تاریخ انتشار: ۲۲:۲۴ ۱۳۹۹/۴/۹ | کد خبر: 164009 | منبع: | پرینت |
این روزها منطقه آبستن نطفه پروژه صلح افغانستان است؛ با وجود تلاش های برای رسیدن به آن، به نظر میرسد کسی دنبال حل همه جانبه و ریشه ای معضل افغانستان نیست. بسیاری از طرف های بینالمللی، آن را به چشم ابزاری برای خلاصی از جُل تری بنام افغانستان می بینند و میخواهند بدون توجه به زمینه های طولانی مدت و لوازم آن، فقط به آن برسند و طی یک نمایش سیاسی الوداع گویند و نفسی تازه کنند.
از سوی دیگر، بسیاری از طرف های افغانستانی قضیه صلح را نه به عنوان فرایند ضروری، بلکه پروژه ای مالی در شمار ده ها عنوان نان آور دیگر می نگرند. در افغانستان مشروعیت و محوریت سیاست قومی است. درست به همین دلیل بسیاری از چهره های فاقد تخصص و تعهد با استفاده از آدرس قومی به کرسی می رسند و بسیاری از نخبگان تنها به جرم انتساب قومی طرد و غیر خودی محسوب می شوند. حال در پروژه صلح هیچ جایگاهی برای اقوام تدارک دیده نشده است.
مدیریت پروژه صلح به جز موارد استثنایی، شماری از آدم های خود را از آدرس های مختلف وارد کار کرده اند که این امر تنها بحران را در طولانی مدت پیچیده می کند. جایگاه زنان، نوع نظام، احزاب، حقوق مکتسبه قربانیان مالی و جانی جنگ، هرگز به حساب نیامده است. جایگاه کشورهایی همسایه و منطقه به صورت احساسی، گزینشی، شعاری و به طور رقت آوری مسخره گرفته شده است. آتش بس و اعتماد سازی متقابل که بستر ساز صلح است وجود ندارد. برعکس جانب مقابل دولت ضمن دریافت امتیاز آزادی پنج هزار ملیشیای جنگی، اکنون با بیرحمی تمام آتش جنگ را به صورت گزینشی تشدید کرده است. این ها دلایلی است که رسیدن به صلح پایدار را در حد یک رویا قابل دسترسی می سازد. در حالیکه صلح قرار داد دو جانبه بر اساس تمایل، جور آمد و گذشت طرفین استوار است. امری که وجود ندارد.
از همین حالا بسیاری از دارودسته های شامل در دسترخوان صلح، شمشیر های خود را برای نبرد بعدی صیقل می دهند. زیرا جنگ تبدیل به شغل ساده درآمد زا شده است که دو طرف بحران به قیمت تباهی مردم افغانستان از آن نفع می برند.
نتیجه این که چهل سال جنگ و جنایت، چند صد سال تنش های تاریخی، نیازمند صلحی است که در آن با حوصله و دقت و در نظر گرفتن تمام ابعاد و بسترهایی مناقشه، راه حل یافته شود، نگرش پروژه ای و ورکشاپی جز ضیاع منابع و فراهم کردن زمینه های فساد دیگر، گرهی از کار فروبسته افغانستان نمی گشاید.
بیایید یک بار هم شده با خود صادق باشیم!
محمد تقی مناقبی
>>> آزار قـوم و کشـتن انسـان دگـر بـس اسـت
ویرانگری به ملک خراسان دگر بس است
گل غنچه هــای عـاطـفـه فـریـاد مـی کـشـنـد
تاراج بـاغ و دامن بسـتان دگـر بس است
ذبـح کبـوتـران حـــرم نیـسـت در کتـاب
جور و جفا به بلبل دستان دگر بس است
آتـش زدی بـه مکـتـب و دانشـسـرای مـا
بازی به جان طفل دبستان دگر بس است
عـرش خــدا بـه لـرزه در افـتاده هـشـدار
آتش زدن به مسجد و قرآن دگر بس است
در شـهـر انتحـاری و در روسـتـا تفـنگ
ترس مدام و حال پریشان دگر بس است
کهسار و دشـت و جنگل انبوه از تـو بـاد
وحشیگری به شهروخیابان دگربس است
تنهـا نـه جــور و ظلـم بـه آدم بـود خـطا
رم دادن غـزال بیـابـان دگـر بـس اسـت
بیگانه ای ز عـاطـفه و رحـم از نخـست
لیکن جفا به خواهرگریان دگر بس است
از آه سـیـنـه ســـوز یتیـمـان بـکـن حـیا
سیلاب اشک پرشـرر دیدگان بس است
دزدیــده ای ز کاسـه مــردم نــوالـه را
لیکن فروش همت دهقان دگر بس است
در گـوش کـر خلـق جهان داد سـر کنید
سنگیندلی به مردم نالان دگر بس است
بهـر نجـات خـیـل پـریـان ز چـنگ دیـو
همبستگی به مادر شیطان دگر بس است
وجـدان مـن به مفتی اعـظم خطاب کـن
با نام دین فریب مسلمان دگر بس است
جنگ صلیب و مسلم و خاخام فسانه شد
نازش بتاج و تخت سلیمان دگربس است
سـرمایـه سـوخـت ریشـه و بنیاد اعتقـاد
مکروریا به ساحت ایمان دگر بس است
جنگ و فساد و فتنه گری سوخت کشورم
دامن زدن به آتش بحـران دگر بس است
بـا قـاتـلان خلـق وطـن دوسـتی خطاسـت
تسـلیم شـدن بـه فـتـنـه پنجابیان بس است
دشـمن بـود هرکه وطن رابه خون کشد
بهـر خـدا معـامله بـا قـاتـلان بس است
میهن به زیر چکمه بیگانه شـد خراب
حمام خون به نقشه بیگانگان بس است
رسول پویان
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است