تاریخ انتشار: ۱۰:۳۳ ۱۳۹۹/۶/۲ | کد خبر: 164579 | منبع: |
پرینت
![]() |
کمونیست های افغانستان آثار علمی ندارند. اگر دارند کجا شده اند و چرا نمی بینیم؟ اما بعض دوستان ما که باور کمونیستی دارند، همیشه از آثار علمی کمونیست های افغانستان سخن می گویند. آیا کتاب خاطرات و بعض نوشته های روزنامه ای آن هم در سطح خیلی ابتدایی آثار علمی حساب می شوند؟
مثلا خاطرات کشتمند و دستگیر پنجشیری یا نامه های بدخشی به دوستانش با چند سخنرانی پیاده شده آثار علمی است؟ اردو و سیاست نبی عظیمی، که بصورت گروهی نوشته شده بهترین اثر از جریان چپ است اما آیا این کتاب یک کتاب آکادمیک و علمی است در حالیکه حتی از چنبره قوم پرستی بیرون نرفته است؟ در این کتاب از چپی های هزاره جز در یکی دو جای در حکم یک اشاره اصلا حرفی در میان نیست.
این کتاب های خاطرات چه نسبتی با فلسفه مارکس و دیگر مارکسیست ها دارد؟ به خصوص مارکس برای فهم نوشته های خودش توصیه به خواندن فلسفه هگل می کند و می گوید بدون هگل فلسفه اش قابل شناخت نیست ولی کمونیست های افغانستان چه شناختی از هگل داشتند و دارند و آیا اصلا نامی از هگل در گفته ها و نوشته های شان است؟
کمونیست های افغانستان اگر چیز دیگری ندارند، دست کم صداقت و راست گویی باید داشته باشند. دروغ گویی و هیاهو کردن کار انسان های نیست، که مدعی داشتن فکر، فلسفه و اندیشه هستند.
یک مقاله خواندنی، درباره مارکس و مارکسیسم از کمونیست های افغانی وجود ندارد. ولی این ها ادعای فهم فلسفه مارکسیسم را به حد کافی دارند.
کمونیست های افغانستان، یک اثر تحقیقی درباره کار و فعالیت کمونیست های این کشور ندارند و نتوانسته اند تاریخچه سیاسی شان را بنویسند. بهترین اثر درباره کمونیسم وطنی، همان رساله( چپ گرایی) است که توسط یک غیر کمونیست و غیر چپی نوشته شده است. پس این همه ادعا و مدعا و هیاهو برای چیست که چپی های عزیز هر از گاهی به راه می اندازند؟
کمونیسم افغانی فقیر ترین کمونیسم است. و در دستان این موجود عجیب الخلقه هیچ چیزی دیده نمی شود حتی یک برگ سبز بعنوان تحفه درویش.
صفرمحمد مظفری
>>> اقای مظفری!
نوشتن وترتیب وتنظیم چندجمله،چندورق ویاهم چندکتاب(بااستفاده ازاثارونوشته های دیگران)مانندانچه گلوانجام داده جزفریب بیسوادان چیزی دیگری نیست.
برای من انچه مهم است اینست که چپی های افغانستان وبه ذعم شما کمونستان به وطن ومردم خود صادق بودند وهمه به دور همین یک شعارمقدس خدمت به وطن،ترقی وپیشرفت وطن عزیزباهم یکجا شدنددرین راه تلاش کردند،ولی انجماد فکری سرتاسری همه چیزرابربادداد.
نوکرتان خادم
>>> چپ افغانستان کمونیست نبود
مارکسیست نبود
لینینبست نبود
هگل کی است؟
چپ افغانستان تیوریسن حوزه جنوب شرق آسیا و نابغه شرق نورمحمد تره کی را داشت.
سلیمان لایق مولوی زاده عربی دان اسلام دان شاعر و پشتون خواه را داشت
قوماندان دلیر انقلاب کبیر ثور امین را داشت
وووووووو
و این ها ثرمایه انترناسیونال بودند.
>>> دوست عزیز اولادرافغانستان هیچ کمونیستی وجود نداشته و ندارد، اگر هدف شما اعضای حزب دموکراتیک خلق است که درثور۱۳۵۷ بقدرت رسید ، آن حزب ، حزب کمونیست نبود بلکه درحد یک مبارزه طبقاتی برای رهائی ازچنگال استبدادگران وقت ، ایجاد یک حکومت مردمی براساس توازون قومی ، تقویه اقتصاد دولتی بخاطرحمایت اقتصاد اجتماعی در راستای بهبودوصع زنده گی قشرمحروم جامعه مبارزه میکرد ، تعریف شما ازیک چنین حزب به عنوان حزب کمونیست درحقیقت نتیجه در ک نادرست شماست .لطفا عمیقتر تحقیق نمائید .
