پیش مرگه های حکومت همه شمول طالبان
اعلام کابینهٔ حکومت طالبان، که از دستپخت های رییس آی اس آی است لاجرم به این امیدهای هوس انگیز پایان بخشید و این پرونده خیالی را بست و درس های تلخ و جدیدی را وارد بایگانی تاریخ کرد 
تاریخ انتشار:   ۱۴:۰۱    ۱۴۰۰/۶/۱۸ کد خبر: 168300 منبع: پرینت

سناریوی تسلیمی دولت افغانستان برای پاکستان یک بازی بزرگ و پیچیده استخباراتی جهانی، منطقوی و داخلی بود.
شعار های پرجاذبه حکومت "فراگیر ملی" و نظام "همه شمول"موثرترین نقش را برای" تله" گذاری درین فرایند ایفا کرد.

سران کاخ سفید،اتحادیه اروپا، کرملین، تهران و اسلام آباد همه با یک آهنگ در این کمپاین گمراه کننده نقش اساسی ایفا نمودند. سران احزاب سیاسی و جهادی افغانستان، تحت سرایش این امواج و هوس مشارکت در قدرت توهمی و باد آورده در مدار نظام خیالی همه شمول، بادلبستگی عاشقانه در این روند، مسموم شدند وبا این پروسه همصدا گردیدند.

آنها چنان در بازی های استخباراتی آی اس آی پاکستان کرخت و یخ زده شده و در این پندار غرق شده بودند که ثمرهٔ تمامی مصارفات دو تریلیون دلاری امریکا، تلاش های بیست ساله پاکستان در راه اندازی یک نبرد پرهزینه در افغانستان را در مدار استقرار نظام همه شمول تحت سایه امارت اسلامی در کشور می‌دانستند.

ایران راستای اهداف راهبردی خود و تبانی با طالبان و آی اس آی پاکستان در این طمع، سران احزاب جهادی وحدت‌ را در رسیدن به این سراب و مشارکت در نظام همه شمول به کومای سیاسی فرو برد. چنانچه سران حزب وحدت در آستانه فروپاشی نظام و جریان خیزش های مردمی ورخداد های غم انگیز کشور در گوشهٔ عزلت فرو رفته و جریان مرگ سیاسی جامعه و خویشتن رابا تمام بی‌تفاوتی تماشا می‌نمودند.

تلخ ترین نمایشنامه مضحک زمانی پرده برداری شد که این رهبر نمایان تجار پیشه در فردای سقوط دولت بسوی اسلام آباد شتافتند و از رهبران ان کشور خواستند تاحال طبق وعده، دولت همه شمول و ساختار نظام فدرالی را در در ازنای وعده های خیالی درپرتو پندارهای توهمی چرخش سیاست پاکستان در مورد افغانستان، استقرار بخشد.

اغوا شدگان این بازی پیچیده و چند پهلوی استخباراتی پاکستان که به مدد سران رژیم کابل در یک خط موازی پیش می‌رفتند، با سکوت خودبگونه ای در بستر سازی امارت و فلج ساختن جامعه برای تدارک یک جبهه بزرگ در تقابل با برنامه های اسارتبار پاکستان، راه اندازی خیزشهای مردمی ومبارزه هماهنگ برای دفاع میهن نقش داشتند.انها میتوانستند تا طی این زمان طولانی بعد از مذاکرات دوحه که نقشه تسلیم دهی دولت برای پاکستان هویدا شده بود راهکار های بازدارنده را جستجو نمایند.

اعلام کابینهٔ حکومت طالبان، که از دستپخت های رییس آی اس آی پاکستان است لاجرم به این امید های هوس انگیز پایان بخشید و این پرونده خیالی را بست و درس های تلخ و جدیدی را وارد بایگانی تاریخ کرد.

چگونگی ساختار نظام امارتی طالبان از قبل معلوم بود. واضح بود که اشغالگران، استعمار گران و بازیگران آزمند بین المللی و همسایگان به هیچ صورت نمی‌توانند در یک نظام همه شمول، دموکراتیک، دولت فراگیر ملی و ساختار فدرالی منافع غارتگرانه و چپاولگرانه شان را حاصل نمایند. این نظام های استبدادی،مرکز گرا و توتالیتر است که در فقدان اراده ملی، منافع بیگانگان را تامین نموده و کشور را در انقیاد آنها نگه میدارند.

