داکتر سپنتا چه جوابى براى وجدانش دارد؟
 
تاریخ انتشار:   ۲۰:۵۴    ۱۴۰۰/۳/۲۲ کد خبر: 167358 منبع: پرینت

سال هاى ١٣٩٠ و ١٣٩١ كه پيمان استراتژيك با امريكا قرار بود امضا شود، با يك مجموعه اى از نويسندگان دلسوز و داوطلب و رضاكار، هفته نامه اى داشتيم به اسم بخوان!
آن زمان كه بحث ٢٠١٤ و خروج نظاميان خارجى تازه مطرح شده بود، بارها نوشتيم كه امريكا بالاخره مى رود و نمى شود روى عهد اينها حساب كرد. بهتر است همين حالا برود چون حضور نظامى امريكا و ميراث آن، چيزى جز دوام جنگ و سرانجامى جز فروپاشى ندارد. بايد روى يك سازوكار صلح پايدار مبتنى بر اجماع ملى، اشتراكات در منطقه و جهان كار كرد و نبايد گول حضور امريكا را خورد.

آن زمان آقاى سپنتا مشاور امنيت ملى بود و دوشادوش آقاى غنى همه تلاشش را مى كرد كه اين پيمان امضا شود. صراحتا مخالفان پيمان را مخالفان منافع ملى و مناديان فرار مى خواند و راه نجات افغانستان را در هم پيمانى درازمدت با امريكا مى ديد و باور عميق و قطعى داشت كه واشنگتن الى الابد در كنار افغانستان مى ماند.
سپنتا متن پيمان را در حالي به مجلس برد كه حتي ابهامات لفظي آن از جمله تعريف تجاوز حل نشده بود. در آن زمان من و بقيه همكاران ما در نامه هفتگي بخوان و در پرونده ويژه " نگاه استراتژيك به پيمان استراتژيك " با نگاهى بسيار دقيق وضعيت كنونى را گوشزد كرديم.
نشريه ما را با تهديدهاى ممتد توقيف كردند و مانع پخش ويژه نامه مخصوص بخوان در مورد پيمان استراتژيك با امريكا كه از آينده پرآشوب و بالكانيزه افغانستان هشدار مى داد، گرديدند.

فضاى رسانه كاملا يكسويه و به سود جريان سفارتى بود و همين تلويزيون طلوع كه چند شب پيش نيز برخلاف روش مستنطق مآبانه خود در ديگر مصاحبه ها، عاجزانه تريبونش را به خليلزاد داده بود، بازوى تبليغى سفارت امريكا در جا انداختن پيمان شده بود.
متاسفانه حالا كه ورق برگشته همين سپنتا در كتاب خاطراتش از خود چهره مبارز و ضد امريكايى نمايش داده است. نميدانم او با مرور گذشته خود و با ديدن تصاوير پايگاه بگرام كه زمانى قبله آمالش بود، چه جوابى براى وجدانش دارد؟

شجاع محسنی


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
سپنتا
آمریکا
نظرات بینندگان:

>>>   واقعن خجالت بکشد و با کسانی که برای امضای این پیمان فعالیت داشتند باید در مطبوعات از مردم افغانستان عذر خواسته طلب بخشش کنند و در آینده در پست های بلند دولتی حکومت حق کار نداشته با شند .