>>> برادرمحترم ! مقصد شما ازآثارعلمی کمونیست های افغانستان چیست؟ اگربسیار علاقه به آثارمارکس وانگلس دارید شما میتوانید که به آثاررهبران کمونستان جهان مراجعه نموده رفع مشکل نمایید.
اگرمقصد شما ارزیابی درک وفهم رهبران احزاب چپی درافغانستا ن باشید، فکرمیکنم که حالا وقت امتحان نمی باشد.
همین قدرکفایت میکند که ازصداقت ووطنپرستی شان سرمشق بگیرید.
بااحترام
>>> کمونیست های افغانی مزدوران کمونیست های جماهیر شوروی سابق بوده اند که هیچ چیزی از خود نداشته بلکه هرچه انها دستور میدادند عملی میکردد حتی قتل عام مردم خودرا.
هراتی
>>> درست می گویید. ماهمه ناخوانده ملا هستیم.من تاکنون نه تنهاازکمونست هاکه ازهیچ کسی دیگری اثرعلمی مدون ندیده ام.ابن سینا وابوریحان بیرونی که پرورش یافته سرزمین های دیگرند.ضرب المثلی است که می گوید:هرکه دستش کوتاه باشد زبانش دراز است.وصف الحال مادرین ضربالمثل به خوبی انعکاس یافته است.
>>> دبنګ مسافرى اثر نابغه شرق،
شهید بالشت ترکی.
شمس تمنا
>>> آثار کمنونست افغانستان یکی هم اثر مشهوز نور محمد ترکی که طرفدارانش او را نابغه میدانستند این اثر که نامش : مسافر بنگ :است از طرف روسها مستحق جایز شناخته شد بو و به همین سبب برای ترکی جایزه چهل هزار دالر را دادند. من شخضا این اثر رانیده ام اما میدانم که ترکی با پیروی از نوشته روسی این کتاب را که شاید در نوشتن اش روسا ها هم کمک کرده باشند بیروداده است. اما در مورد مارکس نوشته . آثار مارکس ساده نیست برای خود المانها که بزبان نوشته شد مشکل است برای فهمیدن مارکس طوریکه شما توشته اید یاید دیالکتیک هیگل را خواند خواندوفهمیدن نوشته ها هیگل یک مشکل دیگر است یک انتقاد که به ومارکس وارد میکنند همین است که نوشته ها او تنها برای یک قشر اکادمیک که به فلسفه تاریخ جامعه شناسی و علم فلسفه اقتصاد وارد ان قابل در ک است برعلا باید این قشر به زبان لاتین یونانی انگلیسی و فرانسوی هم وارد باشند زیر در نوشته ها مارکس بعضا بک حمله کاملا به فرانسو و یاانگلیسی و یا لاتین نوشته شده بنا درافغانستان وبسیاری کشور دیکر تنها با خواند اثار لینن مثل چه باید کرد.. دولت و انقلاب و ااثار سسلوف. پنیمارف و الیانوفسکی ودر افغانستان با خواند نوشته حزب توده ایران مثل احسان الله تبری و کیانوری وغیر اکتفا میکردند درحالیکه به اس نظر مکتب فرانکفورت آثار لینن خلاف نظر مارکس میباشد به همین سبب لیننیزم شکست خورد و ازمیان رفت است اما عقاید مارکس هم چنان پابر جاست.
>>> تمام كار هاي ما مردم تقليدي و اماتوري است. چپي ها و راستي هاي و تكنوكراتهاي ما نتوانستند خودرا از اسارت قومي، لساني، مذهبي و سمتي بكشند. اين مؤلفه ها نه در اسلام موجوداند، نه در مانيفسيت احزاب كارگري و نه هم در جوامع غربي. البته در جوامع غربي فعاليت هاي نژاد پرستانه رو به افزايش است. أكثرن در مبارزات انتخاباتي باين موضوع دامن زده ميشود.
>>> بزرگوار مظفری !
