پوتین: امریکا، جعبه پاندورا را در افغانستان باز گذاشت
 
تاریخ انتشار:   ۰۸:۴۵    ۱۴۰۰/۶/۲۷ کد خبر: 168400 منبع: پرینت

رییس جمهور روسیه درباره بیرون شدن امریکا از افغانستان گفت، که امریکا، افغانستان را ترک و پس از خود جعبه ای پاندورا را باز گذاشت.
به گزارش اسپوتنیک، ولایمیر پوتین رییس جمهور روسیه درباره بیرون شدن امریکا از افغانستان گفت، که امریکا، افغانستان را ترک و پس از خود جعبه ای پاندورا را باز گذاشت.
پوتین گفت: "همه آنها یک صندوق پاندورا باز گذاشتند، پر از مشکلات مربوط به تروریسم، قاچاق مواد مخدر، جنایات سازمان یافته و متأسفانه افراط گرایی مذهبی. یک همکار همین حالا از پاکستان یورش تروریستی در فرودگاه کابل را یادآوری کرد.

به گفته رییس فدراسیون روسیه، غرب یک زرادخانه کامل از سلاح های مدرن را در افغانستان رها کرده است. پوتین خاطرنشان کرد، که امریکایی ها "با عجله، و نه فرار، با متحدان خود در ناتو" از افغانستان خارج شدند.
رییس جمهور روسیه افزود، که کمک به افغانستان برای یافتن صلح و ثبات ضروری است. رهبر فدراسیون روسیه ابراز امیدواری کرد که افغانستان یک کشور مستقل، بی طرف، متحد و دموکراتیک باشد.

یادآوری می کنیم، که جعبهٔ پاندورا، به‌روایت افسانه‌های یونانی، جعبه‌ای بود با محتوای همه ای بلاها و شوربختی‌های ناشناخته بشریت از جمله کار، بیماری، مرگ و غیره.
پاندورا (اولین زن جهان) که به‌دلیل دزدیده شدن آتش به‌دست پرومته (از اجبار با پاندورا نامزد کرده بود) بخشی از جریمهٔ بشریت محسوب می‌شد، جعبه‌ای از زئوس دریافت کرد تا به انسان‌ها هدیه دهد و سفارش کند که هرگز آن را نگشایند؛ ولی پاندورا پس از ازدواج با برادر پرومته، یعنی ایمپتئوس، خود جعبه را گشود و بلاها و شوربختی‌ها از داخل آن سرریز کرده و بر روی زمین پراکنده شدند؛ زمینی که تا آن زمان هیچ‌گونه مشکل و بدبختی نمی‌شناخت. تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد. به‌گفتهٔ «گیزلا فوکس» این اسطوره در دوران باستان مورد توجه چندانی قرار نگرفت و ابتدا در دوران رنسانس معروفیت یافت. امروزه اصطلاح «جعبهٔ پاندورا» به‌عنوان ضرب‌المثل در رابطه با مواردی استفاده می‌شود که فلاکتی بی‌علاج به‌بار آمده باشد.

کد (9)


این خبر را به اشتراک بگذارید
تگ ها:
پوتین امریکا
جعبه پاندورا
نظرات بینندگان:

>>>   حال از جعبه پاندکرا دو قوم غلزوی و درانی پا به قدرت گذاشته اند و تمام سلاح و مهمات مانده از غرب را بر فرق همدیگر میکوبند.
شیطان از این واقعه اعلان جشن گرده است.
پناه به خدا از شر شیطان مکار و طالب و گلبیدین حکمتیار

>>>   پوتین جون ، خود تون رو ناراحت نکنید ، مگر در این صندوق ، کشور های همسایه افغانستان شریک نیستند؟ همه‌ی منطقه خاورمیانه دارند در این صندوق نون می خورن و این صندوق طوری طراحی شده که با یه شاه کلید همه همسایه ها میتوانن درش باز و بسته کرد و دو قرن است که همسایه ها با این شاه کلید دارن ور می رین و هر کشور به خواست خودشون با قفل این صندوق بازی می کنند و هر هر یک از همسایه‌ها با کلید این صندوق‌ آشنایی دارن و این کلید ها بین کشور ها تقسیم شده و از آن استفاده میکنند همه همسایه دور و نزدیک و هر کشوری توی این صندوق‌ سهمی دارند و سال های ساله است در منفعت آن شریک هستند و همین جوری است که هیچ همسایه ای نمی خواد منفعت اش از دست بدهد و این شاه کلید صندوق‌ لعنتی رو باید برای مردم افغانستان داد که کشور افغانستان ن با دست های خود شون این قفل صندوق‌ رو باز و بسته کنن .

