(به بهانه مشکلات اقامتی و معیشتی استاد نجیب مایل هروی)
ارزشی که در جمهوری اسلامی بی ارزش شده است
فردی که عمر و جوانی و تخصص و تجربه و علم و دانش و درایت و دلسوزی و از همه مهمتر "خلوص" اش را در طبق اخلاص برای نظام ایران گذاشته، علاوه بر اینکه هیچ آینده ای و بیمه ای برایش متصور نیست که هرساله باید نگران تمدید اقامت سالیانه خود باشد 
تاریخ انتشار:   ۱۸:۲۹    ۱۳۹۹/۳/۲۸ کد خبر: 163851 منبع: پرینت

(به بهانه مشکلات اقامتی و معیشتی استاد نجیب مایل هروی)
به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان (afghanpaper)سال ها است که در ایران زندگی می کنند، بسیاری شان در این کشور دنیا آمده اند، با مشکلات بسیار درس می خوانند، با ممانعت ها و تحریم های تبعیض آمیز کنار آمده اند، تحقیرها را بجان خریده اند، توهین ها را تحمل کرده اند، از هرکس و ناکس طعنه شنیده اند و زخم زبان خورده اند و....
هرچند نمی توانستند به افغانستان بازگردند اما توانایی داشتند مانند بسیاری دیگر به کشورهای دیگر بروند و بفکر آسایش و آرامش و رفاه خود باشند اما نرفتند! چرا؟

جواب این سوال را در سه دسته از پناهجویانی که در ایران ساکن شده اند مختصرا به بررسی می گیریم:
یک: زمینه رفتن به کشورهای دیگر از لحاظ مالی و یا شاید روحی و روانی برای شان میسر نبود و جرات تصمیم گیری برای رفتن از کشوری که سال ها در آن خاطره و دلبستگی دارند، سخت شده بود. بناء در پشیمانی تصمیم به ماندن گرفتند و ماندند.
دو: اعتقادات دینی و مذهبی، بسیاری را در این کشور همسایه و هم دین، پایبند کرد چنانچه بسیاری زمینه های مهاجرت به دیگر کشورها برای آنها میسر آمد اما وابستگی های مذهبی و اعتقادات دینی مانع آن گردید تا آنان این کشور را ترک کرده و بقیه عمر خود و فرزندان خود را در پناه کشورهای کفر سپری نمایند. دلبستگی این افراد به تربیت فرزندان شان در سایه اسلام و کشور اسلامی بود که آنان را در جمهوری اسلامی ایران مسکن گزین کرد.
سه: پس از اعتقادات مذهبی و دینی، موضوع زبانی تنها دلیل مهم و نگهدارنده قوی جامعه پناهجو و مهاجر در ایران اسلامی است.
افراد عادی به این دلخوش بودند که با همزبانان خود در سایه دساتیر اسلامی زندگی می کنند و حاضر نیستند ارزش همزبانی و همزیستی با همزبانان را با دیگر امتیازات رفاهی مبادله کنند.
افراد خاص جامعه پناهجو و مهاجر در ایران نیز به این دلگرم بودند که در کنار همزبانان خود به تقویت و گسترش غنای فرهنگ و زبان شیرین فارسی پرداخته سهم خود را در همزبانی بدرستی ادا نمایند.

متاسفانه برخی کارشکنی ها و یا اهمال کاری ها و یا خطاهای عقده مندانه بعضی مسوولین اجرایی در ایران اسلامی، سبب گردیده است تا اینگونه به برداشت برسیم که تمامی امیدها و جانفشانی ها و تلاش های اعتقادی و زبانی و سیاسی و ارزشگذاری های فرهنگی در ایران به اندازه «250» هزار دالر بی مقدار نمی ارزد! زیرا اگر یک فرد بی دین و بی سواد و بدنام و متجاوز با سوء سابقه های متعدد، به مبلغ «250» هزار دالر در این کشور "اسلامی" سرمایه گذاری کند، می تواند از تمامی امتیازات شهروندی از اقامت پنج ساله و حتی در مواردی از تابعیت دایمی استفاده نماید و از احترام فوق العاده ای نیز با مصونیت های متعدد برخوردار شود. اما در کنار این، فرد دیگری که عمر و جوانی و تخصص و تجربه و علم و دانش و درایت و دلسوزی و از همه مهمتر "خلوص" اش را در طبق اخلاص برای نظام ایران گذاشته و از هیچ کوششی در این راه دریغ نکرده است، علاوه بر این که هیچ آینده ای و بیمه ای برایش متصور نیست که هرساله باید نگران تمدید اقامت سالیانه خود باشد و چه بسا که به عدم تمدید اقامت برخورد کرده و سرگردان شده و یا طرد مرز گردیده اند.

کد (4)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
مایل هروی
ایران
نظرات بینندگان:

>>>   قربان این فرهنگ دوستی و جامعه فرهنگی
استاد نجیب مائل هروی محقق‌، نویسنده و نسخه شناس ماهر پس از یک عمر (حدود نیم قرن) زندگی و کار تحقیقی و فنی در ایران هنوز در این کشور مشکل تابعیت دارد. گفته می شود که در این روزها، پسر ایشان به علت مشکل اقامت ایشان در این کشور دست به خود سوزی و خود کشی زده است.
مایل هروی، مریض بود و مریضی اش سخت شده بود. نمی دانم که حالا در سن پیری چه وضعیت دارد. ولی دولت ایران هیچ کمکی به این محقق فرهنگ و زبان فارسی نکرده است، و حاصل یک عمر زحمت و خون دل خوردن ایشان در ایران صفر درجه حساب شده است.
دولت ایران که خود را حامی فرهنگ فارسی و خراسانی میداند، هم اکنون از پذیرفتن در خواست تابعیت یک خراسانی و فارسی زبان و فارسی پژوه سر باز می زند و کار را بجای می رساند که پسر این خراسانی بخاطر انجام نشدن یک کار کوچک که حق پدرش است، دست به خود کشی بزند. به این می گویند فرهنگ دوستی، انسان دوستی و دست گیری از اهل فرهنگ و هنر و عرفان فارسی و خراسانی. هروی یک عمر برای فرهنگ ایران کار کرده است، اما سر انجام اینگونه از وی قدر شناسی می شود.
صفرمحمد مظفری

>>>   استاد نجیب مائل هروی محقق‌، نویسنده و نسخه شناس ماهر پس از یک عمر (حدود نیم قرن) زندگی و کار تحقیقی و فنی در ایران هنوز در این کشور مشکل تابعیت دارد. گفته می شود که در این روزها، پسر ایشان به علت مشکل اقامت ایشان در این کشور دست به خود سوزی و خود کشی زده است.
مایل هروی، مریض بود و مریضی اش سخت شده بود. نمی دانم که حالا در سن پیری چه وضعیت دارد. ولی دولت ایران هیچ کمکی به این محقق فرهنگ و زبان فارسی نکرده است، و حاصل یک عمر زحمت و خون دل خوردن ایشان در ایران صفر درجه حساب شده است.
دولت ایران که خود را حامی فرهنگ فارسی و خراسانی میداند، هم اکنون از پذیرفتن در خواست تابعیت یک خراسانی و فارسی زبان و فارسی پژوه سر باز می زند و کار را بجای می رساند که پسر این خراسانی بخاطر انجام نشدن یک کار کوچک که حق پدرش است، دست به خود کشی بزند. به این می گویند فرهنگ دوستی، انسان دوستی و دست گیری از اهل فرهنگ و هنر و عرفان فارسی و خراسانی. هروی یک عمر برای فرهنگ ایران کار کرده است، اما سر انجام اینگونه از وی قدر شناسی می شود.

>>>   واکنش وزارت ارشاد به خودسوزی پسر نجیب مایل هروی

پس از انتشار خبر خودسوزی پسر نجیب مایل هروی، پژوهشگر و نسخه‌شناس سرشناس افغانستانی، وزارت ارشاد اعلام کرد که با پیگیری این وزارتخانه و دیگر نهادها، اعطای تابعیت ایرانی به او «تایید شده و آخرین مراحل اداری و قانونی خود را پشت سر می‌گذارد».