>>>   شما اصلاً سیاست مدار نیستید و از سیاست بویی نمیبرید.
در سیاست رمانی که شما در دولت هستید و عضو دولت هستید،شما باید سیاست های دولت را تأیید کنید.زیرا دولت شما را وظیفه داده است و شما از دولت معاش میگیرید و شما هر چیزی که میگویید ویا هر عملی را که انجام میدهید.باید در راستای سیاست دولت باشد.
اما زمانی که شما از دولت برطرف میشوید،شما اپوزیسیون دولت هستید.زیرا قراردادی که شما با دولت داشتید،از جانب دولت فسخ شده است و شما دیگر مسؤلیت ندارید که از دولت طرفداری کنید.
حالا پیش روی شما سه واریانت وجود دارد:
یا کاملاً از سیاست دست میکشید و در یک کنج تنهایی نشسته و دست ازسیاست بیرون میکشید و یا به کار دیگری مصروف میشوید.
یا هنوز با خاطرات گذشته خویش در سیاست هستید و در یگان مصاحبه ها میگویی که.حی.چه دوران خوبی بود دورانی که من در دولت کار میکردم و چه خوب کار هایی انجام دادم.حیف و هزار حیف که کسی قدر کارهای خوب مرا نفهمید.
و یا هم اگر در دلت شوق باز به قدرت رسیدن باشد،در پهلوی دیگر نفر های اپوزیسیون دولت،شروع به بدگویی دولت میکنید.
اما میدانید که از همه بدتر این است که شما برطرف میشوید و شروع میکنید به بدگویی دولت،اما هنوز حرف هایتان خلاص نشده است که به شما خبر میدهند که وزیر خارجه مقرر شدید.
مثل حنیف اتمر.
مجبور هستید که مثل پارچه تمثیلی رهنمای معاملات،هنوز از ضربه چایجوش چای شیرین گل پرسور،سر تان درد میکند و از سر و روی شما چای همراه شمه میریزد،چنین میگویید:
اودبیادر!همی رن مه که است.خیلی خوب زن است و غیره ....
حالا مانده یک چیز:
مثلی که حاجی کامران گفت:اما یک چیز اش خوشم نمی آید که عبارت از مهمانی بسیار است. و منجر به پر و پوست شدن و خفک شدن و کندن آستین های حاجی کامران شد.
حالا که حنیف اتمر کدام کاری کند و از طرف اشرف غنی چنین روزی بالایش می آید،نمیدانم.

>>>   کدام وجدان؟
کی به شما گفت که غنی، دبل عبد الله، محقق، خلیلی و سرگین گوسپندا وجدان دارند؟.

>>>   بدون شک 'سپنتا' برادر جان در جانی دبل 'ع' است زیرا 'ع &ع' هم مشابه جمله "صراحتا مخالفان پيمان را مخالفان منافع ملى و مناديان فرار مى خواند...." را در مورد پیمان خاینانه اش با ملیشه هایی چرکستان تکرار نمود.
آتش خاوری

>>>   اگر چیزی بنام وجدان داشته باشد!!! ؟اصحاب وجدان به تجاوز واستعمار صحه نمیگذارد و با متجاوزین یکجا ملت خودرا نمیکشد ووطن عزیز خویش را ویران نمیسازد کرزی واسپنتا وعدالله وغنی هیچ چیز ندارند حتی وجدان انهای که وجدان وایمان داشتند قربانی گردیدند وبه لقاءالله پیوستند استعمار با اشخاص با وجدان کار نمی کند ایمان ووجدان و ... بجای خود ایکاش مانند سایر .... کمی شعور میداشتند تا این همه به خون غنودگان وبه ماتم نشستگان را نظاره میکردند
مارا زخیر تو امید نیست شر مرسان
مشاور سابق وزارت تعلیم وتربیه

>>>   اگر از من ازرده نمی شوید، طلب وجدان از رنگین سپنتا خود بی وجدانی است.
شعب

>>>   مگر سپنتا وجدان هم دارد؟؟؟؟
کار با کرزی خودش بی وجدانی است.
اگر وجدان میداشت وقتی مشاور امنیت ملی بود و تقلب انتخاباتی را با چشمانش میدید باید عکس العمل نشان میداد.
ز وجدان عاری است هرکس ، که حق بیند ، زبان بندد

>>>   سياستمدار افغانستان چيزي بنام وجدان ندارد. تاكه جاسوس نباشد، در مقامهاي بالا نميرسد. وقتي شرط ترقي، جاسوسي و معامله گري باشد، ديگر وجدان و. إيمان مطرح نيست. اما نميشود سپنتا را با اتمر مقايسه كرد. سپنتا يك انسان با فهم، با دانش ، با تربيه ، تحصيل يافته و روشنفكر است. دستش به خون مردم رنگين نيست. اما اتمر يك آدم بيسواد، قاتل، قوم پوست، شيطان و معامله گر است. اينكه چرا يك آدم روشنفكر و دانشمندي مانند سپنتا در دم كرزي مداري بند است، فهميده نميشود. سپنتا يكوقت در مقابل امپرياليزم مبارزه ميكرد، اما حالا در دم شاه شجاع سوم بند است.

