افغانستان پس از 11 سپتامبر 2001 (20)
تاگرت از مسوولین یونیکال پس از توطئه نمایش انگلیسی طالبان با خوشحالی پیروزی های طالبان در سلطه بر افغانستان را جشن گرفت و از حکومت کلینتون خواست تا حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد 
تاریخ انتشار:   ۲۰:۳۶    ۱۳۹۹/۴/۱۰ کد خبر: 164014 منبع: پرینت

بازی بزرگ نو؛
با فروباشی شوروی، {1992}، جموری های آسیای میانه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق، تاجیکستان، ازبیکستان، قرغزستان، قرقیزستان و ترکمنستان در دسامبر 1991، به عنوان کشورهای آزاد و مستقل منطقه پرثروت نفتی و گازی و دارای موقعیت زیوپلیتکی در مزکز توجه شرکت های غول پیکر نفتی امریکا و اروپا، چین، ایران، روسیه، هند و ترکیه و کشور ارجانتین قرار گرفت که در ادبیات سیاسی «بازی بزرگ نو»، نامیده می شود-به هدف کنترول ثروت های نفتی حوزه بحیره کاسپین و آسیای میانه در آنطرف دریاها و حضور در منطقه ی ژیوپلیتک-استراتژیک ماوراءالنهر باستان که مرکز تلاقی تمدن های کهن است که مهمترین شهرهای فرهنکی آن ثمرقند و بخارا تاجیکستان است که در تقسیمات سیاسی حکومت مخوف استالین از تاجیکستان جدا و جزو ازبیکستان گردید و ازبیک ها بر امور سیاسی جمهوری تاجیکستان، شوروی را به یمن شیطانیت سیاسی استالین، نیز، بدست گرفتند تا از انکشاف زبان فارسی زبان حوزه تمدنی و همچنان از نفوذ فرهنگی ایران و تاجیک های فارسی زبان افغانستان در تاجیکستان جلوگیری نمایند و در همین راستا تفکر مذهبی و دینی مسلمانان آسیای مرکزی را همراه با زبان و فرهنگ باستانی اقوام متفاوت کشورهای تحت قیمومت استملاسیون سیاسی به نفع روسی سازی مردم آسیای مرکزی سوق و جهت و مسیر دهند.

روس ها در پسوند نام تمام رهبران مسلمان نشین جمهوریت های آسیایی میانه شوروی یک پسوند با« اوف» با آسمامی رهبران تاجیک، ازبیگ، ترکمنستان، قرقزستان، قرغزستان فزود مثل نیازوف، کریم اوف و از این دست «او ف» و «چوف» اضافه کردند. اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی را به مسکو بسته نمودند.
البته، تذکار این مطلب در اینجا ضروری است که شوروی های استعمارگر هرگز، مانند امریکا و یا اسعمارکران اروپایی که تمام ثروت های مردم افریقا و آسیا و امریکای لاتین تحت قیمومت را به گواهی تاریخ دزدی کرده اند و آن همه وحشیکیری های که در حق مردم سپاهپوست افریقا و سرخ پوست هندی بومی شریف ترین فرزندان اخلاقی عصر طبیعت و کوچ نشینی سرخپوستان امریکا شمالی انگلیس ها کردند، که هم ثروت خلق ها را باتحمیل حکومت های استبدادی استخوان شکن بر مردم مظلوم تحت قیمومت، از آنها دردی کردند و فقر، تنگدستی، فحشا و اعتیاد را آوردند و مردمان را در بی سوادی در جنگ های قومی و مذهبی و نژادی گیر انداختند و هویت انسانی سیاهپوستان افریقایی را تحقیر به تعبیض رنگ سیاه حیوانات گوریل های وحشی کردند و برده گرفتند و به بازارهای دیگر فروختند که در قرن هیجدم شهر لیورپل انگلستان به مرکز تجارت بردگی سیاهپوستان تبدیل شده بود، با مردم آسیای میانه به شیوه آنچنان ددمنشی های وحشیگیری های استعماریون اروپایی و امریکا، رفتار نکرده است. اجازه داده است که جمهوری های آسیایی شوروی، در حین وابستگی به اقتصاد کشور ما در پروژه های عمرانی، انکشافی، تحصیلی و زراعتی پیشرفت و ترقی و سطح رفاه نسبی داشته باشند و زنان و کودکان دارای حقوق و امتیازات گردند و به صحنه تولید و سیاست و جامعه وارد شوند. هرچند که استالین، که زیر شعار مارکسیسم-لنینیسم و مخالفت با امپریالیسم و بی عدالتی، با جدا کردن شهرهای سمرقند و بخارا از شهرهای فرهنگی مرکز تمدن راه ابریشم 2500 ساله تاجیکستان، خیانت بزرگی را در حق مردم تاجیکستان همزبان و هم فرهنک و همبستر حوزه تمدنی تمام فارسی زبانان مرتکب شده است.

