چرخش سیاست روسیه در برابر طالبان
سیاست عمل گرایانه روسیه باعث شده است که در کنار پاکستان و چین به یکی از تأثیرگذارترین کشورها در افغانستان پس از خروج [آمریکا-م] تبدیل شود 
تاریخ انتشار:   ۱۱:۵۸    ۱۴۰۰/۶/۲۳ کد خبر: 168360 منبع: پرینت

با استقرار امارت طالبان در افغانستان، اعلام کابینه سرپرست و ترکیب ملی و بنیاد گرایانه آن، سطح خشونت ها، تبعیض، کشتار، پامال ساختن حقوق بشر و حقوق زنان کشور، سرکوب خشن و مرگبار تظاهرات مدنی و اجتماعات و آزادی بیان همچنان راه اندازی تظاهرات عظیم اعتراضی علیه طالبان در بسا کشور های جهان، رُخ اصلی طالبان که به لطف آمریکا، پاکستان و حواریون شان صیقل زده شده بود به نمایش گذاشته شد و تشت رسوایی آنها برای وعده های میان‌تهی و ریاکارانه در عرصه داخلی و بین المللی از بام فتاد.

کشور های جهان هم به دلیل فاکتور های متذکره و ناتوانی طالبان برای مدیریت دولت و هم بنا برفشار های سنگین جوامع مربوط و افکار عامه از رسمیت شناسی حکومت طالبان و از حضور در مراسم تحلیف حکومت طالبان اجتناب نمودند فلهذا این مراسم برنامه ریزی شده لغو گردد.

خروج ذلت بار آمریکا از افغانستان و تخطی طالبان از تعهدات سیاسی در جاده پراتیک برانگیزنده بازنگری سیاسی در کشور های منطقه گردید. در حال حاضر چهار کشور، روسیه، هند، ایران و تاجیکستان بگونه ای سیاست های همگون و هماهنگ را در برابر طالبان برگزیده اند. ایران از تعهد و توافق طالبان با آمریکا در مورد برهم زدن اوضاع امنیتی ایران، که در جلسه محرمانه در حضور مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در ۲۰۲۰ در دوحه صورت گرفت و اخیرأ توسط روزنامه لومنیته L’Humanité نشریه حزب کمونیست فرانسه افشا گردید، آگاه است.

رخداد های دراماتیک سیاسی در چنبره امارت اسلامی طالبان بر روابط پیشینهٔ مسکو و طالبان اثرات مهمی برجا گذاشت که بیگمان این بازنگری سیاسی در روسیه به مثابه بزرگترین کشور جهان بر اوضاع افغانستان و منطقه مهم پنداشته میشود. اندریوکوریبکو نویسنده و تحلیلگر معروف آمریکایی چشم انداز تغییرات سیاسی کرملین درباره طالبان را در وبگاه «ون ورلد» تحت عنوان "آیاروابط باطالبان بدتر میگردد؟"مورد تحلیل و بررسی قرار داده خاطر نشان می سازد: "روابط روسیه و طالبان همیشه درگیر فتنه های زیادی بوده است. بیشتر به این دلیل که کرملین از بیان واضح ماهیت سیاسی خوداز دو سال و نیم گذشته تا همین اواخر غافل شده بود و حتی در این هنگام، زمان برای مقابله با سردرگمی تا حد زیادی کافی نبود.
مسکو رسماً این گروه [طالبان-م] را تروریست می داند، اما همچنان به نفع صلح و امنیت با آنها همکاری می کند."

به باور نویسنده عموماً جهان به این امر اذعان کرده است که سیاست عمل گرایانه روسیه باعث شده است که در کنار پاکستان و چین به یکی از تأثیرگذارترین کشورها در افغانستان پس از خروج [آمریکا-م] تبدیل شود.
به قول نویسنده هنوز این سردرگمی وجود دارد و در مورد وضعیت روابط دوجانبه فراوان بنظر می‌رسد. چه رسد به موارد بعدی ،اظهارات اخیر مقامات روسی به این امر کمک کرده است. ماریا زاخاروواسخنگوی وزارت خارجه روسیه پیشتر گفته بود که کشورش ممکن است پس از تشکیل دولت، مقامات جدید افغانستان را رسماً به رسمیت بشناسد، اما پس از انتصاب کابینه سرپرست در اوایل هفته،هنوز این موضوع اتفاق نیفتاده است."