در اطلاعیه این وزارتخانه اعلام شده که یک بار دیگر مراحل اداری اعطای تابعیت به این پژوهشگر افغانستانی طی شده بود اما «با عدم موافقت خانواده متوقف» شده بود.
وزارت ارشاد توضیح بیشتری در اینباره نداده است.

همسر شهاب مایل هروی، با انتشار عکسی از صورت سوخته همسرش در اینستاگرام، از خودسوزی او مقابل دفتر وزارت امور خارجه در مشهد به دلیل مشکل اقامت پدرش، نجیب مایل هروی، خبر داده بود.
مایل هروی ادیب و نسخه‌شناس اهل افغانستان از سال ۱۳۵۰ تاکنون ساکن ایران است اما همچنان مشکل اقامت دارد.
وزارت ارشاد ایران اعلام کرد که با موافقت دولت ایران یک خانه به نجیب مایل هروی در مشهد هدیه داده شده اما به دلیل نداشتن تابعیت سند این خانه به نام او ثبت نشده است.

پیش از این شهاب مایل هروی گفته بود که پدرش قصد داشته تابعیت افغانستانی خود را حفظ کند، به همین دلیل به او اقامت ۱۰ ساله داده شده اما این اقامت در یک دفترچه جداگانه و نه در پاسپورت ثبت شده و در خارج از ایران اعتبار ندارد.
او با اشاره به شرایط جسمی نامناسب پدرش گفته بود که امکان تهیه داروهای او از طریق دفترچه بیمه وجود ندارد و برای هر دارو باید ۲۲۵ هزار تومان پرداخت شود.
شهاب مایل هروی همچنین از وضعیت نامناسب اقتصادی خود و خانواده‌اش سخن گفته و اعلام کرده بود که وزارت ارشاد مجوز تجدید چاپ کتاب‌های پدرش را صادر نمی‌کند.

>>>   خودسوزی فرزند “نجیب مایل هروی، نویسنده و پژوهشگر” در مشهد
خبرگزاری هرانا – شهاب مایل هروی فرزند نجیب مایل هروی، نویسنده و پژوهشگر اهل افغانستان در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت اقامتی پدرش، در مقابل نمایندگی وزارت خارجه ایران در مشهد اقدام به خودسوزی کرد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از سحام نیوز، شهاب مایل هروی فرزند نجیب مایل هروی، در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت اقامتی پدرش، در مقابل نمایندگی وزارت خارجه ایران در مشهد اقدام به خودسوزی کرد.

بر اساس این گزارش، همسر شهاب مایل هروی، عکس سر و صورت سوخته او در بیمارستان را در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده و نوشته علت خودسوزی او، مشکلات اقامتی و فشار دولت ایران بر پدرش بوده است.

مایل هروی، نویسنده، پژوهشگر و نسخه‌شناس اهل افغانستان، پس از نیم قرن زندگی، کار و پژوهش در ایران، هنوز مشکل اقامتی دارد و خودداری ایران از تمدید اقامت او، تاکنون بارها خبرساز شده. او دو سال پیش هم پس از روبرو شدن با مشکل مشابهی، دچار افسردگی و در بیمارستان بستری شد.

وی خدمات فرهنگی پرشماری در زمینه زبان فارسی و عرفان اسلامی در ایران کرده، ده‌ها کتاب و صدها مقاله نوشته است.
وی همسر ایرانی و دو فرزند به نام‌های شهاب و وهاب دارد.

>>>   قدر و منزلت استاد نجیب مایل هروی ادیب فاضل و نسخه شناس و پژوهشگر ارجمند عرفان اسلامی و ادبیات فارسی، زاده کهن شهر تاریخی هرات افغانستان و باشنده و ساکن مشهدالرضای ایران در نیم قرن اخیر که آثار ارزشمند قلمی اش موجب افتخار فارسی زبانان است، بر اهل فضیلت و فرهنگ افغانستان و ایران و تمامی فارسی دانان و فارسی شناسان جهان، شناخته است.

تنها یک نگاه کوتاه به برخی آثار او همچون: برگ بی‌برگی: یادنامه استاد رضا مایل هروی (پدر فاضل استاد)، این برگ‌های پیر: مجموعه بیست اثر چاپ ناشده فارسی از قلمرو تصوف، پیر بیابانکی: پژوهشی در نقد آرا و آثار سمنانی، نقد و تصحیح شرح فصوص الحکم شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی از کمال خوارزمی، در شبستان عرفان: مجموعه رسائل فارسی از پیران ایران، شرح مثنوی مولوی موسوم به مخزن الاسرار ولی محمد اکبرآبادی، خاصیت آینگی: نقد حال و گزیده آثار فارسی عین القضات همدانی و تصحیح معارف سلطان ولد و صدها مقاله ایشان دربارهٔ شاعران و ادیبان ایرانی و نسخه‌شناسی آثار آن‌ها نشان دهنده جایگاه بلند ایشان در میان اهل قلم و فرهنگ از اساتید معاصر ما است.

متأسفانه باید گفت درخواست بیش از یک دهه قبل حضرت استادی برای دریافت شهروندی ایران، به دلیل عدم موافقت نهادهای ذیربط اجابت نشده و اسباب دلخوری و ناراحتی استاد و خانواده محترمشان را فراهم کرده است. اما سرانجام دو سال پیش با پی گیری های بعمل آمده و تأکید دولت جمهوری اسلامی ایران، اقامت ویژه ده ساله ایران برای استاد صادر شد.

این کمترین که خود از جمله ریزه خواران فضل و ادب استاد مایل هروی بوده ام و کتاب «خاصیت آینگی» و برخی دیگر از آثار ارجمندش، از جمله کتاب های دوست داشتنی و چشم و چراغ کتابخانه ام بوده و هست، چند ماه قبل در پی اطلاع از نارضایتی خانواده استاد از کاربردی نبودن این اقامت برای دریافت روادید سفر به برخی کشورهای اروپایی، با برادرم شهاب مایل هروی فرزند استاد، صحبت و با اشاره به اینکه گفته می شود استاد مایل هروی از دریافت شهروندی ایران منصرف شده اند، برای گردش مجدد درخواست تابعیت و صدور آن اعلام آمادگی کردم که با استقبال ایشان مواجه شد. شهاب البته درخواست داشت در موضوع انتقال مالکیت آپارتمانی که بنا به مصوبه دو سال قبل هیأت وزیران ایران، مقرر شده در اختیار استاد قرار گیرد، نیز تسریع شود که قول دادم پی گیری کنم.

پس از این تماس، ضمن پی گیری موضوع رفع مشکل قانونی انتقال مالکیت آپارتمان اختصاص یافته به استاد با نهاد ذیربط، از همکاران خود در اداره و کمیسیون تابعیت وزارت امور خارجه خواستم با قید فوریت، پرونده تابعیت استاد نجیب مایل هروی را بار دیگر به گردش اندازند و آنها نیز چنین کردند.

اینک که برای شهاب عزیز حادثه تلخی روی داده که نتیجه تراکم غم ها و غصه ها است، امیدوارم دوستان و همکاران عزیز و تلاشگر و دلسوزم در نهادهای مختلف دولت جمهوری اسلامی ایران با تسریع در حل مشکل قانونی انتقال مالکیت آپارتمان موصوف و همچنین پاسخ به استعلام وزارت امور خارجه در خصوص اعطای تابعیت به حضرت استادی نجیب مایل هروی حفظه المولی، به این صفحه از غم یک استاد ارجمند کوشنده زبان و ادبیات فارسی و خانواده عزیزش خاتمه داده و همه دوستداران شیرین زبان درُّ فارسی و دو ملت همزاد و همراه ایران و افغانستان را شاد کنند. چنین باد.