اسلام کریموف به حمایت شوروی سلطه را بر تاجکستان و سایر کشورهای آسیای میانه قایم کرده بود. پس از فروپاشی شوروی و تحولات در منطقه آسیای مرکزی که چین و هند را وارد بازار دوطرفه آسیاس مرکزی و آسیای جنوبی نموده و طالبان انتخاب امریکا را به نزدیک سرحدات ازبیکستان و ترکمنستان و تاجیکستان آورده است، دولت تاشکند در سال 1996، قرارداد خریداری سلاح نظامی را با امریکا به امضا رساند در سال های 1998 و 1999، تمرینات مشترک نظامی امریکا و ازبیکستان در ازبیکستان انجام داده شد. در دور جدید بازی بزرگ نو، ازبیکستان در حین که عضو فدراسیون روسیه است، در رقابت منطقه ای با ترکمنستان، تاجیکستان {25 هزار سرباز روسیه به امر بوریس یلتسن در گرماگرم شدت گرفتن بازی بزرگ نو، در سرحدات مرزی تاجکستان و افغانستان مستقر شده اند روس ها دستکاه ستلایتی در تاجیکستان ساخته اند که تمام تحرکات امریکا و ناتو و لشکرهای بنیادگرایان که در افغانستان با احزاب و سازمان های بنیادگرا آسیای مرکزی جینل اندازی های دارند را رصد و ثبت می کند و حرکات نظامی امریکا را در ازبیکستان تحت نظارت ماهواری دستکاه استخاربات ستلایتی دارد.
روس ها تمام عزم را جزم کرده اند دست امریکا و اروپا را از پر ثروتمندترین ذخایر دست نخورده بحریه کاسپین-دریای خضر {دریای خزر} و آسیای میانه و آسیای جنوبی کوتاه سازند.

روسیه و چین و تعداد زیادی از کشورهای آسیایی و افریقایی در پروژه اروپا و آسیا راه یک کمربند که شامل جاده ابریشم می شود که آسیا، اروپا و افریقا را از طریق چهاره وسطی افغانستان که بخشی از پروژه یک کمربند اقتصاد تجارت جهانی از خاک کشور ما می گذرد، اسپ سواران غول نفتی های امریکا و اروپا و نیوکال و دلتای اویل سعودی و لشکرهای داعشی، طالبانی، المجاهدی و التحریر و القاعده و... را از دوطرف بازار جهانی منطقه فراری در کسر بودجه در حوزه محدود امریکایی و اروپایی محصور به مجازات اقتصادی سازند.

شش شرکت نفتی و گازی غول پیکر دولتی و شخصی چین، نه تنها در کنترول انرژی نفتی و گازی جهان در خاورمیانه، لیبی، بر شرکت های امریکایی پیشی گرفته اند بلکه دولت چین در گرماگرم جنگ شرکت نفتی نیوکال و برایدس بر سرنفت و گاز ترکمنستان که از کجا بگذرد و از کجا نگذرد، دعوی ها دارند، در سال 2007 پروژه پایپلاین به طول7 هزار کیلومتر از ترکمنستان بسوی قرقیزستان و از آنجا به ازبیکستان و قزغزستان و از آنجا به آیالت سینگیانک چین، سالانه چهل میلیارد متر مکعب گاز ترکمنستان را به خود اختصاص داده است و همچمان با ایجاد خط را آهن از سیگیانک به قزغزستان و سرمنطقه بسوی ازبیکستان و رقم خوردن خطر راه آهن بند حیرتان به ازبیکستان ماالتجاره چینی هم به بازارهای کشورهای آسیای مرکزی و هم به کشور افغانستان می رسد و هند نیز دربازار افغانستان و از طریق خاک کشورمان به بازار اقتصادی آسیای میانه از طریق بند چابهار وارد کارزارهای تجاری و اقتصادی و خرید نفت و گاز آسیای میانه است.