به پندار این نویسنده در این مورد، دو دلیل وجود دارد: اول، این فرایند اکنون به طور کامل تکمیل نشده است و هنوز در حال پیشرفت است و دوم، روسیه از فقدان "فراگیر بودن"نظام راضی نیست، زیرا تمام نیروهای قومی سیاسی این حکومت رانمایندگی نمی نمایند."
در بخشی از این نبشته چنین آمده است: خانم زاخارووا روز بعد تصریح کرد که روسیه فقط تماس های کاری با طالبان در سطح سفارت دارد. او گفت "صادقانه بگویم، هیچ برنامه ای برای تماس ها یا گفتگوهای دیگر وجود ندارد." پس از آن آقای پسکوف گفت: "ما نمی دانیم که وضعیت [در مورد مواد مخدر و تروریسم] چگونه پیش می رود."

این دقیقاً به همین دلیل است که ما می گوییم این برای ما مهم است که بفهمیم که گام های اول و مراحل بعدی رهبری کنونی افغانستان چیست. وی همچنین افزود که پیروزی طالبان به نفع هیچکس نبود و سخنان قبلی سرگئی ریابکوف معاون وزیر خارجه این کشور را تکرار کرد، زیرا مواد مخدر و تروریسم همچنان چالش های منطقه ای هستند."
دیپلمات ارشد روسیه همچنین گفت: "من فکر می کنم این یک مشکل آشکار است که آنها (طالبان) هنوز در مورد آنچه ابتدا باید انجام دهند. آنهابرنامه های خود را هر روز تغییر می دهند، از جمله در مورد فراگیر شدن روند سیاسی"و مراسم تحلیف دولت."

به روایت نویسنده، این شدیدترین و معتبرترین انتقاد روسیه از زمان بازگشت طالبان به قدرت بود. این نشان می دهد که روسیه از روابط خود با طالبان برای انتقاد علنی از این گروه، هر چند به شیوه دیپلماتیک و بخاطر جلوگیری از بازتاب توهین امیز به حساسیت های آن، بقدر کافی راحت است. همه این تحولات بسیاری از ناظران را گیج کرد.

نویسنده در ادامه این نبشه اذعان میدارد: "پس از آنکه آنها مراسم تحلیف خود را که ظاهراً قرار بود به تاریخ تحریک آمیز ۱۱سپتامبر برگزار شود، لغو کردند. همانطور که انتظار می رفت، این باعث ایجاد موج جدیدی از گمانه زنی ها در مورد تیرگی روابط روسیه و طالبان شد،به طوری که برخی اکنون ادعا می کنند که موضع مسکو در قبال این گروه بدتر شده است."

نویسنده جریان مناسبات روسیه -تاجکیستان را در قبال برخورد با طالبان مورد نگرش قرار داده خاطر نشان می سازد: "در ادامه، عادی سازی واقعی روابط روسیه و طالبان احتمالاً در آینده شاهد چنین انتقادات سازنده ای خواهیم بود، به ویژه اینکه مسکو مجبور است منافع خود در افغانستان را بامتحد امنیتی خود دولت تاجیکستان، متعادل سازد. دولت آن کشور[تاجیکستان-م] برای پاسخ به بحران فزاینده پناهندگان و همچنین بدرفتاری طالبان باتاجیک تبار ها در افغانستان، تحت فشار قابل توجهی از سوی مردمش قرار دارد. بنابراین نمی توان تاجیکستان مورد حمایت روسیه را "تأیید کننده" ترکیب غیرقانونی دولت فعلی دانست. زیرا این امر می تواند باعث ایجاد روس هراسی در این کشور استراتژیک شود."

