نباید اخگر رزم و پیکار سراسری را در سمت رهایی کشور خموش ساخت و برای پاکستانی ها و پنجابی اجازه داد تا به این تجاوزات بیشرمانه ادامه داده و افغانستان را در چنگال خونین شان به اسارت نگه دارند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۳ ۱۴۰۰/۶/۱۶ | کد خبر: 168283 | منبع: | پرینت |
پاکستان در امتداد چهار دهه تجاوزات و مداخلات سیاسی و نظامی در کشور و اشغال افغانستان بوسیله نیروهای نیابتی طالبانی، اخیرأ بطور مستقیم افغانستان را مورد تجاوز نظامی قرار داده و ولایت پنجشیر را بمباران نمود.
بیست سال از "اشغال" کشور بوسیله آمریکا و استقرار دولت های دست نشانده سپری گردید، اما سوگوارانه که جمعی از نظریه پردازان حوزه سیاست و روشنفکران سطحی نگر و حتی برخی چپ گرایان، این خورشید حقیقت را پنهان داشته و واژه های "استعمار" "تجاوز" "اشغال" و نظام دست نشانده "را از قاموس سیاسی شان بیرون نموده و با کاربرد ادبیات گمراه کننده پایه های استعمار اشغال و نظام های فاسد ودست نشانده را که طی دو دهه برای دولت، جامعه و ارتش افغانستان خندق کاری نموده و به لطف آمریکا، یاری پاکستان و تبانی و خیانت رییس جمهور اشرف غنی، سیاهترین نظام دوره تاریخ بشریت را در قرن ۲۱ در افغانستان چیره ساختند.
انگار که بخشی عظیمی از جغرافیایی افغانستان تحت سلطه نیروی نیابتی و حضور ارتش ویژه پاکستان در کابل و بمباران مستقیم هواپیماهای نظامی پاکستان در وادی پنجشیر به مثابه پیکر جدای ناپذیر افغانستان قرار گرفته و رییس سازمان آی اس آی پاکستان در یک رویکرد نامتعارف وارد کابل گردیده و امپراتور مآبانه با تبختر و کبر، قدرت نمایی نموده، امور دولت داری کابل را تنظیم و با صدورر فرمان بطور مستقیم جبهه مقاومت پنجشیر را توسط هواپیماهای پاکستان بمباران مینماید باید ابعاد این تجاوز آشکار و مداخلات مستقیم سیاسی و نظامی پاکستان در افغانستان را درک کرد.
باید این حقیقت تلخ را که میهن مان در کام پاکستان فرو رفته و به اشغال آن در آمده است پذیرفت و این واقعیتی است که به پهنای خورشید میدرخشد، پذیرفت و نمیتوان از این حقیقت چشم پوشی کرد، تجاوز عریان پاکستان بر مادر وطن را کتمان نمود و با ترفندهای فریبنده برای طالبان به مثابه لشکر بیگانه هویت سیاسی و ملی سخاوت نمود و اجازه داد که افغانستان به جولانگاه دایمی به حیث صوبه پنجم پاکستان به این عمر ذلت بار ادامه دهد.
اشغال افغانستان توسط ارتش نیابتی پاکستان با خشم سراسری خلق سلحشور افغانستان همراه بود.
در اوج وحشت نظام امارتی، مردم پرغرور افغانستان بویژه نسل جوان و بانوان شجاع و رسالتمند کشور در واکنش به پایین آوردن بیرق سه رنگ افغانستان توسط طالبان، با برافراشتن پرچم های ملی در خوست، ننگرهار و کابل حماسه های تاریخی برپا نموده و با نظام امارت تحت حمایت پاکستان "نه" گفتند.
سطح همبستگی پرخروش مردمان افغانستان و راه اندازی تظاهرات بزرگ در ماورای بیرون از مرز ها و در خارج از کشور نشان داد که مردم افغانستان بطرز متحدانه با یک صدا و یک آهنگ سرود آزادی را به سرایش درآورده و بطرز متحدانه و عالیترین سطح نمایش همبستگی ملی در برابر پاکستان و لشکر نیابتی آن یعنی طالبان و امارت آنها با تمام قدرت ایستاده اند و از مادر وطن، آزادی، استتقلال و مدنیت دفاع نموده و علیه نظام سیاه، ظلمت و بربریت تا آخر می رزمند.
