آیا جنرال دوستم مارشال خواهد شد؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۷:۴۵    ۱۳۹۹/۲/۲۱ کد خبر: 163343 منبع: پرینت

مقدمه:
اگر کودتای شاه نواز تنی کامیاب میشد امروزه لقب خالد بن ولید، استرجنرال نصیب آن میبود و مارشال نخست هم او ، به جنرال دوستم نوبت چنین القاب نمی رسید؛ مطمئنا دوستم قهرمان ملی شده هم نمیتوانست زیرا او دیگر جهادی نبود!!
راه یافتن جنرال دوستم بحیث یک لیدر سیاسی و رهبر بر میگردد به رهبران تنظیمهای مجاهدین که بجای تامین اهداف جهادی به تسابق سلطه و به انحراف رو آوردند!

شرح:
_ (دوستم) با اسقاط حکومت نجیب برای خود راه را هموار کرد تا از قوم شریف اوزبیک بحیث یک رهبر قد علم کند.
_ گرچه دوستم در رهبری خویش از تمام اوزبیک های افغانستان نمایندگی کرده نمیتواند زیراکه بسیاری از اوزبیک ها و ترکمن ها آنرا تا کنون رهبر نمی پذیرند.
_ دوستم که از بقایای کمونستان افغانی بود، نزد اوزبیک های جهادی مقبول و معقول نبود، مانند که خون هزاران مجاهد و خانواده اوزبیک در مقابل دوستم ریخته شد، قمندانان جهادی بخصوص در قندوز، تخار و بدخشان بشدت مخالفت کردند و افزون بر کشته و زخمی ها صرفا در یک جنگ در قندوز ۷۰۰ نفر تخاری و بدخشی از قاضی کبیر مرزبان فرمانده جمعیت اسلامی پیرم قل ضیایی و مطلب بیک فرمانده جمعیت و مامور حسن فرمانده حزب اسلامی اسیر جنبشی ها گردید.

جایی که من تولد شدم بخش بزرگ جبهه النصر حزب اسلامی گلبدین حکمتیار که بعد از شهادت انجیر حامد الله به قمندان محمدعبدالله و مولوی عبدالوهاب دقیق تعلق گرفته بود از سوی شورای نظار فروپاشیده شد و به جنرال دوستم پناه بردند اما اوزبیک های ناخلف که تسلیمی جمعیت بودند، محمد عبد الله و مولوی عبدالوهاب دقیق و ده ها قمندان ها شان را به شهادت رساندند....‌‌

_ جنرال دوستم پشتوانه جهادی همانند تنی، و جنرال باباجان و ده ها جنرال (فعلا هم در ارتش و در رده های بالایی حکومت حضور دارند) قوم های بزرگ از برادران پشتون و تاجیک نداشت و ندارد و صرفا نیروی مردمی و قوت جنگی ' کشتار ' که در پشت خود ایستاد کرده است بیشتر محراق توجه بوده و القاب یافته است.

چرا نیروی مردمی؟!
_ اوزبیک ها در دوران جهاد کدام تنظیمی در پشاور نداشت و این حسرتی بود برای این قوم و خوب یاد دارم که در پشاور آزاد بیک خواست برای اوزبیکها چیزی بسازد اما متهم به جاسوسی شوروی (اوزبیکستان) چندان جایگاه پیدا نکرد و در داخل نیز حکومتها به قوم اوزبیک کدام جایگاه نمی دید، علاوتا اسکان ناقلین در شمال و جبر شاهان گذشته یک نوع حقد را در سینه ها پروریده بود رفتن تنظیم ها به قومگرایی جایگاه جنرال دوستم را بیشتر بین اوزبیک ها ترسیخ میکرد.

_ شما در رده های بلند حزب و جمعیت در پشاور اوزبیک ها را در ذره بین نمیدید. نمونه ها (اگر استاد شهرانی اوزبیکی حرف میزد وقت از جمعیت بیرون میگردید، موصوف بحیث اوزبیک همیشه دری زبان است) همچنین عبدالرحیم (عباس کریمی) اوزبیک امیر الامرا نخست در حزب ثم در جمعیت فرزندانش اوزبیکی را نمیداند و کدام جایگاه مخصوص را نتوانستند بیابند.

