تاریخ انتشار: ۰۹:۱۰ ۱۴۰۰/۴/۲۵ | کد خبر: 167684 | منبع: |
پرینت
![]() |
بعد از شمال، اکنون بامیان بهعنوان قلبِ هزارستان و هزارستان، قلبِ افغانستان تبدیل به جغرافیایِ جنگ گردیده است. این مناطق که از یکسو یکپارچه و منسجم مخالفان طالب و همسو با جمهوریت در طول بیستساله گذشته بوده است و از طرف دیگر هیچگاه تحت اشغال و تصرف طالبان نرفته است بلکه یگانه مناطقی است که همیش تحت سلطه و حاکمیت دولت مانده است و همین اکنون نیز، دولت به جز همین جغرافیا هیچ مناطق دیگر را یکدست و یکپارچه تحت کنترل ندارد.
لذا طالبان با درک اهمیت و وزن هزارستان در معادلات آینده اعم از صلح و جنگ، نقطه تمرکز خویش هزارستان را قرار داده است. این گروه از یکسو درهصوف یا پایگاه مقاومت را سقوط دادند. جایی که به جز یکبار هیچگاه حتی در دوران امارت زیر اشغال نرفته بود. از سوی دیگر مهمترین عملیات جنگی را در سه ولایت غزنی، دایکندی و بامیان راهاندازی نمودند.
چنانکه با استفاده از ستون پنجم شایعات و جنگ روانی قوی مخصوصا در بامیان ایجاد نمودند که نتیجه آن مهاجرت و آوارگی صدها خانواده به کوهها و شهرها گردید(تبریک به ستون پنجم که به هدف رسیدند!!) در کنار آن، هیأتهای طالبان مرتب با مردم مناطق مرکزی دیدار و گفتگو میکنند تا زمینههای سازش و تسلیم را تمهید و تدارک نمایند.
بنابراین، مناطق هزارستان اکنون نقاط استرانژیک در معادلات صلح و جنگ است و با سقوط این مناطق-البته که ممکن بهنظر نمیرسد- دست دولت مرکزی از پشت بسته خواهد شد و هیچ چیزی برای گفتن در میز مذاکره نخواهد داشت. لذا عقلانیت اقتضا میکند تا دولت حداقل بهخاطر جمهوریتی که از آن سخن میزند، حمایتهای لوژستیکی و تدارکات لازم از ارتش زمینی تا هوایی را فراهم کند ورنه با سقوط هزارستان، سقوط دولت حتمی خواهد بود.
محمدرضا دانش
>>> تا بحال هزاره ها هر روز دولت را حکومت قبیله گفته انتقاد میکردند.
حالا به همین دولت قبیله محتاج شدند و عذر و زاری میکنند که ازبرای خدا!ما ره نجات بده که طالبان ما را میخورند!
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است