تاریخ انتشار: ۰۸:۰۴ ۱۳۹۹/۴/۲۸ | کد خبر: 164213 | منبع: | پرینت |
نکته: گفتمان مفهومی است که در افغانستان در اغلب موارد با گفتگو اشتباه گرفته می شود. به همین اساس گاهی می بینیم که نهادهای جامعه ی مدنی و یا حتی تلویزیون ها برنامه هایی را با عنوان گفتمان برگزار می کنند. برای شناخت بهتر گفتمان و فرق آن با گفتگو مطلب زیر که در حقیقت چهارچوب مفهومی یکی از مقالات من است می تواند کمک کننده باشد.
گفتمان ترجمهی واژهیDiscourse در زبان فرانسوی و آن هم مشتق از واژهی Discursu در زبان لاتینی است که به مفهوم «گذر یا حرکت از اینجا و آنجا» میباشد. دیسکورس، تداعی کنندهی دیالتیک، عقل و یا سیستم نیز، گفته شده است. (عباسی، 1393: 10). فضای ذهنی و روانیِ مسلّط و زبان خاصی که مردم در یک ودورهی خاص با آن سخن میگویند، گفتمان نام دارد و ضرورتِ شناختِ آن برای اصلاح و تغییر و یا فعالیت در چهارچوب آن، انکارناپذیر و غیرقابل اجتناب است. گفتمان با معانی دیگری هم در کتب گوناگون بیان شده است:
- فعالیّتی عقلی بر یک اساس منطقی سازماندهی شده؛
- فرایند متشکل از مجموعهای از فعالیّتهای عقلی جزئی؛
- مجموعهای از «گفتارها» که حول یک محور مشخص دور میزند؛
- گفتمان به معنای «نظام سخن» است؛
- گفتمان به معنای «صورتبندی دانایی و نظمی که براساس آن میاندیشیم» است؛
- پیکربندی سخن خاص در فرهنگ و دورانی خاص؛
- گفتمان به معنی شیوهی بیان و نظام ارایهی بحث.
نظریه ی گفتمان از علوم تفسیری مانند هرمنوتیک، پدیدارشناسی، ساختارگرایی و شالوده شکنی الهام می گیرد. (مارش و استوکر،1388: 195) گفتمان در بسیاری از رشته ها و رهیافت ها از زبان شناسی گرفته تا ادبیات و فلسفه و جامعه شناسی و سیاست مورد استفاده قرار می گیرد. توسعه ی مفهومی گفتمان بیشتر مدیون فرامدرنیسم است که متکی بر نظریات نظریه پردازانی چون میشل فوکو، ژاک دریدا، ژاک لاکان، ژان بودریلارد، ویلیام کونولی، ژان فرانسوا لیوتار و ریچارد رورتی است( مارش و استوکر،1388: 197).
تحلیل گفتمانی در دو حوزه ی نسبتاً متفاوت، یکی، حوزه ی زبان شناسی و دیگری حوزه ی فلسفه ی سیاسی مطرح شده و گسترش یافته است. وجه جامع این دو حوزه، نگرش به زبان یا قرار داشتن زبان در مرکز ثقل آنهاست. تحلیل گفتمانی در حوزه ی زبان شناسی، نهایتاً به تحلیل انتقادی گفتمان منجر شده و بیشتر توسط کسانی گسترش یافته است که تمایلات مارکسیستی داشته اند. تحلیل گفتمانی در حوزه فلسفه ی سیاسی با فوکوی دیرینه شناس مطرح و با لاکلائو و موفه به اوج رسیده است( شریفی، 1392: 29)
رهیافت گفتمانی لاکلائو و موفه
رهیافت گفتمانی لاکلائو و موفه از مشهورترین رهیافت های گفتمانی در حوزه ی اجتماع و سیاست است. این گفتمان با استفاده از نظریه ی گفتمانی فوکو، همه ی امور اجتماعی و سیاسی را پوشش داده و می کوشند با استفاده از این نظریه، جامعه ی معاصر را تحلیل کنند. در این دیدگاه، امور اجتماعی و سیاسی و به طور کلی جهان واقعیت، تنها در درون ساخت های گفتمانی قابل فهم اند و گفتمان ها به فهم ما از جهان شکل می دهند(منوچهری، 1393: 105).
ویژگی های گفتمان لاکلائو و موفه
گفتمان لاکلائو و موفه ویژگی های خاص خود را دارا می باشند که بیشتر تمرکز بر "بنیادستیزی" و "جوهرستیزی" فلاسفه ای چون رورتی، دریدا و لیوتاردارد( مارش و استوکر، 1388: 201) مهم ترین ویژگی های گفتمان لاکلائو و موفه از این قراراند:
- گفتمان بزرگ تر از زبان است.
لاکلائو و موفه بر این باورند که همه ی پدیده ها و اعمال، گفتمانی هستند. به عبارتی دیگر، هر چیز و هر فعالیتی برای معنادار شدن باید بخشی از گفتمان خاصی باشد. این بدان معنا نیست که هر چیزی باید گفتمانی یا زبانی باشد، بلکه منظور این است که هر کنشی برای قابل فهم بودن، باید بخشی از چارچوب معنایی وسیع تری به حساب آید. (شریفی، 1392: 47)
- قدرت از دیدگاه لاکلائو و موفه فوکویی است نه وبری.
قدرت از دیدگاه وبر عبارت از تحمیل اراده بر دیگران است به رغم مخالفت آنان. (علیزاده، ) به عبارت دیگر، این قدرت در دست گروه فرادست جامعه است و دولت تنها مرجعی است که انحصار اعمال زور مشروع را در دست دارد. بنابراین گروه فرادست از زبان و گفتمان برای توجیه موقعیت خویش استفاده می کند. در مقابل، فوکو قدرت را هم مولد می داند و هم مولود. (شریفی، 1392: 48) به این معنی که قدرت در یک رابطه ی دو سویه می تواند مولد دانش باشد یا بالعکس.
- هویت، نشانه ها، اشیا و گروه ها رابطه ای است.
داوود عرفان
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است