تاریخ انتشار: ۰۸:۰۵ ۱۴۰۰/۳/۱۷ | کد خبر: 167298 | منبع: |
پرینت
![]() |
طولانیترین جنگهای جهان به صلح منجر شده است. تبدیل کردن وضعیت جنگی به فضای صلح و سازندهگی به مدیریت سالم و درایت لازم ضرورت دارد که با عبرت از گذشتههای تلخ و طرح روشن برای آینده، ممکن میشود.
تجربه جهانی نشان میدهد که صلح یک پروسه آموختنی است و نیاز است بیاموزیم که صلح چگونه اعمار میشود. این اصول برای اعمار صلح ضروری و اساسی پنداشته میشود:
اعتمادسازی؛
نخستین گام در امر اعمار صلح، اعتمادسازی و ایجاد اعتماد ملی است. اعتمادسازی مراحل مختلف دارد که باید پیموده شود. گوردون جیمز براون، نخستوزیر سابق بریتانیا میگوید که اعتماد یک انتظار مثبت است و این انتظار مثبت زمانی تحقق میباید که فرد مقابل در گفتار و رفتار و تصمیمهای خود منفعت شخصی را لحاظ نکند. ابعاد اعتمادسازی عبارت است از اعتماد به اجتماع سیاسی، اعتماد به نهادهای سیاسی و اعتماد به کنشگران سیاسی. لازم است در اعتمادسازی به این مسائل توجه شود. صداقت طرفین گام بعدی اعتمادسازی برای حل منازعه است. افغانستان در مرحله کنونی به اعتمادسازی در داخل ضرورت دارد. بدون اعتمادسازی، طرفهای جنگ به تعهدات یکدیگر باور نخواهند کرد.
درک درست از اهمیت صلح؛
درک درست از اهمیت صلح به این معنا است که طرفهای درگیر قانع شده باشند که تنها راه رسیدن به هدف، صلح است و ما میتوانیم در صلح به موفقیت برسیم، سلاح را کنار بگذاریم و به جای آن تفاهم کنیم. این امر در صورتی ممکن میشود که در ذیل یک گفتوگوی سازنده روی موارد اختلافی توافق کنیم و به این نتیجه برسیم که جنگ افغانستان راه حل سیاسی دارد.
مشارکت سیاسی؛
مشارکت به عنوان مهمترین ابزار دسترسی به حق تعیین سرنوشت، یک مطالبه شهروندی غیرقابل انکار به شمار میآید و حضور همه طرفها در روندهای مختلف به منظور دسترسی به حقوق فردی، اجتماعی و سیاسی از مولفههای اساسی مشارکت در روند صلح است. مشارکت مردم در روند صلح تنها حضور چند چهره سیاسی نیست؛ بلکه مشارکت سیاسی حضور با قاعده دموکراتیک نمایندهگان منتخب مردم در روند صلح است. ما زمانی میتوانیم مفهوم مشارکت را نهادینه کنیم که حضور همه را در پروسه صلح جدی بگیرم.
کاهش سطح خشونتها؛
خشونت و صلح دو مفهوم متضاد است. طرفها به منظور رسیدن به صلح باید سطح خشونتها را کاهش دهند تا فضای اعتماد به وجود آید. دولت افغانستان همیشه از گروه طالبان خواسته است که سطح خشونتها را کاهش دهد و آتشبس درازمدت/دایمی اعلام کند. این در حالی است که طالبان موضع جنگطلبانه داشته و به درخواستهای مکرر کاهش خشونت توجه نکردهاند. کاهش سطح خشونتها از مولفههای مهم برای رسیدن به صلح است.
نقش سازمانهای غیردولتی؛
دولت مسوولیت دارد که با تلاش پیگیر، سازمانهای غیردولتی را نیز در روند صلح دخیل کند. همانگونه که نقش سازمانهای غیردولتی در سطوح دیگر برجسته است، در امر صلح نیز مهم است. نقش سازمانهای غیردولتی در روابط بینالملل یک موضوع پذیرفتهشده است. نهادهای غیردولتی در زمینههای مختلف، از جمله کمک در روند صلح نقش موثر داشتهاند. برای اعمار صلح ضرورت است که نقش و حضور سازمانهای غیردولتی جدی گرفته شود و از طرح این نهادها در راستای اعمار صلح استفاده شود.
همسویی نهادها؛
به این معنا که نهادهای حکومتی به خاطر صلح باید دیدگاه مشترک داشته باشند و از تعدد طرح جلوگیری شود. تعدد دیدگاه در عصر جنگ و صلح، فضا را آشفته میسازد. نهادها با هم به مفهوم واقعی کلمه باید همکاری و تعامل داشته باشند. در گذشته، ریاست اجراییه حکومت وحدت ملی با ارگ ریاست جمهوری اختلاف دیدگاه داشت. اکنون میان شورای عالی مصالحه ملی و حکومت نباید اختلاف دیدگاه وجود داشته باشد.