شما در نگارش تان از « کمونیسم افغانی» و «کمونیست های افغانستان» و «کمونیست های افغانی » و از مارکس و مارکسيم و فلسفه مارکسيم نامبرديد."افغان" نام همچون يالقب و يا همچم به عربى مترادف کلمه ملت است که به آن پشتون و پټان و روهيله يعنى نامهاى صادق شان مى باشند.
کلمه اطلاق "افغان" را سيدجمال الدين در "تاريخ افغان" از ديدگاه تاريخى و دينى هويدا ساخت. کتابش در سال 1901 يعنى چهار سال پس از مرگ اش ( 1897 در استانبول) در مصر چاپ شد. همان نام که از خانواده ملک طالوت يا شاوول و بعد از مرگ شاوول پادشاه يهودانيان بنى اسرائيل شد و از سوى شکنجه شد و بطرف تخت کوه سليمان فرار کردند.
افغان هر ايدولوگى و سياست استفاده مى کند که با پشتونوالى را از يک مرحله به مرحله پيشرفت دهد و افغانسازى و پشتونسازى راتکامل دهد. امروز نقش پارلمان در مقابل لويه جرگه هيچ است و در لويه جرگه تقريبا صدو پنجاه قوم و قبيله و زى و زوى است.ازهمان اشغال انگليس و شوروى و طالبان ساخت امريکايى و تخنوکراتهاى امريکايى خليلزاد و جلالى و کرزى و دلقک احمد زى بازار لويه جرگه گرم و گرمتر شد. با اشغالهاى غير مستقيم و مستقيم امريکا يک کلمه لويه جرگه ها پيغار نکرد. حاکمان پشتون نام يا لقب افغان خود را بزور در هر لويه جرگه تاييد کرده رفت. يکى از چالزنى و چالاکى و غدارى و قلدرى تعداد نامعدود قبايل و اقوام زى و زوى و خيل است و جرگه ها را فقط مغلهاى چنگيزخانى استفاده مى کردند ازهمين سبب از هر خانهاى پشتون در جرگه دعوت مى شود و در اين لويه جرگه هاى قرون ميانه اى افغان يعنى پشتون اکثريت اند زيرا نمايندگان انتخابى پارلمان مجبور اند. خوانندگان خود فهرست اقوام افغان يا پشتون را بخوانيد:
ابراهيم خيل ٬ آخونزاده٬ آکاخل٬ ابراهیمخیل٬ احمدزی٬ احمد خيل٬ اچکزی ٬ادوخیل٬ ارکزی٬ اروکزَی ٬استانکزَی٬ اسحقزَی٬ اسلام خیل ٬آفریدی (اپريدى) اکبرزی٬ الکوزی ٬امرخیل ٬ امینزی٬ اوریاخیل٬ اوان٬ بابړ٬ بابړخیل٬ بارکزای٬ بازی٬ بدیچی٬ بنگش ٬ بوندچتنا ٬ بهادرزی٬ بهیتانی ٬ پودی٬ پوپلزَی٬ پهلوانخیل ٬ پیاروخیل٬ تبیوال٬ تنولی٬ تارینها ٬ ترکانی٬ ترهکی٬ توخى٬ جبارخیل٬ جهانگیری٬ حکیمزَی٬ ختک٬ خروتی٬ خلیلها چمکنی٬ داودزَی ٬ دُرانی (لقب احمد خان- نبيره سدوخان ) ٬ درپهخیل ٬ دفتانی٬ دلازک ٬ دوستیخیل٬ دولتزَی زدران (پشتو: ځدران)٬
زازَی (پشتو: ځاځی)٬ گردا بابړ ٬ سالارزَی٬ سپای٬ سلیمانزی ٬ سلیمانخیل٬ سوری ٬ سومیز٬ کیکوی شاديزى بابړ (بابَر)٬ شتک٬ شملزی ٬ شلمانی ٬ شهبازخیل ٬ شیرانی٬ شیرزَی شيرزوى٬ شینواری٬ صافی (صاپى)٬ عثمانخیل٬ عیسى خيل٬ علیزی٬ عمرخیل ٬ عمرزَی ٬ غلزَی/غلجی٬ فیروزخیل٬ کاکَر ٬ کتوازی ٬ کریمزَی٬ کاکهزَی ٬ کوندی٬ گادون/جادون٬ گندهپور ٬ گوره ٬ گوره ياسينزى٬ گوره سفرزى٬ گوره شاکرزى٬ گوره قديرزى٬ گوره منگلزى٬ گوره خيل ٬ گیگیانی٬ لودی٬ ليغت٬ محبت٬ محمدزَی٬ مروت٬ مروت خيل ٬ مشوانی٬ ملاگوری ٬ منگل/ منګل٬ موسیزَی ٬ موسیخیل٬ مومن (مهمند يا مومند)٬ مومند خيل٬ ميرزى٬ وزيرى٬ يوسفزى.
