شعور سیاسی وقتی ساخته می شود که شما از ظاهر قضایا بسوی ماهیت فلسفه سیاسی حوادث و رویدادهای سیاسی که اتفاقی نیست بلکه همانطور پلان شده است، گذر کنید تا از روکش دیپلماسی سیاسی به قلب مساله برسید | ||||
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۱ ۱۳۹۹/۳/۱۵ | کد خبر: 163661 | منبع: | پرینت |
نگاهی اجمالی به رویدادهای سیاسی جهان و مناطق پیرامونی؛
پیش از آنکه به اجلاس لندن، بپردازیم و جریانات جنک و صلح و رویدادهای سیاسی افغانستان را در ترتیب تاریخی حوادث مورد دقت و تجزیه و تحلیل موشکافانه قرار دهیم تا ماهیت سیاسی رویدادها تا آنجا که از نتایج سیاسی بازی ها می توان فهمید و استخراج می گردد را روشن سازیم و خواننده گرامی را از ظاهر جریات به عمق آن رهنمون شویم، ضروری است که نگاهی اجمالی به رویداد سیاسی جهان و مناطق پیرامونی، پس از حادثه 11 سپتامبر، بیندازیم و در همین زمینه رویداد های سیاسی در افغانستان که بطور ناکشودنی با رویدادهای سیاسی جهان و منطقه در چهل سال اخیر پیچیده شده است را بهتر و روشن تر ببینم و بفهمیم که چرا ما به یک چنین سرنوشت سیاه امروز گرفتار شدیم؟
شعور سیاسی وقتی ساخته می شود که شما از ظاهر قضایا بسوی ماهیت فلسفه سیاسی حوادث و رویدادهای سیاسی-که اتفاقی نیست بلکه همانطور پلان شده است، گذر کنید تا از روکش دیپلماسی سیاسی به قلب مساله برسید.
شعور سیاسی صرفا با خوندان تاریخ قید حوادت سیاسی و جریانات تاریخ مند روز و ماه و سال و مکان و زمان و نام اشخاص و بیان صفات و خصوصیات و رفتارهای آدمیان و کارنامه های آنها و خلاصه با انبوهی از دیده های تاریخی ساخته نمی شود .اینها موادی هستند که باید روی آن کار کرد.
شعورساسی وقتی چهره می کشاید که قادر شویم ماهیت سیاسی رویداد ها را از نتایج سیاسی بازی ها در تجزیه و تحلیل موشکافانه با یک اصل اولی که خاستکاه حوادث سیاسی است استخراج کنیم تا بفهیم رمز و راز جنگ و صلح جهان و رویداد های سیاسی جنگ و صلح افغانستان و ذات دنیای سیاست توطئه در تاریخ را. برای رسیدن به یک تصویر جامع از رویداد های جهان پس از 11 سپتامبر ضروری است اندکی بیشتر روی ماهیت سیاسی حادثه 11 سپتامبر مکث نماییم
حادثه 11 سپتامبر؛
حوادث و اتفاقات و رویدادهای سیاسی افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001، قسمی که در این پاره نوشته های تاریخی کلیات سیاسی آن را بیان کردیم، بطور ناکشودنی با حادثه 11 سپتامبر پیچیده شده است که بدون فهم سیاست جهانی و منطقه ای امریکا، ماهیت واقعی رویدادهای سیاسی 19 سال اخیر کشورمان را در جامعیت آن نمی شناسیم.
حادثه 11 سپتامبر نقطه ی عطف در تاریخ سیاسی جهان است: جهان پس از 11 ستامبر، غیر از جهان جنگ سرد است. یکی از مشخصه های اصلی جهان پس از 11 ستامبر این است که با فروباشی شوروی بلوک شرق، تعادل قوا ی جهانی به نفع سرمایه داری جهانی امریکا تغییر کرد. امریکا به داور مطلق جهان تک قطبی تبدیل شد. سیاست نظم نوین جهانی در دستور کار قرار گرفت.