_ در بین تحریک اسلامی طالبان حضور اوزبیک ها یک عجوبه بشمار میرود؛ در سال ۱۳۷۱ (و الله اعلم) در معسکر خالد بن ولید خوست بودم بعد از معرفی باهمی یک مجاهد جلال الدین حقانی خداوند رحمتش کند با تعجب به دیگری گفت: از اوزبیکها هم مسلمان پیدا میشود.

_ در پاکستان ما اوزبیکها (طالبعلم های مدرسه) مولوی عبدالباقی ترکستانی تخاری که جنبشی شده بود تکفیر میکردیم. رحمه الله
_ عبدالستار سیرت اوزبیک در اجلاس بن آلمان با کسب ۷ رای در مقابل کرزی که ۳ رای کسب کرده بود ناکام ماند.
_ کشتارهای بیحد و حصر در کشور، تبعیض و قومگرایانه تنظیم ها و حکومت ها در گوشه گوشه افغانستان، اوزبیک ها را تحویل جنرال دوستم داد.

_ قمندانان مجاهدین اوزبیک تبار از فاریاب گرفته تا بدخشان در تقسیم قدرت (مجاهدین، طالبان و رژیم فعلی) جایگاه خوبی بخود نیافتند.
این و ده ها فاکتور دیگر سبب گردید تا جنرال دوستم بیشتر جایگاه مردمی پیداکند و اوزبیکها بیشتر در اطراف آن گردهم آید و خصوص نسل جوان.

جنرال دوستم چرا کمونیست نباشد؟
_ به همه بهتر معلوم است نزد جنرال دوستم داعیه ی قوم اوزبیک بیشتر مطرح است و تاکنون کسی آنرا به کمونیست عقیدتی متهم نکرده است، شرابخوری اش مشهور است اما نه کمونیستی اش!

_ بنده یک بار در مصاحبه ی در (هفته نامه عدالت) ارگان نشراتی حزب عدالت اسلامی (مرزبان) گفته بودم: جنبش ملی و اسلامی... جنبش ۳۰ سال جنگ را برای #ملی سپری کرده است و تا آنکه به اسلامی پا میگذارد سی سال دیگر نیاز است.

_ حریف های آن بیشتر تمرکز قومگرایی دارد نه عقیدتی ! جمعیت و حزب بحیث تنظیمهای اسلامی دوستم را از منظر اسلام نقد نکردند.
_ در جوزجان و دیگر گوشه ها به مدارس و مساجد نیز توجه داشته است و وجود "دارالعلوم بزرگ در خواجه دوکو" از سال ده ۷۰ باین سو نمایانگر عدم دین ستیزی جنرال دوستم است.

_ او یک بیسواد است و کدام فلسفه نمی داند _ فلسفه ی دیالکتیک که مطالعه و تحلیل آنرا لطیف پدرام و علومی داشته باشد را ندارد بناء کمونیست بودن آن مطرح نشد.
این فاکتور ها سبب شده که نزد مردم (اوزبیک خصوصا) آن دیگر کمونیست باقی نمانده است و او مانند رهبران تنظیمهای دیگر یک رهبر محسوب است.

آیا جنرال دوستم مارشال خواهد شد؟!
_ در دو دهه ی اخیر نظام دموکراسی کثیف شیرازه امت اسلامی بودن در کشور را بیشتر صدمه زد،
اینجا وزارت امور سرحدات و قبایل ساخته شد و بیشترین اختیارات و هزینه ها به برادران پشتون داده شد و شاید این بیشتر بخاطر فرونشاندن بغاوتهای قومی و قبایلی و جنگ های نامیمون قبایلی قرا و قصبات پکتیای بزرگ خصوصا و اقلیتهای قومی کل کشور عموما باشد اما این مصلحت دین و کشور نبود.
اینجا بنام آزادی هر قومی بخود شعار علیحده و گروه علیحده و داعیه های علیحده بلند کردند، نمونه اش اردوی ملییی... چند ملییی دیگر با جمع_ ترانه ملی، کارت الکترونیکی و پوهنتون و دانشگاه....

