چکونه در دور دوم حکومت کرزی-فهیم در زیر ریش قوای امریکا و ناتو، چرخ بال های بی نام نشان شبانگاه هزاران طالب پاکستانی و جنکجویان حزب اسلامی ازبکستان و چیچین را در شمال شرق و غرب افغانستان پیاده ساختند؟ | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۷ ۱۳۹۹/۳/۱۱ | کد خبر: 163589 | منبع: | پرینت |
اشاره:
جرج بوش{پدر} پس از سرکوبی نیروهای صدام حسین در کویت{1991}، در پارلمان امریکا ظاهررشد. او گزارش نابودی نیروهای صدام حسین{به دستور بوش 240000 تن از سربازان عراقی در حالیکه بیرق های صلح و تسلیم را برفراز موترها و سنگرها برای بیرون رفت از کویت برافراشته بودند و برطبق کنوانسیون جهانی در امن از هرگزندی بود و در حال ترک کردن خاک کویت -بوسیله جنگنده ها و نیروی زمینی امریکا بقتل رسانده شدند} در کویت و ایجاد منطقه امن در شمال عراق، را به سمع کنگره و پارلمان رساند و در پایان سخنرانی گفت که: «جهان به نظم نوین ضرورت دارد».
نظم نوین جهانی مقوله مرکزی و بنیادی در فلسفه اقتصاد سیاسی و در قلب سیاست جهانی ژیوپلیتیک-استراتژیک آیالات متحده است و بنابراین، مرکزی ترین مقوله در فهم حوادث و رویداد های سیاسی دهه ی 90 قرن بیستم پس از فروپاشی شوروی{1992} و گذر از آن به رویدادهای سیاسی قرن بیست و یکم، است.
حادثه 11 سپتمبر2001، یکی از هالیوودی ترین و شگفت انگیزترین و غم انگیزترین و خونبارترین حادثه تراژدیک انسانی است که 5000 نفر از شهروندان امریکایی در دوزخ آتش دو تعمیر بلندبالای 110 طبقه مرکز تجارت جهانی امریکا روز چهارشنبه در شهر نیوریارک در پیش چشم گرد و غبار و تیره مردمان که از ترس جان در خیابان ها فرار می کردند، زنده زنده سوختند و در زیر هزاران تن از سمنت دفن شدند و بنابراین، نقطه عطف در تاریخ سیاسی جهان است.
فهم درست و واقعی رویدهای سیاسی جهان پس 11 سپتامبر که ماهیت واقعی آن در پرده ابهام و ایهام تا هنوز باقی مانده است از جمله اشغال افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و آنش جنگ های خانمان سوز طالبان، لشکرهای تکفیری داعشیی والجش، الاهرالشام، طیبه، و...که پس از انقلاب فیس بوکی جنوری2011 از خاکستر آتش «انقلاب بهار آزادی اعراب» همچون وحشت های قرون بربریت اوستایی سر بیرون کردندکه تاهنوز ادامه دارد و تقابل جهانی و منطقه ای قدرت ها و کشمکش ها در مناطق پیرامونی جهان، همه و همه به فهم درست مقوله نظم نوین جهانی مربوط می شود.
اشغال افغانستان؛
رییس جمهور دبلیو بوش، در حضور سنای امریکا به تاریخ 12 سپتامبر به استناد گزارشات سیا{جورج تنیت رییس سیا} و اف بی ای، گفت که محمدعطا تبعه مصری به حیث آمر عمومی عملیات حادثه تروریستی 11 سپتامبر شناسایی شده است. او گفت تمام شواهد دلالت دارد که اسامه بن لادن رهبر القاعده مغز متفکر حادثه تروریستی 11 سپتامبراست. در لیست سیا و اف بی آی نام 19 نفر آمده است که پنچ تن آن از اتباع عربستان سعودی است که طیارات ربوده شده مسافربری را به دوتاور 110 طبقه ای مرکز تجارت جهانی امریکا کوبیده اند.
این در حالی بود که رهبران اتحادیه اروپا{ژان شیراک و خانم مرکل} و روسیه و چین از دولت بوش می خواستند که اسناد ثقه که رد پای اسامه و ترویست ها را در حادثه تروریستی 11 سپتامبر را به آنها بسپارد. دبلیو بوش از موضع قدرت حکومت تک جهانی به حریفان اروپایی و آسیایی کنجکاو خواهان اسناد ثقه با بیان این که «تشکر از همدردی با حکومت و مردم امریکا. اما این تنها کافی نیست. یا با ما یا با تروریست ها»، آب سرد به روی رهبران اروپا و روسیه و چین ریخت.
