تاریخ انتشار: ۱۹:۳۷ ۱۳۹۹/۵/۱۲ | کد خبر: 164391 | منبع: | پرینت |
... از تفاله های حزب دموکراتیک گله ای نیست. اینها بعد از چهل سال هنوز هم در مجالس خصوصی شان از "انقلاب شکوهمند ثور" می گویند... و بر کشتار های شان مباهات میکنند... و فکر نکنم تا صد سال دیگر هم به این حقیقت برسند که کشتن انسان گناه است... و حزب دموکراتیک جنایت کرده است... اما در برابر مردم و اذهان عامه با آسمان و ریسمان کردن ها تمام "الا و بلا" را به کردن " حفیظ الله " می اندازند!!. جناب حفیظ الله که یک تنه هم انقلاب کرد، هم هشتاد هزار "اشرار" را زندانی و اعدام کرد... حالا مرده و باقی رفقا موسیچه های بیگناه بودند و هستند که جز دموکراسی و همدیگر پذیری چیزی نمی خواستند و نمی خواهند و "اولی الامر" مسلمین جناب صبغت الله ایشان را عفو کرد.
در این اواخر یک روایت جدیدی را کشف کرده اند که گویا انقلاب هفت ثور "پلان انگلیس ها" بوده و روس ها به گواهی یک جنرال روس که یکی از رفقا با وی صحبت خصوصی داشته گفته که شوروی اصلا از پلان کودتا خبر نداشت! انگلیس ها گویا مشاورین روسی را در شکنجه گاه های اگسا و خاد استخدام کرده بودند!... این لاطائلات که گویا از یک منبع واحد فورمله گردیده این روز ها در دهان همه تفاله های حزب افتاده است... از این ها که بگذریم...
گله از دوستان است...
حافظه تاریخی بعضی از هموطنان بسیار ضعیف است!
گور های دسته جمعی، اعدام هزاران هزار انسان بیگناه بدون محاکمه، کشتار خونین دگر اندیشان... در برابر اشعار سلیمان لایق برای شان چنان کوچک می نماید که تو گویی وی موسیچه ٔ بیگناه بوده و زندگیش به شعر گویی سپری شده... گویی این دوستان در بام "تسامح" بالا شده و چنان مستانه بر دهل "همدیگر پذیری" و "فرهنگ پروری" میکوبند که از آن طرف بام پرت میشوند... جنایتکار حزب دموکراتیک به خاطر اشعارش با یک طلسم جادویی شخصیت برازنده میگردد... اینکه شاعر میتواند جنایتکار هم باشد در مخیله شان هم نمیگردد.
اگر شعر به تنهایی معیار سنجش شخصیت افراد میبود، شاه شجاع یکی بهترین شخصیت های کشور میبود.
برای این "سینه چاکان" شعر سلیمان لایق که گویا کشتار انسان ها را در یک کفه ی ترازو میگذارند و شعرش را در کفه دیگر و سنگینی کفه اشعارش را می بینند، اینک یک شعر این ... بوقلمون را که در وصف امین و کودتا ننگین ثور سروده برای دوستان میگذارم. تا مایه عبرت باشد برای شبه روشنفکرانی که حافظه تاریخی شان را از دست داده اند.
«شعری از سلیمان لایق در وصف رفقا (تره کی و امین)
نامه ای از زندان به پیشوا!
ای ز یُمنت خاکِ بیجان، جملگی جان گشته است
کلبه ای تاریک دهقانان، چراغان گشته است
از نبردِ حزب پیشاهنگ و اردوی جوان
زیر فرمان « امین»، کشور گلستان گشته است
گر«امین» فاتح شد، از شاگردی و مِهرِ تو شد
او به ملت گفت: کارش از تو سامان گشته است
این جهان، این کرهٔ خاکی ، چنین هرگز ندید
این چنین مشکل که با عقلِ تو، آسان گشته است
کارگر را از تو در کشور، غرور و افتخار
خان و خاین از تو مرعوب و هراسان گشته است
آن که می غُرید بر روی غریب و بینــوا
رفته در یک گوشه از ترسِ تو، پنهان گشته است
ظالم و استمگر و خونخوار و جلادانِ دِه
در کفِ تیغ تو ، با وجدان و انسان گشته است
بزرگر بی توشه را، پروردگار و، توشه دِه
نا امید و بی زمین ، دارای پلوان گشته است
خصم گر منکر بوَد، از معجزاتِ هفت ثور !
او تهی از جوهر مردی و وجدان گشته است
روشن از شمعِ تو شد، ویرانهٔ تارِ قرون
هر طرف بینی که مِهر «نور» تابان گشته است
دستگاه جَور دولت، آله ی استمگران
از قدومت یار و دمسازِ ضعیفان گشته است
تودهٔ زحمتکشِ این مرز بومِ باستان
از دل و جان انقلابت را ، ثنا خوان گشته است
از شعارِ نان و کالا، خانه و دست و سواد
غمگسارِ قرن ها خندان و رقصان گشته است
زنده بادا پیشوایِ داهی زحمت کشان !
این شعار مرد و زن، در خاکِ افغان گشته است
( لایق) من نیست در عصر تو زندانی شوم
شاعر از سوء تفاهم، مات و حیران گشته است»
سلیمان لایق
رشید رستمی
>>> Said Rawani
نفرین ابدی بر آنهاییکه بخاطر منافع قدرت های تجاوزگر هزاران انسان آزاده و بیگناه را قتل عام نمودند.
