تاریخ انتشار: ۲۰:۴۵ ۱۴۰۰/۸/۲۸ | کد خبر: 169015 | منبع: | پرینت |
حاصل بیست سال حاکمیت جهادی و تکنو کرات های غربی بجز (تداوم جنگ، اعتیاد بیش از سه میلیون انسان سرزمین ما، فقر، گرسنگی بیکاری، فساد سراسری گسترده و وحشتناک در ادارات دولتی، غارت میلیارد ها دالر پول کمک های جامعه جهانی، زرع و قاچاق مواد مخدر، از بین بردن اردوی منظم و مجهز کشور) چیزی دیگری نبود.
در نخسیتن روز های حضور جهادی ها تحت حمایت سازمان استخباراتی پاکستان و منطقه بعد از سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان به اثر تلاش های مذبوحانه گروه های مسلح مبنی بر گرفتن قدرت و بدست اوردن جغرافیایی بیشتر کشور را به یک ماتم کده تبدیل کردند. دامنه جنگی های تنظیمی بی حد وسعت و گسترش پیدا کرد که شهر ها در اتش جنگ سوختن و پایتخت کشور شهر زیبای کابل به اثر تصامیم و تلاش های بیخردانه نظامی رهبران جهاد به یک ویرانه وحشتناک مبدل شده هفتاد هزار کابلی مظلوم و بیچاره زندگی خود را از دست دادند. ادارات دولتی و ملکیت های شخصی مردم بحیث غنمت اسلامی به غارت برده شد. حکومت های سه ماهه و شش ماهه بوجود امد.
این وضعیت در کشور دیری نپایید.
در خزان سال 1373 گروه دیگری وابسته به استخبارات پاکستان بنام طالب ها با طرز تفکر و اندیشه خشک مذهبی، پس از چهار سال جنگ و گریز موفق شدند که بزرگترین پایگاه احزاب جهادی را فتح کنند و حضور خود را نخست در غرب هرات، شمال مزار شریف، شبرغان، مرکز بامیان، هزارجات و مهمتر از همه کابل پایتخت کشور در سال 1996 تثبیت نمایند.
با نام امارت اسلامی افغانستان سه بر چهارم جغرافیای کشور را بدست داشتند در این سال ها از طرف کشور های پاکستان، امارت متحده عربی و عربستان سعودی به رسیمت شناخته شدند. این گروه متشکل از افراد بی خبر از نبض جامعه و فاقد فهم، فرهنگ و صلاحیت علمی عنان قدرت را به دست داشتند. حکومت شلاق را به پیش میبردند. خبری از حقوق اساسی اتباع، جامعه مدنی احزاب سیاسی و رسانه های جمعی ازاد نبود. فقر و بی کاری بیداد می کرد. ظلم، وحشت، نقض فاحش حقوق بشر، عقبگرد، بی سوادی، بی باوری به حقوق زنان و اقلیت ها، حکومت شلاق، سیاست زمین سوخته و سرکوب دیگر اندیشان را از خود بجا گذاشتند.
گروه های جهادی که در برابر انها مقاومت را از دست داده بودند هسته های مقاومت را در پینجشیر و صفحات شمال کشور در حالت دفاعی ایجاد کردند.
در 11سپتامبر 2001 امریکا اماج حمله گروه القاعده قرار گرفت و رهبر این گروه در کشور ما پناهنده شد. با تقاضای مکرر امریکایی ها مبنی بر تسلیمدهی بن لادین رهبر گروه القاعده، رهبر طالب ها ملا عمر نپذیرفت و امریکایی ها با کمک نیروهای شمال کشور عملیات گسترده را علیه انها انجام دادند که در نتیجه منجربه سقوط ذلت بار طالب گردید.
متعاقبا کنفرانس بن در دسامبر سال ۲۰۰۱ ميلادی پس از سقوط طالبان به کمک دخالت نظامی بين المللی و به رهبری آمريکا در المان تدویر یافت و در این کنفرانس خواستن سنگ بنای حرکتی را بگذارند که افغانستان را از ميان جنگ و آشوب به سوی صلح و ثبات و فردايی بهتر رهنمون کنند نتیجه ان برعکس گردید.