ترکیب تمامیت خواهانه و فقدان نمایندگان اتنیکی و مذهبی بویژه اهل تشیع، نبود خانم ها،عدم توازن قومی و نبود کامل تخصص و سواد که در سیمای این حکومت" ملا سالار " امارتی تبلور یافت از اصل نقشه های شیطانی پاکستان برای تداوم منازعات ملی و فلج ساختن کامل ماشین دولتی، عقیم ساختن فاکتور های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و زرع تخمه های بنیادگرایی و کثرت روز افزون مدارس دینی برای آموزش و پرورش درس های بنیاد گرایی و تروریستی پرده برمی‌دارد.

اینها همه درس های تلخ و آموزنده برای نسل های جوان کشور است تا در قدم نخست شکار بازیهای تاجران دین و سیاست و اسیر برنامه های شیطنت آمیز دشمنان تاریخی افغانستان نگردیده و بطور هوشیارانه تهداب جدید مبارزات ملی، دادخواهانه، آزای خواهانه و استقلال طلبانه را اساس بگذارند و با کاروان رزم آوران میهن‌دوست در سمت مبارزات آزادیبخش ملی بخاطر رهایی و نجات افغانستان به پیش بروند.
با احترام بی پایان

عارف عرفان


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
حکومت طالبان
کابینه طالبان
نظرات بینندگان:

>>>   سرشتِ آزادی‌خواهی و مبارزه‌های راستی‌خواهانه با دروغ، شایعه و فریب به هیچ عنوان سازگاری ندارد. سرلوحه‌ی تمام سنگرهای آزادی‌خواهی و مبارزه‌های حق‌طلبانه با راست‌کاری و یک‌رنگی خامه خورده است نه با دروغ‌گویی و سیاست‌بازی‌های دغل‌کارانه.

آن‌که از یک جایی به بعد می‌بیند که راهِ آزادی مسیر درست‌اش را نمی‌پیماید و هم‌چنان ادامه می‌دهد، وی هنوز با خویش‌تنِ خویش در راستی و نیکویی نیست و آن‌را که با خویشتنِ خویش در راستی و یک‌رنگی نباشد، در راهِ آزاده‌گی و آزادی‌خواهی نیز راست‌کار و درست‌کار نخواهد بود.
حسابِ انسان‌های مبارز و آزادی‌خواه از روند‌ها و حرکت‌های نانجیبانه و ناشریفانه جداست. با اخبار جعل، حساب‌های فیک و دروغ‌پراکن، سخن‌های نسجنیده و بی‌بنیاد نمی‌شود مبارزه کرد، نمی‌شود ادامه داد برادر، نمی‌شود.

امروز نه فردا، فردا نه پس فردا، شک نکنید که پرده از روی هر دروغ و شایعه‌‌ای که با هیجان تمام پخش و نشر می‌شود برداشته خواهد شد؛ آن‌وقت، چه آن‌هایی که حتی با الفبای آزادگی و جوان‌مردی بیگانه‌اند و عاملِ نخستِ دروغ و شایعه‌اند( انفجار آرام‌گاه احمدشاه مسعود، کشتار نژادی و نسلی، بمباردمان‌های جت‌های جنگی و...) و چه آن‌هایی که راهِ دشوارِ مبارزه و ایستادگی را در گسترش اطلاعاتِ نادرست و غوغاسلاری‌های بی‌بنیاد اشتباه گرفته‌اند، خواهند دانست که چه ستم‌هایی بر مبارزان روا داشته‌اند و چگونه تیشه بر ریشه‌ی هیبت و عظمت روند‌های آزادی‌خواهانه کوبیده‌اند.
ما آن‌چه شرط بلاغ بود گفتیم...