سلیمان نالایق یکی از زشترین و کثیفترین مهره های باندجنایتکار «خلق-پرچم» بود که دستش تا مرفق با خون هزاران انسان بیگناه اغشته است.
>>> Kabir Rahimi
شاعر که شعرش از استقلال و آزادی و عدالت و برابری مملو باشد و خودش. بر ضد آنچه سروده عمل کند چه سود ٫ مثل در یخ بنوسی و در آفتاب بگذاری ...
>>> Ali Ahmadi
آه که چی درد آور ومایوس کننده است ازین مردم گوسفندی و حافظه تاریخی شأن که هیچ ندارند قلم چلانانی مزد بگیر و به اصطلاح روشنفکران لشمک شأن که هیچ پشت روی ندارند که قاتل هزاران هزار انسان بیگناه وطن را که یک دهه با توپ تانک وطیارات روس اشغال گر در وطن جولان دادند و انسان کشتند وده وقریه وقصبه را ویران کردند بر جان ومال وناموس مردم شبانه تجاوز کردند با چند صفحه شعر بلند بالا غسل تعمید میدهند .
>>> Saida Hosain
تبصره ی صادقانه است راشد جان. تاریخ را در کتاب های تاریخ و برداشت های از حافظه بدور مانده از تملق گویی تا فراموشی تاریخی پیدا نمیتوان کرد. بلکه در سروده ها و قصه ها مردم می توان یافت.
>>> Nasser Atmar
از نظر روانشناسی ثابت شده در صف جنایتکاران ترسو های مانند این ادمک از شقی ترین ها بوده اند. ....
>>> Karim Tokhi Zajer
هر کی را دردی رسد ناچار گوید وای . ثریا جان از مجاهدین سر به کف حلقه فکری خودت نیز چیزی بگو ، تا توله ترازو برابر گردد ، ورنه همه اقده کشی بیش نیست .
>>> Rauf Saqib
در کشتار مردم مظلوم افغانستان در بوجود آوردن جهادی ها تمام اعضای ارشد حزب به اصطلاح دمکراتیک خلق شامل اند نمی تواند که از کشتار بی خبر بوده باشند
اگر سلیمان نالایق باشد ( یا همان بوتل فانتا والا ؟ )
>>> Salam Hafez Rahimy
اینها دین وجدان وحتی ناموس شان را در اختیار وخدمت شوروی وقت گذاشته بودند.
اینها و با داران وحشی شان در افغانستان به قتل عام ادامه میدادند..
>>> Ahmad Atmar
تصور کنید اگر این آدمک های ، شاعر و نویسنده و مؤزخ و ادیب و نویسنده را این حزبک در خود نمی داشت ! باز خود شان از روی مکاره گری منکر جنایاتشان می شدند می گفتند که از روی نادانی و بی سوادی این همه اعمال از طرف شان علیه مردم صورت گرفته بود !! بگذار بگویم که سران و سر دسته گگ های »حزب دمکراتیک خلق » ان همه جنگ و جنایت ، توحش و خیانت ها را آگاهانه و رذیلانه از طرف خود و سویتست های بیوکرات سرو سامان دادن .. برای اینکه «در بین شان داکتر و استاد و شاعر و نویسنده »!؟وجود داشت .. !! زهی نامردی و وقاهت و بیشرمی !!
>>> Yaad Royaee
مغز متفکر فاشیزم و جنایات بشری غلام مجدد که بعد ها سلیمان لایق شد به نفرین شدگان تاریخ پیوست. ...
>>> حامد عابد
آنچه رخ داده و میدهد عاملش همین کمونست ها بودند این مزدوران بی فرهنگ و بدترین های جامعه حتی منتقدین خود را میبردند و میکشتند اینها بهترین این کشور را فقط به دلیل دانش و فهمشان و مسلمان بودن میکشتند چون فکر میکردند در موجودیت انسانهای چیز فهم نمیشود اندیشه خیالی و خرافاتی کمونیستی شان را پیاده کنند اینها از همه اقشار جامعه بهترین ها را فقط به دلیل که کمونست نمی شدند بدون کدام وابستگی سیاسی میکشتند این کشتار ها باعث وحشتی شد که ملیون ها انسان به خانه دشمن در کمین نشسته یعنی پاکستان فرار کنند پاکستان از مجبوریت آنها که دیگر از ترس کمونستان به وطن شان برگشته نمیتوانند استفاده کرد و تا امروز استفاده میکند این کمونستان قوای مسلح را حزبی ساختن و هیچ کس نمیتوانست در قوای مسلح حزبی نباشد که بعد ها بعد از شکست کمونست ها باعث از هم پاشی قوای مسلح گردید افسران کمونست از ترس جنایاتی که کرده بودند خود قوای مسلح را ترک گفتند تا مبادا کسی از آنچه کرده بپرسد در کل عامل هرچه شده و میشود عاملش کمونستان است اینها جبران جوانان را در عسکری سوق میکردند تا از انقلاب شان دفاع کنند
امروز اگر ما شخصیت تاثیر گذار برای مدیریت بحران و رهبری ملت نداریم همه بهترینها را همین کمونستان کشتند شما بپرسید در مورد آن افسران ، داکتران ، محصلان ، استادان ، شاگردان ، پیلوتان ، انجینران، علما ، که دسته جمعی بردند و اعدام شان کردند آیا بهترینها نبودند آیا کدام وابستگی سیاسی شان اثبات شده است امروز میبردند و در همان روز یا فردا اعدامش میکردند همه مفعولین سپاه انقلاب در مکاتب بودند راپور هر کسی را که میداند خاد میبرد و میکشت
پس عامل همه تباهی وطن همین ها بودند
>>> Mohamadali Faqiri
....بر حفیظ الله امین . اون بی ...بی همه کس شبها خادی ها را میفرستاد مردها را بدون کدام گناه دستگیر و در تاکوی ها و انباری ها و زیر زمین های پاساژها زندانی میکرد و ماهها از آنها خبر نگرفت و دهها هزار انسان بی گناه این شکلی کشته شدند. .... کند تما م کمونیستها را و خدا لعنت.... کند این کمونیستهایی که آمدند و در بدنه ی احزاب باعث تفرقه و نیز جنگهای داخلی و دین ستیزی شدند و هم اکنون هم محور شرارت هستند. و این سلیمان نا لایق یکی از همان ناجوانمردان ان زمان بود. جوانان ما چشم بسته برای این لعنتی دعا و ثنا میکنند. بی اطلاع ها.