_ در انتخابات ها و تقسیم پست های بلند حکومتی، بجای ارزش دیدگاه های قومی و تنظیمهای فرد محور وراثتی بوجود آمد.
_ معامله های پلید و پتهان بر اساس جایگاه قومی، شعار بانک رای و داشتن رای ملیونی صورت می پذیرفت.
_ جنرال دوستم تا کنون طی معاملات سیاسی اش بسیاری از منافع قوم اوزبیک را از دست داده و بسیار چیزی کم و بی ارزش را بدست آورده است.
و این به دو دلیل است یکی خرد سیاسی اش کم است و دوم حریفان اش خیلی قوی اند. همین بی شعوری اش هست که کرزی و غنی بارها او را فریب داده است.

_ پس جنرال دوستم اگر مارشال میشود از مجرای همین روند است و همین معامله های پلید!!
نه آنکه نابغه است و نه آنکه مغز متفکر دوم جهان و نه چیزی دیگری علمی.

نوت:
نگارنده (محمد معروف زاهد اوزبیک) کدام پیوند تنظیمی به جنبش و دوستم ندارد و صرفا برای دوستان فیسبوکی اش که این روزها به بهانه مارشالی دوستم به قوم اوزبیک کلمات رکیک نثار کردند توضیحی نبشته است.
پس بهتر است قضاوت های عادلانه داشته باشیم و قضایا را همه جانبه و با یک افق بلند و اجماع ملی که همه را بتواند در آن احتوا کند بنگریم و بنویسیم.
نیز اگر از این قلم به بکسی اهانت صورت گرفته باشد معذرت میخواهم.

محمد معروف زاهد


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
جنرال دوستم
مارشال
نظرات بینندگان:

>>>   مگر کرزی اهلیت رئیس جمهور شدن داشت؟
غنی کدام برجستگی و صلاحیت و درایت دارد که رئیس جمهور شود؟
همه تصمیم ها سیاسی و بنا بر مصلحت نیرو های ذیدخل است.
مارشال دوستم در عمل ثابت کرده که در خط اول جنگ و دفاع قرار دارد.
از دیدگاه من بهترین لقب برای دوستم فیلد مارشال است.

>>>   جنرال صاحب دوستم فعلا هم از نمارشال بالاتر است او. یک قهرمان وباعث افتخار هم.طنانش است
ر

>>>   رتبه نظامی مارشالی محصول تفکر بزرگ اکادمیک نظامی است . اما وقتی به معامله و زور گرفته شودمعنائی ندارد . این مسایل مهم علمی و تکتیک حربی را مجاهدین رسوا ساختند . مانندیکه کشور را ویران و نابود ساختند .

>>>   سلام.
وقتیکه مسعود ودارودسته جنایتکارش قهرمان ملی یعنی چورشد.شکی نیست که دوستم مارشال نشود.تاریخ بعد از قدرت شان قضاوت خواهد کرد.
پروانی باشنده تایمنی.ه

>>>   با مارشال شدن دوستم هیچ مشکلی حل نمی شود همانگونه که با مارشال شدن فهیم نیر مشکلی حل نگردید و به شکا مرموزی از دنیا رفت. حتی مارشال چملک نیز هیچ مشکلی را با مارشال شدنش حل نکرد این عناوین چیز نیست که انسان را بزگ یا کوچک کند. اگر دوستم برای بدست این عنوان تلاش می کند معلوم می شود که او حتما قوم خود را به اشرف غنی می فروشدتا این عنوان بی خاصیت را کسب کند.