به باور نویسنده، با این حال، در عین زمان، نمی توان شاهد بودکه روسیه بطور علنی طالبان را تحت فشار قرار دهد تا مبادا این رویکرد روابط ومناسبات آنها را بدتر کند و منجر به این اتهامات شود که مسکو ریاکار است. زیرا مسکو طی دو دهه، دخالت امریکا در افغانستان را محکوم ساخت و چنین وانمود کرد که حال مسکو همین تلاش ها را برای مجبور کردن آن کشور به پذیزش اولویت های سیاسی داخلی کرملین در آنجا انجام می دهد؛

با احترامات بی پایان
عارف عرفان
لندن


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
طالبان
روسیه
نظرات بینندگان:

>>>   دفعه قبل که امریکا طالبان را به افغانستان آورد،روسیه و ایران و چین بخاطر جلوگیری از نفوذ طالبان در کشور هایشان،از جنبش مقاومت شمال پشتیبانی کردند ،که در آخرین مرحله پیروزی کامل طالبان،حادثه یازدهم سپتامبر صورت گرفت.
این که حادثه یازدهم سپتامبر ساخت خود امریکا و یا القاعده و یا دیگر کشور های منطقه در همدستی بادیکدیگر بود،مسئله جداگانه است.
اما حالا امریکا بعد از بیست سال جنگ در افغانستان و حفظ توازن قوا بین طالبان و ارتش افغانستان و گرفتن دو تریلیون دالر بودجه توسط جورج بوش و اوباما و ترامپ،برای جنگ افغانستان،قوای خود را خارج کرد و افغانستان را دوباره به طالبان واگذار کرد.
حالا امریکا شرط و شرایط برای برسمیت شناختن افغانستان پیشنهاد نموده است.اگر طالبان این شروط را قبول کنند،دیگر طالبان نیستند و اگر قبول نکنند،امریکا و سایر کشور های جامعه جهانی افغانستان را برسمیت نمی شناسند.
حالا یا باید چین و روسیه و ایران طالبان را برسمیت بشناسند و به دولت طالبان کمک کنند،که در ینصورت مورد انتقاد جامعه جهانی قرار میگیرند که چگونه این کشور ها یک رژیم غیر دموکراتیک طالبان را که حقوق بشر را پایمال میکند،به رسمیت شناختند.
و اگر این کشور ها طالبان را برسمیت نشناسند و به دولت طالبان کمک نکنند،افغانستان دوباره به فقر کواجه میشود و پناهگاه گروه های تروریستی دیگر میشود،که خطر آن به کشور های آسیای مرکزی و ایالت سنکیانگ چین استوار است.
پس همان سیاست win-win یا برد-برد چین که کشور چین با دیگر کشور های جهان برقرار کرده است،در نتیجه برنده اصلی خود چین است،حالا این سیاست برد-برد را امریکا با گروه طالبان قرار داد کرده است،که در نتیجه برد اصلی با خودش است.چه کشور های همسایه افغانستان از طالبان پشتیبانی کنند و یا نکنند.

>>>   در سیاست بازی وقتی کارت تمام شد طرف رخصت است.
روس ها طالب را وسیله فرار امریکا قرار دادند و حال که به مقصد رسیدند طالب رخصت است.
فصل بیست ساله جنگ چرب با مصرف هزاران ملیارد دالر جهان به پایان رسید و حال فصل جنگ خشک آغاز شده که هم نیرو های مقاومت و هم طالبان باید با شکم گرسنه در مقابل هم بجنگند چون پاکستان همانقدر دال دارد که خودش بخورد .

