افغانستان کشوری فقیری نیست؛ منابع زیرزمینی و آبهای فراوان و زمینهای حاصلخیزی دارد؛ امّا حکومتهای استبدادی خاندانی از زمان تأسیس آن تاکنون مانع بزرگ توسعه و پیشرفت آن بوده است | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۲ ۱۴۰۰/۳/۴ | کد خبر: 167204 | منبع: | پرینت |
(پاره دوّم و پایانی)
محروم از ثروتهای کلان؛
با وجود این، جایگاه مولانا در افغانستان با ایران، ترکیه، هندوستان و کشورهای غربی قابل مقایسه نیست. افغانستان مولاناپژوهان برجستهای چون استاد فروزانفر، دکتر زرینکوب، دکتر سروش و دکتر موحّد ندارد. پیامهایی انسانی و تساهل و تسامح مولانایی در دل و دماغ مردم راه نیافته، نرمخویی، گذشت و انساندوستی را از مولانا نیاموختهاند. چنانکه مثنوی شریف شرح نشده و آثار مولانا به کثرت منتشر نشده و به زبانهای پشتو و ازبکی ترجمه نشده و آثار پژوهشی درباره اندیشهها و آثار مولانا پدید نیامده است. عواملی که باعث ویرانی کشور و عقبماندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن شده است، مولانا را نیز عقب زده است. برخی از این عوامل را مختصر شرح میدهم:
1- توسعهنیافتگی فرهنگی؛ افغانستان کشوری فقیری نیست؛ منابع زیرزمینی و آبهای فراوان و زمینهای حاصلخیزی دارد؛ امّا حکومتهای استبدادی خاندانی از زمان تأسیس آن تاکنون مانع بزرگ توسعه و پیشرفت آن بوده است. سیاست و اقتصاد در افغانستان در انحصار یک قوم و یک خاندان میراثی نگه داشته شده است. فرهنگ تحت تأثیر سیاست و اقتصاد راه به جایی نبرده است. مثلاً در حاکمیتهای استبدادی، آزادی اندیشه و بیان وجود نداشته، به رسانهها میدان داده نشده و آموزشهای رسمی دانشگاهی جان نگرفته و تحصیلات عالی توسعه نیافته است.
دانشگاه کابل در سال 1311 خورشیدی ایجاد شد و تا سال 1381 تنها دانشگاه در افغانستان بود. این دانشگاه گرفتار تعصّبات قومی و زبانی بود و نتوانست برای مولانا و امثال او کار درخوری انجام دهد؛ مانع اصلی تعصّبات قومی و زبانی بود.
در افغانستان برای استادان نه تنها زمینة فعالیتهای پژوهشی آماده نبود؛ بلکه در مسیر فعالیتهای شخصی آنان نیز مانع ایجاد میکردند. این را مقایسه کنید با مولاناپژوهان در ایران وترکیه که با امکانات دانشگاهها و مراکز دولتی کار میکردند و میکنند.
2- رقابتهای زبانی؛ افغانستان مهد زبان فارسی بوده است. این را دانشمندانی چون پرویز ناتل خانلری در تاریخ زبان فارسی و علامه دهخدا در لغتنامه به صراحت بیان کردهاند. آنها میگویند زبان دری که زبان دربار ساسانیان بود در اصل درهای است و آن دره درة بلخ است؛ زیرا لغات بلخیان در آن غلبه داشته است. چنانکه نخستین شاعران فارسیگوی از بلخ، طخارستان، غزنه و هرات برخاسته و به سمت غرب گسترش یافته است.
سرزمینی که امروزه افغانستان نام دارد، پیش از اسلام آریانا نام داشت و پس از اسلام عربها آن را خراسان خواندند و قرنها نامش خراسان بود. در قرن نوزدهم انگیسیها آن را افغان و افغانستان نامیدند. مسکن افغانها (پشتونها) جنوب افغانستان بود که با جنگهای خونین، جغرافیای خود را گسترش دادند. احمدشاه ابدالی که افغانستان را از ایران جدا کرد یک پشتون فارسی زبان بود که مکتوبهای خود را تماماً به پارسی نوشته است. از آن پس حاکمیت این کشور در دست پشتونها باقی ماند و حاکمان پشتون برای گسترش زبان پشتو و محدود کردن زبان فارسی برنامهریزی کردند و با استفاده از قدرت و امکانات دولتی، زبان پشتو را تقویت کردند و زبان فارسی را تضعیف.