>>>   سلام و عرض ادب !
بنده نه تنها دوستمی نیستم بلکه اولین کسی بودم بر ضد ایشان ...
ومدت چهل روز در سال 1372 در شبرغان بندی سیاسی در اوج قدرت دوستم بودم .
از جانب دوستم متضرر شدم جبران خساره شرعآ واجب است با گذشت زمان بیشتر به این نتیجه رسیدم دوستم خودش آدم بد نیست اما بعضی از اطرافیان اش انسان های معقول نیستند ...
دوستم نه تنها در قلب های اکثریت مطلق اوزبیک ها جای دارد بلکه یک تعداد قابل توجه اشخاص و افراداقوام دیگر نیز طرفدار ایشان هستند ...
بنآ لازم نیست که منفی گرائی کنیم .
دوکتور سادات

>>>   در طول ۴۰سال همین دوستم کله خام بود که جنگ را رونق داد اگر دوستم حکومت نجیب را سقوط نمی داد ما وشما به این حال نمی رسیدم قوای مسلح قوی داشتم به خاطر همین کله خام همه چیز را از دست دادیم حالا باید دوستم محکمه شود وخون همه مردم که در طول ۴۰ سال ریخته از دست همین خاین بود

>>>   تشکیلات وزارت اقوام و قبایل باید مورد بررسی قرار گیرد و در تشکیل آن از هر قوم باید معاونین و ریاست های مربوطه تشکیل شود و بودجه آن نیز عادلانه در میان تمام اقوام تقسیم شود.
وظیفه مجلس نمایندگان چیست؟
چرا هنگامی که سالانه بودجه وزارت خانه ها را مورد مطالعه و تصویب قرار میدهند،بودجه وزارت اقوام و قبایل مورد بررسی قرار نمیگیرد که در کجا به مصرف میرسد.
آیا این مصارف عادلانه است و یا نه؟

>>>   سلام فراوان نثاردوست نهایت عزیز .معلومات تان دربرابر مارشال صاحب دوستم بنظرمن شخصا عادلانه نیست معزرت میخواهم برادر عزیز کوشش کن معلومات دقیق پیداکن .تشکر

>>>   وقتی وزارتی بنام وزارت اقوام و قبایل و وزیری بنام وزیر اقوام و قبایل داریم که همیشه در خدمت یک قوم خاص است پس جنرال دوستم هم هزار مرتبه حق دارد مارشال باشد۰

>>>   سلام وعرض ادب جنرال عبدالرشید دوستم مارشال شد یا خیر؟

>>>   جناب محترم زاهد صاحب،
در این سایت خیری که شما برداشت های تانرا با دقت بیطرفی به رشته ای تحریر در آورده اید، اکثرآ با نفرت و تعصب می نویسند و بعضی اوقات از خواندن آن انسان خجالت میکشد. در این سایت خبری از یک جناح سیاسی طرفداری و جناح دیگر را می‌کوبیدند و مسائل از دید قومی نه از دید اسلام و آدم های متمدن مطرح میکرده اند. دیدیم که سیاسیون چگونه با بدست آوردن امتیازات از هر چیز گذشتند.
من از صمیم قلب به شما از نبشتار بیطرفانه تان تبریک عرض میکنم و امید وار هستم که شما برای دیگران که اختلاف را دامن می‌زنند سرمشق و مثال اعلی قرار گیرید.
با عرض حر من
م.م

>>>   دوستم در جنرالى خود مانع اقوام تورانى گورگانى يا تورکتبارانى مانند هزاره و اوزبيک و تورکمن وگورگيزى خود را نتوانست شود در رتبه مارشال خود غنى را پيشوا و دست پير خود غنى خواهد گرفت.
در سترجنرالى و معاونيت خود غنى راهبر را رهبر خود ناميد: دروغگو حافظه ندارد