>>>   نویسنده اول! به شما قسم خورده می توانم که: هر بیگانه ای که داخل این سر زمین شود غیر از شکست چیز دیگری نصیبش نخواهد شد. حالا چیناای ها آمدند سرمایه گزاری کردند؛ از این مفاد سهم پاکستانی ها را چقد می خواهند بدهند؟ در صورتیکه آن عضو سنای مجلس پاکستان می گوید: ما از معادن افغانستان برای پشتون های افغانستان چیزی نمی دهیم اگر هم بدهیم به پشتون های پاکستان خواهیم داد جون این پشتون های پاکستان بودند که به افغانستان جنگیدند. طالب هرچه قدر نا فهم باشد در طویل پنج ده سال خواهد فهمید و هر چه قدر وطن فروش باشد ولی غیرت افغانیت در خونش هست بعد از پنج ده سال نخواهد گذاشت معادن را چین بدون حساب و کتاب ببرد.
سهیل

>>>   به نظر دهنده اول
چون طالبان رژیم غیر دموکراتیک است؟
مگه عربستان قطر بحرین کویت امارات اردن و .... کشورهای دموکراتیک هستند یا حقوق بشر رو رعایت میکنند؟جامعه جهانی چیکاره است
تمام اینها متحد آمریکا هستند

>>>   جنگ هزينه ها
دوران توجه به درون در امپراتوري آمريكا چند ساليست كه موضوع بحثهاي محافل سياسي درون آمريكا شده است. هزينه هاي مازاد در حال متمركز شدن است. هم دموكراتها و هم جمهوري خواهان طرفدار اين مهم ميباشند.تسلط بر افغانستان ابزار تبليغاتي بود براي نمايش قدرت مالي و نظامي امپراتور بر رهبران منطقه چه دوست آمريكا و چه دشمن آمريكا. آمريكا افغانستان را محول كرد به هر حكومتي كه توان همپا و همرده خود داشته باشد داد. آيا چنين حكومتي اين چنين تواني را دارد؟
افغانستان به واسطه نداشته هاي ضروري و داشته هاي مضر خود همچون زخم بازي است كه نيازمند درمان است كه آمريكا نشان داد كه 20 سال ميتواند وضعيتي را اين چنين ثابت نگه دارد. اين نشانه قدرت است. هزينه هاي سياسي و اقتصادي اين كشور افغانستان بالاجبار توسط يك گروه حكومت بايد تامين گردد و يا به زور خود حاكمان از اطرافيان افغانستان طلب شود. حال بايد ديد كدام گروه توان ورود به اين عرصه را دارد.ايران خود تحريم شده غرب است در اين وضعيت ابدا با داشتن جبهه هاي يمن،سوريه،لبنان،عراق،فلسطين هرگز هزينه جديد نخواهد كرد. طالبان از اين موضوع مطمين هست. روسيه در سه منطقه كره، سوريه و اكراين هزينه سياسي و مالي داشته به قدري كه در جنگ آذربايجان و ارمنستان وارد نشد. پاكستان مقروض و ناتوان اقتصادي انگيزه ورود دارد ولي اقتصاد پشتيبان را دارا نيست. چين هم توان اقتصادي را داراست و هم توان نظامي را دارد اما نگران هزينه هاي تنشهاي اعمالي غرب بر عليه خود را حس ميكند. تركيه در جنگ قره باغ نشان داد كه در حد محدود حاظر به سرمايه گذاري محدود و با احتياط ناراحت نكردن ايران و روسيه بوده و هست كه در افغانستان هم در حد تبليغاتي حركتهايي انجام دهد ولي به هيچ وجه توان اقتصادي و نظامي نداشته و صرف اين موضوع نخواهد كرد. قطر كشوريست كه پول هنگفتي از ميدان گازي پارس جنوبي نصيبش شده و به مدد اين خرج كردنها دنبال شخصيت سازي از خود بوده و همچون پروژه هاي غير اقتصادي خود در گذشته نظير گرفتن ميزباني موضوعات مختلف هويت سازي مصنوعي خود را تا پايان پولهاي باد آورده ادامه خواهد داد. كشورهاي ديگر عربي همچون عربستان و امارات دوران بازگشت به مرزهاي خود را سپري خواهند كرد چرا كه حتي اسراييل از امريكا دلسرد شده و سياست دفاعي خود را تغيير ميدهدو پي به درونگرايي آمريكا برده است چه رسد به عربستان و امارات.
كشورهاي تاجبكستان و ازبكستان و هند بواسطه حضور پاكستان در موضوع عمق استراتژيك مجبور خواهند شد هزينه نمايند و الا با طالبان سنمي نخواهند داشت. تا به حال حضور قطر قطعي است و همچنين چين. لذا پاكستان در يكي از گروه اين دو سر گروه تمايل ورود دارد. اتحاديه اروپا تازه از اين هزينه ها شانه خالي كرده و تركيه حامي خود را از دست داده ولي نيم نگاهي به قطر دارد. روسيه پيرو منافع چين و تا حدودي ايران شايد حركتي انجام دهد. ولي ايران ناچار است در صورت حركت ديگران خودي نشان دهد. با حركت اقتصادي چين به گروه چين ميپيوندد و با حركت امنيتي خود گروه تاجيكستان، ازبكستان، هند و چين و ايران را با رهايي سوريه و يمن تشكيل خواهد داد. سوريه و يمن در اين حالت به دست روسيه ميافتند كه روسيه بد نميبيند اين موضوع رخ دهد.