در این کنفرانس هيات های افغانی شرکت کننده، علیرغم اختلافات ذات البینی گذشته تحت فشار جامعه جهانی ۹ روز گفتگو و مشاجره کردند و سرانجام توافقاتی را در باره تقسيم قدرت، تدوين قانون اساسی جديد و برگزاری انتخابات در سال ۲۰۰۴ امضا کردند.
در پایان این کنفرانس اخضر ابراهيمی که در آن زمان نماينده ويژه سازمان ملل متحد در افغانستان بود، گفت: "مردم اين کشور اميدواري های زيادی به آينده ای روشنتر يافتند."
مهمترین مشخصه کنفرانس بن این بود که در آن مشارکت اقوام و احزاب سیاسی در قدرت، به رسمیت شناخته شده که باید در عمل تحقق یابد. برنامه های سیاسی زمان بندی شده ای مانند، تشکیل دولت انتقالی، دولت موقت، تصویب قانون اساسی و سرانجام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی مشخص شد.
همه احزاب پای این سند مهم تاریخی امضا کردند و حامد کرزی رهبری افغانستان را که وارد مرحله تازه ای شده بود، به عهده گرفت.
برگزاری نخستین انتخابات ریاست جمهوری با تقلب گسترده، هزینه هنگفت و خیانت به رای مردم نشان داد فیصله های این توافق نامه از همان اغاز به گژ راهه رفته است.
فیصله های ان که به مفاد زندگی مردم ما بود صرف در روی کاغذ باقی ماند. به امتداد سایر پلان های استخباراتی این یک توطئه دیگری بود با الفاظ و کلمات بسیار زیبا دموکراسی صلح امنیت رفا و اسایش پیش کش مردم ما شد ولی تحقق نیافت.
پلان های ازقبل تنظیم شده سازمانهای استخباراتی ذیدخل در کشور ما زیرنام ایجاد دموکراسی در همانجا متوقف نگردید. بلکه با زیرکی خاصی در نخستین اقدام شان سازمان ها و نهاد های چپی را تحت ضربه قرار دادند زمینه را چنان مساعد ساختند که این سازمان پارچه پارچه شده و بخش هایی از انها معاش خور حاکمیت شوند. یا اینکه افراد ان از مبارزه دلسرد شده به انزوا کشانیده شوند انشعاب های پلان شده ی را در سازمان ها و احزاب چپ و راست بوجود اوردند. زیرا انسجام و یکپارچگی این احزاب در جامعه مانع بزرگی در راه تحقق اهداف و پلان های تجاوز گرانه سازمان های استخباراتی کشور های منطقه و جهان محسوب میشدند با چنین یک شیوه توانستند به اسانی اهداف شان را با جلب یک تعداد یک تعداد افراد فروخته شده و خاین تحقق بخشند.
متباقی افراد با نفوذ را با تطمع امتیازات پولی حتی دادن کرایه های هنگفت برای زندگی شان در قصرهای مجهز مدرن مصارف تحصیل و زندگی عصری خانواده های شان را در خارج کشور فراهم ساختند.
همین شیوه کاری در میان اقوام و ملیت مختلف کشور نیز سازماندهی گردید. پلان در این زمینه طورتنظیم گردید. با دادن امیتازات مادی، جا دادن در ساختار دولتی، تفویض القاب متنوع به سران اقوام دو دستگی را در میان اقوام ایجاد کردند که تا توسط خودشان چند پارچه ساخته شوند. این چند دستگی باعث گردید که خود اقوام و ملیت های کشور در تقابل هم قرار گیرند و کار برای ساختن یک ملت واحد دشوار گردد. به همین ترتیب بتدریج رهبران اقوام در قبضه سازمان های استخباراتی قرار گرفتند. منافع مردم بیچاره و مظلوم که پیروان شان بودند به باد فراموشی سپرده شد و خود شان در فکر جاه و جلال و زر اندوزی شده با ایجاد شهرک ها، اپارتمان های لوکس، تصرف زمین ها و جایداد سایر افراد روز تان روز متمول تر شدند انها توانستند در طول بیست سال هم خود و هم فامیل های ناز پرور شان را از این امیتازات بهره مند گردانند. زمینه تحصیل فرزندان شان در بهترین دانشگاه های خارجی مساعد ساخته شد در حالیکه مردم کشور از فقر و تنگدستی حاضر بفروش اطفال، اعضای بدن و یا خون خود در بدل پول حاضر میشدند تا چاره کار نمایند.