معاون کنسولی، مجلس و ایرانیان وزیر امور خارجه

>>>   نجيب، در سال‌هاي پاياني دهه 50 در كتابخانه آستان قدس رضوي، به فهرست‌برداري پرداخت و در آغاز دهه 60 كارهاي پژوهشي‌اش را آغاز كرد. در سال 1365 با گشايش بنياد پژوهش‌هاي اسلامي، انجام پژوهش‌هاي تخصصي در رشته نسخه‌شناسي را بر عهده گرفت و سال‌ها به اين كار مشغول بود. در همين سال‌ها نجيب هراتي، با دختري ايراني وصلت كرد و وهاب و شهاب، فرزندان او هستند.
نجيب مايل هروي، در سال‌هاي بعد از حاكميت طالبان در افغانستان و در زمان نگارش قانون اساسي جديد كشورش بسيار تلاشكرد تا زبان فارسي به عنوان زبان رسمي در اين كشور به رسميت شناخته شود.
او با مراكز علمي بزرگي در ايران همكاري كرده است كه كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ايران، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار و دائره‌المعارف بزرگ اسلامي از مهم‌ترين آن‌ها هستند.
مايل هروي در سال 1386 به پاس يك عمر دست‌آورد براي خدمت به تاريخ و زبان فارسي، جايزه ادبي ـ تاريخي بنياد دكتر محمود افشار يزدي را در مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي ايران دريافت كرد و پس از آن در سال‌هاي اخير كتابخانه ملي ايران، دانشگاه فردوسي مشهد و پژوهشگاه علوم انساني نيز براي او چند بزرگداشت برگزار كرده‌اند.
از آثار مهم نجيب مايل هروي مي‌توان به «برگ بي برگي: يادنامه استاد رضا مايل هروي»، «اين برگ هاي پير، مجموعه بيست اثر چاپ ناشده فارسي از قلمرو تصوف»، «مذكر احباب»، «مقامات جامي، گوشه هاي از تاريخ فرهنگي و اجتماعي خراسان در عصر تيموريان»، «كتاب‌آرايي در تمدن اسلامي»، «تاريخ نسخه‌پردازي و تصحيح انتقادي نسخ خطي»، «شرح فصوص الحكم شيخ اكبر محيي الدين ابن عربي» و آثار بسياري از اين دست مي توان نام برد.
تمركز مطالعات نجيب مايل هروي، بر ادبيات عرفاني و به ويژه عرفاي گمنام بوده است. وي اين پژوهش‌ها را در قالب طرحي به‌نام «كتاب‌شناسي نگاشته‌هاي عرفاني در زبان فارسي» انجام داد و نتايج اين پژوهش‌ها در چندين كتاب و مقاله منتشر شد.
دليل توجه او به عارفان گم‌نام ويژگي اثرگذار آن‌ها بر ادبيات عرفاني بوده و هروي كوشيده است زمينه آشنايي مخاطبان و علاقه‌مندان ادبيات فارسي به ويژه ادبيات عرفاني را فراهم كند. در اين زمينه او نه تنها به تصحيح و ترجمه كه به گردآوري آثار پيران عارف در قالب يك مجموعه نيز پرداخت كه حاصل آن را در كتاب «در شبستان عرفان: مجموعه رسائل فارسي از پيران ايران» مي‌توان ديد. در اين زمينه آثار ديگر نجيب مايل هروي، كتاب‌هايي از جمله «روح الارواح: في شرح اسماءالملك الفتاح»، «ترجمه اسرار الخلوه»، «ترجمه حقيقه الحقائق» و غيره را مي‌توان نام برد.
مجموعه مقالات نجيب مايل هروي نيز از اهميت ويژه‌اي براي ادب‌دوستان برخوردار است، به ويژه بخش‌هايي كه در دايره المعارف بزرگ اسلامي به دست او نگاشته شده است، او در زمينه شخصيت‌ها به ويژه شخصيت‌هاي عرفاني بيش از سي مقاله در اين مجموعه دارد كه از ميان آن‌ها، ذيل واژه‌هاي «اويسيه»، «انسان‌ كامل»، «ابوسعيد ابوالخير»، «افغانستان»، «برهان ‌محقق»، آثار مهمي محسوب مي‌شوند.
در متن لوح سيدعباس صالحي خطاب به نجيب مايل هروي آمده است: عنايت والاي جنابعالي به پاسداشت ميراث گرانقدر ايران و اسلام و سعي بليغتان در تصحيح و پژوهش درباره نسخه هاي خطي و اهتمام به اشاعه شايسته آن دو به ويژه در قالب تدوين و انتشار مقالات و كتاب هاي علمي و پژوهشي ارزشمند، سزاوار سپاس و قدرداني است. شما به راستي از نوادر روزگار در حوزه هاي مختلف علمي و ادبي هستيد كه در پي سال ها تلاش، نقشي موثر، جريان آفرين و ماندگار در حفظ و توسعه آثار گرانقدر زبان و ادب فارسي، پرورش و آموزش نيروهاي جوان و نخبه پرور، ايفا كرده ايد.
نجيب مايل هروي، مرد نجيبي است كه از سال 1350 در ايران زيسته است و هر سال، براي تمديد گذرنامه و اقامت به سفارت مراجعه كرده است، اين قانون عجيب كه هيچ استثنايي براي چنين در گرانبهايي قايل نشده جاي تعجب دارد اما مايل هروي نجيب تر از آن بود كه حتي يك بار به اين روند اعتراض كند. اميد آن كه حمايت‌هايي كه نهادهاي دولتي داده‌اند تحقق يابد كه او با افسردگي عميقش نيازمند توجه جدي حاميان فرهنگ و ادبيات ايران است.

>>>   مانند قهار عاصی شاعر نام آشنای افغانستان که در ایران اقامت اش تمدید نشد و ناچار به افغانستان بازگشت و در هفته اول کشته شد.
>>>   سرمایه گذاری قبلا در ایران صد هزار دالر بود وبی حالا به دوصدوپنجاهزار دالر رسیده است
بلی شما سرمایه گذاری کنید همه امتیازات را میدهند

>>>   ضمن ابراز تأسف از این اتفاق باید گفت به هیچ عنوان نباید در ایران مشکل معیشتی برای فردی فرهیخته و زحمت کشی چون مایل هروی وجود داشته باشد و باید به ایشان حداقل حقوق هیأت علمی و اقامت و بیمه مطمئن اعطا شود که متاسفانه با کج سلیقگی های عده ای این مسئله وجود دارد. حساب این اقلیت فرهیخته و اقلیت مجاهد باید جدای از دیگر پناهندگان بررسی شود. طبق قانون ایران ایشان برای گرفتن تابعیت ایران باید تابعیت افغانستان را ترک کنند ولی ایشان راضی به این کار نبوده اند. ایران تابعیت دوم را قبول ندارد که عین عقلانیت است ولی فکر نمی کنید اعطای تابعیت به این چند انسان فرهیخته باعث ایجاد توقع در جمعیت میلیونی مهاجر قانونی و غیر قانونی دیگر شود؟ خودتان می پذیرید به جمعیت میلیونی تابعیت کشورتان را بدهند در حالی که همچنان پرچم کشور مادریشان را روی دوش دارند؟ این افراد کشورتان را بیش از کشور اجدادشان دوست دارند؟! آن هم کشور همسایه که ممکن است با همین مهاجرانش در آینده روزی ادعای ارضی کند؟ اصلا قوانین احمقانه تابعیت دوگانه و چندگانه یعنی چه؟ یعنی فرد حداقل حق رای و تصمیم گیری برای دو جامعه دارد. فرد می تواند از این حق رأی به نفع یک کشور و ضرر کشور دیگر استفاده کند. این عدالت است؟ ثروتمندان و زورمندان جهان برای اعمال نفوذ در کشورها و دریدن حریم ملت ها این قوانین را وضع کردند و هر که چنین نکرد را گفتند جهان سومی! ما با افتخار جهان سومی هستیم. از نظر شما ما نژاد پرست تنگ نظر و حسودیم؟! اشکالی ندارد ما با افتخار نژاد پرست و تنگ نظر و حسودیم. ایران باید ایرانی بماند و افغانستان هم باید افغانستانی بماند و هر کشور دیگری هم باید اصالت خونی و قومی اش را حفظ کند. اگر قرار است به فردی یا گروهی تابعیت اعطا شود باید قابل هضم در جامعه باشند یعنی در کوتاه مدت و بعد از یک یا دو نسل از نظر روحی و عرق ملی کاملا وابسته به وطن جدیدشان شوند. خود شما مشکلات بسیاری از آلمانی ها با مهاجران ترک و ایرانی و بقیه را مشاهده میکنید. جمعیت میلیونی قابل هضم در یک جامعه نیست. احساسات سطحی و زنانه و شاعرانه که بر چسب کلمه پاک انسانیت را به آن زده اند و عاری از عقل و منطق است را نباید در این گونه قوانین دخیل کرد. شرط عقل در این گونه قوانین احتیاط و نگاه های امنیتی است زیرا شما دارید افرادی را در جامعه خود که در واقع خانواده شماست می‌پذیرید. این افراد باید فدایی ملت و وطن شما و آرمان های شما باشند نه صرف این که عاشق موسیقی و زبان و فرهنگ شما باشند. تابعیت فلان کشور را بدهید که آن جا را وطن فرهنگی خودم می‌دانم شد حرف منطقی؟