باز شدن بازار نفت و گاز آسیای میانه؛
کشورهای آسیای میانه جز فدراسیون روسیه از جمله ترکمنستان، قرقزستان و ازبیکستان، در تلاش برای جلب شرکت های غول پیکر نفتی به هدف اعمار پاپلاین صدور و انتقال نفت و گازشان به اروپا و امریکا و سایر نقاط جهان تغییر کرده و فروش نفت و گاز کشورهای شان سعی دارند که از وابستکی به اقتصاد روسیه نجات یابند و جای پای در تجارت جهانی نفت و گاز پیدا نمایند. ترکمنستان به رهبری صفرمحمد نیازوف در منطقه برای رهایی از وابستگی اقتصادی نفتی و گازی به روسیه {در شوروی سبایق تمام پایپلاین های نفتی و گازی آسیای میانه به سوی مسکو می گذشت} و صادرات نفت و گاز کشورش به افغانستان و ایران و از آنجا به پاکستان و هندوستان و سایر کشورهای منطقه و فرامنطقه در صدد چلب شرکت های نفتی جهان برای احداث پلایاین برای صادرات نفت و گاز کشورش بود.

دولت نیازوف در راه به ثمر رساندن پروژه صدور طلای سیاه کشورش از طریق افغانستان و ایران و پاکستان به اکناف جهان و رها سازی ترکمنستان از اقتصاد روسیه در سال 1994، ساخت ساختمان میدان هوایی بین المللی پُرمصرف عشق آباد را به پایان رساند. دولت نیازوف، در سال 1995، در سرخس در بندر ترکمنستان-ایران کار ساخت پروژه خط جدید راه آهن ترازیستی زمینی و فضای جدید برای پزیرایی دیپلومات ها و روسای مدیران هیات های نمایندگان بیست و چهار شرکت غول پیکر نفتی غربی امریکایی که در میان آنها شرکت های غول پیکر نفتی یونیکال {خانواده راکفارها سلطان نفتی جهان} و شرکت غول پیکر نفتی بریداس {ارجنتاینی و سایر حوزه نفت خیز امریکای لاتین} بر سر لوله کشی طلای سیاه ترکمستان به افغانستان و ایران و پاکستان هند و بقیه جهان، باهم درگیر رقابت های شدیدی شدند. {به این موضوع بعدا باز خواهیم گشت.}

در هرصورت، در اوایل دهه ی 90 قرن بیستم، مهندسان متخصصین زمین شناسی امریکایی که بوی نفت و گاز را از مسافات دور حس نی کنند، منابع زیرزمینی حوزه خزز-کاسپین را یکصد تا یکصد و پنجاه میلیارد بشکه نفت تخمین کرده بودند. قرقزستان، در حدود 85 میلیارد بشکه نفتی در منطقه بزرگترین ذخیره نفتی را دارد، آذریایجان حوزه نفتی دارای تولید 37 میلیارد بشکه نفت است که 11 میلیارد آن ثبیت گردیده و همچنان ترکمنستان 32 میلیارد شبکه نفت حوزه دریای کاسپین را دارا است که یک و نیم میلیارد شبکه نفت آن ثبیت گردیده است.

علاوه بر این ثروت گازی منطقه کاسپین مجمعاً بین 236-237 تریلیون فوت مکعب گاز تخمین شده است. ایران با ذخایر بیش از 93 میلیارد بشکه نفت و همچنان ذخایر بزرگ گازی در حوزه دریای خزر و خلیج فارس دومین کشور نفتی منطقه است. ایرانی ها در سال 1997، کار ساختمانی 119 میل اعمار پاپلاین گاز را تکمیل و ترکمنستان را به کردکوی ایران وصل ساختند. در ادامه این رقابت ها در سال 1992، ایران، ترکمنستان و ترکیه، موافقت کردند که پایپ لاینِ از ترکمنستان بسوی ایران و از طریق خاک ترکیه به اروپا با مصرف پنجصد میلیون دالر بسازند.