بوش {پدر} سیاست نظم نوین جهانی را در دستور کار قرار داد. بیل کلینتون خندان {1992-2001}، جرج دبلیو بوش {2001-23 جنوری 2009}، اوباما {23جنوری 2009-17 جنوری2017} و ترامپ {17 جنوری2017 تا فعلا}، به صورت های متفاوت برای استقرار نظم جهانی اسپ توسعه طلبی استعماری در مناطق پیرامونی تاخته اند- برای فتح انرژی جهانی و همه ی ثروت های خلق ها و چیرگی حکومت تک جهانی سرمایه بزرگ بر سراسرجهان و باج گیری از همه حکومت های دنیا و افراد بشر در اکناف جهان تک جکومتی.
در جهان جنگ سرد تعادل قوای جهانی به صورت نسبی برقرار بود. کشورهای مناطق پیرامونی در سایه تعادل قوای جهانی نفس به راحت می کشیدند.
هرچند رقابت و کشمکش میان شرکت سالاران سرمایه داری چندملیتی در راس امریکا و شوروی سابق بر سر تقسیم مجدد حوزه های اقتصادی و ژیوپلیتیک=استراتژیک در شرق دور {جنگ کوریا در دهه 50 قرن بیستم} و جنوب شرق آسیا {جنگ ویتنام دهه های 60 و 70 قرن بستم} و همچنان در جنوب آسیا {جنگ افغانستان و شوروی در دهه 80} ادامه داشت}، اما تعادل قوای جهانی برقرار بود.
حمله به مرکزتجارت جهانی امریکا درنیویارک؛
فروپاشی شوروی {1992} نکان بزرگ را آورد. تعادل قوای جهانی برهم خورد. پس از 11 ستامبر چهره اقتصادی و سیاسی جهان کاملا دگرگون شد. حادثه 11 سپتامبر نقطه عطف در تاریخ سیاسی جهان است: ساعت 8 و 55 دقیقه روز چهارشنبه 11 سپتامبر 2001 مرکز تجارت جهانی امریکا در شهر نیوریاک بصورت دراماتیک همچون فیلم های هالیوودی مورد حمله قرار گرفت: طیارات جت بویینگ خطوط هوایی مسافربری امریکا از جمله جت بویینک مسافربری حط هوایی امریکن ایرلند-200-1757-پرواز 11 که از میدان هوایی دالاس در واشگتن دی سی به مقصد لوس انجلس پرواز کرده بود، تغییر مسیر داده بسوی تاورِ شمالی سمبول سرمایه داری حمله ور شد و در طبقه چهارم تاور در دل آسمان خراش شیشه ای سبز رنگ 110 طبقه ای فرو رفت که همچون زلزله آخرالزمانی شهر نیویارک را سخت تکان داد. دودی غلیظ و باران داغ ذرات برنده شییشه ها فضای شهر را درنوردید. طیاره دومی جنت بویینگ مسافربری پرواز 77 مربوط خط هوایی یونایتت ایرلند بود که از میدان هوایی بوستون در پرواز شده بود و به مقصد واشگتن تغییر مسیر داده و بسرعت بسوی تاوری جنوبی حمله ور گردید، به ساعت 9 و بیست دقیقه به وقت نیوریاک به تاور جنوبی اصابت کرد.
طیاره سومی جت بویینگ خط هوایی امریکن دی سی ساعت 9 و بیست و چهار دقیقه روز چهارشنبه 11 ستامبر به تعمیر وزارت دفاع امریکا پنتاگون اصابت نمود. بخش بیرونی پنتاگون را آسیب رساند و به اثر آن تعدادی از صاحبمنصبان پنتاگون زخمی شدند. گفته شد که یکی دیگر از طیارات جت بویینگ مسافربری اختطاف شده بود که به قصر سفید حمله کند، در منطقه جنگلی فولوریدا سقوط نموده که تمام سرنشینان آن با ربایندگان به قتل رسیدند.