تعصّبات و تبعیضهای زبانی از عوامل مهم عقبماندگی افغانستان است. یکی از علّتهای مهم جنگهای چهل ساله که هنوز ادامه دارد نیز همین مسأله است. تعصّب زبانی و تقویت پشتو و تضعیف فارسی سیاست همیشگی پشتو زبانان حاکم بوده است. این مسأله نیز از موانع اصلی غربت مولانا و دیگر مفاخر فارسی در خانة خودشان میباشد.
جنگ افغانستان و صلح مولانا
3- جنگ و دیگر هیچ! در هفتم اردیبهشت 1357 گروههای چپ وابسته به اتّحاد جماهیر شوروی با کودتای خونین به قدرت رسیدند و به صورت افراطی و غیرمعقول با سنّتها و اعتقادات مردم درافتادند. مقاومت مردمی گسترش یافت. ایالات متحده امریکا و متحدانش از این فرصت طلایی برای شکست اتّحاد شوروی بهرهبرداری کردند. سیل کمکهای غربی و عربی به سوی مجاهدین سرازیر شد. پس از 14 سال جنگ، مجاهدین پیروز شدند و این آغاز یک رشته جنگهای قدرتطلبانة خونین در سراسر کشور بود.
سرانجام گروه طالبان ظهور کرد و بساط مجاهدین را برچید و حکومت قرون وسطایی خود را گسترد. بلافاصله پس از حادثه 11 سیپتامبر 2001 ایالات متحده امریکا حملات سنگین خود را به مراکز قدرت طالبان آغاز کرد و در نتیجه گروههای مجاهدین به قدرت بازگشتند. برای حمایت از حکومت جدید، امریکا، ناتو، جمعاً 40 کشور به افغانستان لشکر کشیدند. آمدن امریکا و ناتو نه تنها به جنگ مُهر پایان نزد و مشکلات کشور را پایان نداد؛ بلکه جنگ دیگری شروع شد که نزدیک به 20 سال ادامه یافت و در حالیکه ایالات متحده و نیروهای خارجی در حال ترک افغانستان هستند، جنگ قدرت شدّت روزافزونی یافته است.
پیامدهای جنگ در افغانستان وسیع است؛ به دو مورد که به بحث ما مربوط میشود مختصر اشاره میکنیم.
1- تعطیلی مراکز آموزشی؛ با آغاز جنگها مدارس، دانشگاه، مراکز فرهنگی و فعالیتهای علمی تعطیل و چراغ هنر خاموش گردید. استادان دانشگاهها کشور را ترک و به چهار قاره جهان پراکنده شدند. کسانی چون استاد باختری، داکتر جاوید، پویا فاریابی، بهاءالدین مجروح، عبدالغفور روانفرهادی و رهنورد زریاب که توانایی کارهای پژوهشی داشتند رفتند، در طی 42 سال پیر شدند و برخی هم درگذشتند. هنرمندان و خوانندگان نیز همین سرنوشت را یافتند. نسل جدیدی که در میان خون و آتش بزرگ شده بودند سوادی نداشتند و نام مولانا و مثنوی را نشنیده بودند.
پس از سقوط حکومت طالبان، آزادی اندیشه و بیان، رسانههای آزاد و دانشگاههای خصوصی نخستینبار در افغانستان آمد. تعداد زیادی دانشگاه خصوصی، رادیو، تلویزیون و نشریات غیردولتی به کار آغاز کردند. هرچند این آغاز یک رستاخیز سیاسی و فرهنگی بود و میتوانست مفاخر چون مولانا را معرفی کند و با گسترش اندیشههای انسانی و صلحجویانة او، پایههای زندگی مسالمتآمیز توأم با صلح گذاشته شود؛ امّا برای رسیدن به این آرمان مشکلاتی وجود داشت و دارد؛ اوّلاً جنگ پایان نیافت و در فضای جنگی، از آزادیهای موجود در حدّی شایسته نمیشد استفاده کرد. ثانیاً دانشگاههای تازه از راه رسیده از داشتن استادان باسواد و با تجربه محروم بودند. استادان باسواد یا دیگر در این دنیا نبودند و یا از رنج آوارگی مینالیدند. ثالثاً بیسوادی عمومی و فقر مادی مانع سرعت و گسترش برنامههای فرهنگی و پژوهشی بود/ هست.
