اعضای تحریک طالبان، عمدتاً مردمان سنتی ولایات شرقی و جنوبی کشور اند. اکثر مردمان این ولایات، تیم حاکم در بیست سال گذشته را، نمایندهی پشتونها نمی دانند | ||||
تاریخ انتشار: ۱۸:۲۲ ۱۴۰۰/۶/۲۲ | کد خبر: 168348 | منبع: | پرینت |
(تفسیري بر قول وزیر خارجهی امریکا)
آنتونی بلینکن وزیرخارجهی امریکا، در پاسخ به این سوال که آیا حضور امریکا در افغانستان باید این گونه پایان می یافت؟ گفت: «اسباب ورشکستگی از سالهای پیش آغاز گردید؛ که می باید طی هفتهها و ماههای آينده بررسی گردد».
بررسی اسباب و زمینه های منطقوی و بینالمللی رشد و بازگشت طالبان بر اریکهی قدرت، فرصت بیشتر می خواهد؛ در اینجا اهمّ عوامل و اسباب مشهود رشد و برگشت آنان، برشمرده می شود.
۱.رهبری جبههی متحد سابق(هماني که پاکستان آن را اتحاد شمال می خواند)، بنا به عدم شایستگی و نبود خبرهگی لازم، خود را رایگان و یا بسیار ارزان در اختیار ایالات متحده گذاشت. در حالیکه ایالات متحدهی زخم خورده و خشمگین، در جستجوی شریک و همکار افغانستانی برای سرکوب عاملین حادثهی ۱۱ سپتامبر بود، محمد قسیم فهیم -جانشین احمدشاه مسعود قهرمان ملی افغانستان- هزینهی جنگ با طالبان و القاعده را مبلغ ۱۰ ملیون دالر برآورد کرد! او هیچ پیش شرط، و هیچ پیشنهادي برای آیندهی جبههی متحد در میان نگذاشت. او می توانست «پایان اقتدار قومی در افغانستان» را شرط همکاری با امریکا و نیروهای ائتلاف بگذارد. او تا برگزاری کنفرانس بن متوجهی این نکته نشد که جبههی متحد شریک پیروزی است، و باید در افغانستان حرف اول را بگوید. همان بود که ذلیلانه تسلیم خواستههای خلیلزاد گردید.
۲.ورود خلیلزاد -از لابی گران مهم طالبان در دستگاه سیاست خارجی امریکا- به پروسهی صلح و دولت سازی بن، نخستین و اساسی ترین گام برای زنده نگهداشتن تحریک طالبان شمرده می شود. خلیلزاد طی بیست سال مورد بحث، که سفیر و نمایندهی فوقالعادهی امریکا در افغانستان بود، از هیچ فرصتي برای کاهش فشار روی طالبان، و زنده نگهداشتن آنان دریغ نکرد. اما فعالیت او در دو سال پسین، سنگ تمام بر بازگشت طالبان بر مسند قدرت گذاشت.
۳.حامد کرزی به عنوان نامزد ریاست ادارهی موقت، برای بار نخست توسط داکتر عبدالله به مقامات امریکایی معرفی گردید؛ آنگاه از سوی هیات اعزامی جبههی متحد به کنفرانس، مورد حمایت قرار گرفت.
حامد کرزی در نخستین روز های کارش به عنوان رییس ادارهی موقت، وابستگان، دوستانفکری و افراد متعلق به تبار خود را که شهروندان کشور های اروپایی، امریکایی و استرالیایی بودند، به مقامات بالای دولتی منصوب نمود. این عده پیشگامان فساد اداری و اختلاس رسمی در این دوره بودند. نه حامد کرزی و نه اشرف غنی، هیچکدام این افراد را مورد پیگرد قرار ندادند؛ دولت امریکا به طور استثا، یوسف نورستانی را به جرم دریافت حقوق همزمان از امریکا و کابل، مورد بازپرس قرار داد. فساد گستردهی اداری، و قومی، از عوامل و اسباب رجوع برخي از مردم به جانب طالبان شمرده می شود.