جورج تنیت رییس سیا و رییس پولیس فدرال امریکا رابرت میوللر که تحت فشار افکاریعمومی بودند اظهار کردند که جای عجله نیست آنها اسناد لازم را نشان می دهند که پای اسامه مظنون در ماجرای 11 سپتامبر را برهنه خواهد کرد. اما هیچ اسناد موثق ارایه داده نشد. جالب این که سفارت سعودی در واشنگتن و وزرای خارجه و داخله سعودی از زنده بودن پنج نفر از اتباع شان که در لیست سیا و اف بی آی جزء تروریست های حادثه 11 سپتامبر قلمداد شده بودند، حبر دادند که آنها خوب هستند و در کشور خود زندگی می کنند. سعودی ها اعلام کردند که ما هنوز نمی دانیم که آیا اسامه بن لادن در ماجرا دخیل است یاخیر؟
تذکار این مطلب که به قضیه اشغال افغانستان مربوط است ضروری است که برطبق گفته سفیر پاکستان در پاریس، نیازنیاک قبلا دبلیوبوش در ماه جولای 2001، پلان حمله برطالبان را از طریق توم سمنس{سفیر سابق امریکا در پاکستان} و کارل اندیر فورث{مشاورسابق وزیر خارجه} در مذاکرات برلین قصد شان را بیان کرده بودند که طالبان را سرنگون می کنند. به تاریخ 7 اکتوبر2001، رییس جهور بوش از اتاق دفتر کار خود در مقر ریاست جمهوری مردم امریکا را خطاب قرار داد و گفت: «بر اساس امر من، قوای آیالات متحده دست به یک حمله علیه القاعده زده برای تخریب پایکاه های تربیه نظامی القاعده و تشکیلات نظامی طالبان در افغانستان. این جنگ بطور دقیق نشانه گرفته است القاعده را، پلان شده است که نابود کند فعالیت های تروریستی القاعده را که در افغانستان تشکیلاتی دارند و از بین ببرند ظرفیت نوانانی جنگی طالبان را... آیالات متحده دوست و رفیق مردم افغانستان است ما دوستانی هستیم با مردم میلیونی جهان اسلام که آنها مذهب خود را اجرا می کنند. مردم افغانستان می دانند سخاوت امریکا و متحدین او را. هنگامیکه ما حمله می کنیم به نقاط معین، ما همچنین مواد غذایی را پایین می اندازیم و ادویه را برای توزیع مردم گرسنه و رنج کشیده افغانستان برای زنان و اطفال و مردان»{رجوع شود به خطاب رییس جمهور به مردم امریکا، قصر سفید. اخباردولت. 2001/10/2001}
سقوط طالبان؛
بی نظیر بوتو صدراعظم پاکستان{1993-1996}، در سال 2000، افشا کرد که انگلیس ها پلان طالبان را به امریکا دادند. سفیر امریکا آن را در اختیار من گذاشت. سعودی بانکدار و من وسایل را آماده کردم. بیل کلینتون خندان{1992-جنوری2001} زیر فشار شرکت غول پیکر یونوکال{خانواده راکفلرها غول نفتی امریکا} طالبان را به قوماندانی پاکستان{24 دسمبر1994} توظیف کرد که اسلامیست های مکتبی را از صحنه بیرون و تاج و تخت افغانستان را تصاحب کنند و همراه با القاعده و سایر لشکرها پس از فتح افغانستان راه را بسوی آسیای میانه پرثروت نفتی باز کنند. اما طالبان و القاعده آی اس آی قادر نشدند جهه مقاومت ملی مردم افغانستان را در شمال و هرازه جات و جاغوری و بامیان و پنجشیر شکست بدهند. نیروی جبهه نجات افغانستان{هزاره ها، ازبیک ها و تاجیک ها به فرماندهی شیهد احمدشاه مسعود} حملات چندجانبه پاکستان و لشکرها را دفع و ضربات مرگبار بر بدنه اردوی طالبان و القاعده که تانکیست ها آنها خلقی های شهنواز تنی بود و افسران پاکستانی، وارد می کردند.