رسول پارسی

>>>   به جرات میگم در مدتی که در این سایت بودم این اولین بار بود نوشته ای کاملا صحیح خواندم واقعا باز هم ما از کسانی بازی خوردیم که انها را نزدیکترین به خود میدیدیم سی میلیون قربانی فقط برای منافع کشورهای دیگه چه اتحاد نامقدس و انزجار برانگیزی و الحق و والانصاف هیچ قومی در افغانستان جز وجود ندارد که اب خاک ومعدن مردمش را حراج کند در مقابل پشتنوالی احمقانه ودلارهای باد اورده اما پشتون های امروز بدانند فردا نواده گان شما شرمنده خواهند بود و بی گناه احساس حقارت میکنند که از چنین پدران خاعنی بودند

>>>   سال ۹۵ ایران به دولت افغانستان پیشنهاد داد که خود دولت وارد مذاکره با طالبان بشود دولت افغانستان یک عده را اجیر کرد که به ایران ناسزا بگند و فرصت را از دست داد
مذاکرات دوحه ایران تنها کشوری بود که مستقیما اعتراض کرد و روند و نتیجه مذاکرات را نپذیرفت با این عنوان که مذاکرات دولت افغانستان را دور زده و تمام گروههای افغانستانی را شامل نمی شود دولت افغانستان با آمریکا همکاری کرد در همین رسانه در راستای صلح مقاله ها نوشتید
در همان زمان ایران و گروههای نزدیک به ایران به دولت افغانستان گفتند که از ایران دعوت رسمی کند تا ایران در زیر فرماندهی واحد دولت افغانستان با تروریست ها بجنگد دولت افغانستان رد کرد
قبل شروع پیشروی گسترده طالبان ایران به آقای اشرف غنی گفت استعفا بدهد اجازه بده که یک حکومت انتقالی با حضور نماینده احزاب ایجاد و مسئولیت کشور را بر عهده بگیرد در العربیه فارسی به ایران دشنام گفتید
وقتی طالبان بخشهایی از کشور را اشغال کرد ایران مذاکرات بین الافغانی را برگزار کرد تا حکومت همه شمول ایجاد شود و کار به درگیری نظامی نرسد دولتتان اول استقبال بعد مذاکرات را به هم زد
در مورد خیزش مردمی دوستان ایران نجگندیند چرا ژنرال دوستم و بقیه کاری از پیش نبردند آیا به این دلیل نبود که دولت افغانستان پشتیبانی نکرد دولت شما می خواست که کشور را به طالبان بدهد ایران فقط جلوی کشتار بی دلیل مردم را گرفت
امیدوارم منتشر کنید.اینجا کابل است نه تهران و قم را به یاد دارید که

>>>   اگر سیکولارهای بی دین وکیسه بر نباشد همه گیر نیست ؟؟
در راس وزارت خانه هرکس باشد اصل کار بدست مدیران ورئیسان است نه وزیران!
ر

>>>   راه حل
بایکوت حکومت طالبان
افراد چیز فهم و متخصص نباید با این حکومت تک قومی همکاری کنند.
کار با طالب آب در آسیاب پاکستان انداختن است.
همین حالا اکثر دفاتر حساس دولتی مثل وزارت دفاع و داخله و خارجه و امنیت و مخابرات و بانک ها و مالیه و گمرکات از سوی پاکستانی ها مدیریت میشوند و در روپوش چند تا ملتی بیسواد نشسته تا مردم را فریب بدهند.
پاکستان را باید به عمق گودال طتلب کشانید و درگیر یک جنگ فرسایشی ساخت چون پاکستان توان تقبل مصارف یک جنگ فرسایشی را ندارد.

>>>   نویسنده چرا از لندن نسخه تجویز میکنی ؟
تشریف بیارید در افغانستان همین مبارزات قهرمانانه استقلال طلبانه یا هر چیزی را شما منحیث رهبر باشید مردم هم پشت سر شما حرکت خواهند کرد
چرا مردم برای شما کشتار شوند؟