----
تيورى وعمل مارکسیسم براى يک کشور قبيله اى قرون ميانه طرح ريزى نشده است. کشور که ستان فارسى با پسوند افغان از سال 1857 تا امروز يک کشور صعنتى نيست و نبوده و زراعت اش خود کفا نبود و نيست.
نظريه مارکس پيرامون پيگانه سازى انسان کارگر در عمل تاييد شد. فلسفه جهان بينى ديالکتيک گئورگ ویلهلم فریدریش هگل فیلسوف بزرگ آلمانی و یکی از پدیدآورندگان ایدهآلیسم آلمانی بود. تاریخگرایی و ایدهآلیسم او انقلاب عظیمی در فلسفهٔ اروپا به وجود آورد و سنگ بنای مارکسیسم شد. فلسفه هاى تا زمان مارکسیسم تفسير از جهان بود تا جهان و بافت و يا تار و پود اش را بهتر درک کنيم .ولى فلسفه کار ل مارکس و و فردريش انگلس فیلسوف و انقلابی کمونیست آلمانی و نزدیکترین همکار کارل مارکس است. او بههمراه کارل مارکس «مانیفست حزب کمونیست» و آثار تئوریک دیگری نوشتهاست. آثار تئوریک او و کارل مارکس را اوّلین آثار تئوری کمونیستی میدانند. انگلس دوشبهدوش مارکس، برای پایهگذاری تئوری علمی سوسیالیسم، تدوین برنامهٔ مبارزاتی کارگران اروپایی و ایجاد حزب طبقهٔ کارگر، پیگیرانه شرکت کرد. مارکسیسم تنهاتفسير از جهان نيست بلکه تغير اش است.انقلابها يا کودتاهاى قدرت سياسى را سرچپه نکرده بلکه در اروپا تفکر تغيير بنيادى در جامعه (اقتصادى سياسي صعنتى فرهنگى وغيره تحولات مثبت از انگيزه فلسفه مارکس و مبارزات از جنبشهاى با پشتکار نظريات مارکسيسم به واقعتهاى تبديل شد: تحول و تکامل و تغيير در مرکز زندگى پيشرفت قرار گرفت. ولى افغان همان توسعه پشتونسازى و افغانسازى و نه صعنتى و زراعت سازى. توليدات و تغيير زندگى کارگران.
>>> محترم صفر جان مظفری ....من یکی از اعضای سابق حزب بخش پرچم بودم ولی حالا کنار رفته ام . عضویت من در حزب جناح پرچم در سال ۱۳۵۰ قبل از کودتای محمد داود صورت گرفته بود .شاید سن هیجده یا نوزده را داشتم.به هر حال حین شمولیت من در حزب منشی جلسه ای حزبی برایم توصیه کرد تا مطالعه را اغاز کنم . من مطالعه با کتب چون: در ویتنام همیشه باران نمیبارد .. دور از میهن .. اثار چخوف ..ماکسیم گورکی عزیز نسین صادق هدایت جمالزاده و اشعار زیبای شاعر و نویسنده ایران کارو وغیره و همچنان اثار حزب توده ایران بخصوص ترجمه ها و اثار امیر نیک ایین احسان طبری ... این اثار همه به شکل مخفی به کابل میامد و بعضی از اثار سیاسی چون الفبای مبازه مفاهیم سیاسی و غیره توسط رفقا چند کاپی تایپ و برای مطالعه ذزر بین اعضای حزب پخش میشد . یکی از کتابهای مورد علاقه ام کتاب مشهور :کلبه عمو تام که به بیست و پنج زبان خارجی ترجمه شده بود میباشد ..کتاب مشهور دگر بنام خر مگس ...نو واردان به حزب به مطالعه تشویق میشدند و مرحله ای دوم اموزش الفبای مبارزه و مفاهیم سیاسی ...دروس فلسفی نظر به برداشت و سطح دانش عضو حزب از طرف اعضای با دانش سیاسی حزب تدریس میگردید.اثار مارکسیزم لینینیزم و اشنایی با ان جز از برنامه های اموزشی برای اعضای حزب بود. حزب نشریه های مختلف داشت که در ان اهداف و مرام و وظایف حزب در برابر مردم را انعکاس میداد .حزب نظر به شرایط فوق العاده سنتی کشور از بحث های علنی در رسانه های حزبی خود داری میکرد.بخصوص این مسایل در ولایات کشور خیلی هاحساس بود و رهبری حزب سعی فراوان میکرد تا بهانه ای بدست دولت و اخوانی ها نیافتد.برای اعضای حزب عشق بوطن و وطندوستی معیار اصلی حزبی بودن بود.