این حوادث وحشتناک و غم انگیز و تراژیک که به تاخیر ساعت یکی بعد از دیکر در فواصل زمانی متفاوت رخ داد، در تصویر تلویزیونی دولت امریکا و سایر تلویزیون ها مانند فیلم های هالیوودی جنگ و حمله همزمان طیارات آنچنانی به تصویر گذاشته شده بود. بینندگان که در سراسر جهان از طرق تلویزیون های شان آن حادثه و صحنه ها را مشاهده می کردند دچار هیجان شدید شدند. سوالی که در ذهن مردمان از خردمندان روشن گردید این بود که چرا قوای هوایی امریکا، پس از اصابت طیاره اولی ساعت 8 و 55 دقیقه قبل از ظهر به تاور شمالی، به فاصله نیم ساعت بعد که طیاره دومی تاور جنوبی را هدف قرار داد و طیاره سومی پنتاگون را، فضای شهر نیوریارک را امن نکردند و از برخورد طیاره ها جلوگیری نکردند؟ چرا قوای هوایی امریکا در فاصله نیم ساعت هیچ کاری نکرد و همانطور ملاحظه می کرد؟
از سوی دیگر خبرهای اولیه رسمی دولت امریکا که از طریق چینل های تلویزیون امریکا و به ویژه سی ان ان پخش شده بود، با نتایج واقعیات و اخبار که بعداً در اثر تحقیقات بیشتر بوسیله مطبوعات و سازمان های مستقل غیر دولتی به دست نشر سپرده شد، بکلی متناقض می نمود. Thierry Meyssan یکی از چهره های برجسته ژورنالیست سیاه پوست فرانسوی در کتاب 9/11 The Big Lie در صفحه 68 کتاب «یازدهم سپتامبر دروغ بزرگ» می نویسد:
«در شبی که، شورای شمالی اتلانتیک {ناتو} در عقب درهای بسته ملاقات می نمودند، اعضای شورای ناتو تصمیم گرفتند که معاونت به آیالات متحده برسانند.اما قوای ناتو را در این ماجرا وارد نکنند... شورای ناتو بطور غیر معمولی تیره و پر تنش بود. اعضای یقینی فکر می کردند که حملات می تواند از داخل خودِ امریکا دستور داده شده باشد. شورای ناتو ردکرد که سهم بگیرد در یک جنگ با امریکا بالای تروریسم» از سوی دیگر، تحقیقات نشان داد که هیچ طیاره ی به دیوار بیرونی پنتاگون اصابت نکرده است. اگر می کرد بدنه فولادی انجن ماشین و بکس سیاه در نزدیک دیوار پنتاگون پیدا می شد که البته، چنین چیزی پیدا نشده است.
در هرصورت، بیان جزییات بیشتر حادثه 11 سپتامبر به کاری دیگری ضرورت دارد. جرج دبلیو بوش رییس جمهور ایالات متحده در روز حادثه 11 سپتامبر در یکی از مکاتب اطفال در ایالت فولوریدا بود که از طریق سی آی آی و اف بی آی چیزی در گوشش گفته شد. چهره بوش از شنیدن پیام هیچ تغییر طبیعی که حالت شکفتی یا حیرت و بی خبری از واقعه را در موج چشمان و صورت او قسمی که در تلویزیون نمودار بود، هویدا شود، دیده نشد.بوش مکتب اطفال در فلوریدا را به وسیله طیاره مخصوص در حالیکه طیارات اف 16 امریکایی اسکورت می کردند به واشنگتن دی سی رسید. از دیوار تعمیر به آتش گرفته پنتاگون دیدار کرد. او گفت که: «دیدن این صحنه مرا اندوهگین و غمناک و عصبانی می سازد.
یکی دو روز بعد از حادثه 11 سپتامبر سی آی ای و اف بی آی لیست اسامی 19 نفر از ربایندگان طیارات خطوط هوایی امریکا را منتشر کردند که در آن میان محمد عطا تبعه مصری 33 ساله به جیث مغز متفکر آمر عمومی علمیات تروریستی 11 سپتامبر معرفی شده بود که عبارت بودند از: عبدالعزیر آل عمری، موهند آل شیری، سلیم آل اعظمی، سعید آل جندی و ولید آل شیری که گفته شده بود که طیاره پرواز شماره 11- 200-757 را به تاور شمالی زده اند.