>>>   حقیقتا جای هیچ عذر و بهانه نیست .
متاسفانه مسئولان کشور من از یک طرف سخن از بدی های کاهش جمعیت می گویند و از طرفی یک عنصر فوق العاده ارزشمند را به عنوان یک ایرانی نمی پذیرند در حالیکه کشورهای پیشرفته سالانه میلیاردها دلار بابت ورود عناصر کارآمد سود عایدشان می شود .
الآن در ایران ما کمبود کارگر داریم ولی حاضر به دادن اجازه ورود به افغانهای مهاجر نیستیم .
به نظرم اجازه ورود دادن به افغانها می تواند مشکلات کاهش جمعیت ایران را رفع کند .

>>>   قهار عاصی مهاجر بوده
ایران اقامتش را تمدید نکرده. کار خوبی کرده تمدید نکرده.طلب باباش رو نداشته.
قهار عاصی رو طالبان در کشور امن تان افغانستان کشته اند. ربطی به ایران ندارد.

>>>   آقایان عزیز حتی ار مولوی و ابو علی سینا هم زنده بشن ایران تابعیت نمیدن حالا واسه خدتون بشینید صد سال دیگه هم راجب هم زبونی هم دینی بگید
ولی هموطنان شما چرا چندین بار تا حالا پرچم این کشور همزبان و هم دین رو آتش میزنند
اونه که خودش رو آتش زده گناه کبیره کرده اولا
دوما که چی مثلا چون به بابات تابعیت نمیدن خودت رو باید آتیش بزنی معلومه مشکل داره
از ارزش جمهری اسلامیه شما چی مونده دولتتون چند صد میلیون دلار کمک کردن بهش بعد برای تامین معاش شهروندانش نون خشک میده؟
تو همین ایران به کلی از هموطناتون ایرانیا برنج روغن مرغ چای پنیر ماکرانی کمک کردند
کسی از کشور دیگه انتقاد میکنه که کشورش گلستان باشه نه شما

>>>   در مورد مهاجران افغان و همزبانی دروغی بزرگ تر از این وجود ندارد مهاجران افغان مقیم ایران اکثرا کم سواد و بعضی حتی بیسواد هستند نسل اولشان که اکثرا کم سواد بودند بچه هایشان در مدارس ایران درس خواندند و تا دانشگاه هم رفتند بنابراین جایی برای رفتن ندارند که در ایران ماندند ضمن اینکه پارسال در همین افغان پیپر ایران را متهم میکردید اجازه خروج مهاجران افغان از ایران را نمیدهد در حالیکه ایران ماهها مرزهایش با ترکیه را باز گذاشت تا مهاجران افغان بروند تا حدی که ترکیه بخاطر مهاجرت افغانها مجبور شد مرزهایش با ایران را دیوار کشی کند اما امروز میگویید به دلیل خاطراتی که در ایران دارند و دین و همزبانی در ایران ماندند !
افغانها که مدام به ایران و ایرانیها فحاشی میکنند خاطرات و دلبستگی دارند به ایران ؟! افغانها که آرزوی نابودی ایران و جنگ در ایران میکنند دلبستگی دارند به ایران ؟
از همزبانی گفتید مگر تاجیکستان همزبان افغانها نیست؟ چرا تاجیکهای افغانستان به ایران میروند نه تاجیکستان؟
در ایران ترکمنها ، بلوچها و ازبکهای افغانستان هم هستند فرهنگ و زبان ترکمنهای افغانستان به ترکمنستان نزدیکتر است یا ایران ، که انها هم مثل تاجیکهای افغانستان ایران هستند و فحش میدهند ؟
فرهنگ و زبان ازبکهای افغانستان به ازبکستان نزدیک تر است یا ایران که آنها هم به ایران می ایند و فحش هم میدهند ؟
فرهنگ و زبان بلوچهای افغانستان به پاکستان نزدیکتر است یا ایران ؟
پس چرا همه اینها ایران می آیند ؟ چون مهاجرت غیرقانونی به ایران راحت از مهاجرت غیرقانونی به تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان و پاکستان است
ایران سالها به مهاجران افغان پناه داد تا از جنگ و آوارگی نمیرند از اول هم قرار بود فقط چند سال در ایران بمانند اما این چند سال امروز تبدیل شده به نزدیک نیم‌ قرن .
ایران خودش مشکلات زیادی دارد بعد از انقلاب جنگ ، تحریم ، تورم ،و ...داشته مهاجرت غیرقانونی افغانها به ایران که حتی در شرایط تحریم و تورم ایران هم ادامه دارد باعث آوارگی بیشتر کارگران ایرانی میشود کارگران ایرانی در سالهای نخست مهاجرت افغانها به ژاپن یا بقول شما جاپان میرفتند چند سال اخیر به کردستان عراق میروند برای رفتن به کردستان عراق باید مجوز قانونی بگیرند حق ندارند قاچاقی از مرزهای عراق رد شوند ایران ۸۵ میلیون جمعیت دارد در تحریم هم هست بیمه کارگران ایرانی و کار کارگران ایرانی به لطف حصور کارگران افغان از دست رفت حضور بیشتر مهاجران افغان یعنی آوارگی بیشتر کارگران‌ ایرانی در عراقی که بدون مجوز نمیتوان واردش شد دست از سر ایران بردارید هم تاجیکها هم ازبکها هم ترکمنها مسلمانند تاجیکها که هم مسلمانند هم همزبان شما و زبانشان هم دری است برای چند سال هم‌ شده تاجیکستان بروید در ایران مهاجران عراقی و پاکستانی و ارمنی هم زندگی میکنند اما بدترین مهاجرانی که ایران به خود دیده مهاجران افغان هستند در کنار تصویر اقای هروی و فقط برای یکبار هم که شده انصاف داشته باشید تصاویر متجاوزان افغان که به صورت گروهی به زنان و دختران ایرانی تجاوز میکردند و از کارشان فیلم هم میگرفتند بگذارید بجای اینهمه مظلوم نمایی ببینید اگر با زنان و دختران شما آوارگان و جنگزدگان کشور همسایه اینکار را میکردند هم همینطور مظلوم نمایی میکردید ؟ تصاویر دزدان افغان در ایران را هم بگدرید تصاویر قاتلین افغان را هم بگذارید
در خودروی حامل مهاجران غیرقانونی افغان در یزد یک پاکستانی هم بود آیا پاکستانیها مثل شما افغانها کولی بازی درآوردند و از کابل تا اروپا و آمریکا علیه ایران تظاهرات کردند که چرا به خودری حامل تبعه قاچاقشان آنهم بعد از ایست و اخطار ، پلیس ایران شلیک کرد؟ نه همین نشان میدهد پاکستانیها فهمیده تر هستند تاره پاکستانیها ۳ میلیون و چند صد هزار نفری آنهم عمدتا قاچاقی در ایران زندگی نمیکنند برعکس افغانها دست از سر ایران بردارید چند سال هم به بهانه همزبانی و همدینی و ...به تاجیکستان بروید .