همچنان ایستادگی و تظاهرات دادخواهانه و قهرمانه زنان شجاع هرات و کابل در برابر نظام امارت طالبان و تظاهرات اخیر شهریان قهرمان کابل و مزار شریف در واکنش به مداخله نظامی پاکستان و بمباران ولایت پنجشیر توسط هواپیماهای جنگی پاکستان مقدمات یک رستاخیز بزرگ را بخاطر استقلال، ازادی و نجات افغانستان از چنگال خونین پاکستان و لشکر نیابتی انکشور به نمایش گذاشت.
حضور نابهنگام رییس آی اس آی در کابل، هماهنگ ساختن اداره امور امارت بوسیله او و تجاوز نظامی ملیشه ها و ارتش پاکستان در پنجشیر و بمباردمان آن خطه و جبهه مقاومت توسط هواپیماهای جنگی پاکستان امواج عظیمی از رستاخیز ملی را علیه پاکستان و لشکر نیابتی اش در افغانستان پدید آورده و کشور را با روحیه قیام عمومی ملی در برابر پاکستان و لشکر نیابتی آن آماده ساخته است.
تجارب تلخ روز گار به حیث استاد تاریخ برای ما آموخت که ضمانت بقای ما ومیهن مان در گرو اتحاد و همبستگی سراسری ملی گره خورده است. زمان آن فرا رسیده تا از فراز های جدل ها و منازعات قومی و زبانی که بزرگترین میراث شوم و کارنامه های استعمار و پاکستان و ایران است، عبور کرد و برای نجات افغانستان که گهواره و زادگاه مان است رسالتمندانه چاره اندیشید و برای راه اندازی جنبش رهایی بخش ملی به پیش رفت؛
خوشبختانه گشایش دریچه های امید برای پایان یک شبستان سیاه و طلوع آزادی هم در جامعه جهانی و در میان خلق های آزادی دوست و مدنیت پرور جهان و همبستگی شان با مردم افغانستان و هم در میان کشور ها بویژه کشور های منطقه به سرعت در حال شکل گیری است و این فاکتوری مهمی است که پایه های امارت طالبی را به لرزه درآورده است.
نباید اخگر رزم و پیکار سراسری را در سمت رهایی کشور خموش ساخت و برای پاکستانی ها و پنجابی اجازه داد تا به این تجاوزات بیشرمانه ادامه داده و افغانستان را در چنگال خونین شان به اسارت نگه دارند.
به پیش به سوی نجات افغانستان واحد، آزاده و سربلند؛
به پیش بسوی برپایی رستاخیز ملی در سمت آزادی و رهایی افغانستان؛
با احترام
عارف عرفان
لندن
>>> قلمت رسا باد، عرفان صاحب
مرزادوست آلمان
>>> تنها کشوری که حریف پاکستانه هندوستانه هند اگر پاکستان و نابود میکرد لطف بزرگی به خودش و افغانستان میکرد
>>> بخش بزرگی از مشکلات افغانستان در اصل مسبب آن همین نویسندگان تحصیلکردگان افغان هستند
که اینها عاجز و ناتوان که یک تحلیل کارشناسانه برای معضلات افغانستان هستند و بخاطر همین همه چیز رو گردن این و آن می اندازند چون سواد ریشه یابی مشکلات و ناهنجاریهای جامعه افغانستان را ندارند که اگر بعد از ریشه یابی با راهکار آن را بر طرف میکرد خیلی از مساءل افغانستان پیش نمی آمد.که بارزترین مشکل افغانستان که منازعات قومی هست و دلیل آن به تاریخ و جامعه افغانستان بر میگردد را هم گردن ایران میاندازد.خیلی راحت به مردمت بگو مردم،من سواد یافتن مشکلات و راه حل آن را ندارم.
>>> وقتی میبینیم نویسنده از لندن است
تعجبی ندارد که زمانیکه پاکستان پنجشیر را بمباران کرده زیرکانه به سبک انگلیسی ها نام ایران را در کنار پاکستان می آورد
>>> مگر انتظار دارید که روزگار عاشقان کور عربیسم و بهشت خیالی بهتر ازین باشد.
رنسانس ضد جهالت بربرها یگانه راه نجات است.