ترکیه برای این که از قافله عقب نماند در سال های 1992 و 1998 در حدود یک و نیم الی دو میلیارد دالر در حوزه های نفتی منطقه سرمایه گذاری کرده و در پی قایم ساختن نفوذ اقتصادی و فرهنگی و زبانی بر اساس دکترین پان ترکیسم درصدد قایم ساختن نفوذ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است تا عرب سعودی و همجنان ایران و ازبیکستان را در منطقه مهار سازد. میزان تجارات ترکیه با کشورهای آسیای میانه در سال 1997، چهار میلیارد و یکصد میلیون دالر بود. ترکیه هرچند عضو ناتو است. اما اتحادیه اروپا ترکیه را به جامعه اروپایی شریک مارکیت اقتصاد اروپا نساختند.

امریکا به هدف داشتن ترکیه در بازی بزرگ نو در حوزه خزر و همچنان در آسیای میانه در سال 1997، طرح «دهلیز انتقال» را روی دست گرفت تا پاپلاین انتقال نفت کوبا در آذربایجان از طریق جورجیا به بندر شهبان ترکیه و قفقاز را رقم زند و در همین زمینه با لوله کشی شرکت نفتی برایدس در حمایت شرکت نفتی یونیکال در انتقال نفت و گاز ترکمنستان از طریق ایران مخالفت نمود.

کشمکش میان یونیکال وبرایدس؛
شرکت نفتی بریداس ارجنتاینی در سال 1994، امتیاز اعمار پایلاین انتقال گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به ایران و پاکستان و هندوستان را در کشمکش با یونیکال از آن خود کرد. اما یونیکال در حمایت دولت امریکا، با طرح پروژه انتقال نفت و گاز ترکمنستان از طریق خاک ایران مخالفت کرد. امریکا در ماجرای کنترول طلای سیاه به بهانه این که نباید خط لوله نفتی و گازی ترکمنستان از خاک ایران بگذرد، برضد کمپنی بریدایس و در حمایت از شرکت نفتی یونیکال برآمد. کشکمش میان یونیکال و برایدس در سال های 1995 و 1996 به اوجش رسید. بطوریکه برایداس روی بی نظیر بوتو نخست وزیر وقت پاکستان 1993 تا نوامبر 1996، سرمایه گذاری کرد و نیوکال پس از برکناری نگهبانی بی نظیر بوتو و به قدرت رسیدن دوباره نواز شیریف به حیث نخست وزیر پاکستان {دسامبر 1996 تا دسامبر 1999} روی شریف سرمایه گذاری کرد.

یک هیات از شرکت نیوکال در فبروی سال 1998، به وساطت هانری کسنجر، به کابل رسید تا با حکومت دست نشانده طالبان درباره اعمار پاپلاین ترکمنستان از طریق خاک افغانستان به پاکستان گفتگو کنند.
این در حالی بود که حکومت صفرمراد نیازوف رییس جمهور ترکمنستان و بی نظیر بوتو نخست وزیر پاکستان در اپریل 1995 قرارداد ساخت اعمار لوله های نفتی از طریق خاک افغانستان و ایران و پاکستان را در اسلام اباد به مدیریت بریداس به امضا رسانده بودند. بعد از سقوط کابل 26 سپامبر 1996 و پیامدهای بعدی آن که نواز شریف دوست دیرینه طالبان بار دیگر وارد صحنه سیاسی پاکستان گردید، در 25 اکتوبر 1999 قرارداد اعمار پاپلاین شرکت یونیکال و دلتا اویل عربستان سعودی از طریق خاک افغانستان {بدون عبور از ایران} با پاکستان و ترکمنستان به امضا رسید.

فتنه یونیکال که افغانستان را به آتش کشید؛
شرکت یونکال {مخفف شرکت متحده نفتی کالیفرنیا} متهم به زیر پا کردن حقوق مردم ما در حمایت از رژیم دیکتاتور برما است و نیز متهم به نسل کشی قبایل برمایی کارین ومون در کشور برما است که شاه لوله های نفتی یونیکال از مناطق زندگی آن بدبختان روی زمین می گذرد که مورد خشم الیکارشی نفت قرار گرفتند.