>>>   شهاب مایل هروی، فرزند نجیب مایل هروی، استاد زبان فارسی و مهاجر افغان در ایران می‌گوید در اعتراض "به تبعیض دولت ایران علیه پدرش" در برابر نمایندگی وزارت خارجه ایران در مشهد خودسوزی کرده است.
آقای مایل هروی در گفتگوی تلفنی با بی‌بی‌سی فارسی گفت که یک ماه پیش به دلیل "رفتار تحقیرآمیز دولت ایران با پدرش، عملی نشدن وعده‌های دولت، ندادن شهروندی به پدرش پس از ۴۹ سال زندگی در ایران و ندادن مسکن مصوبه هیات وزیران" خود را آتش زد.
آقای هروی گفت که ۲۵ روز در بیمارستان بستری بوده، یک هفته به صورت کامل بی‌هوش بوده و "۵۸ درصد بدنش" سوخته است.

>>>   آقای هروی گفت دولت ایران به پدرش سند اقامت ده ساله داده که شبیه سندی است که به خانواده‌های جنگجویان گروه‌های فاطمیون و زینبیون داده می‌شود و "براساس آن پدرم تنها در داخل ایران می‌تواند گشت و گذار کند اما این سند برای سفر به بیرون از ایران، معتبر نیست."
او گفت "دلیل اصلی خودسوزی‌ام جلب توجه رسانه‌ها و جامعه بین‌المللی به بی‌عدالتی است که دهه‌هاست نسبت به پدرم روا داشته شده و تبعیضی که افغان‌ها در ایران با آن مواجه هستند. پدرم مثال روشن از چگونگی تبعیض دولت ایران نسبت به شهروندان افغانستان است."
او پیشتر درباره اصرار پدرش به ماندن در ایران گفته بود: "هرچند فرصت‌های زیادی برای اقامت در کشورهای مختلف از جمله آمریکا و فرانسه برای استاد پیش آمد، اما ایشان به دلیل علاقه‌ شدید به عرفان و زبان فارسی، در ایران ماندگار شده‌اند."

>>>   مردم ایران قدردان استاد شریف و فخر ایران زمین نجیب مایل هروی و تمامی نوابغ مهاجر هستند ... انشالله جناب استاد گرانقدر همواره سلامت و در پناه یزدان قرار گیرند
یه دوست ایرانی

>>>   اگر یک روزی ایران ولایت هرات را تصرف کند،مقامات ایرانی خواهند گفت که مردم ایران و هرات یک ملت واحد هستند.بیست سال پیش مایل هروی یکی از نویسندگان برجسته هرات، بخاطری که ایران و هرات یک تن واحد هستند و برایش تابعیت ایران داده نشد،فرزند اش دست به خود سوزی زد.
اما ما چه میتوانستیم بکنیم؟
چون دولت آن وقت افغانستان خلاف یکجا شدن هرات که جز خاک کشور مان ایران عزیز بود،نتوانستیم این کار را انجام دهیم.
اما به لطف و مرحمت امام زمان،بالاخره این آرزوی دیرینه مردم شریف هرات و ملت ایران برآورده شد و هرات که جز خاک ایران بود،دوباره به ایران پیوست.
شما از پلان های ایران خبر ندارید.
مه خوب میفهمم که آنها چه پلان هایی دارند.

>>>   داوود عرفان
دهر چون نانجیب‌پرور شد
گو بمیرند مردمان نجیب
نجیب مایل هروی نسخه‌شناس، ادیب و منتقد ادبی برتر زبان پارسی است. هراتی‌ای که هنوز بوی کتابخانه‌ی بایسنغر می‌دهد. کسی که در دستانش چراغی روشن است و کسی آن را ندید! نه در خیابان هرات خود را یافت و نه در گازرگاه خویشاوندی پیدا کرد.
نجیب مایل هروی داستان غمگین گریز اندیشه از سرزمین ماست. خویشاوند مولانا است که به قونیه پناه برده‌ است و از طایفه‌ی ابن‌سیناست که در همدان به آرامش ابدی رسیده است!
نجیب را دیر شناخته‌ایم! زمانی که او و فرزندش بهانه‌ای برای غوغاساری ‌و میهن‌دوستی ما شده است. نجیب در دیار نامهربان همسایه دیری است که از ما گریخته است. نجیب به هر جایی تعلق داشته باشد، به اینجا تعلق ندارد. مگر اندیشه می‌تواند در سرای تحجر و بی‌مهری لانه کند؟
یاد گرفته‌ایم که کاسه کوزه‌ها را بر سر همسایه‌ی نامهربان‌مان بشکنیم، اما نیاموخته‌ایم که سر در گریبان فرو ببریم و بیندیشیم که چرا اندیشه از این سرزمین فراری است! ما با فرزندان دانشمندمان چه کرده‌ایم که گریز سرنوشت محتوم همگی است.
برای ما نجیب زنده، هیچگاه افتخار نبوده است، یادمان باشد که در فردای نبودن‌اش، از نام او پرچم افتخار نیفرازیم!

>>>   رضا روزبهان
علامه استاد نجیب مایل هروی ،یک گنجینه بی مانند فرهنگی ست، چه از افغانستان باشد چه از ایران، چه از تاجیکستان یا شبه قاره، چیزی از بزرگی و گنجوری ش کاسته نمی شود.
اولین بار بیست و چند سال قبل، که کتاب"اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن" را برای استاد اکبر فقید، می بردم، شیفته او شدم، شرحی از تاریخ حال، از مجالس شیدایی. بعد تر کتاب خاصیت آینه گی، درباره نقد حال و گزیده آثار و آرای جناب عین القضات، شیفتگی ام را افزون کرد. چند سال بعد، کارم به کتاب"روش تصحیح متون " افتاد، یک کتاب مرجع درجه یک.
استاد نجیب مایل ،فرزند مرحوم رضا مایل هروی ست، نسخه شناس و استاد ارجمندی بو که انجمن مثالی تاریخ به او مدیون است، همین طور تنها منابع ادبیات قرن سیزده افغانستان، کتاب او و دیگری حیدر ژوبل است. خلاصه، آدمی با این بزرگی امروز و در حقیقت سالهاست در بستر بیماری و رنجوری است.
از آثار دیگر استاد، برگ بی‌برگی: یادنامه استاد رضا مایل، است.
_این برگ‌های پیر: مجموعه بیست اثر چاپ ناشده فارسی از قلمرو تصوف، پیر بیابانکی: پژوهشی درنقد آرا و آثار سمنانی،

_نقد و تصحیح و متون: شرح فصوص الحکم شیخ اکبر محیی الدین ابن عربی کمال خوارزمی، در شبستان عرفان: مجموعه رسائل فارسی از پیران ایران، شرح مثنوی مولوی موسوم به مخزن الاسرار ولی محمد اکبرآبادی.

تاریخ نسخه‌پردازی و تصحیح انتقادی نسخه‌های خطی. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
علا الدوله سمنانی، العروه لاهل الخلوة و الجلوة، (ترجمه کهن+متن عربی)
سعدالدین حمویه (حموی)، المصباح فی التصوف، انتشارات مولی، چاپ دوم ۱۳۹۰.
رشف الالفاظ فی کشف الالفاظ؛ شرف‌الدین حسین بن الفتی تبریزی.
مناهج السیفیه: رساله در معاملات عرفانی؛ ابوالحقائق محمد بن احمد الجوینی.
آداب المریدین، ضیاالدین ابونجیب سهروردی، ترجمان عمر بن محمد بن احمد شیرکان.
رسائل ابن عربی (ده رساله مترجم)
نفحة الروح و تحفة الفتوح؛ مویدالدین جندی.
منتخب الخاقانی فی کشف الحقایق عرفانی؛ ملا عبدالله زنوزی.
مجمع البحرین؛ شمس‌الدین ابرقوهی.
مناهج الطالبین و مسالک الصادقین؛ سعدالله اصفهانی.
مناقب الصوقیه؛ عبادی مروزی.
الاصول العشره؛ نجم‌الدین کبری. .
مونس العشاق؛ ابن عربشاه یزدی.
کتاب‌آرایی در تمدن اسلامی. «واژگان نظام کتاب‌آرایی» مشهد: آستان قدس رضوی،
معارف سلطان ولد فرزند مولانا.
تاریخ و زبان افغانستان، نجیب مایل هروی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
......
این صحبت هایی که پسر بیمار استاد، مطرح کرده و خود سوزی و اینها، زمینه بدگویی و فحاشی خلق همیشه آماده فحاشی و مرگ اندیش ما را فراهم ساخته است. عقده غرور ملی اینها، خدشه دار شده که چرا استاد تابعیت ایران را گرفته، خودشان تابعیت هر کشور از کانادا تا گینه بیسائو را دارند اشکال ندارد. یک بار نشده اینها حال استاد را بپرسند، غصه کرایه خانه و خرج شفاخانه استاد را بخورند. رئیس جمهورشان هم مثل خودشان. در مملکتی که حسینه صافی و کمال سادات، وزیر فرهنگش است، کسی مثل استاد مایل چه کند؟!
ما چه کنیم؟!
این مملکت برای هیچ کدام ما وطن نبوده است. یک رویای تلخ و یک نوستالژی اندوه بار بوده... من، رنج استاد را حس می کنم که در ین بیست سال، ده بار گرفتن تابعیت را خواست و نخواست. پشیمان شد و باز از، پشیمانی پشیمان شد..
اما به هر حال، او فرزند درخشان هرات و زمرد یگانه زمرد خراسان خواهد ماند.