اقای مظفری شما سعادتمند هستید که در شرایط کنونی انترنیتی و مطبوعات نسبتا ازاد زندگی میکنید.مباره ای سیاسی هدفمند در شرایط اختناق یک نوع سربازی بود که اعضای حزب در دوران محمد داود و بخصوص در زمان تر ه کی و امین بود به ان دست میزدند و از مرگ هراسی نداشتند. من و هزاران جوان پوهنتون و موسسات علمی و کارمندان دولت کارگران و حتی دهاقین در دهات در زمان حفیظ الله امین بر ضد این فاشیست به جلب و جذب جوانان میپرداختیم شبها شبنامه مینوشتیم و در بین مردم پخش میکردیم تعداد زیاد رفقا دستگیر و سر به نیست شدند بخصوص در حادثه ای چنداول در ۱۳۵۸ بهترین اعضای حزب دستگیر و اعدام شدند ...اینکه اوضاع کشور چه گونه شکل گرفت بحث جداگانه است.
اقای مظفری من شما را با سایت ذیل اگر اشنا نیستید اشنا میسازم :
.www.esalat.org به این سایت مراجعه کنید اثار زیاد به چشم تان خواهد خورد و انگاه درک خواهید کرد که اعضای حزب و چپی ها با نام هگل اشنا هستند یا نه .
مظفری صاحب موفق و کامگار باشید
نظامی
>>> کمونستان و نسل کمونستان تاهنوز نمیدانند که باعث و اساس کذار بدبختی افغانستان کمونستان اند.سویه سواد و تحلیل شان نهایت ضعیف است زیرا کمونستان اکثریت ضابط ماشینی اند سواد کافی ندارند و در موضوعات قومی و نیز تعصب نیز اینها نقش بزرگی دارند.اقای یون و طاقت و اصولی اصالتا کمونست و زاده همان تفکری اند.
کمونستان نهایت بی ننگ مردم نیز اند زیرا از جهان غرب و امریکا انتقاد میکردند ولی فعلا اکثریت اینها مزدور انها اند.
صلح دوست
>>> کسانیکه آثار علمی دارند در این کشور چی کرده اند که کمونیستان افغانی به اصطلاح شما نکرده اند ، کمونیست فقط لینن بوده وبس حتی در اتحاد شوروی هم کمونیست واقعی وجود نداشت . اشرف غنی احمدزی دوم ملانصرالدین جهان هم به گفته خودش آثارعلمی دارد ولی مغز وعملش پر است از وطن فروشی ، خیانت ، غدر ، فاشیزم ، برتری جویی قومی ، نژاد پرستی ، پول پرستی ، تعصب ، نفاق و غیره وغیره ، اگر به گفته شما کمونیستان وطنی آثار عملی نداشتند ولی پاک بودند ، دزد بیت المال نبودند ، برنامه عملی به منظور پیشرفت کشور داشتند ، وطن فروش نبودند ، کدام قصر ومال ومنالی از هیچیک از رهبران فوت شده و زنده حزب دموکراتیک خلق افغانستان وجود ندارد ، کدام حساب بانکی تا حال از اوشان پیدا نشده است ، پس هزاران بار بهتربودند به کشور از رهبران بعدی .
کوه کن
>>> اقای مظفری صاحب...شاید عمر شما انقدر نباشد و حوصله ای تان نیز تا ان سرحد نباشد که به سراغ مقالات نشر شده در روزنامه پرچم یگانه ناشر اندیشه های دموکراتیک خلق لفغانستان بروید و انها را مطالعه کنید. چپی های انزمان مقالات تحلیلی در عرصه های مختلف مربوط به جامعه ای افغانستانی نوشته اند . با مطالعه ای این مقالات و نبشته ها شما درک خواهید کرد که رهبری انوقت حزب از دانش اثار مترقی تا چه سرحد اگاهی دارد. من چندی پیش در یکی از شماره های جریده پرچم با سر مقاله ای به قلم ببرک کارمل سر خوردم مقاله تحت عنوان طبقات و مبارزه طبقاتی ... این مقاله خود بیانگر انچه شما میخواهید میباشد.