نقش کشورهای همسایه؛
کشورهای همسایه در روند صلح نقش برجسته دارند. این کشورها با همکاری دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی میتوانند روند صلح افغانستان را به نتیجه مطلوب برسانند. در صورتی که کشورهای همسایه همکاری صادقانه در روند صلح افغانستان نداشته باشند، این روند با موانع جدی روبهرو خواهد شد. از آنجایی که افغانستان با همسایه جنوبیاش (پاکستان) اختلافات تاریخی دارد، بهتر آن است که این اختلافات را در روند صلح دخیل نکند و دو طرف تلاش کنند از طریق گفتوگو بر گذشته تلخشان غلبه کنند.
نتیجهگیری:
صلح زمانی به دست میآید که طرفهای داخلی و بیرونی جنگ به ضرورت ختم خشونت پی ببرند. از جنگ هیچ طرفی نفع نمیبرد. طرفهای داخلی جنگ افغانستان باید اختلافاتشان را از طریق سیاسی حل کنند و با خلق اجماع روی ساختار سیاسی آینده با یکدیگر به توافق برسند. طرفهای بیرونی جنگ نیز منافعشان را در مسیر صلح افغانستان تعریف کنند. با استقرار صلح در افغانستان برای منطقه و جهان فرصت کمنظیر اقتصادی و همگرایی منطقهای به وجود خواهد آمد.
عبدالوارث سیغانی
هشت صبح
>>> صلح تنها وقتی مدیریت میشود که بین دو کشور، سیاستمدار، احزاب و...... باشد. ملیشه ها یا اردوی اجیر برای جنگ و آدم کشی ایجاد میشوند که صلح برایشان مرگ معنی میدهد. آیا مدیریت صلح با ملیشه ها مثل نگه داشتن یخ در تندور نمی ماند؟؟
آتش خاوری
>>> وقتي صحبتهاي مقامات افغانستان را ميشنوم به مقامات پاكستان حق ميدهم كه طالبان را سرافغانستان سواركند البته براي مردم هميشه ناراحتم اما مقامات افغانستان واقعا نفهم هستند اشرف غني خيلي واضح پاكستان را تهديد ميكند كه بلوچستان و پشتونستان راه مي اندازد و پاكستان راتحديد به تجزيه ميكند يك روز در سخنراني مشهد را از افغانستان ميداند و ايران را تحديد به تجزيه ميكند آخر كسي نيست بگويد تو اول تونبان خودت را بالا بكش بعد كشور هسته اي پاكستان ويا ارتش قدرتمند ايران را تحديد كن تو ولايات خودت را نميتواني امنيت بدهي وقتي با همسايگان دشمني بددهني كني و با فلم هاي ساختگي و بستن دروغ به آنها بخواهي پيش مردم خودت براي دور بعدي راي بخري همين ميشود چون بفكر مردم و افغانستان نبودي بلكه بفكر رياست جمهوري دوباره خود بودي
>>> دولت افغانستان بالای طالبان صدا میکند که شما در مقابل نیرو های خارجی جهاد کردید و جهاد شما پیروز شد و نیرو های خارجی از افغانستان بیرون شدند و حالا دیگر به چنگ ضرورت نیست و بیایید باهم صلح میکنیم و دولت را پنجاه پنجاه فیصد باهم تقسیم میکنیم و خیر و خلاص.
طالبان میگویند:جرت.
ما در مقابل نیرو های خارجی جهاد کردیم و شما در پهلوی نیرو های خارجی با ما جنگ کردید و ما را تروریست نامیدید و صد ها هزار نفر ما در جریان جنگ شهید و زخمی شدند.
حالا شما خودتان اقرار میکنید که جهاد ما برحق بود و بر اثر جهاد ما قوای خارجی از افغانستان بیرون شدند و جنگ شما در مقابل ما غلط بود و شما در پهلوی کفار ایستاده شدید و در مقابل ما جنگ کردید.
حالا به کدام روی شما از ما تقاضا میکنید که با شما دولت مشترک تشکیل کنیم؟
آیا مجاهدین با کمونست ها و داکتر نجیب بعد از برآمدن شوروی ها دولت مشترک تشکیل کردند که ما با شما دولت مشترک تشکیل کنیم؟
شما شرم نمی کنید که از یک طرف جهاد ما را برحق میدانید و از طرف دیگر با کمک خارجی ها در مقابل ما جنگ میکنید؟
همه شما بشمول دولت و گلبدین و مجاهدین سابق که در پهلوی کفار ایستادید و اشغال را قبول کردید و جهاد نکردید،مسؤل هستید.
اگر ما شما را عفو کنیم.بزرگترین احسان را در مقابل شما انجام دادیم.این که با شما دولت اعتلافی تشکیل کنیم ،هم برای ما شرم و ننگ است.
همین مذاکرات صلح دوحه را هم که ما قبول کردیم،بخاطر آن بود که خارجی ها شرط گذاشته بودند که در صورتی ما خارج میشویم که مذاکرات بین الافغانی صورت گیرد و ما قبول کردیم.