آيا "گفتن «هزاره جات» کدام توهین نیست?" پس آيا گفتن «پشتونجات» يا «تاجيکجات » و «افغانجات » يا «فغانجات » کدام توهین نیست?
يک- گفتن و نوشتن «هزاره جات» غلطى دستور زبانى است.
دو- گفتن و نوشتن «هزاره جات» ناميدن ضد بشرى انسانى و آدمى حتى همه زنده جانى وحتى به حيوانات غلط است. اى آدمى زاد: شير مفرد شيران جمع است! مرد > مردان و يا پسوند "گان" است: جمع پناهنده > پناهندگان; جمع هزاره : هزارگان! اطلاق "هزاره" به عنوان يک عدد و يا صورت شماريشى ا لجبرى وگاهنامه اى = تقويمى يک ملت و مليت و طايفه وتبار در ذات خود معنای و مفهومى ضمنی دادن تحقيرى و توهينى به "اشياسازى انسانى" يا "شی‌انگاری" است:
«جات » يا «ات » علامت جمع عربى زبان تازیان بعض کلمات فارسی مختوم به «ه » غیرملفوظ را تعریب (عربى و معرب) کرده به جمع بسته اند، و ایرانیان جمع معرب را از تازیان اقتباس کرده و کلمات دیگر را نیز بهمان گونه استعمال کرده اند .نظامی عروضی سمرقندی ( 1110 1161 ميلادى ) شاعر ایرانی و نویسندهٔ کتاب "چهار مقاله" است . (چهارمقاله چ لیدن ص 86). و همچنین نسخجات دیوان ... و "تعلیقجات" مناصب (تذکرة الملوک ص 10). سایر عرایض را عضدالملک بدفترخانه ٔ عریضجات. تاريخ ادبيات پارسى ادوارد بروفند چ نيويارک 1902 جلد دوم Edward G. Browne
جمع سازى اسام يا نامها با پسوندان زبان پارسى اقسام گوناگون دارد. اين گونه پسوندان به دو دسته عمده تقسيم مى شوند:
الف: پسوندان براى اسام جاندارو زنده جان و اسام غير جاندار و غير زنده يا شى ها ! پسوند «جات » پسوند جمع سازى براى غير زنده جانان ياغيرانسان و غيرحيوان است :ادویه جات، سبزيجات، میوجات ، غله جات ، مرباجات ، نشئه جات، ادارجات، خوردنى جات و نوشدينى جات ، وغيره..به معنى اسام جانداران نيست بلکه براى ا شىيا وچيزها ى غيرجاندار است.
ب: پسوندان جمع نمودن اسام پارسى براى زنده جانان يعنى انسان يا آدمى زاد و حيوان ( معرب) «ات » و پارسى هندو ايرانى و هندو جرمنى : انگليسى: يتى; آلمانى : "هيت" و" کيت"; پارسى: «ات » "يت" و"ان" "گان" و "ها" . مى باشد
پسوندان جمع مؤنث عربی «ات » و پارسى «يت» براى حيوانات، مرکبات، اطلاعات، اصلاحات، امکانات، اقدامات، ، اعلانات، وغيره براى انسان و يا بشر و آدم از پسوند استفاده مى شود يا از اسماى معنى منعوى با اشاره يا با پيوند به ويژه گى هاى انسانى مانند افغانتباران (پشتونها) و افغانشده گان (غير پشتونان ) انسانيت، بشريت، آدميت و شرافت واستقلاليت، اخلاقيت، پشتونيت ، افغانيت٬ ايرانيت .
کمڀنى هند برتانيوى امیر محمدافضل‌ خان را با همکارى سومین پسر عبدالرحمن خان سرنگون کرد . عبدالرحمن خان (1880–1901) استقلال سياست خارجى نداشت . و ازهمين سبب نيم "خاک پشتون " به نقل از شعرى احمدخان ابدال "پشتونخواه" را فروخت و سرحدکشى بين هند و بلوچستان انجام شد. "کنوانسیون يا توافقنامه کابل" يا "معاهده دیورند" که در تاریخ 12 اکتبر 1893 میان امیرعبدالرحمان خان و سِر هنری مورتمور دیورند به امضاء‌ رسید. براساس اسناد تاریخی، عبدالرحمان خان پس از امضاء معاهده دیورند در سخنرانى اش در کابل، این معاهده را یکی از دستاوردهای مهم خویش دانست. گذشته از آن، براساس ماده هفتم معاهده دیورند، مقرر شد که در مقابل امضای این معاهده، مقرری (دریافتی) سالیانه عبدالرحمان خان از سوی بریتانیا، از یک میلیون و دوصد هزار روپیه هندی، به یک میلیون و هشتصد هزار روپیه هندی افزایش یابد. قيمت خط ديورند در همين سال 180.000 و پول سالانه 120.000 پوند استرلينگ بود .برتانيه به دولت عبدالرحمان اسلحه بى شمار مى فرستاد که حاکميت پشتون را سر غير پشتونان تحميل و تحکيم سازد.