در این جای شک نیست که اثار اخیر چاپ شده از اعضای برجسته ای حزب صرف خاطرات انها بوده و سعی بر ان کرده اند که خود را در سمت کاری که بوده اند سرتا پا حق به جانب جلوه دهند .. مثلا عبدالوکیل.. یا نبی عظیمی. ..
اقای مظفری .. لطفا از طریق انترنیت تحت عنوان راه پرچم کلیک کنید با مقالات زیاد علمی و تحلیلی رهبران سابق حزب چون میر اکبر خیبر ببرک کارمل کشتمند و دگران بر خواهید خورد.من به تمام جوانان و انهاییکه ارزو دارند تا مطالب اساسی را در رابطه به سابقه ای مبارزات طبقاتی در افغانستان بدانند باید به این نبشته ها مراجعه کنند.
تعصبات ایدیالوجکی یک طرف گذاشته شود و بر عکس از تجارب و طرز دید سیاسیون وقت برداشتهایی باید کرد و در شرایط کنونی کشور که افغانستان خطرناکترین راه را میپیماید استفاده ای درست باید کرد.امروز افغانستان در معرض خطر تجزیه و تشدید جنگهای لفظی قومی زیانی قرار دارد و همین حالات را رهبران احزاب مترقی شصت سال قبل در جراید شان واضحا مطرح کرده بودند.
اقای مظفری .. متاسفانه که دست امپریالیزم و روحانیت ارتجاعی و طبقات قدرتمند در افغانستان و ایران انقدر قوی بود که انها توانستند ضربات نابود کننده بر روند و فعالیت های دموکراتیک در هر دو کشور وارد سازند. سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان و خرد و خمیر ساختن جنبش توده یی در ایران محاکمه ای اعضای رهبری انها تا سرحد اعدام به اتهام الحاد و کفر.
شما به محاکمه ای تیوریسن دانشمند مترجم مولف مرحوم احسان طبری مراجعه کنید دل تان خون گریه خواهد کرد و متوجه خواهید شد که تحت چه نامهایی نظامهای ناسیونالیستی فاشیستی زیر پرچم مذهب و دموکراسی های ساختگی در افغانستان و ایران چه گونه سرکوب گردیده و در اینده نیز خواهند گردید. وظیفه ای امپریالزیم و ارتجاع داخلی هنوز پایان نیافته است ....و این وظیفه ای ماست که موضوع را بخاطر میهن عزیز خویش دست کم نگیریم....
احسانمل از کابل
>>> آقای مظفری:اگر شما جراید خلق وپرچم را دیده باشید برنامه خلق در شماره اول ودوم جریده خلقنشر شده بود بعد این جریده مصادره وازنشر باز مان بعد ها جریده پرچم ارگان نشراتی خلق.
دران جریده (طبقات ومبارزه طبقاتی به قلم ببرک کارمل طور مسلسل نشر شده بود,هم چنان مقالات دیگر توسط دستگیر پنجشیری,ودیگران نشر شده بود.بعد آنهم ازطرف ارتجاع وقت مصادره شد درداخل نشرات مخفی جریان داشت درسطح آگاهی مردم نقش داشت.تغیر نظام شاهی وسرنگونی آل یحیا نتیجه آگاهی دهی جریانات چپ بود.(گرچه خودم تا آخر منتقد شان بودم)ولی ازواقعیت چشم پوشی نشود درآگاهی دهی وارتقای شعور سیاسی مردم نقش انکارناپذیر را ادا نموده اند.بهترین کابینه دراول حکومت ترکی وکارمل بود ازهمه اقوام واشخاص تحصیل کرده مطابق مسلک شان درکابینه جا داشتند.
>>> جواب به گرامی دوست ما اقا و یا خانم صلحدوست:
دوست گرامی کمی خود را زحمت دهید و با موجودیت هزاران مقاله و اثر علمی و انقلابی در انترنیت میتوانید کمی روشنایی در افکار تاریک تان وارد سازید...تمام تحلیل ها از طرف دوستان در این رابطه از روی تجارب و دستیابی به اسناد و مدارک میباشد.ضرور نیست که شما و افراد چون شما گاه و ناگاه بی خریطه فیر کنید.