اما این کسانی که حالا ما با آنها مذاکره میکنیم،همین هایی نیستند که اشغال را قبول کردند و در زیر سایه اشغال و دولت آن زندگی کردند و حالا به ما یاد میدهند که چگونه دولتی تشکیل کنیم؟
آیا شرم نمی کنند؟
ما در مقابل اشغال جنگیدیم و پیروز شدیم و حالا خود ما میدانیم که چگونه دولتی تشکیل کنیم.
به شما ضرورت نداریم که به ما تشکیل دولت و قانون اساسی و غیره را یاد بدهید.
اگر شما در پهلوی ما جهاد میکردید،نظریات شما بالای دیده قبول میکردیم.
حالا که در پهلوی اشغال قرار داشتید ،شرم کنید و به ما یاد ندهید که ما چگونه دولت جور کنیم.
>>> از غنی و کرزی مدیریت بعید است چون آنان از روز اول حامی طالبان بودند و تا آخر حامی طالبان استند هدف کرزی و غنی قتل عام مردم غیرپشتون است و استقرار طالبان در شمال است طالبان در زمان اوج قدرت در افغانستان با پشتبانی تمام اردوی پاکستان نتوانستند شمال را اشغال کنند لیکن کرزی و غنی طی بیست سال اخیر با طرح و پرژه امریکایی پاکستان طالب را در شمال جا به جا کرده اند و هدف شان تصرف شمال و قتل عام مردم و قصب تمام زمین، خانه، دارایی و تمام زندگی شان است مردم شمال یا باید مقاومت کنند و یا همه چیز شان را باید از دست بدهند و در اسارت کامل زندگی کنند و یا افغانستان را ترک کنند هدف غنی، کرزی و طالب همین است
کرزی مهره اصلی سی آی ای امریکاست و از روز اول حامی اصلی طالبان بود. کرزی به دستور امریکا و پاکستان پلان تخریب تمام شمال افغانستان را از اردوی پاکستان و امریکا گرفت و طالبان را در شمال جابه جا کرد. کرزی تا به امروز بهمکاری مستقیم غنی از طالبان حمایت میکنند و قصد غنی و کرزی تخریب شمال و تصرف شمال توسط طالبان است. حملات اخیر طالبان به ولسوالی قیصار و جوزجان و غیره جزء این پروژه است. آنها با این پلان بامیان و غور و بادعیس را محاصره کرده اند و از آن طریق شمال را زیر حمله گرفته اند از طریق بدخشان به چین و آسیای میانه نفوذ میکنند. هدف نابودی مراکز مقاومت در شمال است. راه اصلی نجات مردم شمال اتحاد تاجیک، ازبک و هزاره در شمال است.
>>> تغییر نظام به هر نام و محتوی که باشد امروز یا فردا در افغانستان صورت میگیرد. این یک واقعیت تلخ برای تمام مردم زحمتکش و صلحدوست افغانستان است.طالبان در اثر سازشها و خیانتهای مقامات ارشد داخلی و خارجی قدم به قدم در میدان نبرد و هم در گفتگوها به یک قوه ای غیر قابل انکار تبدیل شده است. ایران و روسیه از سالها بدین سو از طالبان به مثابه نیروی نظامی با ارایه کمک های نظامی و مالی علیه ایالات متحده امریکا استفاده کردند و امروز نیز در صدد تعمیق روابط خویش با طالبان اند. جمهوری خلق چین به رهبری حزب کمونیست نیز نظر به سیاست نسل کشی مسلمانان ایغور در پی جلب اعتماد طالبان اند قابل یاد اوری است که جمهوری خلق چین در منازعات منطقوی بد نام است به گونه ای مثال : چین در جنگهای ویتنام علیه ویت کنگها قرار داشت و هم از نظام خمر های سرخ در کامبوج که با تفکرات و ایدیالوجی ماوویستی که مسوول قتل ۱.۷ ملیون انسان یعنی بیست و یک در صد کل جمعیت کامبوج حمایت میکرد همچنان جموری خلق چین در جنگهای نیابتی علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان از خاک پاکستان در کنار مخالفین دولت وقت قرار داشت جمهوری هند نیز در همین تازه گی ها در پی برقراری روابط با رهبران طالبان عباس استانکزی و ملا برادر گردیده است ...در اثر گفتگوها میان نیروهای امنیتی و استخباراتی هند و تیم طالبان جانب طالبان موضوع کشمیر را موضوع داخلی هندوستان اعلان کردند و این موضع برای هندوستان از اهمیت به خصوص برخوردار است...کشور های ذیدخل در اوضاع افغانستان در پی منافع استراتیجیک خویش اند..
اقای وارث سیغانی نظرات نیک در مورد صلح و پیامد های ان دارند اما رویداد های اخیر و نشست و برخاست ها بنام صلح در افغانستان با هیچ نوع از معیار هاییکه محترم سیغانی برشماری کرده اند هم اهنگی ندارد زیرا در این صلح به مردم افغانستان چانس برای ابراز نظر داده نداشته است نه هیات دولتی به مردم تعلق دارند و نه طالبان ...اینده کشور تاریک به نظر میرسد..
حنظله
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است