>>> شاعران عمومآ ازطبقه محروم روزگارجامعهءشان بوده ومیباشندکه ازفرط غم واندوه مردمش ناگوایهای جامعه اش را برزبان شعربازگومیکنداما نه شاعری بمانند بنام سلیمان نالایقکه هم شاعرباشد وهم قاتل ملت واز دشمنان حرفوی مدح سرا ای وپشیبانی کند
صبح-شفق
>>> انجنیر سید علی قبادی
از ماست که ماست:
رهبران و قمندان های جهاد ومبارزین ملی انقدر غرق در کشمکش قدرت وثروت اندوزی شدند که همه خون های ریخته شده ای ملیون هاشهید بدست جنایت کاران را فراموش کردند.
نسل جدید فقط شعر شاعران جنایت کار میخواند وسخن رانی های عوام فریبانه شان را گوش می کنند انها برائت میدهند
بدون شک دیری نخواهد گذشت قاتلین قهرمان ومقتولین محکوم تاریخ خواهد شد.
>>> Moin Stein
خیلی زیبا بیان نمودید این شاعر مذبذب را بیاد. داریم که با رفقای حزب خلق و پرچم با مردم این سر زمین چه جنایت نبود که انجام ندادند حالا همه مسلمان شدند و انسان که خیلی بعید است که کسانیکه جنایات آنان را به گوشت وپوست خود حس کرده اند فراموش کنند واین وظیفه ماست که برای نسل های آینده نیز یاد گار این جنایت پیشهگان را ثبت تاریخ نمایم تا درس وعبرت باشد برای جنایت کاران دیگر که هیچ کس جنایات جنایتکارا را فراموش نمیکند
>>> میا جان ثبات حزب نا دموکراتیک خلق به مثابه روسپی های سیاسی در هر آغوش می خفتند و تا امروز در آغوش آمریکا و انگلیس عشوه گری می کنند.
>>> سردارمحمد انصاری سلیمان واقعآ یک شاعر لایق یک دانشمند لایق یک فرهنگی لایق یک مبارز لایق ویک انقلابی لایق بود روحش شادجنت الفردوس ماوایش باد خداوند غریق رحمتش کند .
ادم کشان در این زیاد بوده هنور هم است مگر کی زیاد کشته وکی کم کشته هر گروه به خاطر بقای خود مردم را کشته هیچ کدام مبرا نبست کسی بنام جهاد کسی بنام انقلاب کسی بنام کافر وکسی بنام اشرار وکسی بنام طالب وکسی هم بنام ملحید مردم را کشتند اما این همه به الله پاک معلوم است وقاضی کل خودس است که قضاوت منصفانه کند من وتو قضاوت کرده نمی توانیم که کی دوزخی وکه جنتی است .
>>> Bahar Afghan
سردارمحمد انصاری این یک اتهام است که "همه" آدم کشتند ، ادمکشتن را کمونیست ها اساس ماندند و تا امروز هم بقایای شان در صف گروه های درگیر آدم میکشند در حقیقت هر کس که آدم کشت قاتل بود و است که نا لایق هم از اوایل کمونیست ها تا دوران بابایش غنی در قوم گرائی و دامن زدن جنگ ، دمک زده رفت
>>> Qayumie Fatah
لایق نا لایق جز کمیته مرکزی هفت ثوری ها بود که ازبذل قدوم نامیمونشان فرهنگ قتل زندان وفراری دادن هم میهنان ما را روش حکومتداری جنایتکارانه شان قرار دادند واین جنایتکاران بشمول لایق ننگ ونفرین مردم وجامعه ما هستند وتمام بد بختی ها نا هنجاری ها وویرانی های چهل سال گذشته را مسوول میباشند چهار تا شعر این جنایتکار هیچگاه شمولیت اورا در کمیته مرکزی خلق وپرچم که باعث قتل عام فامیل بیگناه داود خان وکودکان بیگناهش ودها هزار انسان بیگناه هموطنم شده براهت داده نمی تواند لایق یک جنایتکار متعصب یک فاشیست بودوتا ابد نامش لکه ننگی در تاریخ میهن ما خواهد ماند
>>> Mohammad Nader Birooni
کشتن و بستن و زندانی کردنهای گروهی و فردی و قتل عام و تخریب خانه هاو اماکن عام المنفعه و توسط توپ و تفنگ و طیاره بیگانه و حکومت کردن جاسوسان و بیگانه شدن از مردم میراث کثیف خلق و پرچم است که تا امروز تروریستها بنام طالب و داعش و حتی بیروکراتهای حاکم گویا پرچم دار و ادامه دهندگان آدمکشان خلق و پرچم باشند و خشونت را بقای شان قبول کرده و در قالب تضادهای قومی و مذهبی و سمتی و زبانی و حزبی و غیره عمل کرده می کشند و می بلعند و در بند میکشند و تجاور میکنند دادگاه و اعدام صحرایی کرده سر از تن جدا میکنند زنده زنده آدمها را آتش میزنند حتی اطفال را در درون شکم مادران باردار و تازه متولد به گلوله میبندند...