طالبان و القاعده و پاکستان قادر نشدند مشعل آزادیخش رهایی مردم افغانستان را خاموش کنند. طالبان و القاعده و جنرال های پاکستانی از ثروت تجارت مواد مخدر افغانستان سود می بردند. پاکستان از القاعده و طالبان هم برضد مردم افغانستان و هم برضد هندوستان{حنگ های کشمیر در اگست1999 نیروهای تحت پوشش آی اس ای به شمول القاعده و طالبان بربلندی های کشمیر هندوستان حمله و آنرا تصرف و عساکر و صاحب منصبان هندی را سر بریدند} سود می برد.
ناکام ماندن پاکستان در جنوب آسیا و تبدیل شدن طالبان و القاعده و الظواهری رهبر بنیادگرایان مصر در جلسه خوست 1999، به دشمنان درجه اول امریکا و منافع آن کشور در منطقه تحت پوشش پاکستان، خشم بوش را لبریز کرد. او برای استقرار نظم نوین جهانی و مجازات پاکستان و القاعد و ضرب شصت نشان دادن به طالبان یاغی که حرف و سخن نمی شنوند، ماشین جنگی ابرقدرت به حرکت آورد. القاعده را نشانه کرفت. اما با طالبان تحت پوشش سعودی دست مدارا داد و اجازه دادند نیروهای آنها از کابل و قندوز و قندها بدون ضربت به سوی پاکستان عقب بنشینند. جنرال داوود داوود شهید{از قوماندانان مبارز جمعیت اسلامی شورای نظار} و سیاف از پناه دادن امریکا به طالبان در شمال و کابل سخن گفته اند. حکومت طالبان در نوامبر سال 2001، سقوط کرد.جرج دبلیوبوش، برای تعیین ساختار سیاسی حکومت آینده افغانستان، کنفرانس بن را در آلمان تشکیل کرد.
کنفرانس بن؛
با سقوط طالبان، حکومت استاد برهان الدین ربانی که هنوز در ملل متحد به حیث دولت قانونی مشروعیت داشت، به کابل رسیدند. زمام امور را دوباره بدست گرفتند در گرماگرم فریادهای قوم پرستان از جمله غنی، کرزی، خلیلزاد و قوم گرایان افغان ملیتی ها{نورالحق احدی} و همچنان تیم رُم ظاهرشاه که به یمن لطف انگلیس و امریکا دوباره در دهه 90 به میدان آورده شد ه بود، که با بازگشت دوباره رییس جمهور ربانی و محاهدین به کابل مخالف می کردند، در اوایل دسامبر سال2001، کنفرانس بن در آلمان تشکیل شد که در شکل گرفتن آن ایران به امریکا کمک کرد و امتیازات در افغانستان بدست آورد.
در نشست بن نمایندگان احزاب سیاسی و سازمان های نامتجانس فکری و سیاسی به شمول تیم شاه سابق، دورهم جمع شدند. در کنفرانس بن، در یکسو، ثناگویان امریکا و انکلیس و عرب از جمله گیلانی، عزیزالله لودین، زلمی رسول، آمنه افضلی و هدایت ارسلا موضع سیاسی گرفته بودند و در طرف دیگر آیت الله محسنی، احمد ولی مسعود، حسین انوری محمد ناطقی و پادشاه خان زدران قرار داشتند که طرح حکومت با قاعده وسیع و شورای عالی متشکل از تمام نمایندگان مردم افغانستان که راه را برای انتخابات هموار سازد را به میزبانان کنفرانس بن سپرده بودند.
اما میزبانان بن و عبدالستار سیرت چوبکی شاه سابق ملای فقه گو کله پیرو تقلیدات و عزیزالله لودین و زلمی رسول چوبکی کرزی حرف دیگران و طرح آنها را نمی شنیدند و قبول نمی کردند. از چانته سیاسی کنفرانس بن حکومت ایتلافی انتقالی موقت به ریاست حامدکرزی بیرون شد. سرنوشت آینده نظام سیاسی افغانستان در کنفرانس بن رقم خورد.
حکومت ایتلافی موقت؛
حکومت ایتلافی موقت در واقع کودتای آرام و خموش سیاسی علیه حکومت ربانی بود. به تاریخ 22 دسامبر2001، حامد کرزی قدرت را از برهان الدین ربانی تسلیم شد. حکومت موقت از همان تولد آبستن تضادهایی بود که در میان آن مساله ملی برجسته بود. فتنه گران بن، با سپردن مقامات کلیدی ارگان های اصلی قدرت به مجاهدین سایق جمعیت اسلامی شورای نظار{اکثر تاجیک های پنجشیری} از جمله وزارت دفاع{مارشال فهیم} وزارت خارجه{عبدالله} وزارت داخله{بونس قانونی} و سپرده شدن ریاست امنیت ملی به امرالله صالح، با یک تیر سیاسی دو نشان را زدند.