این وضعیت روز گار مردم را نهایت ذلت بار ساخته بود مامورین بلند پایه دولت با گرفتن رشوه، اختلاس، چور و چپال دارایی بیت المال مصروف گردیدند قوت های مسلح با از دست دادن مورال و کارایی خود توان مهار کردن حوادث را در کشور نداشتند. حوادث ناشی از انفجار، انتحار باعث کشتار هزاران انسان بیگناه و مظلوم میشد.
علاوه از ان قتل های زنجیری مطابق پلان سازمان های استخباراتی ذیدخل در قضیه کشور بطور سیستماتیک و هدفمند علیه عناصر یکه در ضدیت با تطبیق پلان های شوم بیگانه ها بودند انجام شد.
سازش وتبانی سران دولت با گروه های تروریستی در خفا و دور از انظار مردم زمینه را چنان مساعد ساخت که این گروه ها رشد یافته جغرافیای وسیع تر را در اختیار خود قرار دهند این خود بخش دیگری از این پروژه در مقیاس کشور بود که با بنیان گذاشتن ان توسط کرزی و عملی نمودن ان توسط اشرف غنی تحقق یافت. ناگفته نباید گذاشت که نه تنها این دو فرد در قضایای نقش داشتند بلکه تیم کاری، وزیران دفاع، داخله و امنیت نیز نمیتوانند خود را مبرا جلوه دهند حتی افراد صاحب نفوذ و صلاحیت که در کنار اینها با گرفتن امیتازات قرار گرفتند. راه خود را از مردم محروم و بیچاره جدا ساختند در همه بدبختی های مردم کشور ذیدخل اند.
در نهایت تیم کاری اقای غنی و شرکای جرمی اش زمینه تسلیم دهی کشور را با رها نمودند پسته های امنیتی، ولسوالی ها، شهرها بنام عقب نشینی تاکتیکی، سپردند قول اردو ها به دشمن بطور بسیار بشرمانه مساعد ساختند و خود اقای غنی با یک گروه کوچک از نزدیکترین افرادش با میلیون ها دالر کشور را ترک کرد.
بعد از فرار شان کشور به بحران عمیق و خطرناکی اقتصادی فرو رفت. متعاقبا زمینه چنان مساعد ساخته شد تا یک گروه وحشی و ادم کش در راس قدرت قرار گیرد. بخش دیگری این پلان مطابق توافقنامه دوحه به منصه اجرا قرار گرفت.
با استقرار حاکمیت چند ماهه این گروه تمام نهاد های مدنی، فعالین حقوق بشر و هنر، موسقی، حق تحصیل، حق ازاد اندیشی، سهم زنان در ساختار حاکمیت در هم کوفته شد به عوض چند ملا و چلی بیسواد با اندیشه خشک مذهبی در راس ادارات قرار گرفتند.
این گروه که همیشه از امنیت لاف میزنند با حملات گروه دیگری بنام داعش امنیت کشور نیز برهم خورد با انهم پیوسته اصرار میکنند داعش بحیث یک تهدید نه بلکه یک مزاحمت است ولی در حقیقت امر این مردم ما است که قربانی این حماقت ها میگردند.
خود سبب گردید تا به تعداد اواره ها افزون گردد، مردم از ساحات قندوز تا قندهار و پنجشیر عمدا کوچانیده شوند، ترس و وحشت اینها زمینه ساز فرار مغزها منجمله هنرمندان، دانشمندان و چهرههای فرهیخته از افغانستان شد. طالبان در روزهای نخست از جوانان میخواستند در افغانستان بمانند و به کشور خدمت کنند اما حالا برخی مقامات طالب میگویند که نیروهای تربیت شده در ۲۰ سال گذشته به درد نمیخورند!
روز تا روز کنترول وضعیت امنیتی از اختیار طالب ها خارج شده دزدی، اختطاف، حمله بالای خانواده های نظامی های گذشته پایمال شدن حقوق بشری و بخصوص زنان در کشور از مواردی است کشور را در لبه یک پرتگاه قرار داده است.