>>> Hashim Behrouz
متأسفانه كادر هاى باند خلق و پرچم يكى پس از ديگرى ميميرند، بدون جوابگويى به جناياتى كه به حق مردم روا داشته اند.
>>> Omar Zarshoi
جناب رستمی،
با سپاس از مطلب و انتخاب شعر تان.
چند نکته را خدمت عرض مینمایم.
دیکتاتوران هنرمند، ادمکشان هنرمند و یا به عبارت دیگر هنرمندان ادمکش در دنیا کم نیستند.
آدولف هیتلر هم رسام خوبی بود و هم دیکتاتور قاتل، پس ایا میتوان او را به خاطر هنرش تقدیر کرد و یا به خاطر جنایاتش تقیبح نمود؟
واضح است ،همان قسمی که شما در مورد سلیمان لایق فرمودید، او پاسخگوی جنایش در برابر مردم است و نباید منتظر دریافت پاداشش از هنرش برای تبرئه از اعمال نا صالح اش باشد.
همان قسمی که فرمودید شاه شجاع هم شاعر بود و هم سر قافله استعمار انگلیس در ۱۸۳۹ در کشور ما. ایا او را به خاطر اشعارش تبرئه کرد و یا به خاطر خیاناتش مورد نقد قرار داد.
من دومی را انتخاب میکنم.
حال در مورد هنر و اشعار اقای غلام مجدد (سلیمان لایق) از یک طرف و نقش مخرب و خائنانه اش بر علیه کشور و منافع ملی از سوی دیگر کدام را ترجیح داد؟
من بازهم دومی را انتخاب مینمایم.
از اشعار لایق چیزی نصیب ملت ما نشد.
مگر از همدستی اش با روسها، از توطئه هایش بر علیه ملت، از جفا هایش بر ضد وطن و مردم، از خطا هایش بر علیه منافع اجتماع ، ما امروز تا گلو در مرداب بدبختی و فاجعه گرفتار استیم.
علت مرگ و خرابی ها و علت اواره گی میلیونی در کشور ما همه زیر پای همین چند قلاش ادمکش فاقد وجدان نهفته است.
همین شعری که از او در وصف امین نا امین سرود برای زیر سوال بردن شرف و وجدان، غیرت و همت، عقل و منطق و هنر او کافی است.
از توصیف او از امین دو حالت وجود دارد.
اول اینکه او به قول خود صادق و به گفتار خودش و انچه در مورد امین گفته باور دارد.
پس نتیجه انکه او اگاهانه به وصف یک قاتل و یک جنایتکاری پرداخته که داغ جنایاتش بر جبین تاریخ معاصر ما سنگینی میکند. پس او را به خاطر همدلی و همفکری و تشویق یک قاتل به محاکمه برد.
حالت دوم اینکه، اگر او این پارچه شعر را به خاطر رهایی اش از زیر ساطور امین قصاب سروده باشد، پس او شخص کم همت، چاپلوس، متملق و دروغگو است که به خاطر نجاتش بوسه بر کف پای امین جلاد زده است.
در هر دو حالت محکوم است.
نتیجه بعدی هم اینکه با این شعرش (تیر خلاص) بر شقیقه هنرش فیر کرده است.
تشکر از شما
>>> Omar Zarshoi
محترم رستمی،
به یک مطلب دیگری نیز در نوشته تان اشاره کرده اید.
طرح تیورئ جدید توطئه از جانب یک عده افراد مبنی بر اینکه کودتای سیاه ثور "طرح انگلیسی " بوده.
من به ان عده اعضای ح نا دیموکراتیک خ ا که یا طراح این تیوری اند و یا به ان باور دارند میگویم که:
شما با طرح این تیوری، به شعور تان و به خرد تان بخندید که در طول چهارده سال حاکمیت سیاه این حزب ، سنگ انقلاب را بر سینه میکوبیدید، صد ها هزار نفر را قربانی کردید، میلیونها نفر را اواره ساختید، باعث تخریب زیر بنا های معدود کشور شدید، بافت های اجتماعی را منهدم ساختید، بیشتر از صد هزار قشون سرخ را به وطن اورده و توسط ان مردم را قتل کردید، بر علیه همدیگر کودتا ها کردید، شاگردان ناخلف تر، استادان ناخلف را معدوم کردید و در نهایت امر در مرداب قومیت و زبانی غرق شده و کشور را بدست گروه های ارتجاعی سپردید و گلوی ما ملت مظلوم را زیر تیغ اراذل و اوباشان قرار دادید و اکثریت تان به کشور های غربی پناه اورده و شامل لیست سوسیال ان کشور ها شدید.