>>>   فقط متن نویسنده را در آخرین پارگراف بخوانید
از همین شعارهای رویایی که ده سال است قرار بوده برضد حکومت کرزی و بعد هم غنی بپا خیزند
راه آزادی میهن دوستی اتحاد برادری صلح دادخواهانه استقلال طلبانه آی ملت بپاخیزید.از این چیزها.نویسنده باید میگفت:بخدا ملت من سر درگم هستم نمیدونم چی بنویسم شما فقط بپاخیزید من از لندن تشویق میکنم شما رو.بعد هم که قیام کردید کشتار شدید من فیلمهای شما قهرمانان رو به رفیقام تو کافه های لندن نشون میدم فقط شما به پا خیزید
چقدر خجالت آور است اینکارها فرار و بزدلی و ترس خودت رو ماله کشی کنی اونم چندتا موتوسوار با دمپایی

>>>   اخطار اخطار ؟؟!!
این مقاله را بخوانید که عمق استراتیژیک پاکستان در اشغال افغانستان را بررسی کرده است:
میلیون ها پاکستانی در شمال افغانستان جابه جا می شوند
اشاره: از مطالعۀ این مقاله استفهام می شود که نبرد پنجشیر و سپس کل افغانستان علیه طالبان چقدر حیاتی و غیرقابل بازگشت است.
نوشته اتحادیه فارسان

طالبان افغانستان را به زور نگرفتند، امریکایی ها توطئه چیدند و حاکمیت این کشور را عامدانه به طالبان تحویل دادند. اسرار اطلاعاتی در رابطه به این تحول به این زودی ها افشا نخواهند شد. اما، آن هایی که می توانند عقب صحنه ها را بخوانند، به خوبی می دانند که سقوط افغانستان به دست طالبان نقشه ای بود که در دهلیزهای سازمان سیا طراحی شد و با همکاری جاسوسان چون کرزی، غنی، عبدالله و امرالله عملیاتی گردید. پاکستانی ها اما، برنده ی بازی در رابطه به افغانستان اند، آن ها حالا می توانند اواضاع در این سوی خط دیورند را در جهت منافع راهبردی خود، مدیریت کنند.
باری، بر سر میز معادله ی افغانستان، امریکا جانب پاکستان را گرفت و پاکستان با قاطعیت و صراحت به دنبال طالبان رفت. دسیسه ی تحویل دهی افغانستان به طالبان از جانب پاکستان، برای تحقق یک هدف مهم و کلان صورت گرفته است. اسلام آباد می خواهد قصه ی دعواهای ارضی با افغانستان برای همیشه به تاریخ سپرده شود و در ازای مناطق پشتون نشین در آن سوی خط دیورند که افغان ها آن را جزء قلمرو جغرافیایی خود می دانند، شمال افغانستان به صورت مطلق به پشتون ها، واگذار شود.
اگر آتش مقاومت در پنجشیر خاموش شود و اگر طالبان به اهداف خود برسند و بر تمامی خاک افغانستان حاکم گردند، بلا فاصله با حمایت های مالی گسترده ی قطری ها، کوچ کشی به شمال افغانستان شروع می شود و در حدود پنج تا هفت میلیون پاکستانی به نام مهاجر و بیجا شده های افغان، بخاطر ایجاد تغییر در ترکیب و ساختار های قومی در جغرافیایی حضور اقوام غیر پشتون یعنی تخار، کندز، سمنگان، مزار، جوزجان، سرپل، فاریاب، پروان، کاپیسا، کابل، مناطق مرکزی و حتی پنجشیر و بدخشان جابجا می شوند. قطری ها و برخی کشور های خلیج، به بهانه ی ایجاد سرپناه به مهاجران عودت کننده، دست به ساختن مجتمعات مسکونی و شهرک ها در این ولایت ها می زنند و به این شکل میلیون ها پاکستانی، به نام افغان در این مناطق اسکان داده می شوند.
در پی این تحول، ظرف چند سال آینده از طریق یک همه پرسی و یا برگزاری لویه جرگه ی عنعنوی در افغانستان و یا به قول آن ها پشتونستان فردا، در حالی که سیاستگران و رهبران پشتون ها، با هزینه ی کم تر به یک هدف بدیل و بزرگ تر رسیده اند، انگیزه ها و دعواهای "تا اتک از ماست" را در میان جوانان پشتون فرو می نشانند و معضل دیورند را به شکل ریشه ی با پاکستان برای همیشه، حل و فصل می نمایند.
چگونه این طرح در پاکستان به یک استراتیژی تبدیل شد؟
پاکستانی ها از گذشته های دور این نیت را داشتند و می خواستند که جمعیت شمال افغانستان را دست کاری کنند اما، رسانه ی شدن یک نقشه در امریکا، آن ها را سراسیمه کرده است. در سال 2006 یک افسر بازنشسته ی اردوی امریکا به نام رالف پیتر نقشه ای را در (AFG یا Armed Forces Journal) به نشر سپرد که در آن، جغرافیایی کشورهای شرق میانه بر اساس بافت های قومی و مذهبی دست کاری شده اند. در این نقشه بخش های از خاک ایران به کردستان و بلوچستان به عنوان دو کشور مستقل واگذار شده اند اما، هرات در افغانستان به نقشه ی ایران اضافه شده است. پاکستان بر اساس این نقشه اما، با سرنوشت بدتری مواجه گردیده است. ضمن بریدن بلوچستان از پیکر خاک این کشور، مناطق پشتون نشین، گلگت و چترال همه به خاک افغانستان ملحق شده اند و پاکستان به باریکه ای بسیار آسیب پذیر ، یعنی دو برابر کوچک تر از قلمرو افغانستان، مبدل شده است.