۴.اعضای تحریک طالبان، عمدتاً مردمان سنتی ولایات شرقی و جنوبی کشور اند. اکثر مردمان این ولایات، تیم حاکم در بیست سال گذشته را، نمایندهی پشتونها نمی دانند؛ چون این تیم عمدتاً تحصیلکرده های بازآمده از غرب بودند، که به مبادی دینی و سنن قومی پایبندی نداشتند. مردمان ولایات مذکور تصور می کردند که سهمي در دولت ندارند؛ به طور داوطلبانه به صفوف طالبان پیوستند.
۵.در لوی جرگهی تصویب قانون اساسی، سران جبههی متحد ملی چون محمد قسیم فهیم، محمد کریم خلیلی و داکتر عبدالله، از ساختار نظام قوم محور به رهبری پشتونها دفاع کردند؛ و بدینگونه سایر اقوام را از حلقهی تصمیم گیری بیرون ساختند. این امر سبب گردید که دیگران از آمد و رفت ها و زد و بند ها میان طالبان و ارگ، بی خبر بمانند. در مواردي، مسوولین دفاعی و امنیتی که موفق به دستگیری یا قتل سران طالبان می شدند، از سوی کرزی سرزنش می گردیدند.
۶.حامد کرزی برنامهی انتقال طالبان به شمال را پیریزی نمود؛ و چند صد ملیون دالر از کمکهای جامعهی جهانی را به طالبان منتقل ساخت. با پیدا شدن سر و کلهی طالبان در شمال، فشار نظامی بر آنان، در مرزهای پاکستان کاهش یافت.
۷.همزمان با تطبیق برنامهی انتقال طالبان به شمال، برخي از فرماندهان و سران جبههی متحد به طور مرموزي ترور شدند. داودداود، سید مصطفی کاظمی، شاهجهان نوری، سیدخیلی… در این جمله بودند.
۸.امتناع امریکا از تروریست خواندن طالبان، دست پاکستان را در پرورش و بازسازی سازمان آنان باز گذاشت؛ امریکا نه تنها بر این حقیقت چشم پوشید؛ بلکه پاکستان را یکي از قربانیان ترویسم خوانده، مبالغ هنگفتي به آن کشور تحویل داد؛ پول هایی که -بیگمان- برای آموزش و تجهیز طالبان به مصرف می رسید.
۹.تعیین ضربالاجل برای خروج نیروهایِ امریکایی و متحدینش، قبل از ختم پیروزمندانهی جنگ، از جانب رییس جمهور اوباما، طالبان و پاکستان را -که تا آن زمان مردد بودند- به پیروزی مطمئن ساخت.
۱۰.پس از این تصمیم امریکا، نه تنها نیروهای ایتلاف بینالمللی از عملیات های جدی علیه طالبان دست گرفتند؛ بلکه رییسجمهور حامدکرزی نیز مانع موثرترین اقدامات آنان، که «عملیاتشبانه» خوانده می شد، گردید.
۱۱.پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۴م، به تقاضای اشرف غنی نامزد مورد حمایهی حامدکرزی، حدود ۱۰۰۰ طالب، از زندان آزاد گردید؛ اینان همه به جبهات جنگ علیه دولت برگشتند. مزید بر این، در بیست سال گذشته، شاهد هیچ جلسهی محاکمهی طالبان مجرم نبودیم.
۱۲.رییس جمهور ترامپ، دولت افغانستان را نادیده گرفته، بطور مستقیم با طالبان به مذاکره نشست. امضای موافقتنامهی دوجانبه با طالبان، وجاهت سیاسی آنان را بالا برد؛ و با بیرون کردن نام برخي از سران آنها از فهرست سیاه سازمان ملل، زمینههای وسیعي برای فعالیت آنان فراهم آمد. دولت قطر هزینهی گشت و گذارهای آنان را تمویل و تأدیه می نمود.
۱۳.مطابق موافقتنامهی دوحه، به تعداد۵۰۰۰ زندانی طالب، بطور بلامعاوضه آزاد گردید. اینان بلاوقفه به جبهات جنگ برگشتند. همان بود که خزان و زمستان سال ۱۳۹۹ش، خونین ترین و غمبارترین ماهها طی بیست سال پسین خوانده شده است.
۱۴.رهبری نیروهای دفاعی و امنیتی، با صدور دستور «عقبنشینیتاکتیکی» از مواضع -به زعم خودشان غیر قابل دفاع- روحیهی سربازان و افسران را تضعیف نمودند. این امر سبب گردید که بیش از نیمي از ولسوالی های کشور، یکي پی دیگري سقوط کند.