شرکت یونیکال برای تغییر دادن خط لوله نفتی و گازی ترکمنستان به پاکستان از طریق افغانستان، با وارد کردن خانم لیلی هلمز دختر حبیب ذکریا نواده پسرش فیض محمدخان ذکریا که شوهراش ریچاد هلمز رییس سابق سی آی ای است به صحنه سیاست به نفع طالبان تلاشی می کرد که یک تصویر زن دوستانه از طالبان در ذهنیت زنان امریکا ترسیم نماید، تا هم تاغلغله ی زنان مدافعه حقوق بشری امریکا، علیه بلکلینتون که متهم بود زیر فشار غول نفتی یونیکال طالبان ضدزن و حقوق زنان را وارد کرده است که حقوق زنان افغانستان را نقض نمده است را بخواباند و هم طالبان را دارای یک نماینده تحصیلکرده افغانستانی به هفت پشت درجداعلی خدمتگار ثناگو، معرفی کنند.

هلیلی که در سال1992 همراه با اولین قافله مهاجرین داخل کابل شد و مدتی بعد به پشاور شد و با طالبان محشور به سلام و حمایت و علیک سیاسی گردید و بعد دوباره به امریکا رسید، به نفع طالبان شروع به فعالیت تبلیغاتی کرد و از صفات «فرشتگان صلح» به تعریف ها و تمجیدها و نقل خاطرات خود از دوره ای که در افغانستان و پشاور زندگانی کرده بوده است و رابطه با طالبان و «فرشته خویی» آنها، نقش نماینده طالبان را در حول و دور کرزی و خلیلزاد و اشرف غنی که اینها هم چینل های با شرگت یونیکال دارند و کرزی انتخاب یونیکال بود که از چانته کنفرانس بن سر بیرون نمود، در مجامع بین المللی برای فریب زنان امریکا و مردم افغانستان و جهان بازی نماید.

کریس تاگرت از مسوولین یونیکال پس از توطئه نمایش انگلیسی طالبان و پیروزی های فراگیر طالبان با مسرت و خوشحالی پیروزی های طالبان در سلطه بر افغانستان را جشن گرفت و از حکومت بیل کلینتون می خواست تا حکومت طالبان را به رسمیت بشناسد. در حالیکه پلان انکلیسی ظهور طالبان به کلینتون سپرده شده بود و او تحت فشار یونیکال شورای روابط خارجی راکفلرها، پلان را به سفیر امریکا از طریق وزارت خارجه فرستاد و به بی نظیر سپرده شد که با وار کردن طالبان در چهره جدید شریعت عوام پسند امنیت نسبی خلق شود و مخالفان سرکوب و پاک شوند. سپس طالبان القاعده و لشکرها راه را برای فتح ثروت های نفتی و گازی و معادنی کشورهای مسلمان نشین آسیای میانه باز نمایند و منافع خودشان را در بازی بزرگ در همین بستر سیال منافع شرکت های غول پیکر نفت جهان جستجو کنند.

در ادامه درامه های سیاسی یونیکال، بارنیت رابین از کارشناسان ویژه افغانستان در شورای سیاست خارجی امریکا در اکتوبر 1996 در گفتگو با روزنامه تایمز گفت که: «طالبان کمترین رابطه ای با افراط گرایی بین المللی نداشته بلکه از آنها بیزار هستند».
در میان این همه توصیف ها از طالبان که امروزه پس از سی سال داستان بازی بزرگ نو، بسان مافیایی آدم کشان حرفه ی بلک واتر پنتاگون در قتل آزادیخواهان افغانستانی ماموریت تاج و تخت یافته است، وال استریت جورنال اصل کپ را زد: «دلبستگی امریکا و سایر کشورهای غربی به افغانستان در این نهفته است که مسیر انتقال نفت و گاز آسیای مرکزی به بازارهای جهان از همین کشور {افغانستان} می گذرد. طالبان مناسبترین وسیله استقرار و بهترین وسیله تحقق این پروژه در برهه کنونی تاریخ اند».