این در حالی بود که سفارت سعودی در واشگتن تایید کرد هر پنج نفری که سی آی ای و اف بی ای که اسامی آنها را ذکر کرده همه زنده و خوب هستند و در کشور خودشان زندگی می کنند. ولید آل شیری که در حال حاضر در کازابلنکا زندگی و کار می کند، طی مصاحبه با نشریه عرب زبان آل قدس آل عربی در لندن، از سالم بودن خود اطمینان داد. شهزاده سعود آل فیصل وزیر خارجه عربستان، واضح کرد که، این ثابت می کند که پنج نفر که بوسیله اف بی آی نام برده شده بود، هیچ ربطی با آنچه که رخ داده ندارند. شهزاده نایف وزیر داخله سعودی واضح ساخت که تاحال سند نداریم که ما را مطمین سازد که آنها مربوط می شوند به حادثه 11 سپتامبر. ما هیچ چیزی در اینباره از طرف امریکا دریافت نکرده ایم {رجوع شود به:Saudi Ministermind that Bin Laden is a tool of Alqaeda net New York Times ,10 Dcember 2001 htt:/www.nytimes.com}
به حرکت درآمدن ارتش امریکا و انگلیس؛
در حالیکه پرسش بر سر اسناد واقعی بود که ماهیت حادثه 11 سپتامبر را روشن کند و رهبران اروپا و روسیه و چین از امریکا می خواستند که اسناد و شواهد و مدرک واقعی نشان بدهد که پای اسامه بن لادن را در حادثه نشان بدهد، جرج دبلیو بوش از موضع قدرت حکومت تک جهانی نظم نوین جهانی رهبران حهان را مورد خطاب به حکم سلطانی قرار داد و گفت: تنها همدری کافی نیست. یا با ما یا با ترویستان». این شعار آب سردی بود که بالای رهبران اروپا و روسیه و چین ریخته شد.
تونی بلر صدراعظم انگلستان {2000-2008} در پارلمان امریکا بر دبلیو بوش در حمله به طالبان پیشی گرفت. او حتی تا آنجا پیش رفت که حرف را که دبلیو بوش باید می زد نه او، زد و گفت: «طالبان یا اسامه را تحویل دهند، یا قدرت را». او با این سخن جنگ با طالبان را از سکوی تریبیون پارلمان امریکا اعلام کرد و جرج دبلیو بوش را غافلگیر کرد.
در تنش سیاسی با طالبان بر سر اسامه نقش انگلیس درجه اول و برجسته تر است. هرچند بوش در 7 اکتوبر فرمان حمله به افغانستان را صادر کرد اما تونی بلر با دادن اعلام جنگ با طالبان نشان داد که جنوب آسیا و آسیای جنوبغربی و شرقی و آسیای مرکزی زیر نگین قدرت انگشتری تاج و تخت شاهنشاهی است و جهانی ساخت.
ارتش درجه اول دنیا که با نسل جدید موشک های تند پرواز ضد بالستیک هسته ای مجهز مجهز شده بود، به فرمان حکوکت تک جهانی دوشادوش ارتش انگلستان برای استقرار نظم نوین جهانی به حرکت آمدند.
اشغال افغانستان و همزمان حضور نظامی امریکا در آسیای درزمین میدان های هوایی نظامی کشورهای ازبیکستان، تاجیکستان و قرقیزستان در آسیای مرکزی در بغل گوش حویلی های سرحدی آسیایی روسیه و چین و ایران، فصل جدید حصومت های رقابتی را میان امریکا و چین و ایران که در یک کمربند نظامی محاصره شده اند با امریکا گشود.
روسیه و چین و کشورهای آسیای مرکزی در اکتبر 2001، در واکنش سیاسی نظامی در پیمان همکاری های نظامی شانکهای بر ضد توسعه طلبی امریکا و استقرار نظم نوین جهانی متحد شدند. بعدها پاکستان، ایران، هندو تعداد از کشورهای آسیایی همسویی با پیمان شانکهای نشان دادند. نمایندگان این کشورها تنها در اجلاس های سالانه پیمان شانکهای در روز آخر به حیث ناظر حضور می یابند.
جنگ بر سر کنترول انرژی جهانی و تقسیم مجدد جهان؛
اشغال عراق در 15 مارچ 2003، درگیری بوش با ایران و کوریای شمالی و همجنان شاخ به شاخ شدن با روسیه بر سر جنک کرجستان {اکست 2008}، آفتاب شدن طرح «خاورمیانه بزرگ» و استقرار سامانه موشکی دفاع هوایی و سامانه سیستم راداری امریکا در بغل گوش روسیه و همچنان در افتادن بوش با ایران و کوریای شمالی {بوش عراق و ایران و کوریای شمالی را «مثلث شرارت» خواند} بر سر مساله هسته و وضع تحریمات اقتصادی و تجاری از چینل ملل متحد، منجر به تنش های سیاسی جدید شد و به جنگ تسلیحاتی دامن زد.