حالا از پر رویی زیاد حتی شهامت معذرت خواهی از مردم را هم ندارید.
در اخر کار مدعی میشوید که نخیر،
این انقلاب ما ، انقلاب واقعی و کارگری نبوده بلکه یک طرح انگلیسی بوده و ما بیخبر بودیم.!!!!؟؟؟
واقعآ قابلیت تاسف را دارد.
پس اگر حالا باورمند شدید که انقلاب برگشت ناپذیر تان یک طرح انگلیسی بوده، پس بیائید و از مردم به خاطر نافهمی چهارده ساله تان عذر خواهی نمائید.
اگر شما حالا متوجه شدید که به بیراهه رفته بودید، مردم از روز اول فهمیده بودند که جلو تان بدست خود تان نه بلکه به دست اجانب قرار دارد.
حالا ان اجنبی چه روس باشد یا انگلیس.
بهتر است جلو تان به دست همان روسها باشد تا انگلیس. چونکه حد اقل با اساسات ایدیالوژیک تان همخوانی دارد.
واقعآ جای تاسف است برایتان.
به این افراد چی باید گفت؟
به اینها چی اسمی باید گذاشت؟
>>> Omar Zarshoi
یک تبصره هم در مورد پیام یکی از عزیزان که در فوق تحریر کرده اند خدمت تان عرض مینمایم.
منطق پیام شان در این است که اگر سلیمان لایق مرتکب جنایات و قتل شده مهم نیست ، به این سبب که هرکسی به خاطر قدرت و بقا مرتکب جنایات شده، ادم کشته، لایق هم مرتکب و سرمنشا این گونه اعمال بوده، نتیجه اینکه، اینکار کاملآ معمول و مروج است . پس با این منطق سلیمان لایق هم بری الذمه از اعمال زشتش میباشد.
جالب است عزیزان،
با کدام منطق باید به اینچنین چرندیات باور داشت و بر اساس ان استدلال کرد؟
دزدی کردن، اختلاس کردن، رشوه خواری، قتل کردن ، خیانت به وطن، در استخدام بیگانگان بودن، جاسوسی برای بیگانگان ، اینها همه تعاریف جرمی و حقوقی دارند. در ضمن تعاریف حقوقی، اجرای این اعمال یک بار اخلاقی منفی هم با خود دارد.
انجام دادن این اعمال توسط تعداد کثیری از افراد، نبود عدالت و بازپرسی، سبب نمیشود که ارزش اخلاقی و یادحقوقی اینکار ها دچار دگرگونی شده و قباحت ان خنثی و حتی به وجاهت مبدل گردد.
جنایات علیه ملت، خیانت در داشته های ملت، خیانت به وطن، قتل مظلومانه شهروندان، به یغما بردن دارایی های عامه همه اعمال ناروا و جنایی میباشند.
اجرای این اعمال قبیح توسط یک فرد و یا افراد زیاد سبب نمیشود که جوانب جرمی و یا اخلاقی ان دچار تغییر گردیده و مرتکبین را تبرئه نمود.
یک مثال دیگر هم خدمت ان ارجمند عرض میکنم :
دروغ گفتن هم از لحاظ عقیدتی، هم از لحاظ اخلاقی عمل نارو و غیر اخلاقی میباشد. اگر یک نفر، دو نفر صد نفر، ده هزار نفر در اجتماع دروغ بگویند، سبب نمیشود که دروغ گفتن قباحت خودش را از دست داده و عمل خوبی پنداشته شود.
بر عکس، دروغگویی کار زشت است . صرف انسانهای دروغگو به خاطر کاستن از بار عذاب وجدان، تلاش میکنند انرا توجیه نمایند. اما هرگز امکان ندارد دروغگویی یک صفت خوبی محسوب شده و سبب جلب اعتماد عام گردد.
>>> انور صدر
درود بر شما آقاي رستمي
از نوشته شما گويا تر و روشن تر بر اعمال غلامان ديروز روس خلق وپرچم و بخدمت درامدهاي امروز غرب نميشود تصويري داشت
كه غلام مجدد سليمان نالايق رقاصه همه دوره هاي اين حزب منفور بوده است
ولي هزار افسوس كه بازمانده هاي نسل روس چشم ديدن و گوش شنيدن حقايق تلخ وفراموش نشدني اين ملت را ندارند
وهم درود و سپاس از محترم عمر زرشوي با چنين به آفتاب كشيد تاريكي هاي اين تاريك دلان تاريخ چون سليمان لايق
>>> Hedayat Asvakan
توجيه گري شيادانه، پررويي، دروغ، اتهام بستن، فرصت طلبي و مزدور منشي جز خصوصيات خلقي پرچمي هاست. درمصاحبه ها ونوشته هاي سليمان لايق، دستگير پنجشيري، وكليل، كشتمند، قدوس غوربندي، نبي عظيمي، نويسنده " دويمه سقاوي" وديگران اين خصوصيات بطوروافر ديده مي شود.
>>> Manaz Jan
وای خدایی من چه جوان های را خلقی ها در هرات بردند و نیست و نابود کردند. واقعا فاجعه بود. ( آتش جای میافتد که میسوزد.)
>>> Ruhullah Reja
الحمدولله من مطمئن هستم كه روزي خواهد رسيدكه احكام الا هي بالاي باقي مانده هاي شان تطبيق خواهد كرديد وعهده ديكري شان كه فوت كرده اند بنزد الله جواب كو خواهم بود وديكر راهي كر يز براي شان وجود ندارد .