آتش خاوری
>>> در افغانستان نسل کشی توسط پاکستان و طالبان شروع شده است. طبق خبر اسپوتنیک روسیه در پنجشیر طالبان مردم غیر نظامی را قتل عام میکنند. دختران، کودکان، زنان، جوانان و پیران را در خانه های شان تیرباران میکنند. در این شریط خموش ماندن گناه کبیره است کشور ما به اشغال ملیشه های پاکستان است. صدای خود را بلند کنید و مردم جهان را خبر دهید که نسل کشی در افغانستان جریان دارد.
>>> نویسنده محترم ایران کجای داستان هست که نام ایران را هم کنار پاکستان میارید؟ یکی دیگه به پنجشیر حمله کرده، یکی دیگه در حال دفاع هست بعد میگن استعمار ایران. انگار هر کی تو لندن هست باید از ایران بد بگه.
محمد-تهران
>>> خب انها که در افغانستانن خسته و ذله و بیخیال شدند ما و شما هم که در خارج از افغانستان زندگی میکنیم دل کندن از زندگی نداریم چکسی باید مقاومت رو تقویت کنه ؟
>>> پاکستان بطور مستقیم به پنجشیر حمله کرد و نیروهای مقاومت مجبور شدند به مناطق استراتیژیک عقب نشینی کنند.
طبق گزارشات ستلایتهای بین المللی حمله طیاره ها و کوماندوهای پاکستانی بالای مردم پنجشیر تأئید شد. ملیشه های طالبان در مقابل نیروهای مقاومت شکست خوردند، اما پاکستان با ده ها طیاره بدون سرنشین و جیتهای جنگی و دها هلیکوپتر نظامی و صدها نیروی ویژه کوماندی پاکستانی به پنجشیر حمله کرد و تمام قوانین بین المللی را زیر پاکرد. به این خبر توجه کنید:
ستاد فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا دست داشتن ارتش پاکستان، در حمله به پنجشیر برای کمک به طالبان را تائید کرد.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از ایسنا، پاکستان بارها از سوی رهبران دولتهای پیشین و چهره های سیاسی افغانستان، متهم به حمایت مستقیم از طالبان و شعله ور نگه داشتن جنگ در افغانستان شده است.
فاکس نیوز به نقل از یک منبع آگاه در سنتکام مدعی شد: ارتش پاکستان، با ۲۷ هلیکوپتر پر از نیروهای ویژه و پهپادهای پاکستانی، در حمله به پنجشیر به طالبان کمک کرده است.
اشرف غنی تا آخرین روزهای پیش از فرارش، طالبان را آلت دست پاکستان و پاکستان را حامی طالبان میدانست و تاکید داشت که پاکستان باید دست از حمایت طالبان بردارد و اجازه دهد که طالبان خواستههای خود را به طور مستقیم با دولت افغانستان مطرح کند، خواستههایی که هیچگاه پذیرفته نشد تا سرانجام غنی رفت و حاکمیت به طالبان واگذار شد.
نیروهای مقاومت ملی افغانستان مستقر در ولایت پنجشیر، نیز پیشتر گفتند که پهپادهای پاکستان و نیروهای کماندوی این کشور مستقیما وارد جنگ علیه مقاومت ملی در پنجشیر شدهاند.
منابعی در جبهه مقاومت ملی به ایندیپندنت گفته بودند که از بعد از ظهر یکشنبه پنج سپتامبر، حملات هواپیماهای بدون سرنشین بر سنگرهای مقاومت ملی آغاز شده و یکشنبه شب این حملات به اوج خود رسید.
در این حملات و در جریان بمباران هواپیماهای بدون سرنشین، ژنرال عبدالودود یکی از فرماندهان و فهیم دشتی، سخنگوی جبهه مقاومت جان باختند.