افغانستان در قلب بازی بزرگ نو؛
ظهور طالبان 26 دسامبر 1994، نقطه عطف در تاریخ سیاست و جنگ افغانستان است که فتنه سیاست توطئه در تاریخ را می نماید که شرکت سالاران غول نفتی یونیکال در قسمی تبانی با شرکت نفتی دلتا اویل عربستان سعودی به هدف حفظ منافع اقتصادی-ژیوپلیتیکی استراتژیکی در میدان افغانستان و سپس رفتن بسوی میدان های اصلی ثروت های دست نخورده بحریه کاسپین و آسیای میانه و بی ثبات ساختن دولت های آسیای مرکزی از طریق پیوند زدن بنیادگرایان دوطرف دریای آمو، جنگ های قومی و مذهبی را در تاجیکستان، قرغزستان، ازبیکستان و قرقزستان چاق کنند و با سرنگونی دولت های عضو فدراسیون روسیه و ایجاد دولت ها و مناطق جدید در داخل آسیای مرکزی دست روسیه و چین و ایران و هند را از آسیای مرکزی کوتاه سازند.

ظهور طالبان همزمان با جنگ های داخلی تحمیلی است که بصورت های متفاوت بدرجه اول پاکستان و عربستان و امریکا در آن نقش بازی کرده اند که با حمایت از حزب اسلامی گلبدین کابل را به تل های خاک تبدیل ساختند و مردم را تباه و برباد کردند و بدرجه دوم ایران و ترکیه برای حفظ منافع خودی بر مردم افغانستان تحمیل کردند. در جنوری 1994، جنگ خونینی میان حکومت برهان الدین ربانی و شورای هماهنگی {صبغت الله مجددی، گلبدین، جنرال دوستم و عبدالعلی مزاری} رخ داد: نیروهای گلبدین که در منطقه ای گذرگاه، چهل ستون و شاه شهید در حومه های نزدیک چند کیلومتری شهر به محاصره کشیده کابل گلگون خفته در خون شهیدان فرزندان بی گناه مادران داغ دیده قرارگاه ها و پاتک های داشتند و همچنان نیروهای ازبیک جنرال دوستم در قلب کابل در تپه شهد نزدیک مکرویان های اول و همچنان نیروهای حزب وحدت اسلامی در غرب کابل از چند جناج به نیروهای حکومت برهان الدین ربانی حمله بزرگ و سرنوشت ساز را رقم زدند که جنگ های وحشت را آورد که قوای شورای هماهنگی در یک شدت حملات برق آسا خطوط دفاعی دولت را در شهر کابل شکستند.

قوای شورای هماهنگی به منطقه رادیو تلویزیون افغانستان رسیدند. میان هردوجناج چنان آتش باری های صورت گرفت که که مجال رساندن مهمات تازه به جنگجویان دولت و هماهنگی در شهر یافت نمی شد، جنگ دست بدست و کار بازی های شمشیر زنی و قمه زنی و ساطور میان متخاصمین در گرفته بود که داستان وحشت هایی را حکایت می کند که با کشتارهای بی رحمانه اقوام ساکن کشور بدست همدیگر و به میخ زدن ها و جنواری های سینه بریدن ها و حمله های وحشیانه همراه است که سرانجام پس از ساعت ها جنگ که از شفق تاریکی صبح تا عصر رو به شام غریبان دردمند شهیدان کشته شدن بی گناه غیر نظامی، قوای زمینی و هوایی دولت ربانی نیروهای شورای هماهنگی جنرال دوستم و حزب اسلامی را از داخل شهر کابل تا بیست کیلومتری در شرق کابل عقب راند.

طالبان انتخاب یونیکال در یک چنین شرایط و اوضاع آشفته جنگ های خونین که پاکستان و عربستان و امریکا و ایران و ترکیه بر مردم افغانستان تحمیل کرده بودند، وارد کارزارها شدند که جنگ های داخلی دود از دمار مردم کابل کشیده بود. دولت ربانی که در میدان بازی بزرگ نو، گیر افتاده بود در آغاز کار سیاست مدارا با طالبان پیشه ساخته بودند. هنگامیکه نیروهای طالبان بر شهرک اسپین بولدک بر مواضع حزب اسلامی که با حکومت ربانی حمله کردند، طیارات دولت ربانی در حمایت از طالبان به مواضع گلبدین کابل سوز بمباران هایی انجام دادند. احمدشاه مسعود دوبار در غرب شهر کابل در نزدیکی های میدان شهر با ملاربانی معاون ملامحمد دیدار و گفتگو کرد.