>>>   Sayed Zia Hussaini
احسنت جناب محمدی
وقتی وزیر شهرسازی بیسواد است و وزرا قبلی دزد
شهردار طیاره دزد و وزیر معارف بی سواد
مایل هروی کجا برود

>>>   داوود عرفان
شعر یاغی‌تبار برای استاد نجیب مایل هروی!

تو: جُنگ خطّی کمیابی، که شعرهای جدیدم را، در اقتفای تو می بینم
منم محقّق غمگینی که از اساس جهانم را به اقتضای تو می بینم

در آن نگاه سمرقندی، از آن تبسّمِ دلبندی، به آن طریق که می خندی
تمامِ نازفروشان را شبیه نسخه_بدل هایی که "نیست جای تو" می بینم

قسم به جدول دامانت، که سطر سطر دل و جانم، به کشفِ راز تو مشغول است
به شمسه_شمسه ی مژگانت که صفحه صفحه وجودم را پر از صدای تو می بینم

بیاضِ گردن و رویت:برف، خطوط دورِ لبت: شنگرف، که خال: نقطه و دندان: حرف
به لاجوردِ دو چشمانت، قسم که آخر دریا را در ابتدای تو می بینم

اگر که نسخ اگر تعلیق، اگر که شعر اگر تحقیق، اگر که مومن اگر زندیق...
فقط به شوق تو می خوانم... فقط به یاد تو می گویم... فقط برای تو می بینم

دو گوش: کاغذِ جیهانی، دواتِ زلف: خراسانی، عتاب: رقعه ی سلطانی
به ابر و بادِ رخ و موهات که با هوای تو می خندم که در هوای تو می بینم

غمِ قدیم و نجیبم را که مایل است به ابرویت چه حاجت است به ترقیمه
که من زمان و مکانم را از ابتدای تو می پرسم در انتهای تو می بینم

برای ثانیه ای بگذار که دست نسخه پژوهم را به گونه ی تو بلغزانم
من آن مصحح گمنامم که بیت بیت جهانم را سروده های تو می بینم

>>>   خطاب به شخصی که نوشته «اگر یک روزی ایران ولایت هرات را تصرف کند،مقامات ایرانی خواهند گفت که مردم ایران و هرات یک ملت واحد هستند.»
....
اولا ملت در واقع به معنی روش هست و به مردمی میگویند که غیر وجود در یک آب و خاک و جغرافیا که دارای مرز است با هم آرمان و هدفی مشترک دارند. ملت ها به وجود می آیند و از بین می روند و نسل به نسل تغییر و از هم فرهنگ به ارث میبرند. ما خواجه عبدالله انصاری (پیر هرات) و مولوی و ... را ایرانی می دانیم چون هنگام زیستنش با هراتی ها و كل منطقه افغانستان امروز یک ملت بودیم و ملت امروز ایران خود را از وارث آن ملت میداند. اما محمدکاظم کاظمی و مایل هروی را ایرانی نمیدانیم (البته خودشان هم خودشان را ایرانی نمیدانند) چون هم وطن و از یک ملت نیستیم. در این جدایی کم تر از سه قرن ایران و افغانستان ایرانی ها به کدام شاعر و ادیب معاصر افغانستان گفته اند ایرانی؟
نقشه خاورمیانه جدید را غربی ها و اربابان آمریکایی شما کشیده اند که در آن هرات تا بلخ و شرق ایران را به نام کشور پارس ادغام کرده اند و باقی ایران را به کشورهای مختلف تجزیه کرده اند که مطمئنا ایرانیان باهوش تر از آن هستند که فکر میکنید.

>>>   جواب به کاربری که گفته «حقیقتا جای هیچ عذر و بهانه نیست»
اولا این که ما کمبود کارگر نداریم بلکه باید با جلوگیری از ورود خارجی ها از کارفرمایان دندان گردی که برای پول بیشتر به دنبال به استثمار کشیدن آدم ها هستند زهر چشم بگیریم.
دوما مشکلات جمعیتی ایران باید از طریق فرزند آوری و نسل ایرانی حل شود نه پذیرش مهاجرینی که هیچ دلبستگی به ایران ندارند. حتی آقای خامنه ای هم که خطر جمعیتی را عنوان کرده راه حل آن را فقط فرزند آوری دانسته اما شما و امثال شما و دیگر غربزدگان طرفدار سرمایه داری که به جای همه جنبه های انسانی فقط جنبه اقتصادی را میبینید این حرف را هی تکرار میکنید.
سوما شما هم بخواهید افغان ها برده شما نیستند. قطعا خودشان بعد چند سال نخواهند آمد و به روش جاهلانه شما هم مشکلی حل نخواهد شد.
چهارما ایران باید به دست ایرانیان ساخته شود نه بیگانگان.