>>> پاکستان و افغانستان
پاکستان از چهار دهه بدینسو در افغانستان نقش منفی دارد، اگر عمیق تر به موضوع توجه کنیم ، انگلیسها قبل از خارج شدن از هندوستان توطیه های بیشمار را در بی ثباتی دولتهای وقت افغانستان براه انداخته بودند و امروز انگلیس در وجود پاکستان به تطبیق نقشه ها و افکار استعماری شان در افغانستان و منطقه میپردازند....باید تاریخ استعمار را مطالعه کرد...،
حنظله
>>> معولمه در لندن اینها آموزش میبینند
تا دیدند مردم ایران هم در فضای مجازی هم در تجمع جلو سفارت پاکستان به شدت با مردم افغانستان همراهی کردند و دولت ایران هم تنها کشوری بود که به شدت محکوم کرد گفتند ای بابا دست به کار شوید از طریق مزدوران تا یک وقت نشود مردم ایران و افغانستان همدل شوند.باید شعار انگلیس اجرا شود:
تفرقه بیانداز حکومت کن
البته غربیها بخاطر فضاحتی که به بار اوردن میخوان افکار عمومی رو هم منحرف کنند
ولی پاکستان بدون اجازه کشور جدید نویسنده نمیتوانست این کار رو بکند
>>> شما که لندن ساکن هستی لطف کنید به همان ساختمان شماره 10 یعنی دفتر کار نخست وزیر بریتانیا تشریف ببرید و از ایشان سءوال کنید آیا شما از تجاوز پاکستان به پنجشیر با خبر بودید
بعد به شما میگه چی خبر داشتیم؟اصلا نقشه ما بود
بعد سر راه به آرشیو وزارت خارجه و اسکاتلندیارد مراجعه کرده و اسناد میلیونها صفحه ای از استعمار و تفرقه های قومی نژادی مذهبی زبانی مرزی توسط بریتانیای کبیر را مشاهده کرده و بعد از آن ببینید ملکه بریتانیا به چند خاءن و مزدور از کشورهای گوناگون بخاطر خدمت به بریتانیا و خیانت به وطن خود از دستان ملکه نشان شوالیه دریافت کرده و انشالله شما هم دریافت کنید
>>> سایت خیلی خوبی دارید
امیدوارم موفق باشید
>>> مردم ایران از مردم افغانستان در برابر ظلم و ستم طالبان تروریست حمایت میکنند صدها شاعر، نویسند و خبرنگار ایرانی حمایت خود را از جبهه مقاومت پنجشیر اعلان کردند لیکن آقای حیسن شریعت مداری از افراطیون اصولگرا در سایت خبری ایرنا گفت: شریعتمداری حمایت از مقاومت پنجشیر را مردود دانسته است. حساب این آدم متعصب حامی القاعده، داعش و طالب تروریست با مردم ایران فرق میکند. مگر شبکه حقانی همکار و عضو اصلی القاعده نیست و القاعده با امریکا از نزدیک همکاری و همپیمان نیست این آقای شریعت مداری خود را چرا بکوچه علی چپ میزند مثل اینکه خود او نیز عضویت مخفی دارد.
>>> مشکل اساسی در افغانستان عدم درک شرایط حاکم و مد نظر نگرفتن ابعاد خارجی در رابطه به قضایای داخلی کشور است. ادبیات حاکم کنونی در مطبوعات علیه پاکستان و شرکای آن صد فیصد در مطابقت با ادبیات مطبوعاتی ضد مداخلات امپریالیزم و پاکستان سالهای 1980را دارد. در آن سالها چون بازار تجارت دین و اسلام خیلی ها گرم بود و هنوز بسیاری از هموطنان ما مزه صمیمیتهای الایشانه ای غرب و امریکا را نه چشیده بودند ، هر کدام برای اجرای مقاصد سیاسی و نظامی شام زیر چتر دفاع از اسلام سعی میکردند نا در تخریب ساختار های اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی در کشور برای کسب بیشتر پول مسابقه دهند.مثلا گلبدین حکمتیار خود را برای امریکا غرب و پاکستان در برابر جمهوری دموکراتیک افغانستان تند رو و آشتی نا پذیر جلوه میداد ، امتیازات و پول های بیشتر نصیب او میگردید.
حالا مردم افغانستان دیدند که اصل قضیه در کجاست ، بانوان ما برای حد آقل دستیابی به فرصت هاییکه در سالهای 1360 حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان داشتند که در تاریخ افغانستان بنام دهه شکوفایی و فرصت یابی همه جانبه برای طبقه زن بود ، امروز برای حد اقل کسب آن آزادی ها به روی جاده ها ریخته اند ، قربانیها داده اند و خواهند داد. با صراحت برایتان میگویم که غرب و امریکا راه را برای شناسایی حاکمیت طالبان به سادگی هموار خواهند کرد و جبهه مقاومت را در برابر یک عمل انجام شده قرار خواهند داد.اعتماد دوباره بر این کشور ها حکم خودکشی را برای ملت دارد. ما باید خود ما هم کوزه ، هم گل کوزه و هم کوزه گر باشیم.