بازیگران اصلی سازمان دهندگان بازی بزرگ نو، در خم و پیچ تبلیغات درباره طالبان از برای مطلب خود، که از آنها به «فرشتگان صلح» یادمی کردند برای فریب دادن دولت ربانی که روی تضادهای درونی ارتش و حکومت بی نظیر بوتو و مخالفت بی نظیر بوتو با بنیادگرایان پاکستان و حزب اسلامی افغانستان، سرمایه گذاری کرده بودند، در اوایل کار در گرماگرم زمینه سازی فکری طالبان تیم ظاهرشاه در روم را به حرکت آوردند تا به جنبش طالبان مشروعیت سیاسی به عنوان لشکر «بابای» ملت بدهند.

تاریخ نشان می دهد که تیم روم، سردار عبدالولی {داماد شاه سابق قوماندان عمومی کارنیزیون شاهنشاهی کابل} را در گرماگرم بازار سیاسی طالبان به پاکستان فرستاد. سردار ولی به سرحدات جنوبی قبایلی رسید و با وارثان خانواده های سران قبایل و متنفذین محلی یاران سابق دیدار کرد و پیام ظاهرشاه را به آنها رساند. در رسانه های اروپایی و امریکایی جلوه داده می شد که طالبان لشکر بابا ظاهرشاه هستند که پس از تامین امنیت و تشکیل حکومت موقت به ریاست شاه سابق، در خدمت «بابای ملت» جان فدایی می کنند.
حضور سردار ولی به نفع طالبان در افغانستان و همچنان مخالفت های بی نظیر بوتو با جنرال حمیدگل و جنرال های دماغ مسلمان بنیادگرا طرفدار ضیا الحق و حامی گلبدین و همچنان شعارهای سیاسی دولت بوتو در حسن نیت نشان دادن با دولت ربانی در کار مشترک علیه بنیادگرایی حزب اسلامی حکمتیار که مورد غضب حکومت بی نطیر قرار گرفته بود، دولت ربانی را در این تار خام سیاسی بسته کرده بود که گویا با استفاده از تضادهای درونی پاکستان می توانند با ضربت زدن به گلبدین، پس از آن با لشکر بابا جور بیایند.

این اشتباه سیاسی بود که در پیچ تار آن اول دولت ربانی بسته شد و از طالبان به عنوان نیروی «خودانگیخته مردمی» یاد کرد و بعد ها فهمید که سخت به اشتباه رفته است.
البته، عبدالرب رسول سیاف که در خدمت سعودی بود و در لباس بیعت شرعی به ربانی به بانکدار حکومت کابل در جنگ های داخلی تبدیل شده بود و سخاوتمندانه خرج جنگ حکومت می کرد وظیفه سیاسی داشت تا ربانی و مسعود را در کشمکش های داخلی به روی دوستم و شهید مرازی رهبر حزب وحدت شیعه مذهب افغانستان بزند. عبدالرسول سیاف {اول عبدالرسول سیاف نام داشت که وهابی آنرا به عبدالرب رسول سیاف تبدیل کردند و از بنده رسول به بنده الله تبدیل ساختند} را سعودی ها در دهه 80 رهبر حزب اتحاد اسلامی ساختند و دالرهای زیاد در اختیارش قرار دادند و در مخالفت با گلبدین بنیادگرا سیاف را وارد سیاست جهاد کردند.

سیاف که در تشکیل حکومت برساخته گورنرهاوس پشاور ساخت نواز شریف و حمیدگل نقش بازی کرده است، در داخل حکومت ربانی در جلد مرید استاد خودش را جا زده بود و در شکاف انداختن میان دولت ربانی و جنبش و حزب وحدت اسلامی نقش مهم و مخرب را بازی کرده است، تا به سعودی ها خدمت کنند جنگ های داخلی که با اشتباهات اولیه دولت ربانی پیچیده شده است، در اثر دستان مغرض درونی و بیرونی قضیه جنگ و صلح افغانستان و نقش مخرب سیاف در آن، به صلح تبدیل نشد بلکه منجر به رشته جنگ های خانمانسوزی شد که در فبروری 1995، هنگامیکه طالبان به مقر حزب اسلامی در چهار آسیاب در 25 کیلومتری کابل حمله کردند و حکمتیار فراری شد مردم هزاره نشین غرب کابل در افشار و دشت پرچی مورد حملات چندجانبه دولت ربانی قرار گرفتند که دود از دمار آن بدبختان تنها مانده در میدان برآمد.