دبلیو بوش، با آفتابی کردن زندان گوانتوناما در سرحدات کوبا، که در آن زندانیان طالبان و القاعده زنجیر پیچ محروم از هر حقوقی بودند نه تنها قانون اساسی امریکا را نقض کرد و برخلاف قوانین کنسوانسیون بین المللی درباره حقوق اسرای جنکی عمل کرد، بلکه طبیعت ددمنشانه حکومت تک جهانی را به نمایش گذاشت که قصد فتح فتح جهان در سر دارد و برده ساختن مردمان جهان در پنجه نظم نوین جهانی.
در قلب سیاست توسعه طلبی امریکا با شعار نظم نوین جهانی، دغدغه ی کنترول انرژی جهانی {اعم از انرژی نفتی و انرژی نباتی و حیوانی} وجود داشت. یعنی دغدغه منافع اقتصادی و به چنگ آوردن سود سرمایه مالی تپش داشت. حمله به افغانستان به هدف تسخیر منابع طبیعی و تبدیل کردن کشورمان به کشتزارهای تریاک و جبهه ی عقب جنگ با کشورهای آسیای میانه که ثروت عظیم نفتی {ترکمنستان و قرقیزستان} را در خود جا داده اند. حمله به عراق، به هدف کنترول منابع نفتی دومین کشور تولیدکننده نفت و تغییر سیمای جغرافیایی منطقه بر طبق پلان «طرح خاورمیانه بزرک» که بر اساس آن بخش های از خاک عراق و سعودی، بخش از خاک سوریه و بخش های از خاک ایران و افغانستان و پاکستان از همدیگر منقسم می شدند و کشورهای جدید در قلب دوطرف منطقه ای خاور میانه و عرب و جنوب و جنوب شرق آسیا خلق می شدند که شامل خاورمیانه بزرگ می شدند.
از سوی دیگر، دبلیو بوش در قفقاز در جریان سال های 2004 {انقلاب مخلمی در گرجستان} و سال 2005 {انقلاب نارنجی در اکراین} که حوزه های نفوذ اقتصادی روسیه محسوب می شوند نفوذ کرد. میکاس شاوسکی رهبر گرجستان در خط امریکا و اسراییل بر ضد روسیه قرار گرفت.
دبلیو بوش، برای کوتاه کردن دست روسیه از اروپا و منطقه قفقاز و منطقه داغستان و تقسیم مجدد منطقه، در سال 2007، پلان نصب سامانه موشکی در کشور چک و نصب سیستم راهدار در کشور پولند در بغل گوش سرحدات اروپایی به منظور خنثی ساختن قدرت هسته ای روسیه و نفوذ در منطقه نفت خیز باکو در حنوب روسیه. ولادیمیر پوتین در روز آخر اجلاس سران اروپا آلمان غربی شرکت کرد. نصب سامانه دفاع موشکی و نصب سیستم راهدار پولند را بر ضد امنیت ملی روسیه تعریف کرد و هشدار داد که سیاست توسعه طلبانه امریکا جهان را بسوی جنگ هسته ای می برد. پوتین از بازگشت جنگ سرد یاد کرد.
دبلیو بوش برای یکطرفه ساختن کار روسیه که تازه از بحران اقتصادی دهه 90 قرن بیستم، کمر راست کرده بود، به تجهیز ارتش گرجستان توجه کرد. ارتش گرجستان با پیشرفته ترین سلاح های الکترونیکی ساخته شد. در بازسازی گرجستان اسراییل نقش بازی می کرد. ارتش جهل هزار نفری گرجستان در اگوست سال 2008، در گرماگرم مسابقات جهانی المپیک در چین، در حالیکه بوسیله جنگنده ها حمایت می گردید، به منطقه اویستای جنوبی و آبخازا {این مناطق پس از جنگ جهانی دوم به مناطق خودمختار جمهوری های شوروی تبدیل گردید} هدف از این لشکرکشی که به تخریب شهرهای اوبستای جنوبی و ابخازا و کشته شدن مردم و فرار جمعیت ها بسوی روسیه شد، کنترول مرکز شاه لوله های گازی روسیه که به اروپای شرقی و غربی می گذرد، بود.