>>>   سیاستمدار بودن یا شدن مهارت مسلکی هوشیاری و ذکاوت میخواهد.
سیاستمداران بیشمار در جهان وجود داشته و دارند که کارکردهای شان هم افتخار برای هممیهنان شان و هم برای جهان است مثلا بسمارک صدراعظم پروس و اولین چانسلر جرمنی ۱۸۱۵-۱۸۹۵ خدمات عمده در راه تامین صلح در اروپا کرده است و یا بر عکس ان ....به هر حال انچه به اقای اسپنتا تعلق میگیرد ایشان یکی از شخصیت تحصیل کرده و هم از تجارب خوب در عرصه ای امور بین المللی بر خور دار اند اقای اسپنتا در المان مدتها استاد یکی از پوهنتون های انکشور بوده و این قابل افتخار برای شخص خود شان و افغانستان است.اصل موضع از اینجا اغاز میشود که :
من از شخصیت کارمل صحبت میکنم که هم مخالفین دارد و هم دوست داران برای انکه زحمت مخالفین ویرا کم کرده باشم دشنامهای را که در ذهن مخالفین وی میگردد من مینویسم تا برای مخالفین وی سهولت فراهم گردد . اتهامات دشنامها وحس نفرت نسبت به وی در ذهن مخالفین موصوف چنین است : تکرار میکنم انچه مخالفین کارمل در مورد وی میاندیشند : کارمل وطنفروش است ..کارمل سیاه کار است...کارمل شاه شجاع است کمونیست است کافر است قاتل صدها هزار است....وغیره
من یکی از هواداران ببرک کارمل استم. در جریان حوادث و جنگهای سالهای هشتاد محصل در پوهنتون کابل بودم بعد از ختم تحصیل وطن ررا مثل سایر هموطنان ترک نمودم اکنون مهاجر و به حیث کارگر امور ساختمانی مصروف کار و زندگی در اروپا استم. برای حلاجی بدبختی های چهل سال اخیر در افغانستان شروع به مطالعه تاریخ معاصر افغانستان ریشه های استعمار در کشور و نقش منفی ان در سر نوشت کشور نمودم و هم تلاش کردم تاریخ مبارزات سیاسی چپ و راست را در افغانستان با نقش شخصیتها در روند مبارزات سیاسی به مطالعه بگیرم در میان احزاب اخوانی ها نامهای زیادی است ولی توجه بنده را جلب نکرد زیرا منطق و قضاوتهای منطقی و ارزیابی های سیاسی را میتوان در افکار نیروهای چپ دریافت . سعی من بر این بود تا مطالب مورد علاقه ای من از منابع بیطرف باشد.بیوگرافی رهبران سیاسی کارکرد ها و قضاوتهای سکالر های غربی و امریکایی را در مورد رهبران سیاسی افغانستان نیز مرور کردم . بسیاری از رهبران افغانستان از خانواده های متوسط و یا فقیر بودند ولی دو شخصیت ممتاز توجه مرا جلب کرد یکی دکتور محمودی و دوم . ببرک کارمل کارمل در یک خانواده روشنفکر متولد شده پدرش یکی از جنرالهای مورد اعتماد ظاهر شاه بود به همین خاطر مخالفین او ویرا اشراف زداه و یا بچه جنرال خطاب میکردند. وی از ذکاوت و استعداد خوب برخوردار بود و یکی چهره های درخشان در اعتصابات پوهنتون کابل بود که بعدا شش سال زندانی شد بعد از ختم زندان تحصیلات را به پایان رساند. محمد داود با این چهره اشنا بود و پست های خوب تا سطح وزارت برای وی پیشنهاد شده بود زیرا وی از ذکاوت قوه نطق بیان و حافظه خوب برخوردار بود.اما مقامها و چوکی ها را قبول نکرد و برای رساندن صدای مردم از طریق پارلمان وقت ب گوش حکومت به مبارزات انتخاباتی پرداخت...و هم در رهبری حزب چپ دموکراتیک قرار گرفت.