شما مدعی هستید که اعضای حزب شعار ضد امپریالیزم میدادند ولی امروز چرا در همین کشور ها اند.. جواب روشن و واضح است...
حزب سالها مبارزه مخفی کرد و ده سال هم در قدرت بود و با تمام توانایی در مقابل چهل و سه کشور جهان به شمول دولت صهیونیستی اسراییل میجنگید. هزاران جوان کشته و معلول داد و هم در سطح بین المللی در کنار مردم فلسطین و جنبش های ازادیخواهی قرار داشت.ولی شما میدانید که مشت و درو با هم سازگار نیستند و حزب نمیتوانست با مصرف ده ها هزار ملیون دالر امرکایی و پوند انگلیسی و دینار کویتی و با سرازیر شدن هزاران عرب چیچین چینایی پاکستانی سومالیایی و سودانی مسلمان تروریست به شمول بن لادن و مضاعف با تروریستان افغانی یعنی جهادی های اشرار در مقابل بجنگد تا بالاخره امریکا و متحدینش و همسا یه های مغرض ما چون ایران و پاکستان به مقصد رسیدند حزب و دولت از صحنه خارج ساخته شدند.
حالا سوال شما که چرا حزبی ها به غرب و امریکا رفته اند...
شما باید بدانید که با امدن طالبان در افغانستان دگر فضا برای تنفس نا ممکن بود و در این راستا نه تنها حزبیها بلکه اکثریت شهروندان افغانستان برای حفظ حیات خانواده های شان از افغانستان بیرون رفتند .این یک عمل کاملا طبیعیی است. ایت الله خمینی نیز شعار های ضد امپریالیستی میداد اما در یک کشور امپریالیستی چون فرانسه زندگی میکرد و مدد معاش میگرفت. رهبران تنظیمها شعار ضد کفار و الحاد میدادند اما مصرف زیر لبا س های خود شان و زنان شان نان و اب شان از بودجه کفار و حتی اسراییل تامین میشد.
در جریان پنج یا شش سال حاکمیت طالبان در کابل و مهاجرت حزبی ها به خارج از کشور زمینه مساعد گردید تا این افراد یا از طریق خویشاوندان و یا طرق دگر به امریکا و غرب بروند.در حالیکه اکثریت اعضای حزب به خصوص در ولایات کشور هنوز هم در افغانستان باقی مانده اند ...امدن اعضای حزب در حیات سیاسی همین کشور تا حدودی تاثیرات خود را دارد
و این تاثیرات شرکت جستن در فعالتهای مدنی و اعتراضات علیه تبعیض و ده نا برابری دگر که در همین غرب و امریکا موجود است و هم با سرازیر شدن مهاجرین روشنفکر از ایران و افغانستان و اسیای غربی شرکت و رای دادان در انتخابات به نفع احزاب مترقی نقش فعال را دارند و این موضوع حتی بر اوضاع افغانستان نیز بی تاثیر نیست.
هیچ حزبی نمیخواست که ترک وطن کند البته استثنا وجود داشت ولی در کل همه خدمات بی پایان و صادقانه برای وطن خویش کردند حالا این کشور ها نظر به قوانین موجوده شان مسول بوده وباید پذیرای مهاجرین افغانستان به شمول اعضای حزب باشند زیرا عامل تمام تخریبات و بد بختی همین ها اند باید بها بپردازند. امریکایی ها شصت سال است که بر ضد کشور کوچک چون کوبا توطیه میکنند علیه عراق لیبیا و سوریه به بهانه های مختلف حمله کرده و این کشور ها را بی ثبات ساخته و باعث سرازیر شدن ملیونها مهاجر در ارو پا گردید که در میان اینها افراد با افکار مختلف سیاسی اند در حالیکه به اسراییل همیشه برای اعمار سکنه های غیر قانونی بر زمین فلسطینی ها اشاره سبز میدهد...من فکر میکنم که نه تنها کمونیستها بلکه هزاران هزار مهاجر با افکار مترقی به امریکا و غرب سرازیر شوند و در اینده در قدرت و سیاست شان وارد گردند و اوضاع را به نفع انسان های دگر کشور ها بچرخانند زیرا مرکز تمام بدبختی های بشر همین امپریالیستهای امریکا و غرب اند.
و من الله توفیق
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است