>>> Abdul Rahim Khurram
مردم عجیبی هستیم. اگر یک هیولای درنده، قاتل و بی وجدان، ودر سطح رهبری یک باند جنایتکار تصادفاً صدای خوبی داشته باشد و آهنگهای زیبا اجرا کند، وقتی به جهنم واصل شود فریاد بر می آورند که چه هنرمندی را از دست دادیم، روحش شاد، بهشت برین جایش باد، خداوند او را بیامرزد..... و یادما میرود که این موجود نه به خدا، نه به بهشت و نه به روح عقیده داشت، ودر آهنگ هایش دین و عقیده را بباد تمسخر می گرفت. در مورد سلیمان که نام اصلی اش (غلام مجدد) بود، همین موضوع صدق میکند.
>>> Nauroz Hamid
سلیمان لایق کسی است که در دهه هشتاد میلادی ریاست قبایل سابق را به وزارت اقوام و قبایل و پشتو تولنه سابق را به آکادمی علوم ارتقا داد و خودش را نیز به صفت وزیر و رییس اکادمی علوم مقرر نمود. او بیشتر کارمندان عالیرتبه وزارت قبایل و ریاست اکادمی علوم را از میان تحصیل کردگان قبایل آزاد آن طرف مرز و از ولایات سرحدی با پاکستان مقرر نمود و بدین ترتیب وزارت قبایل و اکادمی علوم را به مرکز متعصب ترین افراد قبیله گرا و برتری خواه مبدل نمود. او در دهه ی هشتاد میلادی رابطه بسیار نزدیک با خوانین دو سره قبایل سرحدی از جمله خان عبدالغفار خان، خان ولی خان، نسیم ولی، اجمل ختگ، صمد خان اچگزی و دیگر خانان قبایل آن طرف سرحد برقرار کرده بود و برای نزدیکی بیشتر با آنان دامادش صوفی جمعه خان، استاد دانشگاه پشاور و منشی خاص اجمل ختگ در دهه هشتاد میلادی را مامور عالیرتبه وزارت خارجه افغانستان ساخت. به این ترتیب روابط تنگ میان او و خوانین قبایل پاکستانی بوسیله صوفی جمعه بر قرار گردید. جالب این است که تعداد زیادی از تحصیل کردگان پشتون تبار قبایل آزاد از پاکستان بحیث مامورین عالیرتبه ملکی و نظامی هنوز هم با وجود داشتن تابعیت پاکستانی در عالی ترین مقامات کشوری و لشکری در افغانستان مصروف کار اند. سلیمان لایق در دهه هشتاد میلادی زیر نام ملیشه های قومی چندین قطعه ملیشه قومی را در چارچوب لوا ها، غند ها و کندک ها در ولایت سرحدی با پاکستان متشکل از قبایل طرف افغانی و قبایل طرف پاکستانی ایجاد کرده و این ملیشه های قومی را با تسلیحات خفیفه و ثقیله ساخت شوروی سابق تجهیز نمود و میلیارد ها افغانی معاش نیز به آنان پرداخت می کرد. بیشتر این ملیشه ها بعد از مدت کوتاهی همراه با تسلیحات و پول فراوان به آن طرف سرحد به پاکستان فراری می شدند و تا سقوط حکومت داکتر نجیب، وضعیت بدین گونه ادامه داشت. لایق درآن زمان نیز رهبری دولت را زیر عنوان مذاکره با حکمتیار و دیگر تنظیم های اسلامی مقیم پاکستان فریب می داد. سلیمان لایق بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب همراه با خانواده اش مدت بیش از سه سال را نزد خان عبدالولی خان سپری کرد. پس از آن به آلمان پناهنده شد بعد از سقوط حکومت طالبان از طریق صبغت الله مجددی که شوهر خواهرش بود، با کرزی آشنا شد. او برای نزدیکی با کرزی از همان مامورین عالیرتبه پشتون تبار که قبلن در آکادمی علوم و وزارت اقوام و قبایل بودند، استفاده کرد و مشاور دفتر یوناما در کابل و مشاور وزارت معارف شد. چهره های قبیله سالاری که برای نفوذ لایق در دستگاه کرزی او را کمک کردند، این ها بودند:
1- "زلمی هیوادمل" سابق کارمند پشتو تولنه و رییس تحریرات لایق در آکادمی علوم و بعد از ایجاد دولت انتقالی مشاور ارشد حامد کرزی در امور فرهنگی است.
2- "سرور ماموند" رییس سابق نشرات وزارت اقوام و قبایل و کارمند عالیرتبه وزارت خارجه افغانستان که بعد ازسقوط طالبان در دفتر یوناما در کابل بحیث مشاور ارشد و آدم باصلاحیت کار می کرد و در تقرر لایق به عنوان مشاور دردفتر یوناما نقش مهم داشته است . وی از قوم مومند پاکستان است.
3- "عبدالرشید وزیری" معین سابق وزارت اقوام و قبایل و مسوول تفتیش شورای مرکزی حزب وطن که پس از ایجاد دولت انتقالی مشاور وزارت قبایل و سرحدات و مشاور آکادمی علوم کنونی بود. وی از قوم وزیری پاکستان است.