فخر اهنگر
>>> اخطار اخطار ؟؟؟؟؟!!
این مقاله را بخوانید که عمق استراتیژیک پاکستان در اشغال افغانستان را بررسی کرده است:
میلیون ها پاکستانی در شمال افغانستان جابه جا می شوند
اشاره: از مطالعۀ این مقاله استفهام می شود که نبرد پنجشیر و سپس کل افغانستان علیه طالبان چقدر حیاتی و غیرقابل بازگشت است.
نوشته اتحادیه فارسان
طالبان افغانستان را به زور نگرفتند، امریکایی ها توطئه چیدند و حاکمیت این کشور را عامدانه به طالبان تحویل دادند. اسرار اطلاعاتی در رابطه به این تحول به این زودی ها افشا نخواهند شد. اما، آن هایی که می توانند عقب صحنه ها را بخوانند، به خوبی می دانند که سقوط افغانستان به دست طالبان نقشه ای بود که در دهلیزهای سازمان سیا طراحی شد و با همکاری جاسوسان چون کرزی، غنی، عبدالله و امرالله عملیاتی گردید. پاکستانی ها اما، برنده ی بازی در رابطه به افغانستان اند، آن ها حالا می توانند اواضاع در این سوی خط دیورند را در جهت منافع راهبردی خود، مدیریت کنند.
باری، بر سر میز معادله ی افغانستان، امریکا جانب پاکستان را گرفت و پاکستان با قاطعیت و صراحت به دنبال طالبان رفت. دسیسه ی تحویل دهی افغانستان به طالبان از جانب پاکستان، برای تحقق یک هدف مهم و کلان صورت گرفته است. اسلام آباد می خواهد قصه ی دعواهای ارضی با افغانستان برای همیشه به تاریخ سپرده شود و در ازای مناطق پشتون نشین در آن سوی خط دیورند که افغان ها آن را جزء قلمرو جغرافیایی خود می دانند، شمال افغانستان به صورت مطلق به پشتون ها، واگذار شود.
اگر آتش مقاومت در پنجشیر خاموش شود و اگر طالبان به اهداف خود برسند و بر تمامی خاک افغانستان حاکم گردند، بلا فاصله با حمایت های مالی گسترده ی قطری ها، کوچ کشی به شمال افغانستان شروع می شود و در حدود پنج تا هفت میلیون پاکستانی به نام مهاجر و بیجا شده های افغان، بخاطر ایجاد تغییر در ترکیب و ساختار های قومی در جغرافیایی حضور اقوام غیر پشتون یعنی تخار، کندز، سمنگان، مزار، جوزجان، سرپل، فاریاب، پروان، کاپیسا، کابل، مناطق مرکزی و حتی پنجشیر و بدخشان جابجا می شوند. قطری ها و برخی کشور های خلیج، به بهانه ی ایجاد سرپناه به مهاجران عودت کننده، دست به ساختن مجتمعات مسکونی و شهرک ها در این ولایت ها می زنند و به این شکل میلیون ها پاکستانی، به نام افغان در این مناطق اسکان داده می شوند.
در پی این تحول، ظرف چند سال آینده از طریق یک همه پرسی و یا برگزاری لویه جرگه ی عنعنوی در افغانستان و یا به قول آن ها پشتونستان فردا، در حالی که سیاستگران و رهبران پشتون ها، با هزینه ی کم تر به یک هدف بدیل و بزرگ تر رسیده اند، انگیزه ها و دعواهای "تا اتک از ماست" را در میان جوانان پشتون فرو می نشانند و معضل دیورند را به شکل ریشه ی با پاکستان برای همیشه، حل و فصل می نمایند.