یک: احساسات اقوام دیکر و به ویژه پشتون ها را علیه تاجیک ها تحریک کردند که چپ و راست همصدا حکومت انتقالی موقت را حکومت پنجشیری های تاجیک می نامیدند.
دوم: ذهنیت عمومی را برضد مجاهدین تحریک کنند که مخالفان همصدا با جنرال های پاکستان از آنها به نام «جنگسالاران فرهنگ کلاشینکوف» یاد می کردند که باید به جرم جنایت علیه مردم افغانستان محکمه و تیر باران شوند.
قلم بدستان فاشیست از جمله اسماعیل یون و کمالی و دیگران در جوش عصبیت قومی به نقاضت های قومی و نژادی و لسانی دامن زدند. قوم پرستان از روی کینه سیاسی عظمت طالبانه فرزندان قبیله با زبان فارسی و مردم فارسی-دری در ارگان های قدرت سیاسی، کتاب «سقای دوم» را نوشتند. جنگ قلمی میان میان فارسی زبانان و پشتو زبانان از نو در یک شدت حملات جدید شروع شد که اسماعیل یون و کمال ناصری و سلیمان لایق و غرزی لایق و همچنان حنیف اتمر و نورالحق احدی رهبر حزب افغان ملت و سلطان زوی و دیگران، در زیر چتر پوشش کرزی و خلیلزاد سفیر امریکا که همه کاره در جلوه سلطان مطلق العنان بود، تاجیک ها، هزاره ها، ازبیک ها را مهاجرین نامیدند که از تاجیکستان، ازبیکستان و مغولستان به سرزمین افغان ها پناه آوردند. افغانها به آنها پناه داد، حالا این مهاجرین دعوای ملک و پادشاهی می کنند. این فاشیست ها تاریخ را مسخ می کنند وقتی ساکنان اصلی خراسان باستان تاجیک ها و هزاره ها و ازبیک ها و ترکمن ها را مهاجرین می خوانند.
در آشفته بازار سیاسی کنفرانس بن، در ظاهر پرده ارگان های کلیدی قدرت بدست تاجیک های پنجشیری بود. اما اصل قدرت در دست خلیلزاد بود. جرج دبلیو بوش{دوست تجاری و خانوادگی کرزی} در پی تشکیل جرگه قانون اساسی بود که مدال «بابای ملت» را به ظاهرشاه{ظاهرشاه که همه را بازی داد و در سال 1972 میدان را به داوود و پرچمی ها رها کرد پس از سی سال در اپریل 2002، بوسیله امریکا و انگلیس دوباره به افغانستان آورده شد} بیاویزد و کرزی را به نظام ریاستی بنشاند و دور دوم بازی ها را از طریق حکومت کرزی در افغانستان پیش ببرد.
لوی جرگه قانون اساسی جدیدی 1382؛
برطبق مواد موافقتنامه کنفرانس بن محمد ظاهر شاه{یار جنگ سردئ و جنگ نظم نوین} لوی جرگه قانون اساسی را افتتاح کرد. شاه سخنرانی متحدالمال کوتاه بُرش کرد. از اراده ملت{چیزی که به آن باور نداشت} سخن گفت. حامد کرزی در حضور جمعیت 400 نفری لوی جرگه سخنرانی کرد. او با گفتن این که: «در حکومت آینده اصلا صدراعظم ضرور نیست. کشور به سرنوشت سریلانکا و حگومت مجاهدین دچار می شود. باز شما تقاضا دارم گه از سیستم حکومت پارلمانی و پیشبینی در قانون اساسی آینده در مورد صدراعظم صرف نظر نماید. اگر به این نظرم توجه صورت نگیرد من کاندید پُست آینده ریاست جمهوری در بهار1383، نخواهم بود.» {رجوع شود به کتاب: «از امان الله تا کرزی. ویراستار: حامد یوسف نظری. انتشارات کاوه. محل چاپ آلمان.ص 237}
افغانستان ازسال 1747{زمان پادشاهی احمدشاه خان پادشاه خراسان بزرگ} تا زمان نخستین دولت مستقل جمهوری اسلامی به رهبری استاد ربانی{1992-1996}در طول دوصد و چهل ونُه سال ساختار صدارتی داشت. گرزی در لوی جرگه فرمایشی در زیر سایه حمایت جرج دبلیو بوش و خلیلزاد و تیم رُو{شاه پرستان} و همدستی صبغت الله مجددی، اشرف غنی، سردار عبدالولی، سید اسحاق گیلانی، جنرال دوستم و وکیلان، پکتیا، خوست، وردک، لوگر و تحصیل کرده های دماغ قوم گر در برابر طرفداران نظام صدارتی پارلمانی از جمله برهان الدین ربانی، مارشال فهیم، یونس قانونی، محمد اکبری، شیخ آصف محسنی، احمد ولی مسعود، محمد کریم خلیلی، سیاف وکیلان پروان، کاپیسا، ننگرهار، بغلان، بلخ، بدخشان و هرات و غور و بادغیس، به رسم نظام ریاستی از موضع قدرت و تعیین تکلیف به حریفان حرکت کرد.