عملا انچه رهبران پاکستان ارزو مینمود در دوبخش نخست «کابل باید سوختانده شود» که در زمان مجاهدین انجام شد و بخش دوم ان اینکه ضیاوالحق در یکی از مصاحبه های خود که قبل از مرگش با وی انجام شده بود انرا به وضاحت چنین بیان کرد. «هدف ما از ابتدای جنگ این است که ریشه های کمونیزم برکنده شده یک رژیم دست نشانده پاکستان در انجا بوجود بیاوریم در صف بندی های استراتژیک در اسیای جنوبی تجدید نظر صورت گیرد و تاکید بر این نمود ما حق ان را بدست اورده ایم که در افغانستان یک رژیم دوست ما به وجود اید. هرگز اجازه نخواهیم داد که حالات در انجا به شکل سابقش برگردد.»
امروز با استقرار حاکمیت طالب ها چنین یک ارزویی تحقق یافت.
صدای رسای داد خواهی به خاموشی گرایید. اینها از اسلام، حقوق بشر، حکومت فراگیر و همه شمول که خواست مردم و جامعه جهانی است تعریف خود را دارند. حتی جلسه علمای دینی جهان که هفت کشور اسلامی (ایران، پاکستان، افغانستان، عراق، هند، فلسطین، کرواسی) در ان اشتراک داشتند از طالب ها خواستار حکومت فراگیر صلح امیز شدند.
ولی اقای متقی تاکید کرد که ما حکومت فراگیر و همه شمول داریم که در ان امنیت تامین بوده و در اراضی کشور حاکمیت داریم باید جامعه جهانی ما را برسیمت بشناسد.
با چنین تفکر احمقانه و نا سنجیده کشور را به لبه یک پرتگاه فاجعه امیزی سوق میدهند.
با عرض حرمت
ادریس اریب
>>> در واقعیت این حادثه "صدای رسای داد خواهی به خاموشی گرایید" چندین بار اتفاق افتاد. سه صدای رسای بزرگ (ابو خراسانی، طاهر فوشنجی و یعقوب لیث صفار) و صداهای کوچکتر بعدی به خاموشی گراییدند زیرا مردم بخاطر حفظ باغ های بهشتی شوله خوار شدند!!!
این چوچه ناخلف هند (چرکستان) به این نقطه ضعف ما که همه چیز را فدای بهشت خیالی میکنیم واقف بوده و است و برد اش را روز و شب در خواب میدید. از طرف دیگر هم به غلامی و ضعف نفسانی جهودی و ملیشه خوب آگاه بود. پس تا در خواب خرگوشی هستیم باید گله هم نداشته باشیم. من بار ها گفته ام که چرا پلان های چرکستان به جان هند نمیخورد، برای اینکه آنها هیچ بهشتی را خواب نمی بینند!!!
آتش خاوری
>>> راه حل
بسیج همگانی با محوریت مقاومت دوم و کشاندن پاکستان به یک جنگ فرسایشی تا دیگر یادش باشد که در افغانستان مداخله نکند.
>>> پاکستان عامل اصلی تباه کردن کشور است بی شک عقوبت این جنایاتی که در افغانستان مرتکب شد را روزی در این کشور شاهد خاهیم بود آرزوی دیدن وتماشای ویرانی چرکستان بردلم گانده است.
>>> تاریخ چهل ساله سیاسی افغانستان را بیان داشتی.فکر میکنم که به ده ها مرتبه در همین سایت تکرار شده است و من مثل قرآن شریف آن را از یاد کردم و قاری تاریخ افغانستان شدم.
>>> بار بار تاریخ چهل ساله را تکرار می کنید؟مردم همه را میدانند برای که تکرار می کنید؟
>>> طالب در نتیجه جنگ استخبارتی وارد قدرت در افغانستان شده است سی آی ای و آی اس آی مشترکا طالب را برای تخریب افغانستان و منطقه روی قدرت آورده اند و حالا این پلان کاملن واضح شده است و باید طالب از بین برده شود تا ریشه جنگ استخبارتی در افغانستان و مطقه خاتمه پیدا کند راه دومی نیست
مهلت ارسال نظر برای این مطلب تمام شده است