4- "صدیق پتمن" مامور عالیرتبه سابق پشتو تولنه و آکادمی علوم و بعد از تشکیل دولت انتقالی معین وزارت معارف و فعلن والی خوست که بتازگی ها در مراسم گرامیداشت از روز ملی پرچم جلال الدین حقانی را یک مجاهد واقعی و قهرمان ملی خواند.
4- "کبیر رنجبر" معاون سابق لایق در آکادمی علوم و بعد وکیل پارلمان و ریس حزب دموکرات افغانستان.
5- "عبدالرحمان هوتک" ریس سابق نشرات وزارت اقوام وقبایل و بعد مسوول اداره ای بنام حقوق بشر، که آنرا قبلن در پاکستان ایجاد کرده بود و افراد دیگر. سلیمان لایق در سه دهه اخیر وارث و ادامه دهنده نظریات و اندیشه های برتری خواهانه قومی و قبیلوی محمد گلخان مهمند و طرفدار سرکوب و محدودیت و به انزوا کشاندن اقوام غیر پشتون بود و درین هدف در هر یک از نظام های حاکم قبیله غالب، سلیمان لایق بصورت مستقیم شامل در حکومت و یا غیر محسوس و پشت پرده، بوسیله افراد طرفدارش در سیاست های نظام های قبیلوی سه دهه اخیر تاثیر داشت. میراث های ویرانگرانه ی سلیمان لایق برای ده ها سال دیگر برای انهدام پایه های ملی در افغانستان باقی خواهد ماند. او فراوان بذر شیطنت را در کشور کاشته است. او رفت اما میراث های مرگبار از خود بجا گذاشت. باید با آگاه سازی نسل نوین کشور را نجات داده، تا در مصیبت سمپاشی افکار لایق این شیاد بینظیر تاریخ ما مبتلا نگردند.
>>> Wahidullah Hesan
کسانیکه از ظلم وجفای این بیدینان کمونست چشم پوشی میکنند پست ترین مخلوق روی زمین اند وجدان وضمیر ندارند وخون افغانها برای شان ارزشت ندارند
>>> جامی هروی
نالایق به ولاه استاد عزیز من حیران میمانم که چرا مردم تعلیم یافتگان اهل قلم ما بعضی اوقات درمسند قضاوت می نشینند وفیصله میکنند ایا ایت مبارک انالله واناالیه راجعون رابه کسی که به قران خدا وپیغمبر عقیده نداشت وعلیه دین وطن ناموس مبارز ه میکرد لازم است نمیدانم چرا مثلا جناب عبدالباری جهانی ومحترمه پروین ملال ازشعرای مطرح کشور ماهستند این ایت مبارک را به این مردار روسیاه تاریخ نوشته بودند خیلی درداوراست خدا شمارا خیرنصیب کند که همیشه باقلم زرین تان این مردار ان خلقی ها وپرچمی ها پلید رارسوا ونسل اینده رااگاه ساخته اید
>>> Ahmad Ahadzada
هزاران .... به نواسه های لینین وباند تروریستی خلق وپرچم جنایتکاران جنگی به خصوص سلیمان نالایق یکی از منفورترین های خلق وپرچم که این باند بدنام وچاکران روس تمام اعضای فامیل داود خان شهید را بسیار وحشیانه به قتل رسانده حتی به نواسه چهارساله داود خان رحم نکردن. چون در مکتب پوچ ماتریالیستی ولینینیستی چیزی به اسم رحم و ترحم وجود ندارد.تمام افغانستان زیبا و دوست داشتنی ما را به خاک وخون یکسان ساختند.
>>> Ali Wali
تعداد از طرفداران سلیمان لایق آگاهانه و یا نا آگاهانه از کار های شعری و ادبی اش دم میزنند و افتخار میکنند که، از چنین اشخاصی بس جای تاسف دارد.
زیرا دانش و فهم، شعر و نثر به خودی خود چیزی نیست جز در لای کتاب ها و یا ذهن یک فرد. دانای،علم ،فرهنگ و توانای و دانش شخص وقتی ارزش پیدا میکند که، داشته های علمی، فرهنگی، ادبی و ... را در جامعه طبقاتی در خدمت کدام طبقه جامعه قرار میدهد. البته دو نوع شاعر و نویسنده در جامعه ها وجود دارد، یکی فهم و قلمش را در خدمت طبقه حاکم و ستمگر و دیگری دانش و قلمش را در خدمت طبقه ستمبر قلم میزنند. شخصیکه توانایی های قلمی خویش را در وصف ستمگران به کار میاندازند جز همین طبقه ستمگر و فردیکه توانایی قلمی اش را در کنار ستمدیده های جامعه به افشای ستم ستمگران میپردازند جز طبقه ستمبر میباشند. از آنجاییکه سلیمان لایق شاعر و نویسنده ای توانا بود ولی، توانایی قلمی اش را در خدمت متجاوزین شوروی سابق و سازمان استخبارات جهنمی KGB در افغانستان به کار برد و تجاوز شوم و سیاه تجاوزگران را مشروع دانست و به نام کمک تلقی نموده بود. بنا سلیمان لایق یکی از مزدوران و چاکران متجاوزین و نیز یکی از مهره های مهم خلق و پرچم که در کودتای شوم 7 ثوری ها نقش مهم و رهبری کننده داشت که تمامی آن توانایی های ادبی را که داشت، در خدمت ارباب اش قلم زد و چنین فهم و دانشی نه تنها هیچ ارزشی ندارد بل اغفال کننده ستمبران را نیز داشت و دارد. فلهذا دانش و فهم سلیمان لایق فقط و فقط بدرد متجاوزین میخورد نه به درد اکثریت مردم ستمدیده و درد دیده های افغانستان!