>>>   دو سه روز است که باز بحث استاد نجیب مایل هروی بر سر دست و زبان‌هاست. بحث اعطای تابعیت ایران به ایشان و قضیۀ خودسوزی فرزندشان این بار سروصدایی دیگر به پا کرده است. متأسفانه وضعیت برای استاد در این پیرانه‌سر چنین شده که هر چند وقت رسانه‌های ماجراجو خبری پیرامونش می‌سازند و ضمن بازی با حیثیت و اعتبار او، بر نگرانی‌ها و تشویش‌هایش می‌افزایند. اطرافیان استاد هم با تاسف نتوانستند که مانع این برنامه‌ها شوند و بعضاً مثل این مورد اخیر خود حتی سلسله‌جنبان هستند.
چند نوشته از دوستان له و علیه استاد دیدم و دیدگاه‌های مخاطبان را خواندم. زجرآور بود این که برخی بی علم و اطلاع از روحیات، زندگی و مشکلات استاد، وزنه و جایگاهش در ادبیات فارسی، نسخه‌شناسی، فهرست‌نویسی، عرفان اسلامی، هرات‌شناسی و ... به سادگی عطایش را به لقایش بخشیده بودند و گفتند برای ما چه کرده و هیچ خیری از او ندیدیم و خلاصه از ما بخیر و از ایشان به سلامت.
نخست این که باید بدانیم نجیب مایل هروی زمانی که جوانی 25 ساله و عضو انجمن تاریخ افغانستان بود و پیش از ظهور مصائب و ریزش بلایا به این سرزمین، جهت ادامۀ تحصیل به ایران رفت و قضیۀ سفرش هیچ ربطی به گریز و فرار و آوارگی و مهاجرت و این برنامه‌ها نداشت. آن‌جا در دانشگاه فردوسی کارشناسی ارشد/ماستری ادبیات فارسی خود را پی گرفت و با یکی از هم‌شاگردی‌هایش ازدواج کرد و در ایران ماندگار شد. زندگی با همسری ایرانی و امکانات و ظرفیت‌های بهتر ایران نسبت به افغانستان برای یک پژوهشگر و از آن سو وضعیت نابسامان و بحرانی کشور سبب شد که او ایران را برای زندگی و کار برگزیند. برای او بارها مثل بسیاری از محققان ما امکان زندگی در امریکا و اروپا میسر بود اما نخواست و نرفت و ماند و کار کرد و مزدش را هم دریافت کرد.
در ایران ماند، در آن‌جا رشد کرد، در آن‌جا بیش‌تر یاد گرفت و آموخت و نجیب مایل هروی شد. ده‌ها اثر را تصحیح کرد، صدها مقاله نوشت. خاک و گرد نسخه‌ها را نفس کشید تا چند جلد فهرست نسخه‌های کتاب‌خانۀ آستان قدس را تهیه کرد. در دایره المعارف اسلامی ده‌ها مدخل را نوشت و ....
او در همه این سال‌ها اما وطن را از یاد نبرد. وطن و به ویژه هرات را دوست داشت و همیشه چشمی و نگاهی به سوی آن داشت. بخش قابل توجهی از تحقیقاتش مربوط به تاریخ و مشاهیر و جغرافیا و لهجه و ... این شهر است. او داشت رشد می‌کرد و پیش می‌رفت و طبیعی بود که محصور و محدود به هرات نماند. او رفت و پا در وادی عرفان گذاشت. در عرفان اسلامی صاحب‌نظر شد و دربارۀ دیدگاه‌های علاءالدوله سمنانی، عین القضات همدانی، ابوحامد غزالی، کمال‌الدین حسین خوارزمی، شیخ شهاب‌الدین سهروردی، فخرالدین عراقی، فخرالدین رازی، نظام الدین خاموش هروی، سید علی همدانی، عبدالرحمن جامی، صدرالدین قونوی، ابن سینا، خواجه نظام الملک طوسی و ... کتاب و مقاله نوشت. در نسخه‌شناسی و تصحیح متن از سرآمدان روزگارش شد و کتابش در این زمینه به درس‌نامۀ دانشگاه‌های ایران تبدیل شد. افتخاری که از پژوهشگران ادبی افغانستان دیگر نظیرش را نداریم و نمی‌شناسیم.
دوستان ما نمی‌دانند و خبر ندارند استاد آدمی گوشه‌گیر و با ارتباطات محدود اجتماعی است. اهل کنفرانس و سمینار و درس‌دادن و سفر و دید و بازدید هم نیست. او مرد تحقیق و تصحیح است. تا خودش را به یاد دارد سرش همواره در کتاب بوده و به کسی کاری نداشته است. نمی‌دانند استاد سال‌هاست که از همسرش جدا شده و فرزند بیمار و ناتوان ذهنی خود را خود تیمار و سرپرستی می‌کند. او یک روز هم نمی‌تواند از این فرزند خود دوری کند. نمی‌دانند در مجموع افغانستان و شمال و جنوب و شرق و غرب آن مرکزی وجود ندارد که بتواند این گونه بیماران را نگهداری کند. نمی‌دانند او عاشق هرات است. او عشق به هرات را از پدرش به ارث برده است. نمی‌دانند و به تکرار می‌گویم که بخش قابل توجهی از کار و تحقیقات او راجع به هرات است. نمی‌دانند بارها برایش اعطای تابعیت پیشنهاد شد اما او نگاهش را از وطن برنگرفت و نخواست و رد کرد. او نخواست از تابعیت وطن خود بگذرد. نمی‌دانند حالا اگر راضی شده با چه مشکلاتی دست به گریبان است. نمی‌دانند او مجبور بود و هست در ایران بماند. غیر از ایران کجا می‌رفت که می‌توانست این قدر پرکار بماند؟ چه کسی از پژوهشگران ما در فرنگ توانست که نیم و یک چهارم او کار کند؟ نمی‌دانند کدام مسئول و سیاستمدار این کشور از او دعوت کرد که بیاید و برایش امکاناتی در نظر گرفت و او نیامد. نمی‌دانند اگر در هرات می‌ماند این همه تحقیق را با کدام پشتوانه مالی و کدام حامی سیاسی انجام می‌داد؟ آخر برای هرات چه کار کند؟ مگر بهشتی هروی و سفرنامه‌اش را کی به ما شناساند؟ مثنوی ابر گهربهار میرزا ارشد برنابادی را چه کسی تصحیح کرد؟ اصیل الدین واعظ را چه کسی بیش‌تر معرفی کرد؟ آیا برای رضا مایل هروی یکی از ستون‌های انجمن تاریخ افغانستان، اکادمی علوم یادنامه نوشت؟ او بود که برای این دانشمند هرات یادنامۀ نفیسی تهیه کرد که همانندش را در کشور دیگر ندیدیم. برخی می گویند او خودفروش و بیگانه‌پرست است. او برای هرات باید چه کار می‌کرد که نکرد؟ مگر راجع به هرات و لهجه‌اش کم نوشت؟ راجع به نظام الدین خاموش هروی و پیر تسلیم و نظریۀ ایمانش کم بحث کرد. مگر مقامات جامی را چه کسی جز او می‌توانست آن گونه استادانه تصحیح کند؟ آیا هیچ وقت شده بروید و تعلیقات و حواشی‌ای که بر این کتاب نوشته و تاریخ اجتماعی و فرهنگی هرات و خراسان عصر تیموری را بازنموده، بخوانید؟
او ده‌ها اثر از هرات و تاریخ و دانشمندان این شهر را همین اکنون روی دست دارد. روضات الجنات و چند اثر تاریخی دیگر این شهر را تصحیح مجدد کرده است. از یک محقق برای شهرش بیش از این نمی‌توان انتظار داشت.
او افتخار هرات است و در این دو سه قرن تباهی و بربادی و روزگار سترون، هرات به دانشمندی او فرزندی نداشته است. در دورۀ معاصر هم در افغانستان با مسئولیت می‌گویم در گسترۀ عرفان و نسخه‌شناسی و شناخت تذکره‌‎ها نظیر ندارد. او را گرامی بدارید که افتخار و اعتبار شماست. و اگر هم او را به دیگران می‌بخشید از جانب خود ببخشید که افغانستان و هرات هنوز هم فرزندان بسیاری دارد که قدر مایل‌ها را می‌دانند و خاک پایش را سرمه چشم خواهند کرد.
خلیل الله افضلی