پس از دستگیری عبدالعلی مزاری در غرب کابل بوسله طالبان و کشته شدن بی رحمانه شهید مزاری بدست ملیشه های آی اس آی و پیامدهای بعدی آن که حوزه جنوب غرب در سپتامبر 1995 بدست طالبان سقوط کرد و در 26 سپتامبر 1996، ملیشه های بیرون مرزی آی اس آی کابل را از طرف شرق و جنوب و غرب مورد حمله قرار دادند و قوای مسعود یکروز پیش کابل را با تمام تجهیزات و جنگ افزارها و ماشین آلات ترک کرده بودند تا نیروها را حفظ و برای نبردهای آینده با ماشین آدم کشان، در پیگار برای آزادی درگیر شوند، فصل جدید خصومت های قومی و مذهبی چهره گشود که در سال های 1997 و 1998 و 1999 ماشین جنگی طالبان، در مراز، بامیان، جاغوری، شمالی و فاریاب و جوزجان جنایات علیه مردم تاجیک شمالی و بامیان و صفحات مرکزی هزاره نشین انجام داده است که هریک صفحه های تراژدی های بزرگ خموش قرن بیستم و بیست و یکم است که در پرده دیگر پس از سازشنامه دوحه از نو شروع شده است که مفرزه های طالبان در یک ساحه وسیع در کناره های آمو دریای آسیای مرکزی با دیگر حضور نظامی پیدا کرده اند که در ماه سرطان از طریق ترکمنستان به ولسوالی خماب جوزجان حمله کردند تا جوزجان را بی ثبات و بار دیگر داستان قتل عام های دهه 90 را در راستای منافع شرکت یونیکال و دولت ترامپ در منطقه در شمال و شمالی تکرار کنند.

چینل اندازی طالبان با بنیادگرایان اسیای میانه؛
طالبان پس از سازشنامه دوحه که خشونت ها را افزایش داده اند و در صدد یکطرفه کردن کار حکومت غنی هستند، با بنیادکرایان احزاب اسلامی آسیای مرکزی از جمله: حزب تحریک اسلامی ازبیکستان، جنبش اسلامی ترکمنستان، حزب اسلامی تاجکیستان، حز التحریر و اکرامیه اوزبیکستان و همچنان با جماعت تبلیغ قزافستان و حزب اسلامی ترکمنستان شرقی چین آیات ترکمنستان ایغورهای سیگیانگ، چینل اندازی های پیچیده در دو طرف دریای آمور به وجود آورده اند که این احزاب بنیادگرای تکفیری آنطرف دریا ها با شاخه داعش خراسان و حرکت المجاهدین، حرکت الجهاد الاسلام، تحریک طالبان پاکستان، تحریک نفاذ شریعیت محمدی، لشکر جنگهوی، جنبش محمد، لشکر اسلامی، لشکرطیبه، شبکه حقانی و سپاه صحابه در پاکستان، بلوچستان، کشمیر و سیستان و بلوچستان با جندالله در تماس هستند.

افغانستان در مرکز این شبکه گسترده گروه های بنیادگرای چند ملیتی واقع شده و بسوی کشمکش های خونین تر می رود که در این گیر و دار طالبان در پی تسخیر قدرت و مشروعیت دادن سیاسی امارت بر ساخته ملایان آی اس آی هستند. دست یافتن طالبان به قدرت سیاسی و مشروعیت پیدا کردن آنها در سایه حمایت ترامپ و سپس جوبایدن، سایر احزاب سیاسی بنیادگرا را در آسیای مرکزی برای رسیدن قدرت و مشروعیت یافتن به تاج و تخت مدهوش و دیوانه در کشتار و ویرانی و غارتگری خواهد ساخت.

محمد صدیقی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
یونیکال
شرکت های نفتی
آمریکا
طالبان
نظرات بینندگان:


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است