روایتی از خط نخست نبرد در هرات
 
تاریخ انتشار:   ۰۶:۲۶    ۱۴۰۰/۵/۹ کد خبر: 167826 منبع: پرینت

نیروهای طالبان از نیمه‌های چهارشنبه‌شب، حملات گسترده‌ای را از چندین موقعیت در اطراف شهر هرات و روستاهای ولسوالی گذره آغاز کردند‎. از شدت نبردها مشخص بود که هدف آن تصرف هرات و یا دست‌کم شکستن یکی از خط‌های کمربند امنیتی شهر است.

صبح روز پنج‌شنبه، درگیری به منطقه پل مالان هرات رسید و هم‌زمان نبردهای شدید در منطقه سیاوشان گذره، شهرک اندیشه در عقب شهرک صنعتی هرات و مناطق گوناگون ولسوالی گذره ادامه داشت. در حالی که نبردها در منطقه پل مالان جریان داشت، برای بازدید از خط نخست نبرد راهی این منطقه شدم.
با گروهی از نیروهای مردمی و برخی خبرنگاران، به منطقه «پشتون‌پل» رفتیم و قرار بود از مسیر ارتباطی میان پشتون‌پل و پل مالان، به خط نخست نبرد برویم. در منطقه پشتون‌پل نیروهای ارتش و نیروهای حرکت مقاومت مردمی با جنگ‌افزار و چند تانک هاموی مستقر بودند.

چند دقیقه‌ای منتظر ماندیم تا هماهنگی لازم برای عبور از جاده منتهی به پل مالان انجام شود؛ اما خبر رسید که این مسیر زیر تهدید شدید امنیتی و در تیرس طالبان قرار دارد. باید از یک راه فرعی که از میان چند روستا می‌‌گذشت، خود را به خط نخست نبرد می‌رساندیم.

با عبور از راه‌های فرعی روستایی به جاده اصلی درب قندهار – پل مالان رسدیم و از این میسر راهی خط نخست نبرد شدیم. تا رسیدن به قرارگاه موقت نیروهای وابسته به محمداسماعیل خان و نیروهای حکومتی، چند کمربند امنیتی را گذراندیم.

در قرارگاه موقت نیروهای امنیتی، تعداد زیادی از نیروهای پولیس، ارتش، امنیت ملی، نیروهای وابسته به محمداسماعیل خان، محافظان کامران علی‌زایی و نیروهای مردمی با جنگ‌افزارهای سبک و سنگین حضور داشتند.
برخی از نیروهای مسلح دست به ماشه در حال بررسی اوضاع بودند و برخی هم در سایه یک ساختمان نیمه‌کاره خستگی خود را رفع می‌کردند. نزدیک یکی از سربازان رفتم و از او پرسیدم وضعیت جنگ چگونه است؟

سرباز از آشفتگی خط نخست نبرد شاکی بود و به نیروهای اطراف خود اشاره کرد و گفت: «این‌ها را نگاه کن، پولیس، اردو، امنیت ملی و نیروهای مردمی همه منتظر هستند و هیچ‌کدام پیش‌روی نمی‌کنند. طالبان در چندمتری ما هستند و می‌توانیم آن‌ها را عقب برانیم.»

اندکی جلوتر رفتم و مشاهده کردم گروهی از مردان مسلح دور یک‌دیگر حلقه زده‌اند. روی یک چوکی ساده و کوچک محمداسماعیل خان نشسته بود. یک جنگ‌افزار «شیشی‌کوف» روسی هم روی زانوهایش قرار داشت و یک «پرتله/سینه‌گی» گلوله هم به سینه‌اش بسته بود.

از میان فرماندهان نیروهای حرکت مقاومت مردمی، یکی دو نفرشان و برخی محافظان مسلح اسماعیل خان را می‌شناختم. قوماندان معروف، یکی از فرماندهان محمداسماعیل خان، با او در حال صحبت بود و وضعیت جنگ را شرح می‌داد.
نزیک خط نخست نبرد، صدای پراکنده شلیک گلوله به گوش می‌رسید. با همراهی و راهنمایی یکی از فرماندهان نیروهای حرکت مقاومت مردمی، از قرارگاه موقت به سوی خط نخست نبرد حرکت کردیم. وضعیت آشفته‌ و رد پای هیولای جنگ بر در و دیوار هویدا بود.