>>>   سید مسعود حسینی
فرزند هرات را سرزنش نکنید!
از دیروز تا حالا هرچه می‌کوشم در بارۀ فرزند هرات، چیزی بنویسم، قلم یاری نمی‌کند. گاهی قلم هم درجا می‌زند؛ مانند: اسبی سرکش که در باطلاقی متعفن گیر مانده، نه یارای حرکت دارد و نه تحمل شنیدن آن فضا را...! باری وقتی می‌بینی کسانی در بارۀ فرزند هرات چشم‌بسته دهان باز می‌کنند و او را به چالش «برای ما چه کرد؟» و «سرانجام تن به ذلت داد!» می‌کشند، که حتی یک اثر آن نجیب این دیار را هم نخوانده‌اند. نه تنها که آثار او را نخوانده‌اند، که حتی نام چهار کتاب از مجموع ده‌ها کتاب و صدها مقالۀ او را هم نمی‌دانند.
همین چهارسال پیش (1395) کتابی به عنوان «ارج‌نامۀ نجیب مایل هروی»، در ایران چاپ شد که وزن و حجم آن ده‌ برابر مغزهای افرادی است که از دیروز تا حالا بدون داشتن کم‌ترین معلومات در بارۀ آن فرزانه فرزند هرات، دهان به یاوه گشوده‌ و عیب او را جسته‌اند. عجیب است که اگر رئیس جمهور این کشور تابعیت امریکا را داشته باشد، یا وزیرش تابعیت انگلیس را، برای این گروه مایۀ افتخار است و اعجاب؛ اما اگر یک دانشمند غیر سیاسی که برای زنده‌ماندن و پرداختن به کار دانش و پژوهش به کم‌ترین‌ها قناعت می‌کند، کارش عیب است و ذلت! در جغرافیایی که هر صاحب قدرتی، دستی ‌می‌جنباند، نتیجه‌اش قتل و غارت و دزدی و استبداد است، نجیب مایل هروی با آن حجم کتاب، که چیزی جز آن ندارد، باید محکوم باشد! نجیب مایل محکوم نباشد، کی محکوم است؟! آن‌که همه چیز را برباد داده؟! آن‌که همه‌چیز را از این جغرافیا گرفته؟! آن‌که تا هنوز در بند تن و شکم خود است؟! چرا باید نجیب مایل هروی در این جغرافیا محکوم نباشد؟!
راستش اگر فرصت‌های کاری و پژوهشی محیط ایران نبود، نجیب مایل هروی هم نبود. این قدر از روی ناآگاهی نگویید نجیب مایل هروی برای ما چه کرد؟ یک بار بگویید ما برای او چه کردیم؟ این‌قدر آن مرد نجیب را محکوم نکنید که چرا دل از مادر وطن کند و تن به قول یک‌عده به ذلت سپرد؛ یک بار از خود بپرسید که چرا چنین فضایی پر از رعب و وحشت را ایجاد کردیم، که فرزندی از آغوش مادرش گریخت؟!
اصلاً همین کسانی که فرزند هرات را به کج‌روشی در برابر میهن متهم می‌کنند، می‌دانند که وزن کتاب‌ها و مقاله‌های نجیب مایل هروی، از وزن گوشت و پوست و استخوان آنان، که دست‌مایه‌یی جز آن ندارند، بیش‌تر است؟ آیا این گروه می‌دانند که اگر تمام آثار چاپی فرزند هرات را بالای هم بگذارند، از قد عقل اینان هم فراتر می‌رود؟! آیا تا به حال از خود پرسیده‌اند که اگر نجیب مایل در هرات یا کابل می‌بود، می‌توانست این همه اثر بیافریند؟ جایی دیگری به جز هرات یا کابل دارید که من فراموش کرده باشم...؟!
باری، آیا تا کنون «بگذار تا از این شب دشوار بگذریم» نجیب مایل هروی را دیده یا خوانده‌اید؟ پس چرا از این شب دشوار عبور نکردید؟ بگذریم! آن‌چه فرزند هرات را از این دیار راند، دو چیز بیش‌تر نبود: نبود امنیت جانی و نبود فضا و امکانات پژوهشی. اما او در هرجا که باشد، باز به اصل خود منتسب است. او فرزند هرات است و این سخن در تاریخ ایران ثبت شده است.

>>>   خاك ديوار خويش ليسيدن / به زان كه طفيل خوان هر كس
- اگر استاد دانشگاه كابل ميشد ، بهتر نبود ؟ چون به شهر خود آمده بود و شهريار خود ميشد و پير و مرشد ما.
- اگر به اروپا و امريكا رفته بود ، بهتر نبود ؟ چون اينطورى هم اصالت فرهنگى و هم هويت ملى خود را حفظ ميكرد و هم با استفاده از امكانات آنجا ، مشهور و پر آوازه ميشد و باعث افتخار ما.
- در ايران ماند ضرر كرد و ضرر كرديم ، چون جوانان و مردم ما در سراسر دنيا و حتى در داخل خاك وطن ، كسى ايشان را نمى شناسد.
- چرا اين استاد گردانمايه در تمامى اين سالها يكبار به كابل نيامد تا ما مردم براى يكبار هم كه شده طعم افتخار و خود باورى را مى چشيديم ؟
- آيا اندازه خانم آريانا سعيد هم همت و شعور سياسى نداشت كه به و طن مى آمد تا ملت از وجود ناشناخته ى ايشان ، فيض و بهره مى برد.
- آيا با مخفى كردن و ناشناخته ماندن خودش در خانه ى رقيب ، ميخواهد به وطن و مردم خويش خدمت كند.
- شايد هم سياستى و حكمتى در كار ايشان است كه افراد كوته نظر و پيش پاى بينى چون من از آن خبر نداريم.
و اما ايران سرزمينى است ثروتمند. نفت دارد گاز دارد ، طبيعت چهار فصل دارد ، به آبهاى آزاد راه دارد و از اين مهمتر و بالاتر و بسيار والا تر اين كه تا زير بار زور ( امريكا) نرفته است ، آيا اين براى افتخار كردن كافى نيست ؟
اما هستند بسيارى از هنرمندان و ثروتمندان ايرانى از جمله آقاى رامبد جوان كه رفت و رفت و رفت تا همسرش ، نوزادشان را در آنجا به دنيا بياورد تا از اين طريق تابعيت آن سرزمين بيگانه را بگيرد. حتما سياستى در اين كار است اما من به جاى هنر پيشه محبوب ايرانى ، خجالت كشيدم همانطورى كه از ماندن آن نجيب فرزانه ى خودمان در ايران خجالت زده و شرمنده بودم و هستم.
ياد داشت : دلخور نشويد. چون زن هستم و احساساتى و ناقص العقل.

>>>   من به عنوان یک ایرانی معترض این رفتار هستم به افغانیان مخصوصا قوم هزاره باید تابعیت داده شود تکرار می کنم مخصوصا قوم هزاره چون بیشتر مورد ظلم می باشند

>>>   من اگر به جای آقای مایل بودم به جای این همه عذر و زاری برای یک شناسنامه می رفتم کنار جویبار قشنگ هرات یک شعر مستانه می سرودم و لعن به هر چی پستی روزگار بود می فرستادم
آخر چند روز دیگر تو زنده ایی
اگر برای فرزندان این کار را کردی آنها هم بالای خدای خود حق زندگی دارند و تو بخواهی نخواهی آنها ساکن یک مسکن خواهد بود
اما حیف این همه عذر و زحمت
به دست بی غیرت طالبان کشته می شدی اما اینهمه ذلت شناسنامه را نمی پذیرفتی
نادان بیابان شیدایی

>>>   اعطای تابعیت برخلاف قانون درهیچ کشوری حتی امریکا وانگلیس مقدورنیست برای اخذ اقامت هم باید قانون کشور مورداقامت پذیرفته واجراشود فرقی نداردکه استاد...باشد یا شخصی از فلان قوم افغانستان
محمد محمدزاده مشهد

>>>   بهتراست استادنجیب مایل به افغانستان شده وجهت زندگی در هرات تشریف داشته باشند نه در ایران -ایران کشورمستقلی است که ارتباطی بااتباع بیگانه ندارد عیرضا رضایی تهران

>>>   من اگر شناسنامه کره مهتاب را هم برایم بدهند نمیگیرم چون از خاک و زمینم نه از مهتاب
من برای این وطن آینده می سازم نیاز به گل و پارک ایران ندارم
من برای قطره قطره خون شهیدان وطن ارزش قایلم و بدهکارم که باید هر قطره را به گل تبدیل کنم نه گل !
سرک های پاک و قیرریزی ایران به درد ایرانی ها میخورد برای من این سرک های خاکی خیلی قشتگتر از آنهاست
خانه ی گلی من خیلی با ارزش تر از خانه های شیشه ای ایران است چون در این می توانم آسوده و راحت بی تحقیر نفس عمیق و جانانه بکشم
تو ای مایل جاهل چرا مایلی که ایران باشی
مایل باش اما مایل وطن خود نه بیگانه
من تیر نفرت طالبان وحشی را از تحقیر ایرانی های مهربان ترجیح می دهم چون ایرانی ها راست میگویند مهمان یک روز دو روز نه که تا نوروز اما طالبان وحشی غلط کرده اند که با وحشت می توانن حکمرانی کنن هرگز و ابدا
من چشمه ای زلال عزت در این سرزمین دیده ام که این چشمه ایران چی که در اروپا و امریکا هم نیست
زندگی راه یک سره است برگشت ندارد که دوباره اشتباهات را اصلاح و زیان ها را جبران کنی
بیا با هم عزیز و مهربان باشیم تا همسایه ها به چشم عزت به ما نگاه کنن و ازین عزت حسرت ببرند
علی احمد حسینی

>>>   واقعا عمق وحشی گری طالبان ازین قضیه هویدا می شود که آقای مایل و خانواده اش به خود سوزی راضی است نه به وطنداری اوغانستان
طالبان و همه کسانی که افکار طالبانی دارند ازین واقعه باید خجالت بکشند


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است