلات آشكار و غرض آلود همسايه ها و بي تفاوتی كشور های غربی و دول اسلامي را در قبال اوضاع افغانستان و شعله ور شدن جنگ و تعدی را در كابل، فراهم ساخت.

نقطه ضعف ديگر فقدان يك ساختار واحد دولت سايه جلا وطني متشكل از گروه ها و سازمانهای جهادی بود كه نتوانست رهبری و مدیریت هنجارمند روابط بين المللي خود را بدست گيرد. این ضعف هنجارمند و ساختاری برای سازمان هاي سياسی - استخباراتی كشور های حامي جهاد افغانستان، در اسلام آباد و تهران اين فرصت را مي داد تا در غياب هييت و فقدان «دولت جلاي وطن» در مذاكرات بين المللی پيرامون قضايای جنگ و صلح افغانستان از نهضت مقاومت مردم افغانستان نمايندگی كنند، این رویکرد نا جایز و مداخله جویانه برای کشورهای همسایه و به اصطلاح حامی جهاد كه - مسعود و اندیشه ها و توانایی های بالفعل و بالقوهٔ او را نمی شناختند- توهمی خلق کرد که گویا متولی و متصدی سياست خارجی و روابط بين المللی ای حکومت این گروه های جهادی که پس از سقوط رژيم كمونيستی ای وابسته به اتحاد شوروی در افغانستان روی کار می آید، خواهند بود.
در واقع اين توهم برای این کشور ها بویژه برای دولتمردان پاکستان که -زمانی گلبدین حکمتیار از طرح کنفدریشن پاکستان-افغانستان اعلان حمایت کرده بود-، حس قهرمانی و ژاندارمی منطقه یی را داد که پی آمد های ناگوار و جنگ های نیابتی و ذنجیره یی را تاکنون در قبال خود دارد.

خلاصه؛ اين پيش آمدها و عملكردها، افزون بر افزون طلبی ها و بهانه جویی های عاقبت نیندیشانه، طرز تلقی ها و ساده انگاري ها، جنگ افروزی ها و موشک پراگنی ها، خرد نورزی ها و نظام زدایی ها و اعمال سایر سیاست های دیکته شده دیگر، در شعاع تقابل منافع کشور های منطقه و فرا منطقه در قبال افغانستان، سبب مي‌شود تا انقلاب در مرحله بعد از پيروزي در ابعاد گوناگون سياسي- فرهنگي اقتصادی و طرح رفرم هاي اصلاحی و ترقی خواهانه خويش سترون باقی بماند و توان رسيدن به قله های نفسگیر پيروزی نهائی و ثبات پايدار را از دست بدهد.

مهندس توریالی غیاثی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مردم
آزادی
نظرات بینندگان:

>>>   مهندس توریالی غیاثی گاه سلفی، گاه وهابی، گاه لیبرال، گاه چپی، گاه بی طرف و گاه هرطرف است. تا حال به قول استاد سیاف کسی شینگ فهیم کوهدامنی و توریالی غیاثی را نمی داند که مسلمان یا نامسلمان هستند. اما هر دوی این نامبرده ها برای ریاست امنیت ملی افغانستان جاسوسی می کنند و پشت درب های بسته شیعیان را رافضی و مرتد می گویند.

>>>   منبعد بایدتاریخ 5 ثور هم رخصتی اغلان شود

>>>   یکی از امتیازات شهید مسعود اینست که او چگونه توانسته بود این چک وچور هارا اداره کند هریک اینها خودرا نابغه ورهبر فکر میکنند از فساد شان چی بگوئیم ، آن وقت همه اینها گمنام بودند وخاموش ،
]زار درود وآفرین برمسعود که می توانست حتی اینگونه افراد را در یک راه روان یازد ، درحالیکه اینها کسانی اند که در یک سال ده مراتبه جبهه غوض می کنند

>>>   مشکل اصلی هنوز هم به جای خود باقی است.
هیچ یک از احزاب جهادی -سیاسی و یا هم احزاب تازه تولد سیاسی - تجارتی آماده برای اداره کشور نیستند و در فکر این آمادگی هم نیستند و فقط در شکل و شمایل افراد مصروف روز گذرانی هستند.
آنچه غیاثی عزیز نوشته عین حقیقت است اما چه سود که ما از تاریخ نمی آموزیم.

>>>   زمانی که احمد شاه فرزآن کتاب مرد استواد و امیدوار به افق های دور را تمام کرد، با مشکل چاپ آن کتاب در ایران رو به رو شده بود. اما مهندس توریالی غیاثی برای چاپ کتاب مذکور طلب صدهزار دالر رشوه کرد. احمد شاه فرزان که حبه به دبه نداشت، کوشش کرد از چاپ کتاب در ایران منصرف شود. اما بلآخره او تن داد که نام مهندس توریالی غیاثی را به صفت شریک خود در نوشتن آن کتاب بگنجاند تا کتابش در ایران چاپ شود.
احمد شاه فرزان با استناد به اسناد دست نویسش برای اهل قلم ثابت کرد که 99.99 درصد کتاب نامبرده را خودش نوشته است. حالا مهندس توریالی غیاثی که سال ها در خفی علیه قهرمان ملی و شیعیان افغانستان تبلیغ می کند، خود را به دروغ یکی از نویسندگان کتاب نامبرده در بالا می شمارد. یکی از رازهای مهندس توریالی غیاثی این است که او سابق عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان و از جاسوسان سابقه دار خاد بود.

>>>   من فکر میکنم برای اداره دولت.مجاهدین به سه سال نه،بلکه به دوازده سال مکتب و چهار ویا پنج سال پوهنتون ضرورت داشتند که جمله میشد شانزده و یا هفده سال.
زیرا در سه سال یک مجاهد بی سواد از کوه پایین شده،حتی سواد کافی پیدا نمی کرد که خواندن و نوشتن را یاد بگیرد،چه رسد به رهبری دولت.
من خودم در زمان آمدن مجاهدین در کابل در مکرویان زندگی میکردم.
مجاهدین وارد شهر کابل شدند.یک تعداد مردم قبلاً فرار کرده بودند و بلاک هایشان خالی بود.مجاهدین قلف های بلاک ها را شکستاندند و شروع کردند به چور و چپاول خانه های مردم.
یک تعداد شان در بلاک ها مسکن گزین شدند و در تشناب ها از کاغذ تشناب استفاده نکردند.زیرا در نزد مجاهدین کاغذ نام الله است و استفاده از اًن در تشناب کفر است،بنأ از کلوخ استفاده کردند و تمام کانالیزاسبون مکرویام ها را بند ساختند و مرداری ها همراه آب چای بد رفت ها.در روی سرک ها سرازیر شده بودند.
وزیر شهر سازی و خانه سازی یک نفر بنام جفیظ پهلوان،یکی از چاپ انداز های بزکشی یکی از ولایات بود،مردم رفتند پیش او که چطور میشود؟
او در جواب گفت که ما چند اسپ بزکشی را در کراچی ها بسته میکنیم تا مرداری ها را در کراچی ها بار کنند و به سر زمین ها انتقال بدهند.
مه گفتم ببادر ها!
شما را دل تان،مه همراه این مجاهدین و این مرداری درین مملکت دیگر زندگی کرده نمیتوانم.شما ره دل تان.مه رفتم.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است