دولت روسیه، به ملل متحد شکایت برد. دیمتیری مدوف {در آن وقت رییس جمهور روسیه} روشن کرد که امریکا اگر حوزه های نفوذ روسیه را برطبق قوانین قبول شده بین المللی قبول نکند همه منطقه را آتش خواهد گرفت.
روسیه پس از 16 سال سکوت در اگوست 2008، در یک ضدحمله برق آسا ارتش سی هزار نفری مجهز گرجستان را در یک جنک چهار ساعته شکست داد و از مناطق ابخازا و اویستای جنوی بیرون راند. ارتش روسیه در 20 کیلومتری شهر تفلیس پایتخت گرجستان موضع گرفت. جرج دبلیو بوش، روسیه را متهم ساخت که قصد دارد حکومت مستقل گرجستان را سرنگون سازد.
سارکوزی رییس جمهور فرانسه به مسکو رسید. پلان صلح ترتیب شد. ایهوداولمرت صدراعظم اسراییل به مسکو رسید. جرج دبلیو بوش، کوتاه آمد. زیرا در اگوست 2008، بحران اقتصادی دامنگیر دولت بوش شد.
رکوداقتصادی امریکا؛
در اگست 2008، سرمایه داری امریکا با بحران بزرگ روبرو شد: ناپدید شدن 700 میلیارد دالر از بانک مهمن برادرز در اثر ورشکستگی بازار مارکیت خانه، سیستم مالی امریکا را در بحران اقتصادی گیر انداخت که اثرات آن مارکیت اروپا، آسیا، افریقا و امریکای لاتین را درنوردید. دولت بوش، دست بسوی قرضه خارجی دراز کرد. چین با خرید اوراق بهادار خزانه داری دولتی امریکا و همچمین با خرید بخشی از سهام فابریکه بزرگ تولیدی موتر و خرید سهم در شرکت جنرال الکترونیک و ترزیق پول به سیتی بانک حدود 2 ترلیون دالر را در بازار اقتصاد امریکا سرمایه گذاری کرد و به بانکر امریکا تبدیل شد.
چین با احداث پروژه پاپلاین گازی به طول 7000 کیلومتر از ترکمنستان به قرقیزستان و از آنجا به داخل کشور که در سال 2009 به کار شروع کرد سالانه چهل میلیارد مکعب گاز ترکمنستان شرکت تفتی یونیکال امریکایی را از آسیای مرکزی دور ساخت. در سال 2012، اولین محموله های کالا های ساخت چین از راه قرقیزستان به آسیای میانه و از آنجا از طریق بندر حیرتان به ولایت بلخ رسید. بازار اقتصادی آسیای مرکزی قسمی تغییر کرد که هندوستان با تکمیل پروژه چاه بهار با گذر از خاک ایران از طریق اسلام قلعه وارد افغانستان و از آنجا کالا های ساخت کشور را به آسیای مرکزی رساند و جای پایی در تجارت منطقه ای پیدا کرد.
سیمای تغییر کرده جهان؛
چهره اقتصادی و سیاسی جهان پس از بحران اقتصادی اگوست 2008، قسمی تغییر کرد که دولت بوش که کمر به فتح تمام جهان و کنترول انرژی جهانی و برقراری نظم نوین جهانی بسته بود و جهان را به وحشت و آتش جنگ های فرقه ای کشیده بود، در پایان بازی ها چنان شکسته شد که قادر نشد برنامه های استعماری را در جهان پس از حادثه 11 سپتامبر برطبق پلان باند محارم عملی سازد. در اوسط سال 2008، بوش در حالیکه عراق به جهنم زیر پای عساکر امریکایی {در عراق از سال های 2003 تا 2007 ناسونالیسم عراقی و القاعده در یک رشته جنگ های شدید و حملات انتحاری 5300 سرباز امریکا را بقتل رساندند. بین سی تا چهل هزار نفر زخمی شدند و هزاران نفر از سربازان امریکایی به امراض روانی اس پی دی گرفتار شدند} تبدیل شده بود دست بسوی ایران دراز کرد تا امنیت عراق تامین شود.