رسانه ی شدن این نقشه هرچند تاکنون چیزی را پیش و پس نکرده اما، پاکستانی ها را بیدار ساخته و سخت تکان داده است. آن ها متوجه شده اند که در عقب درهای بسته در امریکا و کشور های غربی برنامه ی نابودی پاکستان روی میز است. اسلام آباد برای این که این نقشه ها را خنثی و تهدید ها را دفع نماید، دست به یک اقدام پیش گیرانه زده و در تفاهم با برخی سران شناخته شد جهادی و سایر نیروهای همسو در این سوی خط، برنامه ی پشتونیزه کردن شمال، شمال غرب و مناطق مرکزی افغانستان را روی دست گرفته است تا تهدید ها را تلافی و هر احتمال ناخواسته و بدی را در نطفه خنثی نماید.

پاکستانی ها، چه اهدافی را با این کار دنبال می کنند؟
راولپندی با این کار می خواهد چند هدف بزرگ را با یک تیر شکار کند. 1)نخست این که شمال افغانستان را به یک منطقه ی پشتون نشین، مبدل نماید و از این طریق رضایت خاطر و حمایت ناسیونالست های پشتون در دو سوی خط دیورند را به دست بیاورد. 2)راولپندی با ایجاد تغییر در جغرافیایی حضور اقوام غیر پشتون در شمال افغانستان می خواهد مسیرهای نفوذ اقتصادی و تجارتی خود با آسیایی میانه و کشور های حوزه ی دریایی خزر را برای همیشه باز و بی خطر بسازد. 3)راولپندی طی یک برنامه سری، تدریجی و پلانیزه شده، مناطق پشتون نشین در آن طرف سرحد را، بعد از تخلیه ی آن ها، دستکاری می کند و آهسته آهسته

کتله های عظیم بشری از افراد کم درامد و چادر نشینان پنجابی را با حمایت های مالی چین، در این مناطق جابجا می نماید و از این طریق احتمال تمرد در صوب سرحد را با اسکان نیروهای خودی و متعهد به پنجاب در آینده ها، به چالش می کشد.4)راولپندی با ایجاد تغییر در ساختار های قومی و سرکوب بی پیشینه ی به خصوص تاجیک ها در شمال افغانستان، می خواهد این پیام را به همه ی طرف ها و حتی پشتون ها در افغانستان مخابره کند، که مقابله با پاکستان و ایجاد موانع در برابر منافع راهبردی این کشور، بی پاسخ باقی نمی ماند.5)راولپندی با ایجاد شرایط جدید و دستکار دموگرافی افغانستان، می خواهد برای الحاق کامل این کشور به قلمرو پاکستان در آینده ها، زمینه سازی نماید.