2- جنگ طولانی، به پیدایش و رشد افراطیت انجامید. واقعیت تلخ این است که افغانستان در این 42 سال تنها حاکمیتهای افراطی را تجربه کرده است. گروههای چپ با افراطیت، هم خود را قربانی کردند و هم افغانستان را؛ پس از آن تندروی و بیتجربگی گروههای جهادی، افغانستان را در باتلاق جنگهای داخلی غرق کرد. از پس آن نوبت به طالبان رسید که هم خود افراطی و متعصّب بودند و هم پای گروههای تروریستی مانند القاعده را به کشور باز کردند.
تمام این حکومتها و گروههای قدرتمند با اندیشههای عرفانی مخالف بودند، با موسیقی، با تصوّف و کثرتگرایی فرهنگی و مذهبی ستیز می کردند و خود هیچ طرح و برنامهای برای توسعة فرهنگی و سیاسی نداشتند. در این سالها موسیقی و سنّتهای صوفیانه در افغانستان به کُما رفت و دیگر کسی شعر و اندیشة مولانا را با صدای دلنشین یک خوانندة محبوب خود نشنید.
تعصّب قومی، زبانی و مذهبی حتّی دامن فرهیختگان و استادان را نیز گرفت و بحثهای قومی و زبانی را به مولانا و دیگر بزرگان فرهنگ و اندیشه کشاندند. با نقل یک خاطره این نوشته را پایان میدهم. در سال 1395 خورشیدی همایش بین المللی مولانا در شهر مزارشریف برگزار گردید. در این همایش استادان دانشگاه، نویسندگان و هنرمندان از سراسر کشور آمده بودند. مهمانانی از کشورهای هندوستان، ازبکستان، تاجیکستان، پاکستان نیز حضور داشتند و از جمهوری اسلامی ایران استاد توفیق سبحانی شرکت کرده بود. یکی از مهمترین بحثهایی که بین استادان افغانستانی درباره مولانا در گرفت این بود که آیا مولانا ترک است یا تاجیک یا عرب. عربتبارها استدلال میکردند که مولانا عرب است، ترکتبارها که در افغانستان ازبک نامیده میشوند میگفتند او ازبک است و تاجیکها او را تاجیک میخواندند.
آنها اندیشههای انسانی مولانا را که میتوانست داروی بر زخمهای خونچکان مردم باشد رها کرده بر سر ماهیت قومی او نزاع میکردند.
من در نوبت سخنرانی خود برای آنها جریان آوردن استخوانهای سیّد جمالالدّین افغانی را از ترکیه به کابل یادآور شدم و گفتم: برخی از شخصیتهای فرهنگی ترک با انتقال جسد سیّد مخالف بودند؛ امّا دولت ترکیه در پاسخ گفته بود: ما به جسد سیّد جمال کاری نداریم؛ بگذار افغانها ببرند. اندیشههایش از ما و استخوانهایش از افغانستان. قصّة مولانا در افغانستان نیز چنین است.
بنابراین افغانستان به دلایلی که برشمردم فرصت نیافته است که به صورت جدّی و برنامهریزی شده به مولانا بپردازد و از اندیشههای انسانی و الهی مولانا سود ببرد. مردمی که از اندیشههای گوارا و جانبخش مولانا بنوشند گرفتار جنگهای طولانی، کینه، تعصّب، تفرقه و تندروی نمیشوند.
سید اسحاق شجاعی
>>> زبان دری که زبان دربار ساسانیان بود در اصل درهای است و آن دره درة بلخ است؛ زیرا لغات بلخیان در آن غلبه داشته .
... وطن کلمه دری از ( د آری) آمده که در کتیبه سرخکوتل آمده .
>>> مقاله روشنگر وخوبی بود بدرستی به مطالب اشاره شد.