>>>   مجاھدین آسیای میانھ،ترکھای اویغور،پاکستانی،ایرانی وعرب در کنار مجاھدین تحریک اسلام طالبان در این پیروزی نقش مھمی داشتند،حالا نوبت ماست تا با یاری خداوند این مجاھدان را در جھادشان یاری کنیم،وقتی ما آمریکا وناتو را شکست دادیم،روسھ وچند کشور ضعیف وفیر چندان کاری ندارد۔

>>>   افرین به نویسنده جنگ هزینه ها
بالاخره پس از مدتها نویسنده ای آگاه در چارچوب آینده پژوهی مطلبی نوشت. افرین بر شما. اگرچه تنها رویکرد شما در تحلیل تنها بر مبنای هزینه و استعداد مالی کشورهاست ولی بهتر بود امنیت و اهداف کشورها را نیز شامل میکردی.

در مورد کشورهای غرب و شرق هزینه و منافع مادی بازتاب دهنده بخش بزرگی از رفتار آنهاست ولی در مورد گشورهای همسایه افغانستان چندان درست نیست. مثلا شما کمتر رفتاری از ایران در این چهل سال رو میتونید بر پایه منافع مالی تحلیل کنید. تا جایی که ما در ایران میبینیم تحریم شدید هم باعث نشد ارمانهای کلان رهبران عوض شود.

در مورد چین هم یک نکته اضافه کنم. سرمایه گذاری چین در افغانستان بیشتر حول جاده ابریشم خواهد بود که بتواند اقتصاد خود را گسترش دهد. با این کار به دو هدف میرسد. اول سلطه دلار در مبادلات تجاری بخشی از اسیا به زیر کشیده میشود که بسیار به زیان امریکاست. دوم با بلعیدن اقتصادهای اروپایی و وابسته کردن آنها، همبستگی میان اروپا و امریکا را کاهش دهد که در صورت وقوع جنگ با امریکا، کشورهای اروپایی به آسانی نتوانند به منافع چین لطمه بزنند. بنابراین هدف بزرگتر و کلانتر چین یک جنگ نرم علیه امریکاست. در این راه مسایل دیگر درجه دوم بنظر میرسند و از هزینه کرد در این راه باکی ندارد چون اگر بتواند در جنگ نرم اقتصادی امریکا را تضعیف کند بسیار هزینه کمتری بدنبال دارد. چین میداند که در روز کارزار احنمالی، نباید بجز امریکا و انگلیس کشور دیگری را روبروی خود ببیند. دست کم اوضاع دارد به این سمت میرود. شاید بهمین دلیل است که بی هیچ قید و شرطی تا بامروز از طالبان و کابینه و... استقبال کرده است.

