تاریخ انتشار: ۱۲:۳۲ ۱۴۰۰/۳/۲۰ | کد خبر: 167340 | منبع: | پرینت |
در روزهای برگزاری جشن دنبوره در بامیان و تقسیمشدن فرهنگیان و اهل قلم فضای مجازی به دو گروه مدافعان سنّت و مدافعان دنبوره، من یادداشت کوتاهی نوشتم و به نوعی بیطرفی خود را در این نزاع اعلام کردم؛ امّا تعدادی زیادی از دوستانم از هردو طرف، بیطرفی مرا به چالش کشیدند و به اصرار از من خواستند نظرم را در این موضوع روشن کنم.
در پاسخ به اصرار دوستان اهل اندیشه و قلم که به دوستیشان افتخار میکنم، اکنون نظرم را در چند سطر درباره جشن چالشبرانگیز دنبوره و درگیری ناشی از آن در فضای مجازی مینویسم و پذیرای نقد و نظر استادان و صاحبنظران و جوانان عزیز هستم.
(1) من نه اهل فتوایم و نه درباره حرام و یا حلال بودن موسیقی نظر پژوهشی و استدلالی دارم. چیزی که میگویم متّکی به آموختهها و مطالعات اندکم و نیز دریافتهای وجدانیام درباره موسیقی میباشد. موسیقی نه حرام مطلق است و نه حلال مطلق؛ بلکه ترکیبی از آهنگ، صدا، شعر، وضعیت مجلس حکم آن را تعیین میکند.
براین اساس حرمت جشن دنبوره بامیان، براساس فتوای همة مراجع و عالمان دینی از روز روشنتر است. به خصوص این جشن و رقص و پایکوبی در روزهایی برگزار شد که مردم عزادار شهدای عزیز مکتب سیدالشهدا بودند. بنابراین براساس احکام فقهی صادره در کتابهای فقهی و رسالههای مراجع تقلید در حرامبودن آن نمیتوان تردید کرد.
(2) چهل سال پیش ما خانة مشترک خود را آتش زدیم و با گذشت چهاردهه هنوز این آتش شعله میزند و تروخشک را به کام میکشد؛ این آتش، خود ما را نیز بلعید؛ ما صاحبان خانه یا کشته شدیم، یا در باتلاق فقر و جهل و کینه افتادیم و یا خانه را رها کرده مهمانناخوانده دیگران شدیم؛ امّا هنوز عبرت نگرفتهایم و همچنان بر این آتش نفت میریزیم.
رفتارهای نسنجیده، نزاعهای بیاساس و بینتیجه، عدم تحمّل همدیگر و افراط و تفریط همان نفت است. تحمّل و بردباری ما بسیار اندک است؛ با دگراندیشان مدارا نمیکنیم؛ اندیشهها و احساسات مخالف را برنمیتابیم و فقط خود را بر کرسی حق و حقیقت میبینیم.
مگر نه این است که ما آزادی بیان را بزرگترین دستاورد بیست سال اخیر میدانیم؛ امّا فراموش میکنیم که آزادی بیان در تحمّل دیدگاه و عمل مخالف مصداق پیدا میکند؛ آزادی بیان برای یکطرف چه معنی دارد؟
خلاصه اینکه من با جشن دنبوره مخالفم؛ زیرا دینم آن را نمیپذیرد؛ امّا آن را تحمّل میکنم و به جنگ آن نمیروم. جامعهای تکصدا، جامعهای که تنها سخن من شنیده شود و دیگران حقی نداشته باشند، جامعهای دیکتاتوری است.
سید اسحاق شجاعی
>>> غنی می گوید من خو واکسین کرده ام بالایم در پس مردم که بمرد من تمام مردم را قرنطین نکرده ام
>>> یکی از مزایای دموکراسی این است که آدم نباید کوتاه اندیش و تنگ نظر باشد و تنها به کلتور و عنعنات و رسم و رواج ها و دین و ملیت خود فکر کند و از دیگران را حرام بدانند.
باید نظر وسیع داشته باشند و نو اندیش باشند.
طور مثال:در بعضی فبیله های بعضی کشور های افریقایی ،میت خود را با رقص و موسیقی به خاک میسپارند.
در اروپا نیز با باجه ثرمپت و موسیقی و مراسم تشریفات.
حالا چه میشود که در افغانستان نیز مردم میت خود را با خواندن حاجی سیفو(معصومه سلسله دار)،به خاک بسپارند و یا بعد از خاکسپاری،جشن دنبوره بگیرند و خواندن (همو باری که داشتم،شیخ علی است،شیخ علی است) را بخوانند؟
تا چه وقت ما در قرون وسطی یی زندگی کنیم و با خواندن قرآن و تلاوت قرآن مراسم عذا داری بگیریم؟
یک کم ذره روشنفکر شوید.
>>> جامعه ای که حد وحدود را تشخیص ندهد به ذلت گرفتار میشود.....وامروز مردم هزاره به چنین سرنوشتی دچار شده اند
حاجی احمد مومنی
درپایان صمیمانه از اقای شجاعی تشکر میکنم....
>>> سید اسحق جان دمبوره یک چیز کلتوری است وحمله به هزاره ها یک کار سیاسی. چه میشود شمابدون اینقسم بهانه ها بروید نذرجدتان را از هزاره ها بخواهید آنهارا مجبور نکنید همیشه ماتمدارباشند.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است