آیا این اقدام عملی خواهد بود؟
با توجه به پیچیدگی های اوضاع افغانستان ارائه ی پاسخ روشن در این زمینه کار دشوار است. اما، می توان گفت که این راه آن قدر هموار نیست و بلکه هر تلاشی در این استقامت، احتمالاً منجر به جنگ های خونین داخلی و تجزیه ای افغانستان خواهد شد. چنانچه همه می دانیم، دست بازیگران بسیاری در قضیه ی افغانستان دخیل است. کشورهای آسیایی میانه با حمایت روسیه، و ایران به دلایل فرهنگی، تاریخی، تمدنی و مهم تر از همه امنیتی نخواهند گذاشت که چنین تحولی پا بگیرد و دموگرافی شمال افغانستان با این تکانه ها مواجه گردد زیرا آن ها به خوبی می دانند که تغییر در بافت ها و ساختار های قومی در شمال افغانستان، بر آینده ی این کشور ها نیز، تاثیر منفی خواهد گذاشت. اما، از آن جایی پاکستان بر سر میز هر گفتگوی، در رابطه به افغانستان تا این دم برنده بوده و شاید برخی قدرت های بزرگ از این طرح حمایت می نمایند، اسلام آباد می تواند دغدغه ها و نگرانی های این کشور ها را این گونه رفع نماید که: آن هایی که در شمال و مناطق مرکزی افغانستان جابجا می شوند، همه افغان و از مهاجرین این کشور اند، بنا برآن حق طبیعی آن هاست که در خاک خود اسکان داده شوند. پاکستانی ها برای این که شبهه را رفع و نگرانی ها را کاملاً بر طرف نمایند، تذکره های جعلی و کارت های عضویت حزب اسلامی را با همکاری مهندس حکمتیار رهبر این حزب برای این کتله های عظیم بشری، توزیع و آن ها را به افغانستان سرازیر می نمایند و به این شکل این برنامه را عملیاتی می سازند.

آیا می توان با این دسیسه مقابله نمود؟
در شرایط فعلی متأسفانه گزینه های بدیل وجود ندارند، اوضاع بلکه در همین استقامت ادامه پیدا خواهد کرد، مگر این که 1)افغان ها به صورت عام و جوانان پشتون به شکل خاص، بلند شوند و در مقابل این توطئه بنشینند و کشورشان را از فرو افتادن در دام یک جنگ داخلی بی پایان و احتمالاً نسل کشی های مَخوف و ویرانگر نجات بدهند. من وقتی جوانان پشتون می گویم، هدفم این است که رهبران پیر، خود جزء این توطئه و آلت دست بیگانه اند. آن ها نمی توانند از مرزهای تعیین شده پا بیرون بگذارند و بل تا نفس در سینه دارند هم چنان عقده می گشایند و در استقامتی به پیش می روند که این وطن به ویرانی کامل برسد و افغان ها همه به اثر دشمنی های قومی، نابود شوند.2)باید علما در رابطه به این توطئه بی تفاوت باقی نمانند و بلکه بایست با راه اندازی گفتگوهای هدفمند با طرف های ذیربط و ارائه ی بیانه ها، کنفرانس ها و تبیین مخاطر نهفته در این توطئه، جلو عملی شدن آن را بگیرند.3)باید جوانان افغانستان اعم از پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک و.. از طریق توسعه ی تماس های ذات البینی و راه اندازی کنفرانس ها و فعالیت های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در داخل و خارج، با این روند مقابله نمایند. 4)باید سران تمامی احزاب سیاسی این خطر را جدی بگیرند و از طریق محور های تاثیر گذار در داخل افغانستان و هم چنان نهاد های حقوق بشری و سازمان ملل، در جهت خنثی سازی این دسیسه با همدیگر تشریک مساعی نمایند.

