چرا احمد شاه مسعود تقاضای داکتر نجیب را رد کرد؟
 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۵۲    ۱۳۹۹/۳/۱۷ کد خبر: 163686 منبع: پرینت

چرا احمد شاه مسعود تقاضای داکتر نجیب مبنی بر پیوستن به حکومت کابل را رد کرد؟
ریشه و تاریخ قرآن خوری محمد نادر مشهور به نادر قرآن خور از کجا آب می خورد؟

نقش احمدشاه ابدالی و تیمور شاه پسرش در نفاق و شقاق قبیلوی؛
احمدشاه ابدالی که از وی بحیث موسس افغانستان یاد می گردد بین سالهای ۱۷۴۷-۱۷۷۲م حکومت کرد و همچنان این ادعا که وی قبایل پشتون را متحد ساخت، یکی از همان جعلیات شاخدار تاریخ افغانستان است. احمدشاه ابدالی در طول زندگی سیاسی و نظامی خویش درگیر جنگ های قبیلوی با قوم و قبیله خویش بود.

بعد از آنکه تیمور شاه پایتخت را از قندهار به کابل انتقال می دهد و خود را در پناه و حفاظت قزلباش ها قرار می دهد، قبایل مهمند تیمور شاه را غافلگیر ساخته و بالای بالاحصار، محل بود و باش وی، حمله می کنند. تیمورشاه با سراسیمگی از محافظین قزلباش خویش طالب کمک می گردد. شمار کثیر لشکر قبیلوی مهمند یا کشته شدند یا اسیر گشتند. فیض الله خان و پسرش بحیث سر دسته این لشکر زنده اسیر گشتند و بعدا اعدام گشتند. ارسلا خان به ترتیبی فرار می کند و در قسمت دره خیبر شروع به رهزنی کرده و مشکلات بزرگی را برای تیمورشاه خلق می کند. تیمورشاه در سال ۱۷۷۲م بعد از مرگ پدر روی کار آمد و الی ۱۷۹۳م حکومت کرد.

دره خیبر بحیث یک راه استراتیژیک برای تردد کاروان های تجارتی بین هند و کشورهای آسیای مرکزی اهمیت خاص داشت. بشکل مشابه، شاهراه سالنگ برای تردد کاروان های سربازان شوروی در دوران جهاد (۱۹۸۰-۱۹۹۲م) برای احمد شاه مسعود اهمیت خاص داد. هم امریکا و هم شوروی تلاش داشتند از مسعود برای بستن یا باز نگهداشتن آن استفاده ابزاری نمایند.

تیمورشاه متوسل به نیرنگ می گردد. بالای قرآن تعهد می سپارد که جان و مال ارسلا خان بشرطی مصوون است که وی تسلیم گردد. ارسلا خان فریب می خورد و وقتی وارد پشاور می گردد وی دستگیر می گردد و بدستور تیمورشاه گردن زده می شود. بعد از این حادثه المناک قبیله مهمند هرگز فریب قول و قرار تیمورشاه را نخورده و رهزنی های خویش در دره استراتیژیک خیبر را از سر می گیرد. این باین معناست که اساس افغانستان توسط موسسین این مملکت خداداده میراث مانده بر اساس قرآن خوری گذاشته شده است.

عهد شکنی و قرآن خوری تیمورشاه نسبت به سرکردگان قبیله مهمند، تراژیدی المناک تسلیمی امیر حبیب الله کلکانی را بیاد می آورد. امیر حبیب الله کلکانی نیز فریب محمد نادر مشهور به نادر قرآن خور را خورد و خود را تسلیم کرد. وقتی وی وارد کابل می گردد توسط افراد نادر دستگیر و شکنجه می گردد. وی از اثر شکنجه جان می دهد و جسدش در چمن حضوری همراه با دوستانش برای تماشا به دار آویزان می گردد. وقتی داکتر نجیب برای احمدشاه مسعود پیام می دهد اگر وی تسلیم گردد مقام و منصب وزارت دفاع برایش داده می شود، مسعود در پاسخ می گوید: آدم هوشیار یکبار از یک غار مار گزیده می شود. هدف مسعود این بود که نجیب تلاش دارد نقش نادر را در مورد وی تکرار کند.