حضرت صبغت الله مجددی در نقش رییس لوی جرگه، به نفع کرزی وارد شد. خلیلزاد و تیم شاه و تمام قوم پرستان نظام صدارتی پارلمانی را به سه سنگ طلاق دادند. کرزی طرفداران نظام ریاستی را بر شانه های مردم افغانستان سوار کرد. ترس کرزی از نظام صدارتی این بود که نه تنها قدرت و حوزه صلاحیت اش در کرسی ریاست جمهوری سلطانی خود محور را محدود می کرد، بلکه پُست صدارت به تاجیک ها، وزارت خارجه به ازبیک ها و وزارت داخله به هزاره ها می رسید.
اقوام غیرپشتون در مقامات کلیدی حضور پیدا می کردند. حضور اقوام غیرپشتون عرصه را برای اجرایی شدن سیاست های ریاست جمهوری تنگ می کردند. جرج دبلیو بوش که از طریق خلیلزاد به نفع کرزی کار می زد و بر حریفان فشارهایی وارد می ساخت نیز از صدارتی شدن نظام آینده سیاسی افغانستان ناخرسند بود.
از سوی دیگر، قوم پرستان در لوی جرگه مسوده قانون اساسی در ماده 16 قید کردند که سرود ملی باید فقط به زبان پشتو سروده شود. در قانون اساسی افغانستان زبان های فارسی-دری و پشتو زبان ملی تعریف شده است. قید شدن سرود ملی که باید به زبان پشتو سروده شود نه به زبان فارسی خاستگاه ماهیت تعبیضی و تفرقه برانکیز لوی جرگه فرزندان قبیله را نشان می دهد که هم به زور امریکا نظام ریاستی را تحمیل می کند تا از حضور اقوام تاجیک و هزاره در ارگان های کلیدی قدرت سیاسی جلوگیری کند و سیادت بلافصل پشتون ها را به عنئوان حاکمان درجه اول تثبیبت کند و هم زبان فارسی-دری مورد تعبیض قرار دهد. کرزی به اهداف رسید و راه را برای انتخابات ریاست جمهوری1384، باز کرد تا آخرین میخ را بر تابوت سیاسی افغانستان بزند.
انتخابات ریاست جمهوری 1384: تشکیل نظام ریاستی؛
در انتخابات ریاست جمهوری 1384، کرزی، یونس قانونی، جنرال دوستم، محمد محقق، در برابر هم قرار گرفتند. کرزی که به تقلب در آرا متهم بود، در خم و پیچ بازی ها از طرف کمیسیون انتخاب با 54 درصد آرا برنده انتخابات اعلام شد. احمدضیا مسعود، معاون اول ریاست جمهوری و کریم خلیلی معاون دوم رییس جمهور تعیین گردید. در کابینه جدید گرزی، بکس داران سیا تکنوکرات تحصیل کرده غرب از جمله امین ارسلا وزیر ارشد، رنگین دادفر اسپنتا وزیر خارجه، محمداعظم دادفر وزیر تحصیلات عالی، پوهاند نعمت الله شهرانی وزیر حچ و اوقاف حضور داشتند. عبدالرحیم وردک وزیر دفاع و حنیف اتمر وزیر معارف و انجینر ضرار احمد مقبل وزیر داخله و فضل الهادی شینواری قاضی القضات تعیین گردید.
انتخابات پارلمانی؛
کرزی که انتخابات را برنده شد، در پی آن بود که رسول سیاف را به مقام رییس مجلیس نمایندگان پارلمان برساند. کرزی با حمایت از صبغت الله مجددی در برابر انجینیر عارف و باختر امین، مجددی را به کرسی سنا نصب کرد. کرزی که خواست هردو گرسی پارلمان در زیر نگین قدرت پشتون های طرفدار خودش باشد تا سیاست ها را از هردو مجلس بسوی مطلوب گذر دهد. اما استاد ربانی به کرزی و سیاف گفت که: فکر می کنید دیگران مهاجر هستند.