>>> راستگوی
درین شعر خو من کدام بدی ندیدم. تشکر از نشر آن. حالا فهمیدم که مشکل در نویسنده است نه در سلیمان لایق. حد اقل مطابق به همین شعر و این نویشته.
>>> اعضای حزب دموکراتیک خلق اعم از پرچم و خلق بی ...ترین و قسی القلب ترین و کافر ترین انسان های افغانستان بودند.
>>> سلیمان لایق و ترکی و حفیظ الله امین کشور را به نفع شوروی لیلام کردند و امروز طالبان و اشرف غنی و کرزی و... کشور را به نفع آمریکا بدتر از آنان لیلام کرده اند. هیچ شخصیت و حکومتی به نفع مردم ما قدم برنداشته است. یکی از دیگر بدتر و فاسدتر اند. حتی مجاهدین نیز هیچ خدمتی برای کشور انجام نداده رهبران و قوماندانهااحزاب جهادی هرکدام از این آب گل آلود ماهی گرفته و به نفع خود مال اندوزی نمودند. بنابراین نمی توان بین آنان مقایسه کرده و به نفع یکی نتیجه گیری نماییم.ما چیزی در کشور نداریم که به آن افتخار کنیم.
>>> شاید به فارسی شعر وسخنی دارد ولی لایق, لیاقت سخنرانی ویا سرودن زبان پارسی را نداشت ، چونکه او تحت تاثیر افکار قومگرایی قرار داشت ونمیتوانست پارسی بزرگ را پاس دارد.
(کدکد اینجا و تخم آنجا)
پارسیوان
>>> (اگر شعر به تنهایی معیار سنجش شخصیت افراد میبود، شاه شجاع یکی بهترین شخصیت های کشور میبود.)
مسعود
>>> خاک افغان کجا بود نام این خاک خراسان بود و هست. قضیه ما متاسفانه مثل اسراییل شده است که فلسطینیان را بی وطن و خارجی نام میکند.
این قبیله تمامیت خواه اگر تانست همه داشت مادی و معنوی ما را بنام خود سند میزند و میگوید به کشورهای همسایه روان شوید.
اگر در مقابل گپ زور و ظلم استاد نشوید آینده تاریک تر از پیش در انتظار ما خواهد شد.
رحیمی
>>> لایق (نالایق) هرچه هم اگر در چانته داشت از فیض زبان گهربار پارسی اندوخته بود ! ولی او خود به اندوخته هایش پاس وقدری نگذاشت چون قوم پرست وپشتون پرست بود!
او از روی مهر وعشق پارسی نه گفت ونه هم نوشت بل مجبوریت او ! و بزرگی وجامع بودن زبان شیرین پارسی او را وامیداشت چون بدیلی دیگری نداشت ورنه ....
دوست
>>> تطهیر جنایت با تکیه بر ادبیات
اینکه آدمی را از قضاوت و داوری در مورد اشخاص مرده باز میدارند، ربطی به تاریخ ندارد. من اتفاقاً بر این باورم که بسیاری از چهرهها حتی بعد از مرگ نیز باید در دنیای زندهها محاکمه و مجازات شوند. حتی سالها بعد از مرگ نیز باید از گور بلندشان کرد و در پیش چشمان خیرهی آدمیان به محاکمهاش نشست. آنکه در جنایت و کشتار شریک است چه زنده و چه مرده باید آنقدر نامش را با نفرت فریاد کرد تا جان مردم از شنیدن نامش بر چهرهی ظلم و جنایت نفرین بفرستد.
اینگونه است که تاریخ از مسئلهای خنثی به مفهومی معنادار تبدیل میشود. و اینگونه است که جنایت و کشتار از مفهومی تکراری و معمولی به پدیدهای تلخ و رقتانگیز رنگ عوض میکند. و اینگونه است که جان آدمی و حرمت به جان آدمی ارزشمند میشود.
من از مرگ سلیمان لایق غمگینم. نه از آن جهت که مرگ او را ضایعهای برای ادبیات بدانم. لایق حتی اگر حافظ دوران هم بشود شعر او برای من پشیزی ارزش ندارد. من برخلاف بسیاری از دوستانم قادر نیستم تا شاعر و شعرش را از یکدیگر جدا بدانم و با تکیهی سطحی و ناآگاهانه بر نظریهی "مرگ مؤلف" جنایاتش را فراموش کنم و با شعر او به خلسه فرو روم.
چه آنکه اگرچه در این خرابشده جان آدمی از قیمت علف هم ارزانتر شده است اما من فکر میکنم ما باید تمرین کنیم تا به این باور برسیم که تمام آثار درخشان ادبیات دنیا هم در برابر جان انسان بیگناهی که به خون میغلتد و بر او ظلم میشود، پست و بیارزش است.
من از مرگ سلیمان لایق غمگینم از این جهت که مردم این فرصت را نداشتند تا در زمان حیات او، او را به محاکمه بکشند و مجازاتش کنند. سلیمان لایق نامی نیمه مستعار نه برای یک فرد بلکه برای هزاران آدمیست که دستشان به نوعی با خون انسان رنگین است و این ملت چه در زمان زندگیشان و چه پس از مرگشان باید فرصت به محاکمه کشیدنشان را بیابند.
_ شعیب حمیدزی_
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است