چند موتر شخصی، یک ریکشای مسافربری، چند موترسایکل و یک گاری کوچک آیسکریم‌ که معلوم بود از کودکی فقیر و دست‌فروش است، در محل نبرد باقی مانده بود. یک تانک هاموی کاملاً در آتش سوخته بود و چند جسد هم روی زمین افتاده بود.

مردی که ما را همراهی می‌کرد، محل حضور طالبان را از دور نشان داد. پل مالان به دو قسمت تقسیم شده بود، نیمی از پل در اختیار نیروهای حکومتی و نصف دیگرش در اختیار طالبان بود. در جنگل کوچک و علف‌زارهای اطراف پل هم درگیری پراکنده جریان داشت.

وقتی از خط نخست نبرد به قرارگاه موقت بازگشتیم، محمداسماعیل خان با افرادش به سوی جنگ پل مالان و خط نخست جنگ حرکت کرد. از چهره‌اش مشخص بود که ناراحت و غمگین است. چند لحظه گذشت و خبر شدم که یکی از محافظان او در نبرد با طالبان کشته شده است.

با رفتن اسماعیل خان به خط نخست نبرد، شلیک‌های پراکنده گلوله به صدای رگ‌بار جنگ‌افزارهای سبک و سنگین بدل شد. جنگ شدت گرفت و نیروهای مسلح مستقر در قرارگاه از ما خواستند که محل را هرچه زودتر ترک کنیم.

در مسیر بازگشت به شهر هرات، افرادی به چشم می‌خوردند که جنگ مجبورشان کرده بود خانه‌های‌شان را رها کنند و آواره شوند. برخی افراد هم در دو سوی خط نخست نبرد گیر مانده بودند و نمی‌توانستند به روستاهای خود بروند.

افرادی هم برای ساعت‌تیری و تماشای جنگ کنار جاده صف بسته بودند و با شلیک‌های هوایی نیروهای مردمی پراکنده می‌شدند. کمی آن‌سوتر از خط نخست نبرد، در منطقه درب قندهار شهر هرات زندگی به حالت عادی جریان داشت و صدای شلیک گلوله به گوش نمی‌رسید.

صبح روز جمعه دامنه جنگ به منطقه پشتون‌پل، یکی از دروازه‌های مهم شهر هرات، رسید و تصاویر حضور طالبان در این محل بازتاب گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی داشت. به روایت منابع مردمی و ویدیوهایی که در شبکه‌های اجتماعی نشر شد، طالبان مدت کوتاهی در پشتون‌پل حضور داشتند.

با رسیدن نیروهای تازه‌تفس از هرات، طالبان از منطقه پشتون‌پل عقب زده شدند، اما ترس از سقوط شهر و رسیدن دامنه جنگ به مرکز هرات، هنوز در دل هراتیان فروکش نکرده و مردم نگران رسیدن دامنه نبردها به شهر و افتادن به کام هیولای جنگ هستند.

هشت صبح


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
نبرد هرات
جنگ هرات
نظرات بینندگان:

>>>   هراتیان اینقدر که لاف و پتاق میزنند چرا زن و مرد مسلح نمیشوند و در برابر چهار پای لچ که نه نیروی هوایی دارد و نه بردیم و نه تانک مقاومت نمیکنند. در وقت حلوا تقسیم کردن تمام اهالی شهر هرات صف میبندند ولی در وقت جنگ همه در پشت درهای بسته ای خانه هایشان مخفی میشوند. به این شکل قریه شهر و لایت و کشور دفاع نمیشود. تمام مردان هرات تا سن شصت سالگی باید احضار گرددند و از هرات دفاع کنند . چندی پیش مقالات زیاد از دوستان هراتی به نشر میرسید و همان تعارفات دوهزار قبل و افتخارات طاهر پوشنگی و ابو مسلم را به یاد ما میدادند ولی اینرا نه گفتند که سنگ و چوب شهر هرات باید در برابر طالب مسلح شود..
کجا است اقای سپنتا ؟؟؟ این شخص در طول عمر خود مفت خورد و نوشید و از میوه های پر مزه کرزی استفاده کرد حالا این شخص به جای قلم و کتاب به جبهه جنگ برود...جایگاه این شخص نه صنف درسی باید موضع جنگ باشد.
شاید دوستان از نبرد شهر لیننگراد اطلاع داشته باشند... سقوط این شهر به خاطر نام ان هم برای المانها و هم برای کمونیستهای شوروی اهمیت داشت.شهر دفاع شد در هوای سر منفی چهل درجه....مردها جنگ میکردند و زنان پرستاری میکردند غذا برای سربازان در جبهات میاوردند ...در بیست و چهار ساعت صر ف پنجاه گرام نان استحقاق داشتند.
این است جنگجو بودن وطنپرست بودن این است نوع حماسه افریدن...
باید از شهر هرات که الماس تاج افغانستان است مانند دفاع از
شهر لیننگراد دفاع صورت گیرد. اگر میزان قوتهای موجود مضاعف به اهالی شهر را محاسبه کنیم تعداد طالب در برابر کتله ای عظیم مردم هیچ چیزی نیست.
متاسفانه در چنین حالات ما دست و پاچه میشویم ملا و مولوی ها در قدم اول فرار میکنند بعدا تجار و سودجویان و روشنفکران و بعدا مجبورا سربازان ..باقی میماند چند تا پای ترکیده و افراد بی بضاعت که هیچ نوع توانایی دفاع از شهر و قریه را ندارند...
من زیاد از قیام ماه حوت هرات در سال ۱۳۵۷ شنیده ام چنان جانانه انرا زیبا هراتیان ترسیم میکنند که گویا یک کشور را فتح کرده اند ولی این بار دوم است که هرات در حال سقوط کردن بدست چند پای لچ قندهاری بنام طالب
میباشد من از همین نویسندگان میخواهم که چرا دست و استین بر نمیزنند و وارد میدان نبرد نمیشوند؟؟؟
کامدیش

>>>   فقط شعار مشهور دکتور نجیب الله را پیش از اغاز جنگ جلال اباد ۱۹۸۹
{{{{ وطن یا کفن}}}}} سر دهید و حماسه تاریخی ۱۹۸۹ را یکبار دگر با دفاع از شهر زیبای هرات زنده سازید.دلایل زیاد و امکانان مساعد تر نسبت به جنگ جلال اباد در شهر هرات وجود دارد.
۱- در جنگ جلال اباد قوتهای نظامی پاکستانی شامل گروپهای تعرضی مجاهدین افغان تحت قومانده مستقیم جنرالان پاکستانی به تعرض اغاز کردند.
۲- امکانات لو جیستیکی برای اکمال جبهه جنگ بخاطر همسایگی با پاکستانی ها خیلی ها در سرنوشت جنگ تاثیر داشت.
۳-فاصله بین کابل جلال اباد خیلی ها نزدیک تر است نسبت به فاصله بین کابل هرات
۴- در انروز ها بازار جهاد و سر دادن نعره تکبیر خیلی گرم بود حتی هندوهای هندو گذر نیز نعره تکبیر سر میدادند
۵- تعداد شرکت گنندگان در جنگ جلال اباد از جانب مخالفین به حد اقل پنجاه هزار نفر میرسید.این تعداد متشکل از تروریستهای عرب تروریستهای افریقا البته مسلمانان انجا تروریستهای چیچین تروریستهای افغانی منظور م مجاهدین افغان و ملیشه پاکستان.
- در دفاع از جلال اباد قوای مسلح متشکل از وزارت امنیت وزارت دفاع وزارت داخله و رزمندگان حزب در چوکات سپاهیان انقلاب در سنگر ها قرار داشتند.در حالیکه در شرایط فعلی برای دفاع از شهر هرات همه کس سلاح برداشته اند پس باید هراتیان در این جنگ پیروز شوند ...ور نه حلقه غلامی را برای مدتها به گردن خواهند داشت...و انطوریکه قلم بدستان هراتی ما همیشه مدعی بودند ه اند که هرات ابو مسلم ها و طاهر پوشنگی ها دارد حالا وقت ان است که روح انها را شاد گردانید ورنه طالبان تمام هراتیان را به مواد مخدره عادت خواهد داد تا ارام حکومت کنند...
عبدالحلیم دگروال متقاعد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است