>>>   «جعبهٔ پاندورا»
جعبه پاندورا در واقع یک کوزه بود.
به دستور زئوس ، هفاستوس زنی را از خاک رس ، پاندورا ، ساخته بود. او بخشی از مجازات بشریت برای آتش به سرقت رفته توسط پرومتئوس بود. برادر پرومتئوس اپی متئوس و پاندورا ازدواج کردند.
"زن" ديگر! " فرع است و نه اصل " ; مرد "سر تاج بشريت" ; در مسحيت و دين کاتوليک "زن نماينده خدا در جهان نمى شود". پاپ نماينده حدا در روم واتيکان
رهبر کاتوليکها!
اما "پروتستانتاتها" "پرو تيست" ("براى تست" امتحان يا غذا را يک مزه کن ) اما اگر پرو و تست هر دو کلمه يکجا نوشته شود اعتراض و قیام علیه
عمل بد.
زئوس به پاندورا دستور داد جعبه را به مردم بدهد و به آنها بگوید که تحت هیچ شرایطی نباید آن را باز کنند. اما بلافاصله پس از ازدواج ، پاندورا جعبه را باز کرد.
در آنجا همه رذایل و شرار از آن فرار کردند. از آن زمان بد ، جهان را فرا گرفت. قبل از آن ، بشر هیچ بدی ، گرفتاری یا بیماری یا مرگ را نمی شناخت. تنها نکته مثبت در جعبه امید بود
قبل از فرار این ، قوطی دوباره بسته شد. بنابراین جهان تبدیل به مکانی متروک شد. گاها در ادبیات ثانویه ادعا می شود که جعبه برای بار دوم باز شده است ، بنابراین امید نیز می تواند فرار کند. این می تواند تلاشی برای توضیح این باشد که چرا مردم امید را می شناسند.
از سوی دیگر ، دیدگاه نیچه وجود دارد که بر اساس آن امید در حقیقت بزرگترین شر از همه نفرین های قوطی است:
"زئوس" از انسان می خواست ، هر چقدر هم که از شرارت های دیگر عذاب بکشد، زندگی را دور نیندازد ، بلکه همچنان بارها و بارها عذاب بکشد. علاوه بر این ، او به مردم امید می دهد: در حقیقت بدترین بدی است زیرا عذاب مردم را طولانی می کند.
به گفته گیزلا فوکس ، اسطوره پاندورا در دوران باستان به سختی پذیرفته شده است. این تنها در رنسانس دوباره اهمیت یافت.
امروزه باز کردن جعبه پاندورا مظهر ایجاد بلایی است که قابل ترمیم نیست.
زن ستیزی
در دوران زايش دوبارهرونشگرى يا بيدارى افسانه استوره اى بکس پندورا
منشأ زن ستیزی جهانی توصیف شد.
اميد پديده است که در آخر نابود مىشود
تصویری ملامت آمیز از پاندورا (یا زنی که او نمایندگی می کند) به عنوان قربانی کنجکاوی زنانه اش ، به عنوان عامل فاجعه یا مسئول بدی ها در جهان ، به طور عامیانه ذکر شده و سعی نمی شود از طریق بازنمایی های مخالف خنثی شود.
موسيقى: کاسه چوبى سامانه موسىقى تارى راهم پندورا مى نامند: در يونانى
* سيتارا آريانا
* پندورا آريانا
* پندورا پرزاروم
* سيتارا پرزاروم