دو ماه بعد از اغتشاش پشاور، عبدالخالق خان، نواسه سلطان عبدالله خان سدوزایی، برای سرنگونی تیمورشاه بنفع مدد خان اسحاقزی دست به اغتشاش می زند. عبدالخالق خان قبلا نیز برای سرنگونی احمدشاه ابدالی دست به شورش زد ولی شکست خورد و فراری ملتان گشت. در آنجا وی از طرف صوبدار شجاع خان اسیر می گردد.

بعد از تسخیر ملتان توسط سیک ها، عبدالخالق خان بشرطی آزاد می گردد که برای سرنگونی تیمورشاه وارد کارزار گردد. عبدالخالق خان با محمد اکبر شاه و ابراهیم خان، نواسه های سلطان عبدالله خان سدوزایی همدست می گردد. سلطان عبدالله خان از قبیله احمد شاه ابدالی بود و دو برادرش توسط احمد شاه ابدالی در خصومت های قبیلوی کشته شده بودند. نصیر خان، بیگلر بیگی قلات، همراه با شماری از سرکردگان درانی و غلزایی با این قیام برای سرنگونی تیمورشاه هم صدا گشتند.

در اوایل ماه مارچ ۱۷۷۵، عبدالخالق خان برای تصرف قندهار بسیج می گردد. شماری از سرکردگان درانی که در شروع به وی بیعت کرده بودند، وی را نیمه راه ایلا کرده و شکستش را سبب گشت. سه تن از سرکردگان سدوزایی بخاطر شرکت در بغاوت دستگیر گشتند و با ولچک و زولانه به کابل فرستاده شدند. ابراهیم خان بدستور تیمورشاه اعدام گشت ولی عبدالخالق خان و اکبر شاه با انداختن چونه آب نرسیده به چشمان شان کور گشتند و در بالاحصار علیا زندانی گشتند. تیمورشاه قتل عام خورد و بزرگ خانواده سلطان عبدالخالق خان هم قبیله خویش را صادر کرد.

در بین زمامداران افغان های بارکزایی و سدوزایی وقتی شخصیتی کور ساخته می شد اهلیت و صلاحیت زمامداری را از دست می دادند. به همین دلیل بود که تیمورشاه سدوزایی حریف های قبیلوی خویش را کور می ساخت تا آنها را از صحنه رقابت برای اشغال مقام و منزلت زمامداری محروم سازد. این سنت توسط عبدالرحمن بارکزایی در حق حریفان افغان وی پیروی گشت. عبدالرحمن یک حریف مطرح خویش را نگذاشت تا بینا بماند اگر وی را اعدام نمی کرد.

عبدالحمید


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
احمدشاه مسعود
نجیب
نظرات بینندگان:

>>>   دوست گرامی دعوت نجیب را با مسایل تاریخی مقایسه ای نیک نمودید وراستی سیاست مدار از هر قوم وقبیله ای که باشد نمیشود بالایش اعتماد نمود همانطوری که میگویند سیاست پدر ومادر ندارد وخویش وقوم را نمی شناسد غیر از ناد ر خان هرکسی دیگری هم میبود حریف ورقیب خودرا به هر حیله ونیرنگ بدام میاورد در مساله ای نادرخان من خادم دین رسول الله را زیاد تر ملامت میدانیم تانواده ای ال یحی به هرصورت در دوران مقاومت وجهادبدون پشتونها دیگران هم بنام مهمانی وجلسه وحمله بالای دشمن رقیب های خود را دعوت مینمودند وباز به قتل میرساندند اما یگانه کسی که ازین قاعده مستثنی بود مسعود بود اصلا به کسی نیت بد وخراب نداشت اگر در شرایطی که حکمتیار به دام مسعود امد اگر مسعود به دام حکمتیار می افتید بجای یکبار هزار مرتبه اورا به قتل میرساند چنانچه حکمتیار میرویس جلیل که یک خبر نگار بود زنده نگذاشت دیگران را به هیچ صورت مجال زندگی نمی داد اسدالله سرو ری ونجیب در منطقه ای مسعود اسیر بودند میتوانست به هر بهانه ای انها را بکشد اما این کار را نکرد ودر قاموس مسعود این ناجوانمردی وجود نداشت ونجیب هم وقتی از مسعود ودیگر قوماندانهای جهاد ومقاومت دعوت بعمل اورد در موقعیتی نبود کسی را بکشد چنانچه او جنرال مومن وجنرال صاحب دوستم وسایر رقیب های خودرا به قتل نرسانید در واقع اودیگر از کشتن دلگیر شده بود شاید بیش از یکصد هزار افغان را مستقیما خود به شهادت رسانیده باشد یک وجه مشابهت میان نجیب ومسعود وجود داشت که هردو ضد پاکستان وای اس ای بودند بسیاری ها به این نظر اند که داکتر نجیب وطن پرست بود هرگز تا اخرین مرحله ای که روسها مجبور شدند افغانستان را ترک نمایند خوش داشت در برابر قدرت ظاهری وطن عزیز را به روسها بدهد اما این که روسها بنا به هر مجبوریتی نتوانستند درافغانستان باشند نجیب هم مجبور شد که تا چند وقت به تنهای مقاومت نماید وراستی تا وقتی که رفقای نامردش علیه او توطیه نکردند خوب دفاع کرد ودشمنان خود را به زانو در اورد واختلاف وتفرقه هم میان حزب وطن از سوء ظنها وبی باوری ها بمیان امد تا وقتی نجیب در فکر قبیله گرای وقوم پرستی نبود همه در اطرافش جمع شده بودند وقتی در جلال اباد دشمن را شکست داد وخوب هم شکست داد در فکر تصفیه ای دیگر اقوام وگروه ها برامد که انگاه اسباب سقوط خودرا مهیا نمود بیانیه های انقلابی ووطن پرستانه ای نجیب وجذابش از روی صداقت ووطن دوستی نبود همه بخاطر حفظ قدرت ودوام منصب بود این که چرا مسعود نخواست با نجیب یکجاتشکیل حکومت دهداو میدانست دیگر وقت نجیب خلاص گردیده وروس وامریکا بالای برنامه های بینان سوان به توافق رسیده بودند ومیدانست که روس وامریکا موافقه کرده اند که بعد ازین افغانستان وافغانها روی ارامش وازادی را نبینند وباهم موافقه کرده اند که باید گروه های تروریستی را ایجاد واسلام را از همین جا بد نام سازند و... اما غیر از مسعود کسی دیگری این نیرنگ ونقشه ای دشمن را نمیدانستند وبا یکجا شدن نجیب ومسعود همه رهبران بنام مجاهد را علیه انها تحریک میکردند وانها را تکفیر نموده همه در برابر انها قیام مینمودند زیرا رهبران پیشاور همه اگاهانه ویا ناخوداگاه به دام ای اس ای وسی ای ای اسیر بودند
معلم محمد داود از لیسه ای صمیم سانچارک

>>>   مسعود گفته بود که« من به حکومت چندین ساله پشتونها خاتمه دادم و اذاد شدیم » اردوی ملی و حکومت را منحل کرد و با هزاره و ازبک و تاجک جنگ کرد و قتلهایش در افشار و کابل معلوم است و او بخاطر این همراه داکتر نجیب یکجا نشد که باداراش پاکستان و فرانسه خفه میشد و او یک اخوانی بد بخت و جاهل و ظالم و ادم کش حرفوی بود و خود خواه ٬ وقتی مجددی ریس جمهور بود شکایت کرد که حتا خبر من از رادیو افغانستان تیر نمیشه چون انوقت یگانه رادیو در کشور همان رادیو افغانستان بود

>>>   واقعیت این است تا وقتی که رهبری افغانستان به دست این طایف ه باشد این کشور روی آبادی و آرامی را نمی بیند .

>>>   نویسنده محترم
قسم خوری نادر خان یا اعمال تیمور شاه را نمیتوان به پیشنهاد صلح داکتر نجیب ربط داد
واقعیت اینست که مسعود و بقیه مجاهدین به پختگی سیاسی نرسیده بودند و پیشنهاد صلح داکتر نجیب اول از فهم و شعور مجاهدین بالاتر بود و دوم مجاهدین از طرف تمویل کنندگان خارجی شان اجازه آشتی یا صلح را نداشتند. مجاهدین وظیفه داشتند تا اردو و نظام مقتدر و قدرتمند افغانستان را تخریب کنند تا جهاد شان کامل شود

>>>   نجیب بیچاره فکر کرد که طالبان سواد سیاسی ندارند و با تسلط بر کابل از جناب عالی با عذر و زاری میخواهند که رهبری لشکر جهل و ظلمت را به عهده بگیرند و منت گذارند اما بی خبر از اینکه طالب سگ ISI بود و هست و از ساده لوحی به دام دشمن افتاد.