۱۵.رییس جمهور غنی، یا به پندار و اطمینان تفوق کمی و کیفی نیروهای دفاعی کشور؛ و یا بنا به تفاهم و توطئهی از قبل طراحی شده، از مسلح ساختن نیرو های خیزش مردمی خود داری نمود. این در حالی بود که روزانه بیش از ۵۰۰ سرباز فرار می کرد. طالبان توانستند تمامی شهر ها را به محاصره بکشند، و دولت نتوانست نیروهای کمکی به آنان بفرستد.
۱۶.طالبان که پیروزی خود بر ولایات جنوب و شرق را امر بدیهی می دانستند، با نظرداشت تجربهی سال ۱۳۹۶ش، جهت جلوگیری از تشکل جبهات مقاومت در ولایات شمال و غرب، حملات خود را از آن جاها آغاز کردند.
۱۷.گفته می شود برخي از مقامات عالی رتبهی دفاعی و امنیتی- مثل حمدالله محب مشاور امنیت ملی، و ولی محمد احمدزی رییس ستاد ارتش یا لوی درستیز- مانع رساندن کمک هوایی به محاصره شدگان شهرهای شمال و غرب می شدند. احمدزی بنا به فشار افکار عامه و اعتراض فرماندهان خطوط مقدم جبهات، از سمتش برطرف گردید.
۱۸.طی یک سال پسین، مسوولین اداره های ملکی و نظامی بسیاری از ولسوالیهای ولایات شمال، توسط مشاور امنیت ملی تعویض و تعیین گردید. سقوط ولسوالی های شمال، از جاهایی آغاز گردید که همینها در راس آن قرار داشتند.
۱۹.فرار و جبن بسیاری از والیان، سازش و تسلیمی عدهی دیگر، سبب سقوط ولسوالی ها و ولایات گردید. والی های ولایات غزنی، فراه، ننگرهار، لوگر، پکتیا، پکتیکا، خوست، کنر، قندوز، نورستان،… به طالبان پیوستند. والیهای ولایات بغلان، قندهار، هیلمند، نیمروز، بلخ و پروان فرار نمودند. والی های ولایات تخار، پنجشیر و بدخشان به مقاومت پیوستند.
محی الدین مهدی
>>> سلام
برادر اگر میتونید به فکر راه اندازی یه کانال امن اقتصادی باشید که کسایی که دوس دارن از جمله مردم افغانستان در کشورهای آباد چه کسانی در کشور همسایه؛ هر کی بخواد بتونه کمکی بکنه. از این عکسایی که مردم توی پارک های کابل خمیه زدن دل هر کسی کباب میشه. فعلا مشکل غذا و گرسنگی رو دریابید. شکم گرسنه هیچ چیزی نمیشناسه.
اگرچه دلایلی پیش اومدن که دلخوری هایی بین مردم همسایه باشه ولی با احتمال خوبی حدس میزنم ایرانیا خوب همراهی کنن. به فکر یه کانال باشید که بدونن کمک بدست مردم میرسه.
>>> مسخره ترین بازی بود در این ۴۰سال گذشته بیشتر این ها زاده فقره خیانت و فساد در رگ و پی مردم ما جا گرفته گاهی میگم برای این مردم همان طالب جلاد خوب است ادمی که پایبند به هیچ ارزش دینی واخلاقی نیست زور بهترین گزینه است
>>> این تسلط پاکستان است و پاکستان این خاک را اشغال نظامی کرده است و طالب در پاکستان تربیه شده است
>>> جان بیادر!
مثل روز روشن است که چاکران 'مولی کراسی'، اشرار، وهابی ها، چرکستان (ایالت یاغی شمالی هند) همه در نوت نیمه صفحه یی شیطان بزرگ نوشته شده و آنهم به پنسل. یعنی این پنسلی ها همه بازیگران تیاتر گدی 'مولی کراسی' اند و با کوچکترین بی گفتی با پنسل پاک محو می شوند. دست های پشت پرده این تیاتر همین 'مولی کراسی' و چوکره هایی اروپای اش است. همانطور که پیشتر ها گفته ام برد این مولی گک ها عشق کور کشور ها به شیطان و دگماتیسم افراطی در جامعه است، میگویند مربی داری مرب بخور.
آتشخاوری
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است