چگونه این طرح در پاکستان به یک استراتیژی تبدیل شد؟
پاکستانی ها از گذشته های دور این نیت را داشتند و می خواستند که جمعیت شمال افغانستان را دست کاری کنند اما، رسانه ی شدن یک نقشه در امریکا، آن ها را سراسیمه کرده است. در سال 2006 یک افسر بازنشسته ی اردوی امریکا به نام رالف پیتر نقشه ای را در (AFG یا Armed Forces Journal) به نشر سپرد که در آن، جغرافیایی کشورهای شرق میانه بر اساس بافت های قومی و مذهبی دست کاری شده اند. در این نقشه بخش های از خاک ایران به کردستان و بلوچستان به عنوان دو کشور مستقل واگذار شده اند اما، هرات در افغانستان به نقشه ی ایران اضافه شده است. پاکستان بر اساس این نقشه اما، با سرنوشت بدتری مواجه گردیده است. ضمن بریدن بلوچستان از پیکر خاک این کشور، مناطق پشتون نشین، گلگت و چترال همه به خاک افغانستان ملحق شده اند و پاکستان به باریکه ای بسیار آسیب پذیر ، یعنی دو برابر کوچک تر از قلمرو افغانستان، مبدل شده است.
رسانه ی شدن این نقشه هرچند تاکنون چیزی را پیش و پس نکرده اما، پاکستانی ها را بیدار ساخته و سخت تکان داده است. آن ها متوجه شده اند که در عقب درهای بسته در امریکا و کشور های غربی برنامه ی نابودی پاکستان روی میز است. اسلام آباد برای این که این نقشه ها را خنثی و تهدید ها را دفع نماید، دست به یک اقدام پیش گیرانه زده و در تفاهم با برخی سران شناخته شد جهادی و سایر نیروهای همسو در این سوی خط، برنامه ی پشتونیزه کردن شمال، شمال غرب و مناطق مرکزی افغانستان را روی دست گرفته است تا تهدید ها را تلافی و هر احتمال ناخواسته و بدی را در نطفه خنثی نماید.
پاکستانی ها، چه اهدافی را با این کار دنبال می کنند؟
راولپندی با این کار می خواهد چند هدف بزرگ را با یک تیر شکار کند. 1)نخست این که شمال افغانستان را به یک منطقه ی پشتون نشین، مبدل نماید و از این طریق رضایت خاطر و حمایت ناسیونالست های پشتون در دو سوی خط دیورند را به دست بیاورد. 2)راولپندی با ایجاد تغییر در جغرافیایی حضور اقوام غیر پشتون در شمال افغانستان می خواهد مسیرهای نفوذ اقتصادی و تجارتی خود با آسیایی میانه و کشور های حوزه ی دریایی خزر را برای همیشه باز و بی خطر بسازد. 3)راولپندی طی یک برنامه سری، تدریجی و پلانیزه شده، مناطق پشتون نشین در آن طرف سرحد را، بعد از تخلیه ی آن ها، دستکاری می کند و آهسته آهسته
کتله های عظیم بشری از افراد کم درامد و چادر نشینان پنجابی را با حمایت های مالی چین، در این مناطق جابجا می نماید و از این طریق احتمال تمرد در صوب سرحد را با اسکان نیروهای خودی و متعهد به پنجاب در آینده ها، به چالش می کشد.4)راولپندی با ایجاد تغییر در ساختار های قومی و سرکوب بی پیشینه ی به خصوص تاجیک ها در شمال افغانستان، می خواهد این پیام را به همه ی طرف ها و حتی پشتون ها در افغانستان مخابره کند، که مقابله با پاکستان و ایجاد موانع در برابر منافع راهبردی این کشور، بی پاسخ باقی نمی ماند.5)راولپندی با ایجاد شرایط جدید و دستکار دموگرافی افغانستان، می خواهد برای الحاق کامل این کشور به قلمرو پاکستان در آینده ها، زمینه سازی نماید.