انگليس به سلطنت قاتل عام در سياست داخلى دست آزاد داد تا زير نام "ملک الطوايفى" (اصلا جنبه منفى: کشورها و هم امريکا نظام خود را فدرالى گذاشه ) جنگ هاى ضد طايفه هاى گوناگون مردمان و اقوام و تباران غيرپشتونان حاکميت قبايل طايفه هاى پشتونتباران را گشترش دهد.
در دوران اين حاکم ظالم پشتون بر ضد "کافرستان" (نورستان امروزی در آنزمان مسلمان نبودند) لشکر کشی نمود و آنها را جبرا به دین اسلام وادشت. نسل‌کشی طایفه ها و اقوام بزرگ بومی پارسى زبانها ، تورانيان (اوزبيک و تاجيک و هزاره ها) یا اقدام به نابودی کامل همين طایفه که منجر به کاهش شصت درصد ى ساکنان ديرينه دانسته می‌شود. ظلم و ستم سلطنت عبدالرحمان بر ضد هزاره ها و جزيه گرفتن از هندوباوران و کافران وهزاره ها ويژه گى سلطنت ترورىستى و فضاى تاريک دود آتش و باروت اين جانى بشرى برجسته تصوير نموده است. در زمان اين حاکم با بيرق سياه وسفيد هزاره ها به غلامى و کنيزى (برده دارى) گرفته شدند.
اصلا در سرزميهاى هندو ايران و توران حتى پشتونان برده غلام و کنيز نبود. برده دارى در مصرباستان 4600 سال پيش - يونان 2500 سال پيش وجود داشت که با رستاخيز اسپارتاکوس داشت کم شد. اما برده دارى تنها در زمان همين شخص منفور تا به آخر قرن نوزده و دهه سوم قرن بيست وجود داشت. اماناله نوه اش برده دارى را ممنوع کرد .
برده غلام و کنيز حلقه بگوش منحيث شى و چيز يا "جات" فروش مى شد. جمع اقوام با جات غلط است هزاره - هزار سال = يک ملينوم ;
آيا "هزاره" اطلاق باستانى براى يک ملت نبوده ؟ اى افغان ! اى بى اخلاق ٬اى بى فرهنگ ٬ اى بى دستور زبان ! پدر گرامر يا "امام نحو" اولين دستور زبان عربى "الکتاب" را " زبان شناس پارسى" سبوبيه شيرازى" 1200سال پيش درقرن هشتم ميلادى (قرن دوم خ) تاليف کرد.
مولانا يا «مولوی» زبان خود را 29 بار پارسى ناميد و نواده اش از 800 سال مى زيستند و حتى"رقص درويش" تا اکنون نگهدارى مى کنند ، در مورد " تناقض زبانى" يا " ناسازنما ى زبانى" ناخردى زبانى در بخش ۹۰ » مثنوی معنوی » دفتر اول چنين شعر فرمود:
ای زبان تو بس زیانی بر وری
چون توی گویا چه گویم من ترا
ای زبان هم آتش و هم خرمنی
چند این آتش درین خرمن زنی
در نهان جان از تو افغان می‌کند
گرچه هر چه گوییش آن می‌کند
زبان زخمى مى کند ودرتقابل زبان هم مرهم است: استفاده جات که حتى به از نظر دستور زبانى حتى به حيوان زيبدنده نيست . افغان با هزاره پسوند مى دهد . پسوند مکانى يا جايى ويا گاه اى "ستان" و" گاه" و" ان " و "آباد "است : يعنى "ستان هزاره" در اين صورت "هزار ستان" بهترين نام براى شان است. افغان اى افغان باز وحدت ملى مى خواهى ? دستور زبان فارسى و دستورادب پارسيان است وپشتون افغان بر همشهرى ات ت انسانى واز جمع جات شى اى استفاده مى کنى . افغان پارسى را - زبان دل وجان را زبان عالى و بلند را به "درى ورى" تقليل داده اى..


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است