ایران که در مرکز دشمنی منطقه ای با بوش در افغانستان و عراق قرار داشت، پس از آنکه طالبان و صدام سقوط کردند از شر دشمن بزرگ نجات یافتند، در امر تامین امنیت در عراق به بوش مدد رساندند. ابوالمصب الزرقاوی رهبر القاعده عراق در فلوجه در سال 2006 بوسیله امریکایی ها کشته شد. مردم عراق که از مظالم سربازان امریکا در زندان ابوغریب و به آتش کشیده شدن کشورشان سخت از بوش متنفر بودند، هنگامیکه بوش در سال 2008 در پارلمان عراق سخنرانی می کرد، یک خبرنگار عراقی بوت هایش را از پا کشید و به سوی بوش پرتاب کرد که بازتاب گسترده ای در مطبوعات جهان آورد.
مردم امریکا، نیز، از بوش بیزار و روی گردانیدند. در انتخابات اکتوبر 2008، بارک حسین اوباما با شعار جادویی «سیاست تغییر» به صحنه آمد. انتقادات شدید از بوش کرد که دل مردم امریکا را به وجد آورد. دبلیو بوش، که جهان را به لبه ی آشوب و هرج و مرج و تهدید جنگ هسته ای کشانده بود در پیایان بازی فتح جهان بیچاره شد. بوش در اکنوبر 2008، در یک شگرد سیاسی سخن از صلح و مذاکره با طالبان گفت. بارک اوباما در اپریل 2009، کنفرانس لاهه را رقم زد و از صلح و استراتژی خروج از افغانستان خبر داد. انگلیس ها برای هماهنگ ساختن سیاست جهانی و منطقه ای با دنیای جدید پس از بحران اگوست 2008، پلان صلح ب اطالبان را منظور کردند. گوردون بروان در 28 جنوری 2010، اجلاس لندن را تشکیل داد.
اجلاس لندن؛
اجلاس لندن در اوضاع و احوال سیاسی آشفته جنگ افغانستان تشکیل شد که در گرماگرم انتخابات ریاست جمهوری اسد 1388 {21 اگوست 2009}، قسمی که قبلا خاطرنشان ساختیم، شبانگاه هزاران طالب و چیچنی و ازبیک به وسیله چرخبال های بی نام نشان به شمال شرق و شمال غرب {سمنگان} پیاده ساخته شدند. کرزی پس از رسوایی تقلب و انجام مراسم تحلیف ریاست جمهوری به تاریخ 28 جنوری 2010، در اجلاس لندن شرکت کرد. گوردن بروان صدراعظم انگلستان رییس و میزبان اجلاس لاهه سخنرانی کوتاه کرد و از مذاکره و صلح با «طالبان میانه رو خوب» یاد کرد.
کرزی از آشتی و صلح با طالبان «میانه رو و خوب» سخن گفت.
هیلاری کلینتون نخست وزیر دولت اوباما از ضرورت مذاکره و صلح با طالبان میانه رو و خوب یاد کرد. او گفت: «طالبان از جنگ خسته شده اند. نمی خواهند به خون ریزی ادامه دهند. دولت افغانستان باید با دادن امدادهای مالی و سپردن مقامات ارتشی و اجتماعی سیاسی به طالبان از آنها در ارتش ملی و سایر ادارات دولتی و امنیتی کار بگیرد. هیلاری کلنتون اظهار کرد که برای مصالحه و آشتی و تشگیل شورای عالی صلح افغانستان، دولت اوباما 500 میلیون دالر تخصیص داده است تا حکومت افغانستان از آن پول به غرض جلب و جذب طالبان به دولت استفاده نماید.
در این اجلاس وزرای خارجه کشورهای انگلستان، امریکا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، عربستان سعودی و پاکستان شرکت کرده بودند. همه برای استقرار صلح در افغانستان آمادگی کاذب و دروغین نشان دادند. بودجه تشکیلات شورای صلح نهادینه شد تا در خم و پیچ بازی ها از طریق شورای صلح به طالبان در شمال غرب و شمال شرق پول انتقال داده شود تا مخالفان را سر به نیست کنند و محور جنگ را از شمال به آنسوی دریاها در آسیای مرکزی انتقال بدهند.
محمد صدیقی
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است