>>>   فضیلت هاى ده گانه اى را به معنای آن ده فضیلت سياسى حکومتدارى شايسته برپايه اصلهاى چهارگانه فلسفه سياسى با بافتهاى زنجيرى که از منطق عاقلانه اى، شناخت عارفانه اى ، دِديکسيون (استدلال استنتاجی يا استدلال کل به جزء ی یا استدلال قیاسی) ، و ايندوکسيون؛ انگليسى: ايندکشن يا استدلال جستجويى يا پژوهشى تهدابى با چهار اصول فضيلت دولت فلسفه دوران باستانى افلاتونى وسکراتى و ارستوتوليستى از ٧٠٠ سال پيش از ميلاد تدوين تعين شده بود.
داریوش اول (۵۴۹- ۴۸۶ قبل از میلاد) ۵۲۲ قبل از میلاد دودمان هخامنشیان آريانا و پس از بنياد گزار آن هخامينه (مهربه هخا ) آريامينه (مهربه آريا) و سغدامينه (مهربه سغد تاجکستان و بلخ امروزى مناطق جنوبى رودخانه هاى جيحون يا اوکسوس) نهمین پادشاه بزرگ آريانا که با شهرهاى محروسه سپارت يونان آشنا شد. نام پارسى آن به معنی "دارنده نيکوي ها" است.که به لاتين داريوس شد. در حاليکه يونانى ها به ايرانزمينيعنى از کاشگر تا کوردستان شام و از خجند سغدانه تا به رودکابل سرچشمه سهند که دهانه سهند پس از خارج ڀشاورکه نام اين در متون تاريخى به شاههناشاه پارتها شاهپور که مردم پشتون از نواده گان شاهپور فرزند شاه (شاه ابکان >ابگان معرب آن شد افغان) . راستى نهاد ها ى کشور به نام افغانستان آريانا ناميده شده ولى نام ايران يکى از گردانهاى لغوى دستور زبانى (صرف و نحوى) مانند آرين و اران و آيرين و آريا زبانشناس افغانه معذور است که اين مهم را قبول کند. در هر صورت دو فرهنگ باهم آشناشدند.
ایرانی‌ها ى باستان در سال ۵۴۰ پیش از میلاد با شهرهای ایونیا آشنا شدند. دينار و تار و حولى موسيقى تارى را به يونان بردند . هرودوت (همزمان داريوش وپسر اش خشایارشا اول) اولين تاريخنگار در جهانما خود از "آريانا" نامبرده است . سيتم کووردينات ( دستگاه مختصات جغرافیایی عمودى و افقى درجه و دقيقه دنيا ) هنوز ساخته نشده بود. ابزا رهاى موسيقى در زبان يونانى و همين اکنون درلاتين" سيتارا" ناميده" مى شود.
نقشه اِراتستونس قرن سوم پيش از ميلاد که پس از آشنايى اسکندر سوم نقش و نگار شد تصوير بهتر از جهان نقشه جهان را ترسيم کرد که آريانا از خليج هميشه پارس آغاز تا آرياورتا بهارت که يونانيان "هندکى" ناميده اند. درست در دوران هندوکابل و يا هندوشاهى در کابل کوه و روستايى بنام "هندکى" و "شيواکى" و "بگرامى" قرار دارند. و از سوى تبار- ٬ مذهب -٬ زبان- زن- و فرهنگستيزان حاکمان افغانيه هنوز تغيير نام نشده اند .اين تصوير بر جسته از کابلستان و زابلستان و پشته مشترک هندوايرانى و تورانى تکثرگرایی سیاسی (به انگلیسی: پلوراليزم) یک نوع نگرش فلسفی- سیاسی است که بیانگر تنوع در افکار و پذیرش نظرات متعدد است. اِراتستونس در کتاب خود از سامانه موسيقى "سيتارا آريانا" و " پندو را پيرزاروم" (پندورا صندوق؛ " پيرزاروم" (پارسى) نوشته است در همان کتاب خود که در باره داريوش سوم (دارا) که در خانه مادر کلان خود که دختراش شاه بانو داريوش دوم بود. بيزوس همنام کانسرن ترابردى" آمه زون" يکى از شاه بيست و يک کشور شاهى شاهنشاهى آريانا در زمان امپراتورى روم (روم شهر است و اين کتابنويسان روم به آريانا ٬آريانم و آرياوج + مناطق اشغالى امپراتورى پارس مى گفتند )
بيزوس "دارا" (يونانى :داريوش; در لاتين داريوس يادرى ) را حمله نمود و پيکر خونآلود "دارا" به اسکندر سوم مقدونيه اسکندر بزرگ بسيار مغرو نشان داد. و خواست بيزوس را مقام بالاتر دهد.