او شرکت احزاب سیاسی را در این روند برای دموکراسی در افغانستان ضرور میدانست...انقلاب و گرفتن قدرت سیاسی توسط حزب در دستور کار او نبود بلکه کار در بین توده ها و انهم برای سالهای زیاد دور نمای اهداف سیاسی او را تشکیل میداد ...اینکه حوادث شرایط دگری بر اوضاع سیاسی کشور دیکته کرد قابل تعمق است.او تا اخرین رمق حیاتش به مردم خویش عشق میورزید . سالهای عزلت و غربت او در افغانستان در کانتینر در حیرتان گذشت. کارمل نه خانه شخصی داشت نه پول در بانکهای خارج و نه زمین در ولسوالی کمری زادگاه موصوف او همواره معاشات پست ریاست جمهوری خود را با بیچاره گان تقسیم میکردو از کارمل جز چند جلد کتاب چیزی برای فامیلش به ارث نمانده است...و لی برای نسلهای اینده با بینش واقعی بزرگترین ثروت معنوی و ان مبارزه برای وحدت سراسری کشور تامین صلح ختم جنگ و از همه مهمتر برابری اقلیتها و انتقال قدرت از طریق ارگانهای محلی به مردم بود...به ارث باقیمانده است.
من کتاب اقای سپنتا را که خاطرات و یادداشتهای او است مطالعه کردم از اغاز الی ختم ایشان ببرک کارمل و حزب را وطنفروش نوکر روس معرفی کرده و هر زمان به ذهن خواننده تداعی میکند که این شخص یک وطنفروش عیار است که با روسها زدو بند دارد...البته اقای سپنتا
از خود شخصیت وارسته و یگانه مغز متفکر دربار حامد کرزی ترسیم کرده اند...خیر ایشان در قسمتی از کتاب خویش از سفر ها به امریکا از عزت داری های جورج بوش و مقامات امریکا با احساسات خاص یاد اوری کرده اند معلوم میشود که حضور در چنین ضیافتها برای ایشان افتخار ملی محسوب میشد
اقای دادفر سپنتا از مشوقین اصلی حامد کرزی برای عقد قرار داد همه جانبه با امریکا بوده است.اقای سپنتا به مثابه اگاه امور بین المللی چه فرقی بین قوتهای خارجی یعنی اتحاد شوروی و ناتو در افغانستان می بینند اگر امدن نظامیان شوروی با وجود انکه افغانستان قبلا قرار داد چند جانبه بشمول کمک های نظامی با شوروی امضا کرده بود تجاوز حساب میشود پس حضور امریکاییان از ۲۰۰۲ در افغانستان چیست؟؟؟ اگر کارمل دست نشانده بود پس کرزی با تمام ساز و برگ خویش دست نشانده نبود ؟؟؟اگر برای شما کار با دولت کارمل ننگ و بیغیرتی بود ایا کار کردن با نظامیکه تمام اختیاراتش بدست امریکا است چه مشروعیتی داشت؟؟؟ شما طرفدار گره زدن سرنوشت افغانستان با کشوری بودید و هنوز هم استید که در نقض حقوق بشر و دفاع از نظامهای اپارتاید از افریقای جنوبی تا اسراییل مسوولیت داشت و دارد شما سرنوشت افغانستان را بدست کشوری سپردید که مسوول قتل هزاران وطنپرست امریکای لاتین افریقا و اسیای جنوبی میباشد و صد ها کودتا را به نفع خویش در جهان سازمان داده است...شما به کشوری اعتماد کردید که مسوول قتل هزاران سیاه پوست امریکایی است که تا سالهای نوزده شصت سیاه ها حق رای دهی نداشتند ...سیاه پوست حق نداشت در بس شهری پهلوی سفید پوست سیت بگیرد. شما به کشوری اعتماد کردید که با حمله در عراق حد اقل یکصد و پنجاه هزار عراقی کشته شدند .کشته شدگان جنگهای افغانستان را شما بهتر میدانید...البته شما در زمان کارمل با ختم تحصیلات در ترکیه به پاکستان رفتید و از انجا به مبارزات تان از طریق ماوویستها بر ضد دولت وقت شروع کردید ...ولی در زمان اشغال افغانستان توسط امریکاییان یکی از هواداران سرسخت امریکا شدید...حقیقتا بعضی از روشنفکران اگر رو از مبارزات طبقاتی بر تابند تبدیل به مفسدترین انسان میگردند....چندی پیش شما در صحبت مختصر تان هنگام مراسم جنازه یکی از افسران وطنپرست کشور شهید عظیمی از مردم دعوت کردید که از جمهوری اسلامی دفاع کنند ....معلوم میشود که شما از درس های تلخ تاریخ و از نظامهای غیر دموکراتیک که اتش بی اتفاقی ملی را دامن میزنند و هر روز در معامله و تبعیض گرایی غرق شده میروند عبرت نگرفته اید.
محی الدین کارگر


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است