آیا این اقدام عملی خواهد بود؟
با توجه به پیچیدگی های اوضاع افغانستان ارائه ی پاسخ روشن در این زمینه کار دشوار است. اما، می توان گفت که این راه آن قدر هموار نیست و بلکه هر تلاشی در این استقامت، احتمالاً منجر به جنگ های خونین داخلی و تجزیه ای افغانستان خواهد شد. چنانچه همه می دانیم، دست بازیگران بسیاری در قضیه ی افغانستان دخیل است. کشورهای آسیایی میانه با حمایت روسیه، و ایران به دلایل فرهنگی، تاریخی، تمدنی و مهم تر از همه امنیتی نخواهند گذاشت که چنین تحولی پا بگیرد و دموگرافی شمال افغانستان با این تکانه ها مواجه گردد زیرا آن ها به خوبی می دانند که تغییر در بافت ها و ساختار های قومی در شمال افغانستان، بر آینده ی این کشور ها نیز، تاثیر منفی خواهد گذاشت. اما، از آن جایی پاکستان بر سر میز هر گفتگوی، در رابطه به افغانستان تا این دم برنده بوده و شاید برخی قدرت های بزرگ از این طرح حمایت می نمایند، اسلام آباد می تواند دغدغه ها و نگرانی های این کشور ها را این گونه رفع نماید که: آن هایی که در شمال و مناطق مرکزی افغانستان جابجا می شوند، همه افغان و از مهاجرین این کشور اند، بنا برآن حق طبیعی آن هاست که در خاک خود اسکان داده شوند. پاکستانی ها برای این که شبهه را رفع و نگرانی ها را کاملاً بر طرف نمایند، تذکره های جعلی و کارت های عضویت حزب اسلامی را با همکاری مهندس حکمتیار رهبر این حزب برای این کتله های عظیم بشری، توزیع و آن ها را به افغانستان سرازیر می نمایند و به این شکل این برنامه را عملیاتی می سازند.
آیا می توان با این دسیسه مقابله نمود؟
در شرایط فعلی متأسفانه گزینه های بدیل وجود ندارند، اوضاع بلکه در همین استقامت ادامه پیدا خواهد کرد، مگر این که 1)افغان ها به صورت عام و جوانان پشتون به شکل خاص، بلند شوند و در مقابل این توطئه بنشینند و کشورشان را از فرو افتادن در دام یک جنگ داخلی بی پایان و احتمالاً نسل کشی های مَخوف و ویرانگر نجات بدهند. من وقتی جوانان پشتون می گویم، هدفم این است که رهبران پیر، خود جزء این توطئه و آلت دست بیگانه اند. آن ها نمی توانند از مرزهای تعیین شده پا بیرون بگذارند و بل تا نفس در سینه دارند هم چنان عقده می گشایند و در استقامتی به پیش می روند که این وطن به ویرانی کامل برسد و افغان ها همه به اثر دشمنی های قومی، نابود شوند.2)باید علما در رابطه به این توطئه بی تفاوت باقی نمانند و بلکه بایست با راه اندازی گفتگوهای هدفمند با طرف های ذیربط و ارائه ی بیانه ها، کنفرانس ها و تبیین مخاطر نهفته در این توطئه، جلو عملی شدن آن را بگیرند.3)باید جوانان افغانستان اعم از پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک و.. از طریق توسعه ی تماس های ذات البینی و راه اندازی کنفرانس ها و فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در داخل و خارج، با این روند مقابله نمایند. 4)باید سران تمامی احزاب سیاسی این خطر را جدی بگیرند و از طریق محور های تاثیر گذار در داخل افغانستان و هم چنان نهاد های حقوق بشری و سازمان ملل، در جهت خنثی سازی این دسیسه با همدیگر تشریک مساعی نمایند.
اگر این توطئه خنثی نشود چه خواهد شد؟
چنانچه در بالا تذکر دادیم، اگر جلو این توطئه ی خطرناک گرفته نشود، بدون کوچک ترین تردید می توان گفت که افغانستان وارد یک مرحله ی بسیار خطرناک و تاریک خواهد شد که فرجام آن دشمنی های بیش تری قومی، ادامه ی جنگ های خونین، مداخله ی خارجی و احتمالاً نسل کشی های مخوف و مهول و در نهایت تجزیه ی این کشور خواهد بود. ارباب قدرت و سران بی مسئولیت احزاب سیاسی آب فراوان بر ریشه ی درخت تعصب ریخته و جوانان در میان همه ی اقوام را به شدت در مقابل هم قرار داده اند. سخنرانی ها، گفتگوها و خطابه های آن ها مملو از فتنه انگیزی ها و کراهیت پراکنی هاست. آنان چنان در حضیض عقده ها فرو افتاده و کوچک شده اند که نمی توانند در هیچ مناسبتی بدون تهمت بستن و طعنه زدن و تعصب ورزیدن، لب از لب بگشایند، پیوسته بلکه بر آتش دشمنی های قومی نفت می ریزند و همواره مردم را به مصاف هم می برند. این سیاست کور و غیر مسئولانه افغانستان را بر روی انبار باروتی قرار داده است که با یک جرقه ی کوچک، همه را به دام خود فرو می برد و این کشور را در آستانه ی نابودی کامل قرار می دهد.
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است