هنگامی که اسکندر با پدر عشق خود روشانگ (روکسان) ملاقات کرد و روی بدن ظاهرا مرده خم شد ، دید که دری زنده است. وی پزشکان ایرانی ، یونانی و هندی را برای التیام زخم فراخوانده بود. داریوش سوم که در باخترینا با ارتش اسکندر شجاعانه جنگید ، نامه چهاردهم را به اسکندر نوشت و شکست را خودش پذیرفت. اسکندر که از زیبایی رخشانا (چهره ای مانند شان و نسان) دیوانه شده بود ، با روکسان ازدواج کرد. اسکندر بسوس را با مرگ مجازات کرد ، زیرا پادشاهان معمولاً کشته نمی شوند. پادشاهان اسیر هستند ، اما با وقار و قدردانی. دارا در حضور همسر و روکسان درگذشت.
اسکندر سوم گفته می شود ، که اکنون پادشاه بابیلیون ، عربستان ، آریانا و هند است ، به روکسان گفته است که می خواهد داریوش را به عنوان پادشاه بزرگ باختر ، حسینه ، آراخوسیا منصوب کند ، زیرا قصد دارد بسیاری از نقاط دیگر هند را فتح کند.
يونانى ان به پارسه تخت جمشيد "پيزىپوليس" . پوليس يک پسوند مکانى يونانى است که در زبانهاى ايران زمين : مانند "انا" و" نا" و "ا" دوران پارسى باستان
و "ان" ٬ "ستان" ٬ شهر (پارسى ميانه يا پهلوى دوران پارتها وساسانى و حتى تا اکنون آباد) مانند ستان ميدان ( که حاکمان پارسى ستيز وردک تغيير دادند) مانند ميدانشهر و ايرانشهر وارانشهر.
این پیشگفتار برای درک اهمیت و معنا و همچنین محتوای اصطلاح "پلیس" (مفهوم دولت به عنوان حکمرانی خوب دولت بر بر پايه نظريات فیلسوفان) بسیار ضروری است. اگر چه سوفیسم ( با صوفیسم يا عرفان اشتباه نشود) ياسفسته‌گر اولین افکار خود را در مورد حکومت بیان کردند.. سفسته‌گر در گذشته و تاکنون به شخصی گفته می‌شود که وجود حقیقت یا شناخت را انکار کرده و آن را نتیجهٔ انتزاع ذهن می‌دانند، یا در واقع مانند حاکمان افغان ، در فن‌های مغالطه، جدل و خطابه، و تقلب و کجقلمى مهارت بسیار داشتند.
اما فیلسوفان ، برخلاف سوفسطاییان ، این نظر را داشتند که آنها بر فلسفه (عشق به دانش) تکیه می کنند نه به عنوان پديده توصیفی - پديده همیشه اعتقادى جزمی وجامد همیشه تغییر ناپذیر خرافاتى بلکه به عنوان پديده عرفانى وعارفانه اى ملکوتى اديانى وغيراديانى چرخ فلکى چارگانه اى مانند مانند ۱-عدالت ٬ ۲- آزادى و جبر٬ ۳- خوداراديت (تعيين ، عزم ، تصميم ، قصد) و۴- رشد و تکامل بسوى کامليت (کامليت انسان در زنده گى نامه فرد با مرگ پايان مى آبد و در زندگى بشريت در روز قيامت) دولت باهمين ويژه گى هاى چرخ فلکى کهکشانى - که با چهار مزاج و طبع و ذوق انسانى با چهار حرکت ملکوتى - و چرخ فلکى - حرکت دور محور خودى چرخش يا حرکت برگردانى حرکت جازبه اى و حرکت فرارى با چهار عناصر اصلى مانند: آب و زمين يا خاک و آتش ويا آب و زمين يا خاک و آتش ويا آذر وبادکه با چهار رنگ عمده که از سه رنگ اصلى (سفيد: ازهمه رنگها در حالت چرخش ديده مى شود و سياه رنگ سياه ترکيب است از سه رنگ اساسى سرخ وآبى و زرد ) رنگ سرخ پيوند به خورشيد ٬ رنگ آبى به آسمان و آب٬ رنگ سبز به زمين و رنگ زرد به با د پيوند دارند!
۱-رنگ عدالت سرخ مانند خورشيد ٬ ۲- رنگ آزادى مانند باد زرد است و جبر رنگ جبر مانند شب تاريک سياه است ۳- رنگ خوداراديت مانند آب و آسمان آبى است (تعيين ، عزم ، تصميم ، قصد) و۴- و رنگ رشد و تکامل رنگ سبز نماد شکوفا ى است.

>>>   شما خودتان این جعبه پاندورا را در مقابل امریکا حفظ ویاری کردید امریکا هم تحویل خودتان داد خود کرده را تدبیر نیست تازه این جعبه پاندورا عجایب بیشمار دارد که کم کم خواهید دید


مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است



پربیننده ترین اخبار 48 ساعت گذشته
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه اطلاع رسانی افغانستان) بلامانع است