عبداله از ایران
>>> ماباید از غنی خان تجلیل کنیم چون غنی خان را همه جهان می شناسند اما مولوی را هیچکس بجزتعداد قبایلی آنطرف دیورند نمی شناسند
>>> می گویند که جوانی ما که وقت ازدواجش رسیده بود و به قول ایرانیها فشار ازحدبیرون بود! دید پدر و مادرش برسر سفره ای غذا کدام صحبتی از دختر همسایه و خاله و بوله نمی کند، روزی دم دروازه بسیار غریبانه نشست و شروع کرد به های های گریه کردن پدرش از راه رسید بسیار دلش سوخت گفت: جان پدر! چه شده؟ بری چه گریه می کنی؟ مگرم کدام مشکلی برایت پیش آمده؟ جوان گفت: بله بله پدرجان! یک مشکلی بسیار کلان پیدا کرده ام
پدر: پسرجان بگو مشکلت چیست؟ زودتربگو
پسـر: پدرجان مه عاشق شده ام
پدر: عاشق کی شده ای جان پدر، بگو زود تربگو
پسـر: پدرجان عاشق هرکسی که شما صلاح بدانید!
حالاشده است حکایت افعانستان وسیاستمداران غلام پیشه پشتوتبار که همواره نگاهشان به غرب است وکعبه آمالشان همی غرب وآمریکاست!
رحیم فروتن_از شهر یزد_مهاجرافغان
>>> جناب حاج اقا شجاعی به سلامت باشید موضوع بسیار ارزشمند وجالبی را پیشکش وعرضه نموده اید با گذارشات شما وسبک وسنگین روشهای نا پسند قبیله وبغض وکینه توزی های انها را نیک بیان داشته اید ازینها چه گیله هرکه به قدرت رسید در حق ملت ما ظلم وستم روا میدارد کسی بنام ضیا رشیدی به حیث ریس انتر پول کابل تعیین گردیده به فرمایش یک دزد وخاین ویک انسان نهایت پست وپست فطرت بنام طاهر هرکه را بدون موجب بخ دام انتر پول میدهد وشخصی خاین وسست عنصر بنام عاطف مل از غنی امر دستگیری انها را میگیرد این کشور بدست یک گرو پ مافیا ودزد اداره وکنترول میشودبرادر کرزی که خاین بزرگ کابل بانک وفیروزی وحسین فهیم وداوی شوهر شکریه همه در کابل چکر میزند وبعضی ها شان در چوکی های دولتی نصب میگردند ولی انترپول کابل اشخاص بیگناه را بدون پیشنهاد تصفیه ای کابل بانک وسارنوالی وغیره در سایت انتر پول داخل وباغث اذیت وازار مردم میگردد لعنت به این قسم حکومت خاین
گل نبی عیدی زاده
>>> خوب شد که مولانا از بلخ سفر کرد و رحل اقامت در قونیه افگند ورنه نه از دیوان شمس خبری بود و نه از مثنوی و نه از فیه مافیه و نه هم از دیگران اش.
اندیشه آب است و اندیشور گیلاس آب
تشنه آب را مینوشد و به گیلاس کمتر میپردازد اما بقال دکره گرد را هدف گیلاس است و نه آب.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتم که یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست.
>>> آقای شجاعی میشود در نوشته های تان از وحدت مردم افغانستان ،از زندگی باهم زیستی مردم در افغانستان ،از علم ومعرفت انسانی از اسلام دوستی ،کلیم تعصب زبانی و قومی ولسانی را دیگر صحفه مزنید ،از قریحه نیک مولانا از سخنان پاک عبدالرحمن بابا از ایمانداری ترکان بابری از ایمانداری برادران هندو ما در وطن از علم و دانش برادران هزاره ما و. از زحمتکشی زحمتکشی شان ،از سخاوت وحلمیت تاجکان ما ،از شعامت پشتون های ما ،شما بخداوند لایزال قسم همه اعمال تعصب زبانی را کنار گزارید و. بخاطر آرامی مردم افغانستان چیزی بنویسید .
عبدالله ریحان
>>> به دوستان ادیب و پژویشگر مولانا عرض دارم اینکه: شرح مثنوی معنوی که توسط استاد ارجمند جناب سعادت ملوک تابش هروی در بین سالهای ۱۳۸۵ تاحدود سال ۱۳۸۹ در شهر هرات در منزل شان صورت گرفته؛ شرحی است منحصر به فرد، که حدود ۱۷۰ جلسه ۴۵ دقیقه ای است. تمام صحبت ضبط گردیده، روی دست یکی از استادان برای پیاده کردن از نوار روی کاغذ قرار دارد، از علاقه مندان مولانا تقاضا داریم تا دعاای نموده تا این نفسیر بی بدیل هرچه زودتر بدست علاقه مندان حضرت مولانا قرار گیرد.
شریفی.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است