اگر این توطئه خنثی نشود چه خواهد شد؟
چنانچه در بالا تذکر دادیم، اگر جلو این توطئه ی خطرناک گرفته نشود، بدون کوچک ترین تردید می توان گفت که افغانستان وارد یک مرحله ی بسیار خطرناک و تاریک خواهد شد که فرجام آن دشمنی های بیش تری قومی، ادامه ی جنگ های خونین، مداخله ی خارجی و احتمالاً نسل کشی های مخوف و مهول و در نهایت تجزیه ی این کشور خواهد بود. ارباب قدرت و سران بی مسئولیت احزاب سیاسی آب فراوان بر ریشه ی درخت تعصب ریخته و جوانان در میان همه ی اقوام را به شدت در مقابل هم قرار داده اند. سخنرانی ها، گفتگوها و خطابه های آن ها مملو از فتنه انگیزی ها و کراهیت پراکنی هاست. آنان چنان در حضیض عقده ها فرو افتاده و کوچک شده اند که نمی توانند در هیچ مناسبتی بدون تهمت بستن و طعنه زدن و تعصب ورزیدن، لب از لب بگشایند، پیوسته بلکه بر آتش دشمنی های قومی نفت می ریزند و همواره مردم را به مصاف هم می برند. این سیاست کور و غیر مسئولانه افغانستان را بر روی انبار باروتی قرار داده است که با یک جرقه ی کوچک، همه را به دام خود فرو می برد و این کشور را در آستانه ی نابودی کامل قرار می دهد.

>>>   بزرگوار جسارتا بهتر هست شما اول یک چارچوب تعیین کنید و بازیگران منطقه ای و جهانی را طبق منافعی که مهمتر میدانید در آن جای دهید. سپس مانند صحنه شطرنج میتوانید تحلیل رفتاری کنید. در غیر این صورت نوشته های شما بیشتر یک بیزاری ار کشورهایی هس که برامده از درک نادرست شما از شرایط هست.
شما بر کدام مبنا میتوانید منافع ایران راه همسو با امریکا، همسو با پاکستان و همسو در نظد بگیرید؟ بر کدام مبنا روس و امریکا باید در افغانستان منافع همسویی داشته باشند؟ پیش فرض های شما بو دار است و لزوما در تناقض با حقیقت تاریخی خواهد بود. در چارچوب فکری خود، واکنش ایران یه رویدادهای پنجشیر چه توجیهی میگیرد؟ سکوت امریکا چه توجیهی دارد؟ پیشنهاد جاده ابریشم ار سوی چین و تاکید بر امنیت کجای این داستان است؟ ایا سخت است ک بپذیریم ک ایران و چین بیشترین بهره برداری را از پروژه جاده ابریشم در محیطی امن خواهند داشت که به سود اقتصاد افغانشتان است؟ ایا اشکار نیست که جایگاه بسیار ویژه چین در اینده افغانستان کجاست؟ آیا از هم اکنون تحرکات چین از قبل به رسمیت شناختن طالب و کمک مالی 31 میلیون دالری اشکار نیست که کدام نیست در سر دارد؟
زمانی که مفکوره ای داریم و به دیگران پیشنهاد میدهیم، این یک نظریه یا نگره است. میزان توانایی آن بستگی به سازگاری آن با اتفافات هست و هر چه بتواند کنش های بیشتری را توجیه کند میگوییم چارچوب نظری شما درستتر است. کدام یک از پرسش های گفته شده در چارچوب فکری شما پاسخ دارند؟ دست از همسایه هراسی و گسترش بیزاری بردارید. این راه پیش از این پیموده شد و زیان آن به فرهنگ مشترک ما بود. امروز برای ایران چین و مردم افغانستان بهترین گزینه امنیت افغانستان و پس از آن راه اندازی طرح کلانی چون جاده ابریشم است که سنگ بنای اقتصاد را در جای درستی بگذارد و زمینه شکوفایی و بهره برداری در سایر طرح های انکشافی بشود. ایران و چین با هزار زبان دارند این را درخواست میکنند. برای امریکا زیان بزرگی خواهد بود که جاده ابریشم راه بیفتد چرا ک آغازی بر پایان سلطه دلار بر بخش بزرگی از مبادلات تجاری در اسیا خواهد بود. برای امریکا افغانستان امن یعنی به پیشواز سقوط رفتن. رفتار ایران و چین را در این بستر بازخوانی کنید تا گفته و ناگفته هایشان برایتان معنی پیدا کند. آنگاه مجبور نیستید فکر کنید که ایران با امریکا در افغانستان منافع مشابهی دارند و در کنار یکدیگر نقشه ای بزرگ را طراحی کردند. گمان میکنم دست کم بدانید که میان ایران و امریکا ارتباط دیپلماتیک وجود ندارد و دشمن سیاسی یکدیگر هستند.


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است