>>>   آمر مسود نمیخواست که تیر حمید گل به خاک بخورد و به خواب خیال این بود که با چند مهره خائین از قبیل خر نیل مومن. وکیل و امثال آن زمام سیاسی را کسب کند که متاسفانه تیرش به خاک خورد .
کدام دلیل دیگری نداشت .
نوت ؛ برادران وقت قهرمان سازی پهلوان پنبه گذشت دیگر وقت گرانبهای خود را صرف خرافات نکنید آفتاب به دو انگشت پت نمیشه.
بسم الله الله و اکبر .

>>>   اردو را حکمتیار منحل کرد نه مسعود۰ شرط حکمتیار بود که اردوی به اصطلاح کمونستی منحل شود تا او بیاید و مقام صدراعظمی را رسمن بگیرد۰

>>>   محترم عبدالحمید ... تمام جان نوشته ای تا در این است که اگر مسعود دعوت نجیب الله را میپذیرفت شاید به سرنوشت دشمنان قبیلوی احدمد شاه ابدالی و تیمورشاه و غیره زمامداران قدیم مواجه میشد.
چنین استدلا بی جان شما نمایندگی از عدم درک شما از شرایط عینی و ذهنی همانوقت جامعه ای ما میکند. نجیب الله رییس جمهور رهبر افغانستان
رهبر یک حزب و سر قوماندان اعلی .نجیب الله در کنار خود پنجشیری مشهور فرید احمد مزدک را داشت و به مشوره ها ی او گوش میداد و او هیچگاهی به احمد شاه مسعود خیانت نمیکرد.دکتور نجیب الله برای تحقق مشی مصالحه ملی حاضر به معاملات سیاسی با پشتون وتاجیک و هزاره و تاجیک بود.پیشنهاد داکتر نجیب الله قبل از انکه او رییس جمهور و رهبر حزب شود و موصوف رییس خاد بود بار ها به احمد شاه مسعود پیشنهاد پیوستن او را با دولت وقت مطرح کرده بود ولی احمد شاه مسعود جواب رد میداد او با روسها پروتوکول عدم تعرض داشت زیرا در برابر انها مقاومت کرده نمیتوانست و لی با قوای مسلح دولت میجنگید زیرا برایش اسانتر بود.
علت نهایت عمده برای عدم پیوستن او با نجیب الله همانا تعلقات تنظیمی او بود و از نظر خودش نمیخواست که برادران جهادی اش از او خاین و معامله گر در تاریخ گویا جهاد نام ببرند .
اقای عبدالحمید ... مسعود به هموطن خود داکتر نجیب الله با وجود اختلافات ایدیالوجیکی اعتماد نکرد اما موصوف توسط همکیشان سعودی خویش ترور شد ...

>>>   کدام اوغان به عهدش وفا کرده؟
در طول تاریخ اینکار نشده۰
در قرآن نوشت و بر آن عهد قرآنی خود پای گذاشت، نادر غدار پدر ظاهر چرسی تنبل که نامردی او در مقابل امیر حبیب الله کلکانی در تاریخ بی ننگی های بشر ثبت است۰
مثال قبل تر از آن بی ننگی پسر دوست محمد خان است که انگلیس را برای مذاکره خواست ولی درجریان جر و بحث مذاکره خلاف تمام اخلاق و اصول انسانی مثل وحشی ها بر او حمله کرد و او را کشت۰ وزیر اکبر و مکناتن۰
غنی کوچی با دوستم و احمد ضیاه پوده عهد بست و مثل کاندوم از آنها سهو آنها استفاده کرده ولی آنها را نامردانه بدور انداخت۰
لیست میتواند بسیار دراز باشد ولی این نامرد ها ارزش وقت من را ندارند، خلاصه بیجا نگفته اند که این نامرد ها در یک دست قرآن و در دست دیگر شمشیر دارند۰


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است