در انتخابات پارلمانی{21دسامبر2005{جدی 1384} یونس قانونی{تاجیک} برابر سیاف{پشتون} قرار گرفت. در دور اول یونس قانونی 108 رای، سیاف 88 رای، نورالحق علومی 12 رای، اسحاق گیلانی 16 را کسب کرد و شکریه بارگزی 9 رای. چون هیچ نامزد پنجاه فیصد رای را به دست نیاوردند انتخابات به دور دوم رفت.
در دور دوم انتخابات پارلمانی قومی شد. پشتون ها به سیاف{از پشتون اوریاخیل} رای دادند. برادران هزاره فارسی زبان که دیدند مجلس قومی شد و قوم پرستان درصدد قبضه کردن هردو کرسی پارلمانی هستند، به نفع یونس قانونی رای شان ریختند که سرنوشت انتخابات را تغییر داد. یونس قانونی 122 رای و سیاف 117 رای و به این ترتیب تیر قوم گرایان و کرزی به هدف نخورد. اگر خلیلزاد از سفارت امریکا تبدیل نشده بود و اگر او موجود بود، تاجیک و هزاره به گرسی ریاست و معاومیت مجلس نمایندگان هم نمی رسیدند.
در بخش دوم این پاره نوشته ها ماهیت ضدملی و طبیعت قوم گرایانه حکومت های کرزی و اشرف غنی و خیانت ها و فسادها و جفاهایی که در حق مردم افغانستان در طول 19 سال اخیر کرده اند را افشا خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که چکونه در دور دوم حکومت کرزی-فهیم{1388-1393} در زیر ریش قوای امریکا و ناتو، چرخ بال های بی نام نشان شبانگاه هزاران طالب شورای کویته پاکستان و جنکجویان حزب اسلامی ازبکستان و چیچین را در شمال شرق و غرب افغانستان پیاده ساختند؟
محمد صدیقی
>>> یک .... کرده اید واینکه مسعود و مسعودیان را به دفاع از کشور رونمایی کرده اید این جای بسیار تاسف و خجالت است به هرصورت چیزی که نوشته اید به خود شما تعلق دارد این را همه میداند که افغانستان در آن زمان در دست دزد ها و راهزن ها بودن که دین مذهب و هر چیز انها صرف پول و قدرت بود که ربانی را ریس جمهور خود و فهیم بینی را سر کرده چپاولگران انتخاب کرده بودند و بعد از یازده سپتامبر بوش یک جانی طلایی را در مورد افغانستان به دست آورد که قدرت در افغانستان در دست دزدان و چپاولگران یعنی فهیم و ربانی بود و بوش مطمین که افغانستان را به تول شلغم از این دزدان که عاشق دالر هستند خریداری کرده میتواند و همان بود که امریکا افغانستان را در مقابل یازده میلیون دالر از فهیم و ربانی خریداری نمود و قوای خود را در بگرام تحت کنترول فهیم بینی دیسانت کرد و به آتش کشیدن افغانستان به کمک مرتد ترین اشخاص ربانی و فهیم شروع نمودند
>>> تویی که بی نام و نشان استی و به آدرس مسعود شهید بد و رد نوشتی مطمین هستم که یکی از غلامان پنجاب استی زیرا اگر مقاومت مسعود شهید نمیبود حالا شناختی کارد پاکستان در جیبت میبود و خوراکت هم دال پشوری ، هرکس دشمن مقاومت علیه طالبان است نوکر و غلام پاکستان است
>>> لشکر زمینی امریکا:
توبه بکشید قبل ازانکه دیر شود و نفس ها تا گلون برسد. شماها نظام اسلامی شرعی را که صلح وامنیت سرومال مردم را حفظ کرده بود از بین بردید. و امریکا را داخل کشور ساختید.
هکذا شماها شوروی ها را از راه شمال داخل کشور ساختید و سپس جناب آقای احمدشاه مسعود ربانی با کمک شوروی افتخار ویرانی کابل و قتل کماکان 150.000 افغان را در زمان اقتدارش بدست آورد. درحالیکه کلاه مجاهد را به سرکرده بود وهیچ کاری برای حاکمیت قران در کشور نکرد.
افغانان در کشور صلح می آرند وخاینین کشور را به بیگانه گان تسلیم و صلح را از بین میبرند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است