بجز بخش اخر، بقیه حرفهای شما به واقعیت نزدیک است. در مورد ایران فکر میکنم به یک چیز دیگر هم میتوانی بیندیشی. ایران بر سر دو گذرگاه استراتژیک است. یکی در چارچوب جاده ابریشم جدید که از افغانستان امده به بندر چابهار میرود. دیگری همان راهی هست که بنام محور مقاومت ساخته است. این راه از عراق و سوریه گذشته به مدیترانه میرسد. ارزش این جاده برای رهبران ایران در راستای ارمانهای مذهبی شان هست و همچنین ظرفیت زیادی برای یک جاده نرانزیتی بزرگ نیز دارد. پس گمان نمیکنم ایران بخاطر نگاه ب شرق، به آسانی بر این بخش چشم بپوشد چون امروز دیگر امنیت ایران ب امنیت این بخش نیز وابسته شده است گرچه تا بامروز برعکس بود. یعنی حزب الله لبنان خط مقدم جبهه نبرد با ایران است.

در این سایت کمتر کسانی هستند که درباره اوضاع اینده بنویسند و کار شما بسیار دلنشین بود. زنده باد. راستش را بخواهید ایران در سطح رهبران بسیار باهوش دارد عمل میکند. به گمان من روزی که غنی فرار کرد، ایران در برجام پیروز شد. گرچه هیچ ارتباطی بهمدیگر نداشتند. در واقع اتفاقات افغانستان چنان بار روانی سنگینی به بایدن و حزب دموگرات وارد کرد که در سیاست های منطقه بسیار دست به عصا خواهند بود و در پی ماجراجویی نخواهند رفت. گرچه همه اتفاقات در راستای کاهش توجه به غرب اسیا و تمرکز به چین است، ولی پیامدهای اتفاقات افغانستان باعث کوتاه امدن امریکا از موضع لجبازی در برجام میشود. تاکنون این مساله دو نمود داشته است. اول رئیس اژانس هیاهوی بسیار داشت که گمان میرفت قطع نامه ای در شورای امنیت علیه ایران مطرح شود ک امریکا به صراحت گفت چنین قصدی نداریم. دوم رئیس جمهور رژیم بی بوته و اشغالگر در یک چرخش بزرگ گفت ک با برجام موافقیم. البته نظر اینها مهم نبوده و نیست. اینها لاف میزنند که ب ایران حمله میکنیم در حالی ک از درون خووشان هزاران صدا بیرون میزند ک نکنید که نمیتوانید. ولی وقتی ببینید سطح غنی سازی بالا رفت دیگر ترجیح میدهند با واقعیت روبرو شوند. بهرحال این گفته لاپید پس از دیدار با بایدن خواب الود بود و نشان از عزم راسخ رویکرد بایدن در قبال پرونده ایران دارد. خروجی چیست؟ تحریم های ایران کم میشود و بنابراین بحث مالی چیزی نیست که مانع از نقش افرینی ایران در افغانشتان شود. بنظر من نیز ایران و چین نقش بسیار فعالی در اینده بازی میکنند. قطر کوچکتر از آن است که به مفاهیمی مانند عمق استراتژیک بیاندیشد. بازیگر فعالی در زمینه مالی خواهد بود چون از دیرباز سرپناه طالب بوده ولی بازیگر تاثیر گذار در سیاست نه. خوشبختانه ایران مانند چین بدون قید و شرط به طالب روی خوش نشان نداده و توقع دارد از رفتار قبیله گرایی دست بردارد و با کلیدواژه حکومت همه شمول و ما طرفدار مردم هستیم نه دولت ها، حرف اخر را زد. اگر دوست داشتی بیشتر وارد جزییات شوی مصاحبه دیروز امیراسماعیل خان را ببین. ایران به سود مردم افغانستان بازی میکند.گرچه خود نیز از طرح های چین بهره مالی میبرد


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است